چگونه به کودکم قرآن بياموزم؟
چگونه به کودکم قرآن بياموزم؟
مقدمه
إن هذا القرءان يهدي للتي هي أقوم (اسراء 9)؛ اين قرآن به راهي که استوارترين راه هاست هدايت مي کند.
در اين مبحث سيره معصومان (عليهم السلام) را در آموزش قرآن بررسي مي کنيم. موضوعاتي که در اين بحث مطرح مي شوند چنين است: 1. آموزش قرآن به عموم مردم؛ 2. آموزش قرآن به کودکان به عنوان اولين ماده ي درسي؛ 3. عادت دادن کودکان به تلاوت قرآن؛ 4. توصيه به تدبر در قرآن.
1. آموزش قرآن به عموم مردم
مردي نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد تا پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به او قرآن بياموزد. هنگامي که به آيه ي «فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره * و من يعمل مثقال ذره شراً يره» رسيد، گفت بس است و رفت. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: رفت در حالي که فقيه شده بود. (1)
امام باقر (عليه السلام) نيز مي فرمايد:
اميرمؤمنان علي (عليه السلام) بعد از اقامه نماز صبح تا طلوع آفتاب، تعقيبات نماز را انجام مي داد. زماني که آفتاب طلوع مي کرد فقرا و ديگر مردمان نزد او جمع مي شدند و امام (عليه السلام) به آنان فقه و قرآن مي آموخت. (2)
همچنين پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پيش از هجرت به مدينه، براي آموزش قرآن به مسلمانان مدينه مصعب بن عمير را به اين شهر اعزام کرد (ابن هشام، 1383، ج 2، ص 296) و پس از هجرت به مدينه و گسترش اسلام نيز يکي از وظايف اصلي نمايندگان خود در شهرها را آموزش قرآن به مردم قرار مي داد. گاه همراه نماينده و حاکم شهر، شخصي ديگر را عهده دار آموزش قرآن و ساير معارف ديني به مردم آن شهر مي کرد. براي نمونه، پس از فتح مکه معاذب بن جبل و عتاب بن اُسَيد را عهده دار آموزش قرآن به مردم مکه کرد (همان، ج 4، ص 936).
2. قرآن، اولين ماده ي درسي
آنکه در جواني بياموزد، آموزشش به منزله نقش در سنگ است و آنکه در بزرگسالي بياموزد، آموزشش به منزله نوشتن بر آب است. (3)
افزون بر اين، دوره ي کودکي و نوجواني دوره ي شکل گيري شخصيت است و به همين سبب، در اين دوره انعطاف پذيري و تأثير پذيري و به تبع آن، آمادگي و تغيير پذيري بسيار زياد است. در حالي که به موازات افزايش سن، ميزان انعطاف پذيري و تغيير پذيري کاهش مي يابد و در دوره کهنسالي به کمترين حد مي رسد.
اميرمؤمنان علي (عليه السلام) در نامه اش به فرزندش امام حسن (عليه السلام) به همين نکته اشاره مي کند و مي فرمايد:
قلب و جان جوان چون زمين ناکاشته است؛ هر بذري را که در آن افکنده شود مي پذيرد؛ از اين رو به ادب آموختنت پرداختم، پيش از آنکه قلب و جانت سخت شود و ذهنت مشغول گردد. (4)
از نظر امام (عليه السلام) روح و روان کودک و نوجوان همانند زمين کشاورزي کشت نشده است که هر بذري در آن بکارند، مي رويد و رشد مي کند. در حالي که روح و روان کهنسالان و ميانسالان همانند زمين کشاورزي کاشته شده است که توانايي روياندن بذر جديد را ندارد. به ديگر سخن، گويي امام (عليه السلام) بر اين است که تغيير پذيري و انعطاف پذيري انسان مانند توانايي باتري غير قابل شارژ، محدود است. از آنجا که بزرگسالان اين توانايي را در دوره ي کودکي و نوجواني مصرف کرده اند، توانايي پذيرش معرفت ها و باورها و رفتارهاي جديد را ندارند. اما کودکان و نوجوانان اين توانايي را مصرف نکرده اند و به همين سبب قابليت پذيرش ساختارهاي نو در آنها باقي است.
