روم باستان
روم باستان
روم باستان
طبق افسانهها رموس و رمولوس، پسران مارس را به دستور شاه بر سر راه گذاشتندتا بمیرند اما گرگی و سپس چوپانی آنها را بزرگ کردند. آنها شهری بنا کردند اما بعد از آن رمولوس رموس را کشت و پادشاه شد. پس از او اتروسک ها، و با گذشت زمان، به ترتبیب نوما پومپیلیوس، تولیوس هوستیلیوس، آنکوس مارسیوس، تارکینیوس پریسکوس، سرویوس تولیوس و تارکینیوس سوپربوس حکومت را به دست گرفتند. تارکینیوس سوپربوس را سنا به رهبری سناتوری به نام بروتوس خلع کرده در روم جمهوری اعلام نمود.
جمهوری روم (به لاتین Res publica Romana و به یونانی Ρωμαϊκή Δημοκρατία) حکومتی دمکراتیک بود که در سده ششم پیش از میلاد در شهر رم بنیان نهاده شد و حدود ۵۰۰ سال به حکومت خود ادامه داد. این حکومت در اوج قدرت خود بر جنوب و غرب اروپا، شبهجزیره بالکان، شمال آفریقا، آسیای صغیر و آسیای غربی حکومت میکرد، امپراتوری روم در دوران ژولیوس سزار به اوج قدرت و گستردگی خود رسید، اما بسیاری از مورخان فروپاشی این نظام را به خودکامگی سزار نسبت داده و او را قاتل این جمهوری میدانند.
پیدایش جمهوری روم یکی از مهمترین وقایع تاریخ اروپا است چرا که قسمت بزرگی از بخشهای جنگ برای دموکراسی بوده است. این حکومت، حکومتی از نوع مردمی بود که چنین چیزی در تاریخ بی سابقه بوده است که در ۵۰۹ق. م حکومتی مردمی با مجلس تشکیل دهند.
روم سال ۷۵۳ ق. م تا سال ۵۰۹ ق. م حکومتی شاهنشاهی داشته است. در سال ۵۰۹ ق. م تغییری اساسی در تاریخ غرب پدید آمد و حکومت شاهنشاهی آن به حکومت جمهوری تبدیل شد. ماجرا از این قرار بود که پسر شاه به نام سکتوس رفتار زشتی با یکی از اشرف زادهها به نام لوکرتیا انجام داد. لوکرتیا از این کار بسیار ناراحت شده و خانواده را به دور خود جمع میکند. سپس ماجرا را گفته و بعد خودکشی میکند.
بروتوس جسد وی را به مردم روم نشان میدهد، مردم از این کار زشت خانوادهٔ شاهنشاهی خشمگین و به کاخ وی یورش میبرند و حکومت شاهنشاهی را سرنگون میکنند. پس از آن حکومتی جمهوری در روم تاسیس میشود و همسر لوکتریا، بروتوس اولین مردان مجلس سنا میشوند. آنان سوگند یاد میکنند که تا زندهاند حکومت شاهنشاهی تشکیل ندهند.
یکی دیگر از دلایل تشکیل جمهوری روم این بود که بیشتر حکومت ایتالیا که اغلب مردمان لاتین بودند زیر دست اتروسک ها و یونانیها بود پس از مدتی ایتالیاییها که از فرهنگ و تمدن اتروسکها، فنقیها و یونانیها برداشت کرده بودند حال میتوانستند خود بر سرزمین خود حکومت کنند.
مجلس سنا متشکل از نمایندگان مردم بود. و آنها میتوانستند با رای دادن به نمایندههای مورد نظر خود در اوضاع کشور خود سهیم باشند. سنا نسبت به مجالس دیگر قدرت زیادی داشت و با این که نمایندههای آن مردمی بودند ولی عضو شدن در آن اکثرا برای طبقات بالا بود. پس از مدتی آگوستوس به عنوان سزار(امپراطور)حکومت را به دست گرفت.
حکومت اولین امپراتور روم، آگوستوس در سال ۲۷ قبل از میلاد آغاز شد. این حکومت شاهد آغاز پکس رومانا، با دوران ثبات سیاسی و شکوه و جلال فراوان که حدود ۲۰۰ سال ادامه داشت، بود. در طول این دوره، امپراتور روم به مدیترانه و بخش اعظم اروپای غربی حکومت میکرد. امپراتوری به شکل کاملی سازماندهی شده بود و به خوبی اداره و کنترل میشد. یک شبکه از راهها سرزمینهای امپراتوری را به پایتخت، رم، متصل میکرد. لژیون آموزش دیده روم از تمام نقاط بحرانی در طول مرزهایش دفاع میکرد. شهروندان رومی از یک قانون مشترک، فرهنگ مشترک و زبان مشترک، لاتین، بهره مند بودند.
