خشونت و فحشاء در تلويزيون
خشونت و فحشاء در تلويزيون
خشونت و فحشاء در تلويزيون
يك نظر سنجي از افراد 10 تا 16 ساله در سال 1995م. نشان داد، بچّهها تصديق نمودهاند كه، آنچه در تلويزيون ديدهاند، آنها را به شركت در فعّاليتهاي جنسي بسيار زودتر از موعد آن، بياحترامي به والدينشان، دروغگويي و درگيري در رفتارهاي خشونتآميز تشويق كرده است. بيشتر از 23 درصد آنها گفتهاند كه آنها تحت نفوذ تلويزيون هستند.
ممكن است افرادي فكر كنند كه اين مسئله يك امر بديهي و واضح است، ولي من هميشه با افرادي برخورد كردهام كه معتقد بودند، برنامههاي تلويزيون واقعاً نسبت به برنامههاي چند سال گذشته تفاوت زيادي نكرده است. خوشبختانه راه سادهاي براي اثبات اينکه برنامههاي تلويزيون در دهة گذشته بسيار بدتر شده است، وجود دارد.
در روز سيام ماه مارس سال 2000م.، «گروه خانوادة تلويزيون» گزارش ويژهاي با عنوان «يك دهه چه تفاوتهايي ممكن است ايجاد كند!» منتشر نمود. اين گزارش، يك مقايسة زماني در مورد سكس، ادبيات ركيك و خشونت در سالهاي 1989 م. تا 1999 م. را نشان ميداد. بدون هيچگونه تعجّبي، اين گزارش نشاندهندة افول برنامههاي تلويزيون بود. در اينجا ما برخي از يافتههاي اين گزارش را ميآوريم:
1. به طور متوسط در سال 1999 م. در هر يك ساعت، مسائل جنسي سه بار بيشتر از سال 1989م. تكرار شد. اين گزارش، نمونههاي زيادي را ذكر ميكند كه نشان ميدهد، زبان سكس چطور به نحو چشمگيري فقط در ظرف يك دهه، تغيير پيدا كرده است. متأسفانه، من نميتوانم در مورد بسياري از اين مثالها حتّي صحبت كنم، زيرا اين مثالها خيلي بيپرده هستند. همچنين، ارائه دهندگان اين گزارش متوجّه شدهاند كه برنامههاي مربوط به همجنسبازي، به نحو چشمگيري زياد شده است. در حالي كه برنامههاي مرتبط با همجنسبازي در سال 1989 م. به ندرت پخش ميشد، اين موضوع در سال1999م. در تلويزيون رواج داشته و درظرف يك دهه نسبت به دهة قبل، رشد 24 درصدي داشته است. شخصيّتها و ديالوگهاي مربوط به همجنسبازي كه زماني ممنوع بودند، در بسياري از برنامههاي شبكههاي تلويزيوني، تبديل به برنامههاي قانوني شده بودند.
2. اين بررسي نشان ميدهد كه ميزان استفاده از كلمات شنيع در سال1999م. نسبت به سال 1989م. 5/5 برابر افزايش پيدا كرده است. نويسندگان اين گزارش، نمونههايي از انواع كلمات و عباراتي را كه به طور مرتّب استفاده ميشد، آورده بودند؛ كلمات و عباراتي كه شايستة من نيست، آنها را فهرست كنم.
3. اين گزارش نشان ميداد كه ميزان حوادث خشونتآميز روي داده در هر دو سال، تقريباً به يك اندازه بوده، امّا شدّت خشونت اين حوادث، فوقالعاده افزايش يافته بود. برخي از برنامههاي پخش شده را كه آنها بازبيني كرده بودند، چيزي نبود جز تصاوير خشونتآميز. بنابراين در مورد مسائل جنسي، ادبيّات ركيك و برنامههاي خشونتآميز، از سال1989م. تا 1999م. به طور متوسط در هر ساعت برنامهها سه برابر شده بود.
بنابراين، استنباط ما از اينکه تلويزيون بدتر شده است، فقط يك برداشت ساده نيست، واقعيّت است.