امام صادق (عليه السلام) نيز به احول، که در کار گسترش تشيع در بصره موفقيت چنداني به دست نياورده بود، توصيه مي کند به جوانان رو بياورد؛ زيرا جوانان بيشتر از بزرگسالان آماده ي پذيرش دعوت وي هستند:
اسماعيل بن عبدالخالق مي گويد: امام صادق (عليه السلام) به احول فرمود: بصره رفتي؟ احول گفت: آري. امام فرمود: استقبال مردم از اين موضوع [امامت] و پذيرش آنها را چگونه ديدي؟ احول گفت: به خدا، استقبال آنان کم بود؛ استقبال مي کردند، اما بسيار کم. امام فرمود: به جوان ها رو بياور که زودتر از ديگران به سوي خوبي ها مي شتابند. (5)
از سوي ديگر، هدف قرآن آموزي تنها قرائت قرآن نيست؛ بلکه قرائت قرآن مقدمه آشنايي با آموزه ها و معارف وحياني و عمل به آنهاست. به عبارتي دقيق تر، غرض اصلي آموزش قرآن اين است که شخصيت متربي شخصيتي قرآني گردد، به گونه اي که تمام اعمال و رفتار و گفتار وي با معيارهاي قرآني منطبق باشد. بنابراين، اگر بخواهيم نسل جديد قرآن را به آساني بياموزند و از درياي معارف آن بهره مند شوند و کاخ شخصيت آنها بر پايه ي آموزه هاي وحياني بنا شود، بهترين راه اين است که در اولين فرصت و به عنوان اولين ماده ي درسي وي را با قرآن آشنا کنيم و قرائت قرآن را به وي بياموزيم؛ چنان که معصومان (عليهم السلام) چنين مي کردند. در سيره ي امام حسين (عليه السلام) آمده است:
عبدالرحمان بن سلمي به فرزند امام حسين (عليه السلام) سوره حمد آموخت. هنگامي که فرزند امام، سوره حمد را نزد امام خواند، امام به عبدالرحمان هزار دينار و هزار حله داد و دهانش را پر از دُر کرد. (6)
در نامه اميرمؤمنان علي (عليه السلام) به امام حسن (عليه السلام) نيز به صراحت بيان شده که ايشان در کودکي قرآن به امام حسن (عليه السلام) آموخته است. افزون بر اين، در اين نامه بيان شده که ايشان قرآن را پيش از هر مطلب ديگري و به عنوان اولين ماده ي درسي به امام حسن (عليه السلام) آموخته است. در اين نامه مي خوانيم:
آموزش تو را با کتاب خدا و تفسير آن و [با آموزش] شرايع اسلام و احکام و حلال و حرام آن آغاز کردم. (7)
به علاوه، معصومان (عليهم السلام) مسلمانان را نيز به آموزش قرآن به فرزندان خود توصيه کرده اند. در روايتي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است:
کسي که به فرزندش قرآن بياموزد، گويي ده هزار حج انجام داده است.... (8)
3. مأنوس کردن با قرآن
به همين سبب، در سيره ي معصومان (عليهم السلام) قرائت قرآن و انس با آن بسيار مورد توجه واقع شده و مسلمانان به آن فراوان توصيه شده اند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
خانه هايتان را با تلاوت قرآن روشن کنيد... هرگاه در خانه اي قرآن بسيار تلاوت شود، خير آن بسيار گردد و اهل آن خانه برخوردار گردند و اين خانه براي آسمانيان مي درخشد، چنان که ستارگان براي زمينيان مي درخشند. (11)
از امام صادق (عليه السلام) نيز روايت شده است:
قرآن را تلاوت کنيد که درجات بهشت به تعداد آيات قرآن است. آنگاه که قيامت برپا شود، به قاري قرآن گفته مي شود: بخوان و بالا رو و او با خواندن هر آيه، يک درجه بالا مي رود. (12)
همچنين معصومان (عليهم السلام) تنها به آموزش قرآن به نونهالان اکتفا نمي کردند؛ بلکه علاوه بر آن، آنها را به تلاوت روزانه ي قرآن وادار مي کردند تا با قرآن انس بگيرند و به تلاوت آن عادت کنند. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