در دنیای رومیها خیلی مهم بود که افراد سایو (شهروند رومی) باشند. ابتدا، مقام شهروند فقط به افرادی که در درون شهرها زندگی میکردند، داده شد. در سال ۸۹ قبل از میلاد، مقام شهروند به تمام ایتالیاییها اعطا شد. تا پیش از 212 قبل از میلاد، مقام شهروند رومی به همه مردان آزاد که در محدوده امپراتوری روم زندگی میکردند، اعطا شد. مقام شهروندی به بردگان و زنها داده نمیشد.
جامعه رومی بر اساس طبقات کاملاً مجزا سازماندهی شده بود. این تقسیم بندی جامعه در ابتدایی تاریخ روم، در حدود قرن ششم قبل از میلاد آغاز گردید. صاحب امتیازترین و قدرتمندترین شهروندان رومی اشراف بودند. بسیاری از اشراف از نوادگان مالکین ثروتمند زمین و خانوادههای سیاستمداران انتخاب میشدند. سناتورهایی که بر روم حکومت کردند، از خانوادههای اشراف ثروتمند بودند. در طبقه اجتماعی بعدی، اسب سوارها (اعضاء گارد سلطنتی) قرار داشتند. این گروه غالبا تجار ثروتمند یا صرافان (بانکداران) بودند. بسیاری از افراد در ارتش روم با دوایر دولتی اجرایی آن خدمت کردند.
بخش اعظم شهروندان رومی، توده مردم بودند، که جزء فقیرترین شهروندان نیز محسوب میشدند مردم معمولی سرانجام توانستند تساوی سیاسی در مقابل اعضاء گارد و اشراف، را به دست آورده و حق رشد و ارتقاء تا مقام افسر ارشد نظامی و مشاغل دولتی، را به دست بیاورند.
در پائین هرم نظام اجتماعی جامعه رومی، بردگان قرار داشتند، که سختترین و کم اهمیتترین کارها را انجام میدادند. رومیها از اسیران جنگی به عنوان برده استفاده میکردند. بردگان هیچ گونه آزادی و حق انتخابی نداشتند. حتی در میان بردگان نیز طبقههای مختلفی وجود داشت. زندگی سخت روزانه یک برده که در معدنها کار میکرد، از زندگی روزانه یک برده تحصیلکرده یونانی که به عنوان یک معلم خصوصی محترم به کودکان رومی تدریس میکرد، بسیار فاصله داشت. به هر حال، از اولین قرن میلادی، شرایط زندگی بردگان بهبود پیدا کرد و بسیاری از آن مردان آزادی خود را به دست آوردند.
زبان مشترک در سراسر امپراتوری روم، زبان لاتین بود. از آنجایی که دیگر کسی به زبان لاتین صحبت نمیکند، آن را «زبان مرده» مینامند. به هر حال، بیشتر زبانهای امروزی اروپا، از جمله ایتالیایی، اسپانیایی ـ فرانسه و رومانیایی، از لاتین گرفته شدهاند. بسیاری از لغات موجود در زبان انگلیسی نیز از لاتین گرفته شدهاند.
رومیان ثروتمند در خانههای بزرگ و وسیع شهری زندگی میکردند. از بیرون جلوه این خانهها زیاد چشمگیر نبود. زیرا تنها تعداد محدودی درب و پنجره کوچک نردهای داشتند که مانع ورود دزدان میشد.
از قرن سوم قبل از میلاد، رومیها شروع به تشکیل امپراتوری خود کردند. تا قبل از قرن دوم میلادی، رومیها بیشتر نواحی غرب اروپا، شرق نزدیک، و شمال آفریقا را تحت کنترل داشتند. موفقیت امپراتوری روم نتیجه استفاده از اژبون های بسیار ورزیده و تعلیم دیده و مدیریت بسیار موثر آنها بود که از مرکز پایتخت رم، به خوبی کنترل میشد.