اجازه بدهيد ابتدا به تأثير برنامههاي خشونتآميز بر رفتار تماشاگران، نگاهي بيندازيم. گروه خانوادة تلويزيون به گزارشي استناد ميكند كه از حدود هزار تحقيق كه در سال 1998م.، دانشگاه آمريكايي«فورنسيك سايكياتري» ارائه كرده، تهيّه شده است. آنها در اين تحقيقات به اين مسئله پي برده بودند كه تقريباً در 18 مورد، ثابت شده بود كه خشونت تصويري به خشونت واقعي انجاميده و 12 مورد از اين 18 مورد، توسط صنعت تلويزيون پايهريزي شده بود. در سال 1992م.، مؤسّسة روانشناسي آمريكا به اين نتيجه رسيد كه 40 سال تحقيق در مورد رابطة بين خشونت در تلويزيون و خشونت در زندگي واقعي ناديده گرفته شده است و اظهار نمود كه بحثهاي علمي پايان يافته است و از سياستمداران فدرال درخواست كرد، از جامعه حمايت كنند.
تحقيقات كمتري در مورد اثر ساير محتويات جرمزاي تلويزيون بر رفتار تماشاگران انجام شده است. با اين حال، شواهد روشني وجود دارد كه جرايم جنسي و ادبيّات ركيك نيز به نحو فوقالعادهاي از تلويزيون تأثير پذيرفته است. سازمانهاي تخصّصي نظير آكادمي پزشكي اطفال آمريكا رابطة بين تصاوير جنسي و رفتارهاي زندگي واقعي را ترسيم نمودهاند.
يك نظر سنجي از افراد 10 تا 16 ساله در سال 1995م. نشان داد، بچّهها تصديق نمودهاند كه، آنچه در تلويزيون ديدهاند، آنها را به شركت در فعّاليتهاي جنسي بسيار زودتر از موعد آن، بياحترامي به والدينشان، دروغگويي و درگيري در رفتارهاي خشونتآميز تشويق كرده است. بيشتر از 23 درصد آنها گفتهاند كه آنها تحت نفوذ تلويزيون هستند. 77 درصد گفتند كه تلويزيون برنامههاي سكسي زيادي قبل از رسيدن آنها به سنّ ازدواج نشان ميدهد و 62 درصد نيز اظهار داشتند كه سكس در برنامههاي تلويزيوني و سينماها، هم سنّ و سالهاي آنها را تحت تأثير قرار داده تا هنگامي كه هنوز خيلي بچّه هستند، روابط جنسي داشته باشند. 23 درصد از اين افراد نيز برنامههاي خاصّي را ذكر كردهاند كه موجب بروز اختلال در خانواده، مانند تشويق به بياحترامي به والدينشان ميشود.
البتّه اين گزارش به ما يادآوري ميكند كه دستگاههاي تلويزيوني، دستگاههاي قانوني براي ايجاد تفريح افراد هستند. بيشتر خانهها (98 درصد در آمريكا) تلويزيون دارند و به طور متوسط افراد خانواده روزانه 7 ساعت و 15 دقيقه تلويزيون تماشا ميكنند. ساير اقسام تفريح (سينماها، ويدئوها، سيديها و اينترنت)بايد در خارج خانه جستوجو يا خريداري شوند. تلويزيون به صورت جهاني در دسترس همگان است و بنابراين بنياديترين اثرات را بر فرهنگ ما دارد.
به عنوان يك انسان، ما نيازمنديم از اين اثرات فرهنگي بر خودمان و خانوادههايمان آگاه شويم. البتّه ما بايد متوجّه اثر تلويزيون (و ساير رسانهها) بر همسايگانمان و جامعه نيز باشيم و اين انگيزهاي است كه ميخواهيم در اين مقاله، اثر سكس و خشونت در برنامههاي تلويزيوني را بررسي كنيم.
ما قبلاً در مورد خطر تصاوير سكسي؛ مخصوصاً هنگامي كه با خشونت همراه است، صحبت كردهايم. نيل مالاموث و ادوارد دانرشتين تأثير بيثبات سكس و خشونت در رسانهها را ثابت كردهاند. آنها ميگويند: نمايش دادن فيلمهاي محتوي خشونت جنسي، ممكن است اثرات بلند مدّت و ضدّ اجتماعي داشته باشد.
در نتيجهگيري دانرشتين، او با اين هشدار و شواهد موجود گفته است: اگر شما گروهي از مردان نرمال را جمع كنيد و براي آنها تصاوير خشونتآميز عليه زنان در فيلمهاي گروه «الف» را به نمايش بگذاريد، تحقيقها نميگويد كه اين مردان مرتکب اعمال خشونتآميز عليه زنان خواهند شد، ولي اين تحقيق ثابت ميكند كه آنها حساسيت كمتري نسبت به خشونت عليه زنان خواهند داشت و همدردي آنها با قربانيان اين جرم كمتر خواهد شد. احساس، تلقّي و ارزشهاي آنان در مورد خشونت تغيير خواهد كرد.