پدرم ما را جمع مي کرد و دستور مي داد تا طلوع آفتاب ذکر بگوييم و دستور مي داد هر کس مي تواند، قرآن بخواند و آنکه نمي تواند، ذکر بگويد. (13)
در اينجا تذکر سه نکته ضروري است. نخست آنکه معصومان (عليهم السلام) گرچه به عادت دادن کودکان به قرائت قرآن اهتمام داشتند، اما در اين کار سختگيري نمي کردند و به کودکان اجازه مي دادند برخي آداب قرائت قرآن را رعايت نکنند. براي مثال، به کودکاني که مي خواستند قرآن تلاوت کنند، اجازه مي دادند بدون وضو هم قرآن تلاوت کنند؛ با اينکه يکي از آداب تلاوت قرآن وضو داشتن است. به اين سيره توجه فرماييد:
اسماعيل پسر امام صادق (عليه السلام) نزد او بود. امام به او گفت: پسرم! قرآن بخوان. اسماعيل گفت: وضو ندارم. امام فرمود: [قرآن بخوان اما] به نوشته هاي قرآن دست نزن و به ورق آن دست بزن. (14)
دوم آنکه در متون ديني بر ترتيل قرآن تأکيد شده است. در قرآن آمده است:
ورتل القرءان ترتيلاً (مزمل، 4)؛ و قرآن را با ترتيل تلاوت کن.
عبدالله بن سليمان معناي اين آيه را از امام صادق (عليه السلام) پرسيد و امام (عليه السلام) به نقل از اميرمؤمنان علي (عليه السلام) ترتيل را چنين معنا کرد: [قرآن را] شمرده و روشن تلاوت کن و آن را نه مانند شعر، بسيار تند و نه بسيار کند [به گونه اي که ارتباط کلمات از هم جدا و پراکنده گردند] تلاوت کن» (کليني، 1365، ج 2، ص 615). بنابراين، ترتيل بدين معناست که آيات قرآن به گونه اي تلاوت شود که هر کلمه اي به خوبي تلفظ شود و شنونده به آساني آنها را بفهمد، که در اين صورت، درک معاني قرآن نيز براي قاري و شنونده آسان تر و قدرت نفوذ و تأثيرگذاري آيات بر قاري و شنونده بيشتر خواهد بود.
نکته ي سوم اينکه در متون اسلامي بر تلاوت قرآن با صوت و لحن زيبا تأکيد شده است. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
لکل شيء حليه و حليه القرآن الصوت الحسن (کليني، 1365، ج 2، ص 615)؛ هر چيزي زينتي دارد و زينت قرآن صوت زيباست.
به همين سبب، امامان (عليهم السلام) قرآن را با صوتي بسيار زيبا تلاوت مي کردند. «امام زين العابدين (عليه السلام) قرآن را چنان زيبا تلاوت مي کردند که گاه راهگذران با شنيدن آن بيهوش مي شدند» (همان جا) و در روايتي ديگر آمده است: «سقاها با شنيدن صداي تلاوت قرآن امام سجاد (عليه السلام) از رفتن باز مي ماندند و به تلاوت ايشان گوش فرا مي دادند» (همان، ص 616).
4. تشويق به تفکر و تأمل در قرآن
آگاه باشيد، خيري نيست در قرائتي که همراه با تدبر نباشد.... (15)
و اصولاً قرآن نازل شده است تا مردم در آن بينديشند:
کتاب أنزلناه إليک مبارک ليدبروا ءاياته (ص، 29) اين کتاب پر برکتي است که بر تو نازل کرده ايم تا در آياتش تدبر کنند.
خلاصه مبحث
پي نوشت ها :
1. روي أن رجلا جاؤ إلي النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) ليعلمه القرآن فانتهي إلي قوله تعالي: «فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره * و من يعمل مثقال ذره شراً يره». فقال: يکفيني هذا، و انصرف فقال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): انصرف الرجل و هو فقيه (مجلسي، 1404، ج 89، ص 107).
2. أبو جعفر محمد بن علي (عليه السلام)، قال: کان علي (عليه السلام) إذا صلي الفجر لم يزل معقباً إلي أن تطلع الشمس؛ فإذا طلعت اجتمع إليه الفقراء و المساکين و غيرهم من الناس، فيعلمهم الفقه و القرآن (ابن ابي الحديد، 1385، ج 4، ص 109).