در سال 27 قبل از میلاد اکتاویان (63 قبل از میلاد ـ 24 میلادی)، اکتاویان یا همان اگوستوس سزار، اولین امپراتور روم میشود. اگوستوس، که به مدت 40 سال بر امپراتوری روم حکومت کرد، مسئولیت اداره آن را با مجلس سنا (گروهی از مسئولین اداره کننده روم)، تقسیم کرد. او از ارتش روم یک نیروی قوی و آموزش دیده ساخت. روم در طول حکومت او دورانی پر از صلح و شکوه را پشت سر نهاد. اگوستوس همچنین در مورد حفظ موقعیت خود بهعنوان امپراتور خیلی دقت کرد. او یک گارد محافظ ایجاد کرد که به آنها دستمزد خوبی میداد و آنها را گارد پراتور مینامید.
اولین امپراتورهای رومی اعضاء خانواده اگوستوس بودند. پس از اگوستوس ، بروتوس و پس از او کالیگولا به قدرت رسیدند. گایوس سزار (12 ـ 41 میلادی)، که به کالیگولا (به معنی پوتینهای کوچک) معروف بود، در سال 37 میلادی به امپراتوری رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را به عهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چرا که او پوتینهای سربازی کوچکی به پا میکرد.
بعد از آنکه کالیگولا امپراتور شد، سلامتی عقل خود را از دست داد. یکی از وقایعی که توسط تاریخ نگار رومی سیوتاتیوس (69 ـ 104 میلادی) ثبت شده است، توضیح میدهد که کالیگولا به ارتش بسیار آموزش دیده و قدرتمند خود دستور داد در ساحل دریا صدف حلزون جمع کنند. او به اسب مورد علاقه خود لقب کنسول (عنوان یکی از مسئولین رده بالای روم)، داده بود. وی همچنین با خواهر خود، «دروسیلا» ازوداج کرد، اما بعدا او را کشت. اعضاء گارد محافظ او (پراتورها) در سال 41 میلادی، او را به قتل رسانند.
آخرین امپراتوری که به خانواده اگوستوس تعلق داشت، نرون (37 ـ 68 میلادی) بود. در سال 54 میلادی، مادر جاه طلب او، آگویپینا (15 ـ 59 میلادی)، شوهر دون خود را مسموم کرد. شوهر امپراتور کلودیوس (10 قبل از میلاد تا 54 میلادی) بود. در نتیجه پسر 17 ساله او جانشین پدر شد. بعد از آغاز امیدوار کننده حکومت او، نرون بی نهایت بی رحم و فاسد شد. وقتی آگویپینا در زندگی خود سرانه فرزندش دخالت کرد، نرون او را کشت. او به خاطر ضیافتهای وحشی خود و توهم او در مورد استعدادش در شعر و موسیقی، شهرت داشت!
در سال 64 میلادی، آتش سوزی بزرگی شهر رم را نابود کرد. نرون تظاهر کرد که قصد داشته تا شهر رم را با طرح جدیدی بازسازی کند. بسیاری از مردم رم عقیده دارند که خود نرون عمدا آتش سوزی را آغاز کرده است. اما به هر حال، نرون گروه مذهبی جدید، یا مسیحیان را مقصر دانست و آنها را کشت. مخالفان حکومت نرون آنقدر قدرت گرفتند که او را مجبور کردند در سال 68 میلادی، خود کشی کند.
در سال بعد از مرگ نرون، 4 امپراتور بر سر کار آمدند. یک فرمانده نظامی به نام گالبا (3 قبل از میلاد تا 69 میلادی)، ابتدا قدرت را در دست گرفت. گالبا بهوسیله گارد پراتور، کشته شد. این گارد اتو (32 ـ 69 میلادی)، (حاکم استان رومی اسپانیا) را به عنوان امپراتور اعلام کرد. لژیون روم که در آلمان مستقر بود، با شنیدن این خبر، فرمانده خود وتیلیوس (15 ـ 69 میلادی)، را به عنوان امپراتور معرفی کردند. وسپاسیان (9 ـ 79 میلادی)، یک فرمانده رقیب، وارد رم شد. او وتیلیوس را کشت و خود امپراتور شد.
وسپاسیان سنتی را ایجاد کرد که بر اساس آن، یک امپراتور حاکم در طول حکومت خود جانشین خود را انتخاب میکرد. و سپاسیان نظم را به روم بازگرداند. او همچنین یک برنامه ساختمان سازی که شامل استادیوم ورزشی رم بود، آغاز کرد. ساخت این آمفی تئاتر بزرگ که سرگرمیهای عمومی در آن اجرا میشد، در طول حکومت فرزند وسپاسیان، تیتوس (39 ـ 81 میلادی)، که بعد از پدرش به امپراتوری رسید، پایان یافت.