مسئلة مهمّي كه بايد به خاطر داشته باشيم، اين است كه اين مطالعات فقط در مورد تصويرهاي وقيحانه و مستهجن قابل اعمال نيست. بسياري از مطالعات، از فيلمهايي كه هر شب به آساني از تلويزيون مخصوصاً تلويزيونهاي كابلي نمايش داده ميشوند، استفاده كردهاند. بسياري از فيلمهايي كه امروزه در سينماها نشان داده ميشوند، بسيار وقيحانهتر از فيلمهاي نمايش داده شده در ظرف چند سال اخير هستند.
ارولينگ كريستول، خبرنگار امور اجتماعي در يكي از ستونهاي «مجلة وال استريت ژورنال» اين سؤال را پرسيده است: آيا كسي واقعاً ميتواند باور كند كه مسائل جنسي موجود به صورت خفيف در فيلمهاي هاليوود ما و به صورت شديد در فيلمهاي تلويزيونهاي كابلي ما و مسائل جنسي خشونتآميز موجود در موسيقي رپ، بيتأثير است؟ در آمريكا تأثير معمولي و كلّي اين مسائل كاملاً قابل تشخيص است. سكس در تلويزيون، در همة اوقات فراوان است. بنابراين ما بايد بيشتر مراقب به تصوير كشيدن چيزهايي باشيم كه ما و خانوادههايمان، آنها را ميبينيم.
در سنّ بسيار كم، كودكان ميزاني از خشونت و دعوا را ميبينند كه در گذشته، فقط توسط عدّة كمي از افسران پليس و مستخدمان ارتش مشاهده ميشد. تلويزيون هر روز تهاجم، ضربه زدن، چاقوكشي، شليك كردن و حقّ قطع عضو ديگران را به خانهها ميآورد.اثر تلويزيون بر رفتار افراد، قابل پيشبيني است. دو گزارش معروف از رؤساي بهداري در دو دهة گذشته، خشونت در تلويزيون و رفتارهاي تهاجمي كودكان و نوجوانان را به هم مربوط ميداند. به علاوه، مركز ملّي بهداشت رواني در يك گزارش 94 صفحهاي با عنوان «تلويزيون و رفتار»؛10 سال پيشرفت علمي و درگيريهاي دهة 80، با شواهد قاطع علمي اثبات كردند كه خشونت بيش از اندازه در تلويزيون، به زمينهاي بازي و خيابانها سرايت كرده است. در يك مطالعة 5 ساله بر روي 722 كودك، نتيجهگيري شد كه انواع گوناگون تهاجمها، درگيري با والدين، دعوا و بزهكاري، همه، رابطة مستقيم با ميزان برنامههاي خشونت آميز در تلويزيون دارند.
مطالعات بلندمدّت، بيشتر نگرانكننده هستند. لئونارد ايدون، استاد روانشناسي دانشگاه «ايلينويز»، كودكاني را در سنّ هشت سالگي و همان كودكان را در سنّ 18 سالگي مطالعه كرده است. او متوجّه شد كه عادتهاي نهادينه شده توسط تلويزيون در سنّ 8 سالگي كودكان، بر رفتار تهاجمي آنها در سراسر دوران كودكي و بلوغشان تأثير ميگذارد. هر قدر بچّهها برنامههاي خشنتري را در سال سوم دبيرستان ترجيح دهند، رفتار خشنتري براي آنها هم در آن زمان و هم 10 سال بعد از آن، در پي خواهد داشت. بنابراين او نتيجهگيري نمود كه تأثير خشونت تلويزيوني بر رفتار تهاجمي، رو به افزايش است.
