گریز از دام شیطان


 

نويسنده: مسلم داودي نژاد




 

راهکار کلان براي اصلاح روابط دختر و پسر در جامعه
 

1. سياست گذاري در جهت کاهش سن ازدواج
 

به نظر مي رسد عامل بسيار مهمي که باعث شيوع روابط دختر و پسر در ايران است، افزايش سن ازدواج در سالهاي اخير است. به علاوه افزايش سن ازدواج، به تنهايي طيف وسيعي از آسيب هاي اجتماعي را سبب مي شود، يا دست کم شرايط وقوع آن را تسهيل مي کند.
افزايش سن ازدواج به عوامل گوناگون اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بستگي دارد؛ بنابراين مسئولان بايد سياست گذاري ها و برنامه ريزي هاي خود را براي حل اين معضل، با توجه به جوانب ياد شده تدوين کنند؛ هر چند خانواده ها و خود افراد نيز بايد با توجه به آسيب هاي موجود، در مورد افزايش سن ازدواج در راستاي بهبود اين شرايط اقدام کنند.

2. تقويت و احياي باورهاي ديني
 

در بيان عوامل تأثيرگذار بر روابط دختر و پسر، مي توان به حاکميت تفکر مدرنيته و فردگرايي اشاره کرد. در گام نخست مي توان با ترويج فرهنگ جمع گرايي، خانواده گرايي، قناعت و اين که دين مبين اسلام چقدر براي
تسهيل ارضاي نياز جنسي از ابتداي دوران بلوغ سفارش کرده و آن را ناديده نگرفته، مي توان نسل امروز را آگاه کرد؛ البته تلاش روحانيت و متفران ديني و مسئولان فرهنگي در اين حوزه بسيار اهميت دارد.

3. آشنا کردن جوانان با فرهنگ غني اسلام و سنت هاي حسنه
 

وقتي ارزشها و مرجعيت هاي سنتي کم رنگ شوند، مرجعيت هاي بيگانه ي ديگر جايگزين آن خواهند شد. بنابراين مي توان نتيجه گرفت که وقتي نسل امروز فرهنگ و هويت ملي خود را فراموش کند، طبيعي است که فرهنگ ديگري به آنها هجوم خواهد آورد. فعاليت مراجع فرهنگي جهت آشنا کردن جوانان با فرهنگ غني ملي، لازم و ضروري است.

4. اصلاح نظام آموزشي
 

همان طور که مي دانيد، مهم ترين رسالت نظام آموزشي رسمي و غير رسمي در هر جامعه اي، اصلاح ذهنيت ها، تمايلات، رفتار و ساخت نظام ارزشي آحاد جامعه به سمت اهداف تعريف شده است. يکي از مشکلاتي که زمينه ساز مشکلات بسياري، از جمله روابط با جنس مخالف مي شود، نظام آموزشي کنوني است. سيستمي با نام آموزش و پرورش، با هدف تزکيه و علم شکل گرفت، ولي بيشترين رويکرد آن به طرف آموزش سوق پيدا کرده است.
سياست هايي که مسئولان فکري و دلسوز جامعه، هم چون حضرت امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) در پي آن بودند، کم رنگ شده و اهتمام کمتري به آن مي شود.
اگر مدرسه اي از نظر آموزشي دچار مشکل شود، مدير بايد به سختي پاسخ گو باشد، ولي اگر مدرسه اي از نظر اخلاقي آسيب ببيند، در بهترين حالت، به چند تذکر بسنده مي کنند. وقتي معلمي که در گذشته يکي از مراجع اثر گذار بوده، جايگاه خود را از دست داده وظيفه ي تربيتي و پرورشي خود را فراموش کرده است، وقتي ارزش گذاري دانش آموزان برحسب ميزان نمره است و به جاي اهميت دادن به ارزشهاي ديني و اخلاقي فقط به شعار بسنده مي گردد و حتي کتب درسي نيز به لحاظ قالبي و محتوايي، اثر گذار نيستند، نتيجه اش چيزي مي شود که در نظام آموزشي ما مشهود است.
چه خوب بود دروس معارف در دبيرستان ها به جاي «پاس کردن»، «پاس داده شوند» و از مباحث نظري صرف و تو خالي، به کارکرد عمل گرايانه ي دين پرداخته و دانش آموزان را دين دار تربيت کند، نه صرفاً انباشتي از اطلاعات در ذهن او قرار گيرد.
در اين زمينه هم متن آموزش اهميت دارد و هم استاد و دبير، که هر دو بايد اين فضاي تربيتي را براي دانش آموزان رقم بزنند، اما امروز با کمال ناباوري ديده مي شود که «به بيراهه رفته ايم». جوان در درس معارف نمره ي بيست مي گيرد، ولي نماز نمي خواند. من فکر مي کنم جوان امروز مشکل بينش و فهم ندارد، بلکه در گزينش پاي او مي لنگد؛ يعني او خوب و بد را تشخيص مي دهد، ولي در انتخاب دچار لغزش مي شود. اي کاش روزي مي آمد که در سيستم آموزش ديني در مدارس و دانشگاه ها، به جاي سبک آموزشي صرف، سبک آموزشي انگيزشي (هم تعليم و هم تربيت) جايگزين مي شد.