در قرن دوم میلادی، خانوادههای حاکم روم، صاحب نفوذ کمتری در امر انتخاب امپراتور بودند. شهروندان استانهای رومی شروع به اشغال پستهای عالی رتبه در دولت و ارتش، کردند. امپراتورهای بعدی روم از استانهای درون امپراتوری روم، انتخاب میشدند.
امپراتور تراجان (53 ـ 117 میلادی) در یکی از استانهای روم به نام آیبیریا «اسپانیای امروز) به دنیا آمد. او یک فرمانده نظامی بزرگ بود و در طول حکومتش، امپراتوری روم از نظر وسعت به اوج خود رسید. وی پیروزیهای نظامی خود را با ساخت بناهای یادبود (ستونهای تراجان)، جشن میگرفت. این ستونها بهوسیله مجسمههایی که پیروزیهای معروف او را نشان میدادند، تزئین شده بودند.
پسر خوانده تراجان، هادریان (۷۶ ـ ۱۳۸ میلادی) بعد از او به امپراتوری روم رسید. هادریان بیشتر دوران حکومتش را به مسافرت در استانهای مختلف امپراتوری روم گذراند. او موانع ثابتی در مقابل حمله بربرها که به این سرزمینها روم حمله میکردند، بنا کرد. نمونه چنین بناهای دفاعی، دیوار هادریان، هنوز در شمال غربی انگلیس باقی ماندهاند. هادریان همچنین تغییرات زیادی ایجاد کرد که اداره امپراتوری روم را آسانتر میکرد.
ارتش روم از سربازانی به نام لژیونر تشکیل میشد. یک لژیونر خیلی ورزیده بود. او میتوانست در یک روز ۳۲ کیلومتر (۲۰ مایل) در حالیکه یک بسته به وزن ۴۰ کیلو گرم حمل میکرد، راه برود. یونیفورم یک لژیوتر او را در نبردها محافظت میکرد، و در عین حال به او امکان میداد که به آسانی حرکت کند.
«قرن»، واحد ارتش روم بود. هنگامی که در سال 340 قبل از میلاد ارتش روم تشکیل شد. یک قرن شامل 100 سرباز میشد. وقتی فرمانده نظامی رومی، کابوس ماریوس (157 ـ 86 قبل از میلاد) ارتش روم را در سال 100 قبل از میلاد، دوباره سازماندهی کرد، تعداد افراد را در یک قرن به80 نفر کاهش داد. دلیل این کاهش چنین بیان میشد که یک گروه کوچکتر، آسانتر کنترل میشد.
لازم به ذکر است که حضرت عیسی(ع) در فلسطین رومی متولد شدند. ابتدا مسیحیت با مخالفت روم روبرو شد اما کنستانتین در فرمان میلان آن را دین رسمی کشور نامید. روم اشاره به سرزمینهایی در اروپا و آسیای صغیر دارد که مدتی در دست امپراتوری روم و امپراتوری روم شرقی بود. تا قبل از قرن دوم میلادی، رومیها بیشتر نواحی غرب اروپا، شرق نزدیک، و شمال آفریقا را تحت کنترل داشتند. از قرن سوم قبل از میلاد، رومیها شروع به تشکیل امپراتوری کردند.
در سالِ 395 پس از میلاد امپراتوری روم دو پاره شد. دو پاره شدن امپراتوری روم موجب دو پاره شدن فرهنگ اروپایی و مسیحیتِ اروپایی شد. چنان که دولت روم شرقی نماینده فرهگ یونانی و کلیسای اورتودوکس بود و خط رسمی در این دولت خط یونانی و سیرلیک.
در قرن پنجم میلادی، مرزهای امپراتوری روم مورد تاخت و تاز بربرهایی که تشنه تصرف سرزمینهای تازه بودند قرار گرفت. بربرهای گوت، واندال، بورگاندی که از نژاد ژرمن بودند و همچنین هونهای آتیلا در این تاخت و تاز شرکت داشتند. رومیها در بعضی موارد با بربرها مصالحه میکردند. گاهی نیز با ایجاد تفرقه در بین قبایل، آنها را تضعیف میکردند. در اواخر قرن پنجم میلادی، امپراتوری روم فروپاشید، و بربرها حکومتهای پادشاهی جدیدی در اروپا بنا نهادند.
در سال 476 میلادی، آخرین امپراتور روم غربی توسط فرمانده سپاهان، ادواسر که یک بربر بود، از قدرت کنار زده شد. بدینسان، امپراتوری روم غربی، تحت سلطه بربرها قرار گرفت. اما اندیشه ایجاد مجدد امپراتوری در غرب هیچگاه فراموش نشد و این امر را میتوان در امثال شارلمانی و ناپلئون مشاهده کرد. امپراتوری روم شرقی سال 1453 بهدست ترکان عثمانی برافتاد.