3. موسي بن جعفر، عن آبائه (عليهم السلام) قال: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): من تعلم في شبابه کان بمنزله الرسم في الحجر، و من تعلم و هو کبير کان بمنزله الکتاب علي وجه الماء (مجلسي، 1404، ج 1، ص 222).
4. و إنما قلب الحدث کالأرض الخاليه، ما ألقي فيها من شيء قبلته؛ فبادرتک بالأدب قبل أن يقسو قلبک و يشتغل لبک (نهج البلاغه، [بي تا]. ب، ص 295).
5. إسماعيل بن عبدالخالق قال: قال أبوعبدالله (عليه السلام) للأحول: أتيت البصره؟ قال: نعم. قال: کيف رأيت مسارعه الناس في هذا الأمر و دخولهم فيه؟ فقال: و الله إنهم لقليل، و لقد فعلوا ذلک و إن ذلک لقليل. فقال: عليک بالأحداث؛ فإنهم أسرع إلي کل خير (مجلسي، 1404، ج 23، ص 236).
6. إن عبدالرحمن السلمي علم ولد الحسين (عليه السلام) الحمد.فلما قرأها علي أبيه أعطاه ألف دينار، و ألف حله، و حشا فاه دراً (همان، ج 44، ص 191).
7. و إن ابتدئک بتعليم کتاب الله و تأويله و شرائع الإسلام و أحکامه و حلاله و حرامه (همان، ج 1، ص 219).
8. قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): من علم ولده القرآن فکانما حج البيت عشره ألف حجه، و اعتمر عشره ألف عمره، و أعتق عشره ألف رقبه من ولد إسماعيل (عليه السلام)، و غزا عشره ألف غزوه، و أطعم عشره ألف مسکين مسلم جائع، و کأنما کسا عشره ألف عار مسلم، و يکتب له بکل حرف عشره حسنات، و يمحي عنه عشر سيئات، و يکون معه في قبره حتي يبعث، و يثقل ميزانه، و يتجاوز به علي الطراط کالبرق الخاطف، و لم يفارقه القرآن حتي ينزل به من الکرامه أفضل ما يتمني (همان، ج 89، ص 188).
9. عن الصادق عن آبائه عن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم):... و له ظهر و بطن؛ فظاهره حکم الله و باطنه علم الله تعالي؛ فظاهره وثيق و باطنه له تخوم، و علي تخومه تخوم؛ لا تحصي عجائبه و لا تبلي غرائبه؛ فيه مصابيح الهدي و منار الحکمه (کليني، 1365، ج 2، ص 596).
10. عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن اختلط القرآن بلحمه و دمه... (همان، ص 603).
11. قال النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): نوروا بيوتکم بتلاوه و القرآن... فأن البيت إذا کثير فيه تلاوه القرآن کثر خيره، و امتع أهله، و أضاء لأهل السماء، کما تضي نجوم السماء لأهل الدنيا (همان، ص 200).
12. عن الصادق (عليه السلام) أنه قال: عليکم بمکارم الأخلاق، فإن الله - عزوجل - يحبها؛ و إياکم و مذام الأفعال، فإن الله - عز و جل - يبغضها؛ و عليکم بتلاوه القرآن، فإن درجات الجنه علي عدد آيات القرآن؛ فإذا کان يوم القيامه يقال لقارئ القرآن: اقرأ وارق؛ فکاما قرأ آيه رقا درجه (مجلسي، 1404، ج 89، ص 197).
13. و کان يجمعنا فيأمرنا بالذکر حتي تطلع الشمس، و يأمر القراءه من کان يقرأ منا، و من کان لا يقرأ منا أمره بالذکر (کليني، 1365، ج 2، ص 498).
14. عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: کان إسماعيل بن أبي عبدالله (عليه السلام) عنده، فقال: يا بني اقرأ المصحف. فقال: إني لست علي وضوء. فقال: لا تمس الکتابه و مس الورق (شيخ طوسي، 1390، ج 1، ص 113).
15. ألا لا خير في علم ليس فيه تفهم ألا لا خير في قراءه ليس فيها تدبر (کليني، 1365، ج 1، ص 36).
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}