20 سال بعد، ارون و روول هيوزمن دريافتند كه اين روند ادامه پيدا كرده است. او و دستياران محقّقش متوجّه شدند، كودكاني كه در سنّ 8 سالگي ميزان قابل توجّهي خشونتهاي تلويزيوني را نگاه ميكنند، در سنّ 30 سالگي، همواره تمايل بيشتري به ارتكاب جرايم خشونتآميز يا شركت در بدرفتاري عليه كودكان و همسرانشان دارند. آنها نتيجهگيري كردند كه مشاهدة خشونتهاي تصويري تلويزيون، يكي از علل رفتارهاي تهاجمي، جرم و خشونت در جامعه است. خشونتهاي تلويزيون، بچّهها و جوانان را در تمام سنين از تمام طبقات اقتصادي و از هر طبقة هوشي، تحت تأثير قرار ميدهند. همان طور كه قبلاً هم گفتيم، در سال 1998م. نزديك به هزار پژوهش مطالعاتي به «كالج آمريكايي روانشناسي فورنسيك» فرستاده شده است كه برخي از اثرات شرح داده شده در اين نوشته را به طور مستند ثابت مينمايد. تصاوير خشن در تلويزيون، روي بچّهها به روشهاي نامطلوبي تأثير ميگذارد و ما بايد نگران اين تأثيرات باشيم. در ادامه، ما به تأثيرات روانشناختي ديگري از تلويزيون اشاره ميكنيم.
من افراد زيادي را ديدهام كه به من گفتهاند، تلويزيون نگاه ميكنند و در عين حال تلويزيون هيچگونه تأثيري بر جهانبيني يا رفتارشان نداشته است. با وجود اين، انجيل به ما ميآموزد كه انسان همانگونه است كه در قلب خود ميانديشد». آنچه كه ما ميبينيم و دربارة آن فكر ميكنيم؛ بر اعمال ما تأثير ميگذارد و شواهد روانشناختي فراواني وجود دارد كه ثابت ميكند، تماشا كردن تلويزيون، بر جهانبيني ما تأثير ميگذارد.
جرج گربنر و تري گراس كه در دهة 1970م. در مدرسة ارتباطات «اننبرگ» كار ميكردند، به اين نكته رسيدند كه تماشاگران افراطي كه خيلي زياد تلويزيون نگاه ميكنند، دنياي واقعي را خطرناكتر و ترسناكتر از كساني ميبينند كه خيلي كم تلويزيون نگاه ميكنند. تماشاگران افراطي تلويزيون، به همشهريان خود كمتر اعتماد ميكنند و از دنياي واقعي هراس بيشتري دارند... آنها تماشاگران افراطي را افراد بالغي ميدانند كه به طور ميانگين در هر روز، چهار ساعت يا بيشتر تلويزيون نگاه ميكنند. تقريباً سيزده درصد آمريكاييها در اين گروه قرار ميگيرند.
گربنر و گراس دريافتند كه خشونت در ساعات پر بينندة تلويزيون، در ايجاد ترس تماشاگران افراطي نسبت به خطرات دنياي واقعي مبالغه ميكند. به عنوان مثال، تماشاگران افراطي، تمايل كمتري به اعتماد داشتن به ديگران نسبت به تماشاگران معمولي دارند. همچنين تماشاگران افراطي تلويزيون، در ميزان احتمال اينکه قرباني يك جرم خشونتآميز واقع شوند، افراط ميورزند.
اگر اين مسئله در مورد افراد بالغ صادق باشد، تصوّر كنيد، خشونتهاي تلويزيوني چطور درك كودكان را نسبت به دنيا تحت تأثير قرار ميدهد؟ گرنبر و گراس ميگويند: فرض كنيد در سنّ دوازده سالگي، روزانه شش ساعت را در يك سينماي محلّي سپري ميكنيد. هيچ پدر و مادري هم نيستند كه از اين كار جلوگيري كنند. در كودكاني كه نمونة ما براي مطالعه بودند، نزديك به نيمي از كودكان دوازده ساله، به طور متوسط روزانه شش ساعت يا بيشتر تلويزيون تماشا ميكنند. اين بدان معني است كه بخش بزرگي از جوانان ما، در گروه تماشاگران افراطي تلويزيون قرار ميگيرند. تصوّر آنها نسبت به جهان، عميقاً توسط تلويزيون شكل گرفته است. بنابراين گربنر و گراس نتيجه گرفتهاند كه اگر بزرگسالان، واقعيّت تلويزيون را اين گونه ميتوانند بپذيرند، تأثير تلويزيون بر كودكان را تصوّر كنيد! زماني كه كودكان آمريكايي به مدرسه ميروند، اين كودكان چند سال را در يك مهدكودك الكترونيك گذراندهاند.
تماشاي تلويزيون، هم بزرگسالان و هم كودكان را به نحو نامطلوبي تحت تأثير قرار ميدهد. ما نبايد از اطّلاعاتي كه به ما ميگويد، تصاوير تلويزيوني بر درك و رفتار ما تأثير ميگذارند، غافل باشيم. جهانبيني ما و رفتارهاي حاصل از اين جهانبيني، تحت تأثير چيزي است كه ما در تلويزيون ميبينيم.