منابع:
1. ویکیپدیا.
2. دکتر اردشیر خدادادیان، تاریخ روم باستان، جلد1، انتشارات سخن.
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hadisafari
جمهوری روم (به لاتین Res publica Romana و به یونانی Ρωμαϊκή Δημοκρατία) حکومتی دمکراتیک بود که در سده ششم پیش از میلاد در شهر رم بنیان نهاده شد و حدود ۵۰۰ سال به حکومت خود ادامه داد. این حکومت در اوج قدرت خود بر جنوب و غرب اروپا، شبهجزیره بالکان، شمال آفریقا، آسیای صغیر و آسیای غربی حکومت میکرد، امپراتوری روم در دوران ژولیوس سزار به اوج قدرت و گستردگی خود رسید، اما بسیاری از مورخان فروپاشی این نظام را به خودکامگی سزار نسبت داده و او را قاتل این جمهوری میدانند.
پیدایش جمهوری روم یکی از مهمترین وقایع تاریخ اروپا است چرا که قسمت بزرگی از بخشهای جنگ برای دموکراسی بوده است. این حکومت، حکومتی از نوع مردمی بود که چنین چیزی در تاریخ بی سابقه بوده است که در ۵۰۹ق. م حکومتی مردمی با مجلس تشکیل دهند.
روم سال ۷۵۳ ق. م تا سال ۵۰۹ ق. م حکومتی شاهنشاهی داشته است. در سال ۵۰۹ ق. م تغییری اساسی در تاریخ غرب پدید آمد و حکومت شاهنشاهی آن به حکومت جمهوری تبدیل شد. ماجرا از این قرار بود که پسر شاه به نام سکتوس رفتار زشتی با یکی از اشرف زادهها به نام لوکرتیا انجام داد. لوکرتیا از این کار بسیار ناراحت شده و خانواده را به دور خود جمع میکند. سپس ماجرا را گفته و بعد خودکشی میکند.
بروتوس جسد وی را به مردم روم نشان میدهد، مردم از این کار زشت خانوادهٔ شاهنشاهی خشمگین و به کاخ وی یورش میبرند و حکومت شاهنشاهی را سرنگون میکنند. پس از آن حکومتی جمهوری در روم تاسیس میشود و همسر لوکتریا، بروتوس اولین مردان مجلس سنا میشوند. آنان سوگند یاد میکنند که تا زندهاند حکومت شاهنشاهی تشکیل ندهند.
یکی دیگر از دلایل تشکیل جمهوری روم این بود که بیشتر حکومت ایتالیا که اغلب مردمان لاتین بودند زیر دست اتروسک ها و یونانیها بود پس از مدتی ایتالیاییها که از فرهنگ و تمدن اتروسکها، فنقیها و یونانیها برداشت کرده بودند حال میتوانستند خود بر سرزمین خود حکومت کنند.
مجلس سنا متشکل از نمایندگان مردم بود. و آنها میتوانستند با رای دادن به نمایندههای مورد نظر خود در اوضاع کشور خود سهیم باشند. سنا نسبت به مجالس دیگر قدرت زیادی داشت و با این که نمایندههای آن مردمی بودند ولی عضو شدن در آن اکثرا برای طبقات بالا بود. پس از مدتی آگوستوس به عنوان سزار(امپراطور)حکومت را به دست گرفت.
حکومت اولین امپراتور روم، آگوستوس در سال ۲۷ قبل از میلاد آغاز شد. این حکومت شاهد آغاز پکس رومانا، با دوران ثبات سیاسی و شکوه و جلال فراوان که حدود ۲۰۰ سال ادامه داشت، بود. در طول این دوره، امپراتور روم به مدیترانه و بخش اعظم اروپای غربی حکومت میکرد. امپراتوری به شکل کاملی سازماندهی شده بود و به خوبی اداره و کنترل میشد. یک شبکه از راهها سرزمینهای امپراتوری را به پایتخت، رم، متصل میکرد. لژیون آموزش دیده روم از تمام نقاط بحرانی در طول مرزهایش دفاع میکرد. شهروندان رومی از یک قانون مشترک، فرهنگ مشترک و زبان مشترک، لاتین، بهره مند بودند.
