زندگي سياسي امام هادي (عليه السلام)
زندگي سياسي امام هادي (عليه السلام)
در دوران امام هادي (عليه السلام)فشار زيادي بر علويان وارد گرديد همين امر قيام هاي متعددي را عليه خلفاي عباسي برانگيخت؛ امام براي رعايت تقيّه، هيچ يک از آن قيام ها را تأييد نکرد. از ميان خلفاي ششگانه معاصر امام هادي (عليه السلام)، متوکل در دشمني با اهل بيت مشهورتر بود. وي حدود پانزده سال حکومت کرد و بيش از ساير خلفا، معاصر امام دهم بود، در اين مقاله شيوه هاي برخورد امام هادي (عليه السلام)با متوکل آمده است.
شيوه هاي مقابله امام با دشمنان
1. بهره گيري از تقيّه
شخصي نزد امام هادي (عليه السلام)آمد و گفت: اي فرزند رسول خدا ! امروز به عده اي از عوام اين شهر گرفتار شدم، آنان مرا گرفتند و گفتند: آيا به امامت ابوبکر بن ابي قحافه اعتقاد نداري؟ من ترسيدم و خواستم بگويمک نه ، از باب تقيّه گفتم: آري. يکي از آنان دست خود را بر دهانم گذاشت و گفت: تو دروغ مي گويي، به آنچه من مي گويم، پاسخ بده. گفتم: بگو گفت: آيا باور داري که پس از رسول خدا، امام به حق و عادل، ابوبکر بن ابي قحافه است و علي در امامت حقي نداشته است؟ من گفتم: بله، ولي يکي از چهارپايان خود را در نظر گرفتم. گفت: من قانع نمي شوم، مگر آنکه بگويي: سوگند به خدايي که هيچ معبود به حقّي جز او نيست، ابوبکر بن ابي قحانه، امام است. گفتم: سوگند به خدايي که هيچ معبود به حقّي جز او نيست که چنين و چنان صفات دارد، ابوبکر بن ابي قحافه، امام است و از آن سخن، امام پيروانش را که امامت او را باور دارند، در نظر گرفتم. آنان پذيرفتند و پاداش نيک به من دادند و رها شدم، اينک حال من نزد خدا چگونه است؟
امام هادي (عليه السلام)فرمود: فرمود: بهترين حال است. خدا به خاطر رفتار نيک تقيّه، همراهي با ما در «اعلي عليين» را براي تو واجب کرد.(1)
اگر چه امام هادي (عليه السلام)در حال تقيّه بود، ولي مانند ساير امامان با حاکمان جور زمان خود به طور غير مستقيم مبارزه مي کرد، بي آنکه حساسيّت دستگاه عباسي را متوجه خود کند.
2. نهي از ياري حکومت عباسي
محمد بن علي بن عيسي- از کارکنان دولت عباسي- نامه اي به امام هادي (عليه السلام) نوشت و پرسيد: نظر شما درباره کارکردن براي بني عباس و پول گرفتن از آنان در مقابل کار چيست؟ امام در پاسخ فرمود: آن مقدار از همکاري که به جبر و زور صورت گرفته، اشکال ندارد و خداوند عذرپذير است، ولي در غير اين موارد، ناروا و ناپسند است و در شرايط ناگزيري، اندکش بهتر از افزودنش است.
او دوباره براي روشن تر شدن مطلب، به امام مي نويسد که انگيزه اش از همکاري با آنان فقط يافتن راهي براي ضربه زدن به آنها و تشفي خاطر است. امام پاسخ مي دهد: در چنين صورتي همکاري با آنها نه تنها حرام نيست، بلکه پاداش نيز دارد.(2)
3. هدايت شبکه وکالت
گزارش هاي تاريخي متعدد نشان مي دهد که وکلاي شيعيان را بر مبناي نواحي گوناگون به چهار گروه تقسيم کرده بودند: نخستين ناحيه، مدائن و عراق (کوفه) را شامل مي شد. ناحيه دوم، شامل بصره و اهواز بود. ناحيه سوم، قم و همدان بود و ناحيه چهارم، حجاز، يمن و مصر را در بر مي گرفت.(4)
تبعيد امام هادي (عليه السلام)به سامرا
اولين برخورد متوکل با امام هادي (عليه السلام)، خارج کردن حضرت از مدينه و آوردن ايشان به سامرا (محل خلافت متوکل) است. متوکل با تقليد از روش مأمون که امام رضا (عليه السلام)را به محل خلافت خود؛ يعني خراسان کشاند، امام هادي (عليه السلام)را به سامرا آورد تا بدين وسيله رفت و آمدهاي امام را کنترل کند. يحيي بن هرثمه(5) که مأمور انتقال دادن امام به سامرا بود، مي گويد:
مردم با شنيدن اين خبر، ناله زدند و در اين کار چنان زياده روي کردند که تا آن زمان، مدينه چنين وضعي به خود نديده بود.