اشاره:
مسئلة چقدر وخيم است؟
ممكن است افرادي فكر كنند كه اين مسئله يك امر بديهي و واضح است، ولي من هميشه با افرادي برخورد كردهام كه معتقد بودند، برنامههاي تلويزيون واقعاً نسبت به برنامههاي چند سال گذشته تفاوت زيادي نكرده است. خوشبختانه راه سادهاي براي اثبات اينکه برنامههاي تلويزيون در دهة گذشته بسيار بدتر شده است، وجود دارد.
در روز سيام ماه مارس سال 2000م.، «گروه خانوادة تلويزيون» گزارش ويژهاي با عنوان «يك دهه چه تفاوتهايي ممكن است ايجاد كند!» منتشر نمود. اين گزارش، يك مقايسة زماني در مورد سكس، ادبيات ركيك و خشونت در سالهاي 1989 م. تا 1999 م. را نشان ميداد. بدون هيچگونه تعجّبي، اين گزارش نشاندهندة افول برنامههاي تلويزيون بود. در اينجا ما برخي از يافتههاي اين گزارش را ميآوريم:
1. به طور متوسط در سال 1999 م. در هر يك ساعت، مسائل جنسي سه بار بيشتر از سال 1989م. تكرار شد. اين گزارش، نمونههاي زيادي را ذكر ميكند كه نشان ميدهد، زبان سكس چطور به نحو چشمگيري فقط در ظرف يك دهه، تغيير پيدا كرده است. متأسفانه، من نميتوانم در مورد بسياري از اين مثالها حتّي صحبت كنم، زيرا اين مثالها خيلي بيپرده هستند. همچنين، ارائه دهندگان اين گزارش متوجّه شدهاند كه برنامههاي مربوط به همجنسبازي، به نحو چشمگيري زياد شده است. در حالي كه برنامههاي مرتبط با همجنسبازي در سال 1989 م. به ندرت پخش ميشد، اين موضوع در سال1999م. در تلويزيون رواج داشته و درظرف يك دهه نسبت به دهة قبل، رشد 24 درصدي داشته است. شخصيّتها و ديالوگهاي مربوط به همجنسبازي كه زماني ممنوع بودند، در بسياري از برنامههاي شبكههاي تلويزيوني، تبديل به برنامههاي قانوني شده بودند.
2. اين بررسي نشان ميدهد كه ميزان استفاده از كلمات شنيع در سال1999م. نسبت به سال 1989م. 5/5 برابر افزايش پيدا كرده است. نويسندگان اين گزارش، نمونههايي از انواع كلمات و عباراتي را كه به طور مرتّب استفاده ميشد، آورده بودند؛ كلمات و عباراتي كه شايستة من نيست، آنها را فهرست كنم.
3. اين گزارش نشان ميداد كه ميزان حوادث خشونتآميز روي داده در هر دو سال، تقريباً به يك اندازه بوده، امّا شدّت خشونت اين حوادث، فوقالعاده افزايش يافته بود. برخي از برنامههاي پخش شده را كه آنها بازبيني كرده بودند، چيزي نبود جز تصاوير خشونتآميز. بنابراين در مورد مسائل جنسي، ادبيّات ركيك و برنامههاي خشونتآميز، از سال1989م. تا 1999م. به طور متوسط در هر ساعت برنامهها سه برابر شده بود.
بنابراين، استنباط ما از اينکه تلويزيون بدتر شده است، فقط يك برداشت ساده نيست، واقعيّت است.
تأثير تلويزيون بر رفتار افراد
اجازه بدهيد ابتدا به تأثير برنامههاي خشونتآميز بر رفتار تماشاگران، نگاهي بيندازيم. گروه خانوادة تلويزيون به گزارشي استناد ميكند كه از حدود هزار تحقيق كه در سال 1998م.، دانشگاه آمريكايي«فورنسيك سايكياتري» ارائه كرده، تهيّه شده است. آنها در اين تحقيقات به اين مسئله پي برده بودند كه تقريباً در 18 مورد، ثابت شده بود كه خشونت تصويري به خشونت واقعي انجاميده و 12 مورد از اين 18 مورد، توسط صنعت تلويزيون پايهريزي شده بود. در سال 1992م.، مؤسّسة روانشناسي آمريكا به اين نتيجه رسيد كه 40 سال تحقيق در مورد رابطة بين خشونت در تلويزيون و خشونت در زندگي واقعي ناديده گرفته شده است و اظهار نمود كه بحثهاي علمي پايان يافته است و از سياستمداران فدرال درخواست كرد، از جامعه حمايت كنند.