در دنیای رومیها خیلی مهم بود که افراد سایو (شهروند رومی) باشند. ابتدا، مقام شهروند فقط به افرادی که در درون شهرها زندگی میکردند، داده شد. در سال ۸۹ قبل از میلاد، مقام شهروند به تمام ایتالیاییها اعطا شد. تا پیش از 212 قبل از میلاد، مقام شهروند رومی به همه مردان آزاد که در محدوده امپراتوری روم زندگی میکردند، اعطا شد. مقام شهروندی به بردگان و زنها داده نمیشد.
جامعه رومی بر اساس طبقات کاملاً مجزا سازماندهی شده بود. این تقسیم بندی جامعه در ابتدایی تاریخ روم، در حدود قرن ششم قبل از میلاد آغاز گردید. صاحب امتیازترین و قدرتمندترین شهروندان رومی اشراف بودند. بسیاری از اشراف از نوادگان مالکین ثروتمند زمین و خانوادههای سیاستمداران انتخاب میشدند. سناتورهایی که بر روم حکومت کردند، از خانوادههای اشراف ثروتمند بودند. در طبقه اجتماعی بعدی، اسب سوارها (اعضاء گارد سلطنتی) قرار داشتند. این گروه غالبا تجار ثروتمند یا صرافان (بانکداران) بودند. بسیاری از افراد در ارتش روم با دوایر دولتی اجرایی آن خدمت کردند.
بخش اعظم شهروندان رومی، توده مردم بودند، که جزء فقیرترین شهروندان نیز محسوب میشدند مردم معمولی سرانجام توانستند تساوی سیاسی در مقابل اعضاء گارد و اشراف، را به دست آورده و حق رشد و ارتقاء تا مقام افسر ارشد نظامی و مشاغل دولتی، را به دست بیاورند.
در پائین هرم نظام اجتماعی جامعه رومی، بردگان قرار داشتند، که سختترین و کم اهمیتترین کارها را انجام میدادند. رومیها از اسیران جنگی به عنوان برده استفاده میکردند. بردگان هیچ گونه آزادی و حق انتخابی نداشتند. حتی در میان بردگان نیز طبقههای مختلفی وجود داشت. زندگی سخت روزانه یک برده که در معدنها کار میکرد، از زندگی روزانه یک برده تحصیلکرده یونانی که به عنوان یک معلم خصوصی محترم به کودکان رومی تدریس میکرد، بسیار فاصله داشت. به هر حال، از اولین قرن میلادی، شرایط زندگی بردگان بهبود پیدا کرد و بسیاری از آن مردان آزادی خود را به دست آوردند.
زبان مشترک در سراسر امپراتوری روم، زبان لاتین بود. از آنجایی که دیگر کسی به زبان لاتین صحبت نمیکند، آن را «زبان مرده» مینامند. به هر حال، بیشتر زبانهای امروزی اروپا، از جمله ایتالیایی، اسپانیایی ـ فرانسه و رومانیایی، از لاتین گرفته شدهاند. بسیاری از لغات موجود در زبان انگلیسی نیز از لاتین گرفته شدهاند.
رومیان ثروتمند در خانههای بزرگ و وسیع شهری زندگی میکردند. از بیرون جلوه این خانهها زیاد چشمگیر نبود. زیرا تنها تعداد محدودی درب و پنجره کوچک نردهای داشتند که مانع ورود دزدان میشد.
از قرن سوم قبل از میلاد، رومیها شروع به تشکیل امپراتوری خود کردند. تا قبل از قرن دوم میلادی، رومیها بیشتر نواحی غرب اروپا، شرق نزدیک، و شمال آفریقا را تحت کنترل داشتند. موفقیت امپراتوری روم نتیجه استفاده از اژبون های بسیار ورزیده و تعلیم دیده و مدیریت بسیار موثر آنها بود که از مرکز پایتخت رم، به خوبی کنترل میشد.
در سال 27 قبل از میلاد اکتاویان (63 قبل از میلاد ـ 24 میلادی)، اکتاویان یا همان اگوستوس سزار، اولین امپراتور روم میشود. اگوستوس، که به مدت 40 سال بر امپراتوری روم حکومت کرد، مسئولیت اداره آن را با مجلس سنا (گروهی از مسئولین اداره کننده روم)، تقسیم کرد. او از ارتش روم یک نیروی قوی و آموزش دیده ساخت. روم در طول حکومت او دورانی پر از صلح و شکوه را پشت سر نهاد. اگوستوس همچنین در مورد حفظ موقعیت خود بهعنوان امپراتور خیلی دقت کرد. او یک گارد محافظ ایجاد کرد که به آنها دستمزد خوبی میداد و آنها را گارد پراتور مینامید.