آنها بر جان امام هادي (عليه السلام)مي ترسيدند. براي آنها قسم خوردم که من هيچ دستوري براي رفتار خشنونت آميز با امام هادي (عليه السلام)را ندارم و هيچ خطري امنيت آن حضرت را تهديد نمي کند.(6)
اين قضيه بيش از هر چيز، اوج محبوبيت امام دهم را نشان مي دهد. متوکل به رغم تمام جسارت هايش به شيعيان، در ظاهر امام هادي (عليه السلام)را محترمانه به سامرا آورد و علت اين امر، محبوبيت زياد امام در ميان مردم و ترس متوکل از تحريک احساسات آنان بود. امام اگر چه به سامرا سفر کرد، اما بعدها فرمود: «مرا با جبر و اکراه به سامرا آوردند».(7)
امام هادي (عليه السلام)پس از سفر اجباري به سامرا تا پايان عمر شريف خود؛ يعني بيست سال در اين شهر به سر برد. شيخ مفيد با اشاره به اقامت اجباري امام هادي (عليه السلام)در سامرا مي نويسد: آن حضرت به ظاهر مورد احترام خليفه بود، ولي در باطن عليه آن حضرت دسيسه کرد که البته هيچ يک از اين نقشه ها در عمل موفق نبود.(8)
نمونه هايي از اقدامات متوکل
1. سؤال از تفسيرآيه
2. دعوت به نوشيدن شراب
اما متوکل اصرار ورزيد و آن حضرت شعري را براي او خواند که ما ترجمه قسمتي از آن را ذکر مي کنيم:
«بر بلنداي کوه ها، شب را به سحر آورند؛ در حالي که مردان چيره و نيرومندي از آنان پاسداري مي کردند، ولي قله ها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند.
آنان پس از مدت ها عزتمندي، از جايگاه هاي امن به زير کشيده شدند و در گودال هاي (گورها) جايشان دادند. چه منزل و آرامگاه ناپسندي!...
چه خانه هايي ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ کند، ولي سرانجام پس از مدتي، اين خانه ها را ترک کردند و به خانه گور شتافتند!
چه اموال و ذخايري انبار کردند، ولي همه آنها را رها ساختند و رفتند و آنها را براي دشمنان خود واگذاشتند!
خانه ها و کاخ هاي آباد، به ويرانه ها تبديل شدند و ساکنان آنها به سوي گروهاي تاريک شتافتند!»
شعر امام چنان تأثيري گذاشت که متوکل به سختي گريه کرد؛ به طوري که ريش او خيس گرديد و ساير حضار نيز گريستند. متوکل دستور داد بساط شراب را جمع کنند و چهار هزار درهم به امام تقديم کرد و آن حضرت را با احترام به منزل باز گرداند! (12)
3. رفتار تحقيرآميز با امام
ايشان رفتار پسنديده و عبرت آموزي را از خود بر جاي گذاشت و وقتي ياوري به جز خدا در مقابل متوکل جبّار نديد، شروع به خواندن «دعاي مظلوم بر ظالم» کرد.(13) امام هادي (عليه السلام)در اين دعا از خدا که فريادرس مظلومان است، مي خواهد که حق او را از سلطان جائر (متوکل) بگيرد و رشته پادشاهي آن متکبر را پاره کند و او را هلاک و رسوا سازد. خداي متعال نيز دعاي امام را اجابت کرد و متوکل در اوج قدرت و غفلت از ياد خدا و طبق گفته امام که دو روز قبل از مرگ وي، کشته شدن متوکل را پيش بيني کرده بود، پس از اينکه متوکل دستور قتل امام را به سعيد بن حاجب داد، مورد حمله شبه ترکان قرار گرفت و در خانه اش به قتل رسيد.(14)
آري، از خداوند قادر که تمام قدرت ها به دست او است، جز اين انتظار نمي رود که دعاي عبد صالحش را به اجابت برساند. امام بدين طريق به مظلوماني که دستشان از تمام اسباب دنيوي کوتاه است، فهماند که به نيروي ماوراي بشري پناهنده شوند و شکوائيه خود را از ظالم به خدا عرضه کنند؛ چرا که فقط او قادر حقيقي است و در يک لحظه مي تواند قدرت هر کس را بگيرد و قوي را ضعيف گرداند.