تحقيقات كمتري در مورد اثر ساير محتويات جرمزاي تلويزيون بر رفتار تماشاگران انجام شده است. با اين حال، شواهد روشني وجود دارد كه جرايم جنسي و ادبيّات ركيك نيز به نحو فوقالعادهاي از تلويزيون تأثير پذيرفته است. سازمانهاي تخصّصي نظير آكادمي پزشكي اطفال آمريكا رابطة بين تصاوير جنسي و رفتارهاي زندگي واقعي را ترسيم نمودهاند.
يك نظر سنجي از افراد 10 تا 16 ساله در سال 1995م. نشان داد، بچّهها تصديق نمودهاند كه، آنچه در تلويزيون ديدهاند، آنها را به شركت در فعّاليتهاي جنسي بسيار زودتر از موعد آن، بياحترامي به والدينشان، دروغگويي و درگيري در رفتارهاي خشونتآميز تشويق كرده است. بيشتر از 23 درصد آنها گفتهاند كه آنها تحت نفوذ تلويزيون هستند. 77 درصد گفتند كه تلويزيون برنامههاي سكسي زيادي قبل از رسيدن آنها به سنّ ازدواج نشان ميدهد و 62 درصد نيز اظهار داشتند كه سكس در برنامههاي تلويزيوني و سينماها، هم سنّ و سالهاي آنها را تحت تأثير قرار داده تا هنگامي كه هنوز خيلي بچّه هستند، روابط جنسي داشته باشند. 23 درصد از اين افراد نيز برنامههاي خاصّي را ذكر كردهاند كه موجب بروز اختلال در خانواده، مانند تشويق به بياحترامي به والدينشان ميشود.
البتّه اين گزارش به ما يادآوري ميكند كه دستگاههاي تلويزيوني، دستگاههاي قانوني براي ايجاد تفريح افراد هستند. بيشتر خانهها (98 درصد در آمريكا) تلويزيون دارند و به طور متوسط افراد خانواده روزانه 7 ساعت و 15 دقيقه تلويزيون تماشا ميكنند. ساير اقسام تفريح (سينماها، ويدئوها، سيديها و اينترنت)بايد در خارج خانه جستوجو يا خريداري شوند. تلويزيون به صورت جهاني در دسترس همگان است و بنابراين بنياديترين اثرات را بر فرهنگ ما دارد.
به عنوان يك انسان، ما نيازمنديم از اين اثرات فرهنگي بر خودمان و خانوادههايمان آگاه شويم. البتّه ما بايد متوجّه اثر تلويزيون (و ساير رسانهها) بر همسايگانمان و جامعه نيز باشيم و اين انگيزهاي است كه ميخواهيم در اين مقاله، اثر سكس و خشونت در برنامههاي تلويزيوني را بررسي كنيم.
محتويات سكس در برنامههاي تلويزيوني
ما قبلاً در مورد خطر تصاوير سكسي؛ مخصوصاً هنگامي كه با خشونت همراه است، صحبت كردهايم. نيل مالاموث و ادوارد دانرشتين تأثير بيثبات سكس و خشونت در رسانهها را ثابت كردهاند. آنها ميگويند: نمايش دادن فيلمهاي محتوي خشونت جنسي، ممكن است اثرات بلند مدّت و ضدّ اجتماعي داشته باشد.
در نتيجهگيري دانرشتين، او با اين هشدار و شواهد موجود گفته است: اگر شما گروهي از مردان نرمال را جمع كنيد و براي آنها تصاوير خشونتآميز عليه زنان در فيلمهاي گروه «الف» را به نمايش بگذاريد، تحقيقها نميگويد كه اين مردان مرتکب اعمال خشونتآميز عليه زنان خواهند شد، ولي اين تحقيق ثابت ميكند كه آنها حساسيت كمتري نسبت به خشونت عليه زنان خواهند داشت و همدردي آنها با قربانيان اين جرم كمتر خواهد شد. احساس، تلقّي و ارزشهاي آنان در مورد خشونت تغيير خواهد كرد.