اولین امپراتورهای رومی اعضاء خانواده اگوستوس بودند. پس از اگوستوس ، بروتوس و پس از او کالیگولا به قدرت رسیدند. گایوس سزار (12 ـ 41 میلادی)، که به کالیگولا (به معنی پوتینهای کوچک) معروف بود، در سال 37 میلادی به امپراتوری رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را به عهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چرا که او پوتینهای سربازی کوچکی به پا میکرد.
بعد از آنکه کالیگولا امپراتور شد، سلامتی عقل خود را از دست داد. یکی از وقایعی که توسط تاریخ نگار رومی سیوتاتیوس (69 ـ 104 میلادی) ثبت شده است، توضیح میدهد که کالیگولا به ارتش بسیار آموزش دیده و قدرتمند خود دستور داد در ساحل دریا صدف حلزون جمع کنند. او به اسب مورد علاقه خود لقب کنسول (عنوان یکی از مسئولین رده بالای روم)، داده بود. وی همچنین با خواهر خود، «دروسیلا» ازوداج کرد، اما بعدا او را کشت. اعضاء گارد محافظ او (پراتورها) در سال 41 میلادی، او را به قتل رسانند.
آخرین امپراتوری که به خانواده اگوستوس تعلق داشت، نرون (37 ـ 68 میلادی) بود. در سال 54 میلادی، مادر جاه طلب او، آگویپینا (15 ـ 59 میلادی)، شوهر دون خود را مسموم کرد. شوهر امپراتور کلودیوس (10 قبل از میلاد تا 54 میلادی) بود. در نتیجه پسر 17 ساله او جانشین پدر شد. بعد از آغاز امیدوار کننده حکومت او، نرون بی نهایت بی رحم و فاسد شد. وقتی آگویپینا در زندگی خود سرانه فرزندش دخالت کرد، نرون او را کشت. او به خاطر ضیافتهای وحشی خود و توهم او در مورد استعدادش در شعر و موسیقی، شهرت داشت!
در سال 64 میلادی، آتش سوزی بزرگی شهر رم را نابود کرد. نرون تظاهر کرد که قصد داشته تا شهر رم را با طرح جدیدی بازسازی کند. بسیاری از مردم رم عقیده دارند که خود نرون عمدا آتش سوزی را آغاز کرده است. اما به هر حال، نرون گروه مذهبی جدید، یا مسیحیان را مقصر دانست و آنها را کشت. مخالفان حکومت نرون آنقدر قدرت گرفتند که او را مجبور کردند در سال 68 میلادی، خود کشی کند.
در سال بعد از مرگ نرون، 4 امپراتور بر سر کار آمدند. یک فرمانده نظامی به نام گالبا (3 قبل از میلاد تا 69 میلادی)، ابتدا قدرت را در دست گرفت. گالبا بهوسیله گارد پراتور، کشته شد. این گارد اتو (32 ـ 69 میلادی)، (حاکم استان رومی اسپانیا) را به عنوان امپراتور اعلام کرد. لژیون روم که در آلمان مستقر بود، با شنیدن این خبر، فرمانده خود وتیلیوس (15 ـ 69 میلادی)، را به عنوان امپراتور معرفی کردند. وسپاسیان (9 ـ 79 میلادی)، یک فرمانده رقیب، وارد رم شد. او وتیلیوس را کشت و خود امپراتور شد.
وسپاسیان سنتی را ایجاد کرد که بر اساس آن، یک امپراتور حاکم در طول حکومت خود جانشین خود را انتخاب میکرد. و سپاسیان نظم را به روم بازگرداند. او همچنین یک برنامه ساختمان سازی که شامل استادیوم ورزشی رم بود، آغاز کرد. ساخت این آمفی تئاتر بزرگ که سرگرمیهای عمومی در آن اجرا میشد، در طول حکومت فرزند وسپاسیان، تیتوس (39 ـ 81 میلادی)، که بعد از پدرش به امپراتوری رسید، پایان یافت.
در قرن دوم میلادی، خانوادههای حاکم روم، صاحب نفوذ کمتری در امر انتخاب امپراتور بودند. شهروندان استانهای رومی شروع به اشغال پستهای عالی رتبه در دولت و ارتش، کردند. امپراتورهای بعدی روم از استانهای درون امپراتوری روم، انتخاب میشدند.
