اخلاق پيامبر اعظم(ص)


 






 


 

کرم الله تمري

1. تواضع رسول خدا(ص)
 

ابوذر گويد: سلمان فارسي و بلال حبشي را ديدم که با هم به حضور رسول خدا(ص) رسيدند. در اين ميان، سلمان براي احترام به پيامبر(ص)، به پاهايش افتاد و بر آن بوسه زد. پيامبر(ص) او را از اين کار بازداشت، و جلوگيري از اين کار، خطاب به سلمان فارسي فرمود: از آن کارهايي که عجم (غيرعربها) در مورد شاهان خود انجام مي دهند انجام نده. من بنده اي از بندگان خدا هستم از آنچه ميخورند من نيز مي خورم، و آنجا که مردم مي نشينند، من نيز مي نشينم.

2. رزق به قدر کفاف
 

پيامبر(ص) با همراهانش در بيابان به شترباني برخوردند و مقداري شير از او تقاضا کردند. آن مرد در پاسخ گفت: آنچه در سينه شتران است اختصاص به صبحانه اهل قبيله دارد و آنچه در ظرف دوشيده ايم براي شامگاه آنان است. پيامبر دعا کردند و فرمودند: خدايا مال و فرزندان اين مرد را زياد کن! آنگاه از آنجا گذشتند و در راه به ساربان ديگري برخوردند. از او شير درخواست کردند. ساربان شتر را دوشيد و همه را در ظرف پيامبر(ص) ريخت و يک گوسفند نيز اضافه بر شير تقديم نمود و عرض کرد: فعلاً همين مقدار پيش من بود چنانچه اجازه دهيد بيش از اين تهيه و تقديم شما کنم.
پيامبر(ص) دست خويش را به سوي آسمان بلند کرد و فرمودند: خداوندا به اندازه کفايت رزق به اين ساربان عمايت کن. همراهان عرض کردند: يا رسول الله، آن مرد که درخواست شما را رد کرد برايش دعايي کرديد که همه ما نيز آن دعا را دوست داريم، ولي براي کسي که حاجت شما را برآورد از خداوند چيزي- رزق کفاف- خواستيد که ما دوست نداريم! فرمود: مقدار کمي که کافي باشد در زندگي بهتر از ثروت زياد است که انسان را به خود مشغول کند. «ما قبل و کفي خير مما کثر و الهي» بعد چنين دعا کرد: «الللهم ارزق محمداً و آل محمداً الکفاف؛ خدايا به محمد و آل محمد به مقدار کفايت رزق لطف فرما»

3. عباس عموي پيامبر(ص)
 

عباس عموي پيامبر(ص) از جمله مردي بود که نسبت به خويشان خود مهربان بودند و از اين جهت مورد تجليل پيامبر(ص) قرار مي گرفت، پيامبر(ص) اينچنين او را ستوده است: «عباس، فرزند عبدالمطلب از همه قريش سخي تر و نسبت به خويشان مهربانتر است». در يکي از جنگها پيامبر(ص) فرمودند: «هر که با يکي از بني هاشم برخورد کرد او را نکشد؛ زيرا آنها را بالاجبار روي به جنگ آورده اند». در جنگ بدر، عباس شخصي به نام «ابويسير» را اسير کرد. او مانند چوبي بي حرکت ايستاد چون بناي دفاع را نداشت و ابويسير شانه هاي او را بست. پيامبر بعد از اتمام جنگ بدر به خاطر عدالت بين عباس و ديگران فرقي قائل نشد. شب اسراء را به ريسمان بستند و عباس نزديک خيمه پيامبر(ص) قرار داشت. صداي ناله عباس به گوش پيامبر(ص) مي رسيد به همين جهت تا نيمه هاي شب خوابشان نمي برد و پهلو به پهلو مي شدند. يک نفر از مسلمانان که نزديک پيامبر(ص) بود، پرسيد: يا رسول الله! چرا نمي خوابيد؟ فرمود: ناله عمويم عباس ناراحتم مي کند و خوابم نمي برد. اندکي بعد صداي عباس خاموش شد. پيامبر پرسيد: «چه شده که ناله عمويم عباس را نمي شنوم». آن شخص گفت: «ريسمان او را شل کردم»، فرمود: «ريسمان همه اسراء را شل کن».

4. سؤال فقرا از پيامبر(ص)
 

تعدادي از فقراي مدينه نزد پيامبر(ص) آمدند و گفتند: ثروتمندان، کارهاي خير مانند آزاد کردن بندگان، صدقه دادن، حج و... انجام مي دهند که ما قادر به انجام اين کارها نيستيم (و در نتيجه اجر آنان بيش از ماست). پيامبر(ص) فرمودند: «کسي که صد مرتبه الله اکبر بگويد، بيش از ثواب آزاد کردن صد بنده برايش ثبت مي شود و کسي که صد مرتبه (سبحان الله) بگويد، پاداشي بهتر از حج براي او نوشته مي شود. کسي که صد مرتبه (الحمدلله) بگويد بهتر از دادن صد اسب با تجهيزات کامل در راه خداست و کسي که صد مرتبه ذکر (لا اله الا الله) بگويد، بهترين مردم در روز قيامت است!! ثروتمندان مدينه با شنيدن خبر چنين کردند. فقرا مجدداً نزد پيامبر(ص) آمدند و گفتند: ثروتمندان هم به دستور شما عمل نمودند! فرمود: اين لطف و فضل خداوند است،؛ به هرکس بخواهد عطا مي کند.
منبع:‌ نشريه بشارت شماره 76.