مسئلة مهمّي كه بايد به خاطر داشته باشيم، اين است كه اين مطالعات فقط در مورد تصويرهاي وقيحانه و مستهجن قابل اعمال نيست. بسياري از مطالعات، از فيلمهايي كه هر شب به آساني از تلويزيون مخصوصاً تلويزيونهاي كابلي نمايش داده ميشوند، استفاده كردهاند. بسياري از فيلمهايي كه امروزه در سينماها نشان داده ميشوند، بسيار وقيحانهتر از فيلمهاي نمايش داده شده در ظرف چند سال اخير هستند.
ارولينگ كريستول، خبرنگار امور اجتماعي در يكي از ستونهاي «مجلة وال استريت ژورنال» اين سؤال را پرسيده است: آيا كسي واقعاً ميتواند باور كند كه مسائل جنسي موجود به صورت خفيف در فيلمهاي هاليوود ما و به صورت شديد در فيلمهاي تلويزيونهاي كابلي ما و مسائل جنسي خشونتآميز موجود در موسيقي رپ، بيتأثير است؟ در آمريكا تأثير معمولي و كلّي اين مسائل كاملاً قابل تشخيص است. سكس در تلويزيون، در همة اوقات فراوان است. بنابراين ما بايد بيشتر مراقب به تصوير كشيدن چيزهايي باشيم كه ما و خانوادههايمان، آنها را ميبينيم.
خشونت در تلويزيون
در سنّ بسيار كم، كودكان ميزاني از خشونت و دعوا را ميبينند كه در گذشته، فقط توسط عدّة كمي از افسران پليس و مستخدمان ارتش مشاهده ميشد. تلويزيون هر روز تهاجم، ضربه زدن، چاقوكشي، شليك كردن و حقّ قطع عضو ديگران را به خانهها ميآورد.اثر تلويزيون بر رفتار افراد، قابل پيشبيني است. دو گزارش معروف از رؤساي بهداري در دو دهة گذشته، خشونت در تلويزيون و رفتارهاي تهاجمي كودكان و نوجوانان را به هم مربوط ميداند. به علاوه، مركز ملّي بهداشت رواني در يك گزارش 94 صفحهاي با عنوان «تلويزيون و رفتار»؛10 سال پيشرفت علمي و درگيريهاي دهة 80، با شواهد قاطع علمي اثبات كردند كه خشونت بيش از اندازه در تلويزيون، به زمينهاي بازي و خيابانها سرايت كرده است. در يك مطالعة 5 ساله بر روي 722 كودك، نتيجهگيري شد كه انواع گوناگون تهاجمها، درگيري با والدين، دعوا و بزهكاري، همه، رابطة مستقيم با ميزان برنامههاي خشونت آميز در تلويزيون دارند.
مطالعات بلندمدّت، بيشتر نگرانكننده هستند. لئونارد ايدون، استاد روانشناسي دانشگاه «ايلينويز»، كودكاني را در سنّ هشت سالگي و همان كودكان را در سنّ 18 سالگي مطالعه كرده است. او متوجّه شد كه عادتهاي نهادينه شده توسط تلويزيون در سنّ 8 سالگي كودكان، بر رفتار تهاجمي آنها در سراسر دوران كودكي و بلوغشان تأثير ميگذارد. هر قدر بچّهها برنامههاي خشنتري را در سال سوم دبيرستان ترجيح دهند، رفتار خشنتري براي آنها هم در آن زمان و هم 10 سال بعد از آن، در پي خواهد داشت. بنابراين او نتيجهگيري نمود كه تأثير خشونت تلويزيوني بر رفتار تهاجمي، رو به افزايش است.
20 سال بعد، ارون و روول هيوزمن دريافتند كه اين روند ادامه پيدا كرده است. او و دستياران محقّقش متوجّه شدند، كودكاني كه در سنّ 8 سالگي ميزان قابل توجّهي خشونتهاي تلويزيوني را نگاه ميكنند، در سنّ 30 سالگي، همواره تمايل بيشتري به ارتكاب جرايم خشونتآميز يا شركت در بدرفتاري عليه كودكان و همسرانشان دارند. آنها نتيجهگيري كردند كه مشاهدة خشونتهاي تصويري تلويزيون، يكي از علل رفتارهاي تهاجمي، جرم و خشونت در جامعه است. خشونتهاي تلويزيون، بچّهها و جوانان را در تمام سنين از تمام طبقات اقتصادي و از هر طبقة هوشي، تحت تأثير قرار ميدهند. همان طور كه قبلاً هم گفتيم، در سال 1998م. نزديك به هزار پژوهش مطالعاتي به «كالج آمريكايي روانشناسي فورنسيك» فرستاده شده است كه برخي از اثرات شرح داده شده در اين نوشته را به طور مستند ثابت مينمايد. تصاوير خشن در تلويزيون، روي بچّهها به روشهاي نامطلوبي تأثير ميگذارد و ما بايد نگران اين تأثيرات باشيم. در ادامه، ما به تأثيرات روانشناختي ديگري از تلويزيون اشاره ميكنيم.