امپراتور تراجان (53 ـ 117 میلادی) در یکی از استانهای روم به نام آیبیریا «اسپانیای امروز) به دنیا آمد. او یک فرمانده نظامی بزرگ بود و در طول حکومتش، امپراتوری روم از نظر وسعت به اوج خود رسید. وی پیروزیهای نظامی خود را با ساخت بناهای یادبود (ستونهای تراجان)، جشن میگرفت. این ستونها بهوسیله مجسمههایی که پیروزیهای معروف او را نشان میدادند، تزئین شده بودند.
پسر خوانده تراجان، هادریان (۷۶ ـ ۱۳۸ میلادی) بعد از او به امپراتوری روم رسید. هادریان بیشتر دوران حکومتش را به مسافرت در استانهای مختلف امپراتوری روم گذراند. او موانع ثابتی در مقابل حمله بربرها که به این سرزمینها روم حمله میکردند، بنا کرد. نمونه چنین بناهای دفاعی، دیوار هادریان، هنوز در شمال غربی انگلیس باقی ماندهاند. هادریان همچنین تغییرات زیادی ایجاد کرد که اداره امپراتوری روم را آسانتر میکرد.
ارتش روم از سربازانی به نام لژیونر تشکیل میشد. یک لژیونر خیلی ورزیده بود. او میتوانست در یک روز ۳۲ کیلومتر (۲۰ مایل) در حالیکه یک بسته به وزن ۴۰ کیلو گرم حمل میکرد، راه برود. یونیفورم یک لژیوتر او را در نبردها محافظت میکرد، و در عین حال به او امکان میداد که به آسانی حرکت کند.
«قرن»، واحد ارتش روم بود. هنگامی که در سال 340 قبل از میلاد ارتش روم تشکیل شد. یک قرن شامل 100 سرباز میشد. وقتی فرمانده نظامی رومی، کابوس ماریوس (157 ـ 86 قبل از میلاد) ارتش روم را در سال 100 قبل از میلاد، دوباره سازماندهی کرد، تعداد افراد را در یک قرن به80 نفر کاهش داد. دلیل این کاهش چنین بیان میشد که یک گروه کوچکتر، آسانتر کنترل میشد.
لازم به ذکر است که حضرت عیسی(ع) در فلسطین رومی متولد شدند. ابتدا مسیحیت با مخالفت روم روبرو شد اما کنستانتین در فرمان میلان آن را دین رسمی کشور نامید. روم اشاره به سرزمینهایی در اروپا و آسیای صغیر دارد که مدتی در دست امپراتوری روم و امپراتوری روم شرقی بود. تا قبل از قرن دوم میلادی، رومیها بیشتر نواحی غرب اروپا، شرق نزدیک، و شمال آفریقا را تحت کنترل داشتند. از قرن سوم قبل از میلاد، رومیها شروع به تشکیل امپراتوری کردند.
در سالِ 395 پس از میلاد امپراتوری روم دو پاره شد. دو پاره شدن امپراتوری روم موجب دو پاره شدن فرهنگ اروپایی و مسیحیتِ اروپایی شد. چنان که دولت روم شرقی نماینده فرهگ یونانی و کلیسای اورتودوکس بود و خط رسمی در این دولت خط یونانی و سیرلیک.
در قرن پنجم میلادی، مرزهای امپراتوری روم مورد تاخت و تاز بربرهایی که تشنه تصرف سرزمینهای تازه بودند قرار گرفت. بربرهای گوت، واندال، بورگاندی که از نژاد ژرمن بودند و همچنین هونهای آتیلا در این تاخت و تاز شرکت داشتند. رومیها در بعضی موارد با بربرها مصالحه میکردند. گاهی نیز با ایجاد تفرقه در بین قبایل، آنها را تضعیف میکردند. در اواخر قرن پنجم میلادی، امپراتوری روم فروپاشید، و بربرها حکومتهای پادشاهی جدیدی در اروپا بنا نهادند.
در سال 476 میلادی، آخرین امپراتور روم غربی توسط فرمانده سپاهان، ادواسر که یک بربر بود، از قدرت کنار زده شد. بدینسان، امپراتوری روم غربی، تحت سلطه بربرها قرار گرفت. اما اندیشه ایجاد مجدد امپراتوری در غرب هیچگاه فراموش نشد و این امر را میتوان در امثال شارلمانی و ناپلئون مشاهده کرد. امپراتوری روم شرقی سال 1453 بهدست ترکان عثمانی برافتاد.
منابع:
1. ویکیپدیا.
2. دکتر اردشیر خدادادیان، تاریخ روم باستان، جلد1، انتشارات سخن.
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hadisafari
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}