حساسيت امام به حفظ جان شيعيان
هنگامي که امام هادي (عليه السلام)را به سامرا آوردند، رفتم تا از حال او جويا شوم. چون به خدمت امام رسيدم، حضرت را در حالي ديدم که روي حصير نشسته و در برابرش قبري حفر شده است. سلام کردم. فرمود: بنشين! نشستم. پرسيد: براي چه آمده اي؟ عرض کردم: آمده ام از حال شما خبري بگيرم. در اين هنگام به قبر نظر کردم و گريستم. فرمود: گريان مباش که در اين گرفتاري، آسيبي به من نمي رسد. من خدا را سپاس گفتم، آن گاه از معناي حديثي پرسيدم، امام جواب گفت و سپس فرمود: مرا واگذار و بيرون رو که بر تو ايمن نيستم و بيم آن است که آزاري به تو برسانند.(15)
اين ماجرا، اهميت حضرت به شيعيان را نشان مي دهد و امام در موارد مختلفي به پيروان گوشزد مي کرد که مراجعات فراوان نکنند و ديدار خود را با امام به حداقل برسانند.
اميد بخشي به شيعيان
«گفت هفت سال با جديت زراعت مي کنيد و آنچه را درو کرديد (جز کمي مي خوريد)، بقيه را در خوشه هاي خود بگذاريد ( و ذخيره کنيد) پس از آن، هفت سال سخت (و خشکي و قحطي) مي آيد که آنچه را ذخيره کرده ايد، مي خوريد، جز کمي که (براي بذر) ذخيره خواهيد کرد. سپس سالي فرا مي رسد که باران فراوان نصيب مردم مي شود و در آن سال مردم عصير (ميوه ها و دانه هاي روغني ) مي گيرند».(17)
همانگونه که امام هادي (عليه السلام) فرموده بود، متوکل در نخستين روزهاي پانزدهمين سال حکومتش به قتل رسيد(18) و شيعيان فرصت اندکي پيدا کردند.
پي نوشت ها :
1- بحار الانوار، ج75، ص 405، 406.
2- وسائل الشيعه، ج12، ص 137.
3- سييره پيشوايان، ص 573 و 574.
4- تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، جاسم حسين، ترجمه: آيه اللهي، ص 137.
5- يحيي بن هرثمه با مشاهده کراماتي از امام هادي (عليه السلام)سرانجام تحت تأثير شخصيت عظيم ايشان، شيعه گرديد. (بحار الانوار، ج50، ص144).
6- تذکره الخواص، سبط بن جوزي، ص 359.
7- بحارالانوار، ج50، ص 129.
8- الارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص 311.
9- فرقان/ 27.
10- متوکل برخلاف مأمون، معتزله را سرکوب کرد و اهل حديث را ارج و قرب نهاد.
11- بحارالانوار، ج50، ص 214.
12- مروج الذهب، ج4، ص 11.
13- متن دعاي مظلوم، در کتاب «مهج الدعوات»، سيد بن طاووس، وجود دارد.
14- کشف الغمّه، ج3، ص 184.
15- بحارالانوار، ج50، ص 194و 195.
16- ر. ک: مجله مبلغان، (مراد 1384)، ص 35، مقاله «مبارزات سياسي امام هادي (عليه السلام)». ابوالفضل هادي منش.
17- يوسف/ 49-47.
18- بحارالانوار، ج50، ص 186.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}