درگيريهاي روحي و روانشناسان
من افراد زيادي را ديدهام كه به من گفتهاند، تلويزيون نگاه ميكنند و در عين حال تلويزيون هيچگونه تأثيري بر جهانبيني يا رفتارشان نداشته است. با وجود اين، انجيل به ما ميآموزد كه انسان همانگونه است كه در قلب خود ميانديشد». آنچه كه ما ميبينيم و دربارة آن فكر ميكنيم؛ بر اعمال ما تأثير ميگذارد و شواهد روانشناختي فراواني وجود دارد كه ثابت ميكند، تماشا كردن تلويزيون، بر جهانبيني ما تأثير ميگذارد.
جرج گربنر و تري گراس كه در دهة 1970م. در مدرسة ارتباطات «اننبرگ» كار ميكردند، به اين نكته رسيدند كه تماشاگران افراطي كه خيلي زياد تلويزيون نگاه ميكنند، دنياي واقعي را خطرناكتر و ترسناكتر از كساني ميبينند كه خيلي كم تلويزيون نگاه ميكنند. تماشاگران افراطي تلويزيون، به همشهريان خود كمتر اعتماد ميكنند و از دنياي واقعي هراس بيشتري دارند... آنها تماشاگران افراطي را افراد بالغي ميدانند كه به طور ميانگين در هر روز، چهار ساعت يا بيشتر تلويزيون نگاه ميكنند. تقريباً سيزده درصد آمريكاييها در اين گروه قرار ميگيرند.
گربنر و گراس دريافتند كه خشونت در ساعات پر بينندة تلويزيون، در ايجاد ترس تماشاگران افراطي نسبت به خطرات دنياي واقعي مبالغه ميكند. به عنوان مثال، تماشاگران افراطي، تمايل كمتري به اعتماد داشتن به ديگران نسبت به تماشاگران معمولي دارند. همچنين تماشاگران افراطي تلويزيون، در ميزان احتمال اينکه قرباني يك جرم خشونتآميز واقع شوند، افراط ميورزند.
اگر اين مسئله در مورد افراد بالغ صادق باشد، تصوّر كنيد، خشونتهاي تلويزيوني چطور درك كودكان را نسبت به دنيا تحت تأثير قرار ميدهد؟ گرنبر و گراس ميگويند: فرض كنيد در سنّ دوازده سالگي، روزانه شش ساعت را در يك سينماي محلّي سپري ميكنيد. هيچ پدر و مادري هم نيستند كه از اين كار جلوگيري كنند. در كودكاني كه نمونة ما براي مطالعه بودند، نزديك به نيمي از كودكان دوازده ساله، به طور متوسط روزانه شش ساعت يا بيشتر تلويزيون تماشا ميكنند. اين بدان معني است كه بخش بزرگي از جوانان ما، در گروه تماشاگران افراطي تلويزيون قرار ميگيرند. تصوّر آنها نسبت به جهان، عميقاً توسط تلويزيون شكل گرفته است. بنابراين گربنر و گراس نتيجه گرفتهاند كه اگر بزرگسالان، واقعيّت تلويزيون را اين گونه ميتوانند بپذيرند، تأثير تلويزيون بر كودكان را تصوّر كنيد! زماني كه كودكان آمريكايي به مدرسه ميروند، اين كودكان چند سال را در يك مهدكودك الكترونيك گذراندهاند.
تماشاي تلويزيون، هم بزرگسالان و هم كودكان را به نحو نامطلوبي تحت تأثير قرار ميدهد. ما نبايد از اطّلاعاتي كه به ما ميگويد، تصاوير تلويزيوني بر درك و رفتار ما تأثير ميگذارند، غافل باشيم. جهانبيني ما و رفتارهاي حاصل از اين جهانبيني، تحت تأثير چيزي است كه ما در تلويزيون ميبينيم.
پي نوشت ها :
٭ منبع: WWW.Prob. org
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}