5. طراحي سياست هاي تربيتي و اخلاقي صدا و سيما و سينما
 

رسانه ها نقش عمده اي در يادگيري و الگودهي به جامعه دارند؛ وقتي در رسانه هاي سمعي و بصري، به ويژه سينماي يک کشور اسلامي، بيشتر فيلم ها محتواي عشق و عاشقي و ابراز علاقه و رابطه ي قبل از ازدواج به طور طبيعي و ساده انگارانه نشان داده مي شود و رابطه هاي بي حد و مرز با نگاه مثبت و ارزشي به تصوير کشيده شده و حتي فرجام اين رابطه ها به خوبي و خوشي ختم مي گردد؛ وقتي در فيلم ها و سريال ها مراسم ازدواج، صورت بسيار تجملاتي به خود مي گيرد، وقتي شخصيت مرفه بي درد- که حدود الهي را مراعات نمي کند - به عنوان يک انسان آرماني و با فرهنگ معرفي مي شود و افراد متشرع و مقيد به قيود و حدود الهي ضعيف و بي فرهنگ و گاهي عقب افتاده ترسيم مي شوند؛ وقتي دين داري، جمود و تعصب و بي ديني و لاابالي گري، تمدن و ارزش محسوب مي گردد، در اين شرايط و فضاي جاهلانه و غير عقلاني است که جامعه را به شکستن هنجارها و سهولت روابط غلط سوق مي دهد و مشوق افراد در پرده دري و پا
گذاشتن بر حريم هاي ديني، عرفي و اجتماعي مي گردد؛ اين جاست که رابطه ي راحت و بدون رعايت خطوط قرمز که معمولاً به بهانه شناخت طرف مقابل در سريال ها و فيلم هاي سينمايي معرفي مي گردد، جوانِ در اوج کشش هاي عاطفي و جنسي را وارد يک رابطه ي ناسالم کرده، با اين روابط، انگيزه ازدواج و زير بار مسئوليت ازدواج رفتن را از دست داده، وارد تنوع طلبي و ارضاي نيازهاي عاطفي و جنسي خود به اين وسيله مي گردد. در اين مرحله بيشترين آسيب ها متوجه دختران جواني است که گرفتار اين گونه علايق مي گردند؛ از اين رو رسانه و سينما به عنوان يکي از ارکان فرهنگي کشور، وظيفه و رسالت سنگيني بر عهده دارند.
يک سؤال
سؤال: به عنوان پدر و مادر، چگونه بايد با جوانم ارتباط برقرار کنم تا او را از روابط غلط با جنس مخالف دور نمايم؟
پاسخ: دوران نوجواني در واقع يک دوره ي حساس و بحراني است که اگر والدين آموزش هاي لازم را در برخورد با نوجوانان و جوانان و درک نيازهاي آن ها به دست بياورند، نمي توانند به شکل صحيح و شايسته اي با آنان رو به رو گردند. بنابراين ضروري است خانواده ها و والدين - که متوليان تربيت فرزندان خود هستند - در اين زمينه آگاهي هاي لازم را کسب و با دست يابي به مهارت هاي ارتباطي شايسته، از آسيب هاي وارده به فرزندان خود در اين سنين حساس جلوگيري کنند. پيشنهاد من براي کنترل دوران جواني فرزندان، ايجاد يک مثلث با سه ضلع نظارت، وزارت و رفاقت است؛ سه ضلعي که نتيجه ي آن ها «نور» است:

ضلع اول؛ نظارت («ن» نور)
 

بحث نظارت بر فرزند در ابتداي امر مشکل مي نمايد؛ چرا که ممکن است گفته شود: مگر مي شود بر جوان امروزي نظارت کرد؟ کافي است به او انتقاد کرد که چرا دير کردي؟ چرا فلان رفتارت اين گونه است، چرا با فلاني طرح رفاقت ريختي؟ اينجاست که در مقابل اين سؤالات و انتقادات با برخورد قهر گونه و نامناسب آنها رو به روي مي شويم. شايد بتوان گفت نظارت، خود مهارتي است که نياز به آگاهي لازم دارد.
ما براي اين گونه آگاهي بخشي به بررسي اقسام نظارت مي پردازيم:
الف) نظارت بيروني
نظارت بيروني به نظارت ديگران بر انسان مي گويند. مثل نظارت پليس، نظارت محيط آموزشي و مدرسه براي درس خواندن، نظارت خانواده و ... که صد البته نظارت خانواده ها امتيازي دارد که آن را از ديگر نظارت هاي بيروني ممتاز کرده است؛ اين امتياز را مي توان در موارد زير خلاصه کرد.
1. نظرات خانواده دائمي است، ولي نظارت ديگران دائمي نيست.
2. نظارت خانواده عاطفي است، اما نظارت ديگران عاطفي نيست.
3. نظارت خانوده به شکلي است که خانواده حاضر است تمام موجوديت و هستي خود را براي فرزند هزينه کند، اما اين نحوه ي ايثار درباره ي ديگران صادق نيست. (اميدوارم جوانان عزيز قدر گوهر خانواده را بدانند.)
اما اگر کسي در مورد چگونگي نظارت خانواده ها بپرسد، در جواب مي توان براي نظارت خانواده دو نحوه از نظارت را بيان کرد؛ نظارت بيروني التزامي (تنبيهي) و نظارت بيروني اغنايي (تشويقي).
نظارت بيروني و تنبيهي با اين مثال قابل تبيين است؛ زماني که جوان اشتباه مي کند، اگر از طريق داد و فرياد پدرانه يا مادرانه او را متوجه خطا و اشتباهي کنيم و به او بفهمانيم که مسير زندگي را به اشتباه سپري مي کند، به اين نوع برخورد، سبک التزامي و الزامي گفته مي شود؛ اين شيوه احتمال متحول کردن جوان را به کمترين ميزان کاهش مي دهد و حتي احتمال لج بازي و پرخاش گري را در او تشديد و مضاعف مي کند.
اما نوع ديگر نظارت، نظارت بيروني اغنايي (تشويقي) است؛ در اين نوع مبنا تشويق و ستايش است. نظارتي که در آن صفات خوب دختر يا پسر خود را به رخ او مي کشيم تا اين صفت در او تجلي بيشتري داشته و با توجه و ستايش خانواده، اين صفت در نفس او رسوخ بيشتري يابد.
در اين نوع نظارت، شخص با يک کشش دروني مواجه مي شود و تأثير بيشتري را در کسب اخلاق حميده دارد.
به قول مولوي:

مي رود از سينه ها در سينه ها
از ره مخفي صلاح و کينه ها

به راستي با توجه به اين که سهم خانواده در حوزه تربيت خيلي کاهش پيدا کرده و اين سهميه تأثيرگذار در تربيت فرزند، براي خانواده از 80 و 90% به آمار 30% تا 40% کاهش يافته است، با اين بيان، خانواده سهم خود را در تربيت فرزندش بين رسانه ها و محيط اجتماع تقسيم کرده است که تأثير آن را در تنزل رشد تربيتي در جامعه شاهد هستيم.
ب) نظارت دروني (خود فرمايي عقلي)
نظارت دروني به بازدارندگي و نظارت فرد بر خودش مي گويند که خودش تصميم به انجام و يا ترک يک عمل مي گيرد و اين، سرچشمه در عواملي چون: وجود يا عدم وجدان، غيرت، باورهاي ديني و عاطفه شخص نسبت به خود و اطرافيانش دارد. در منابع ديني ما از اين نظارت و مراقبه ي دروني به «تقوا» تعبير شده است. مي توان اين مؤلفه را با توجه به افراد و تعامل آنها با اجتماع به دو گونه تقسيم کرد؛
يکم: تقواي پرهيز؛ يعني در انظار و ديدگان مردم و در آشکار، انسان شايسته اي هستيم و در خلوت و تنهايي، هيچ مراقبه اي نداشته، و عاري از ملکات خوب اخلاقي باشيم. متأسفانه اين نوع تقوا به شکل گسترده اي دامن گير جوانان ما شده است. به عنوان نمونه، جوان امروز ما اگر اهل مراقبه و حيا باشد، جلوي پدر سيگار نمي کشد يا خود را موجه و ظاهرالصلاح نشان مي دهد، ولي در نبود پدر و خانواده دست به هر عمل ناشايستي مي زند.
دومک تقواي حضور؛ که همان خودفرماني عقلي است. در اين نوع تقوا، شخص عالم را محضر خدا مي داند و خلوت و جلوت براي او يکسان است و همواره خداوند را شاهد اعمال خود مي داند. اين بهترين نوع نظارت است
که اگر در جوان امروز ما ايجاد گردد، ثمرات بسياري را در تربيت آن ها به دنبال خواهد داشت:

مرا مي بيني و هر دم زيارت مي کني در دم
تو را مي بينم و ميلم زيادت مي شود هر دم

ضلع دوم؛ وزارت («و» نور)
 

در اين زمينه روايت پيامبر اکرم(ص) قابل توجه است. ايشان در حديثي فرمودند:
«الولد سيّد سبع سنين و خادم سبع سنين و وزيرٌ سبع سنين»؛ فرزند، هفت سال پادشاه است (و بايد به او توجه ويژه شود) و هفت سال خادم است (و نياز به چکش کاري و پيگيري و سخت گيري دارد) ولي در هفت سال سوم، وزير است(1). ببينيند وزير چه مي گويد، نظرش را بپرسيد و براي او ارزش قائل شويد. از او مشورت بخواهيد و در امور مهم و ضروري زندگي و خريد مسکن و ازدواج آنها با آنان مشورت کنيد.

نکته اي مهم
 

کسي مي گفت: مگر پسر و دختر هفده و بيست ساله چقدر اهل تعلق و دورانديشي هستند که من با آنها مشورت کنم. بلي، گاهي اين سخن درست است، ولي وقتي با جوان مشورت مي شود، نه صرفاً به اين خاطر است که نظر او را عملي و اجرايي بسازيم، بلکه مهمتر از آن اين است که به شخصيت او احترام بگذاريم و او را طرف مشورت خود قرار داده اگر سخن او درست بود،
ترتيب اثر دهيم، و گرنه مشورت به معناي اطاعت نيست، بلکه به معناي نظرخواهي و توجه و طرف مشورت قرار دادن طرف مقابل است.

ضلع سوم؛ رفاقت («ر» نور)
 

معمولاً جوانان به سهولت و سادگي با پدر و مادر، مشاور، استاد، روحاني و ... مشورت نمي کنند و اگر هم مشورتي وجود داشته باشد، ظاهري است. جوانان با رفقا و دوستان نزديک خود به راحتي مشورت و درد دل مي کنند.
پس اي والدين گرامي؛ چه شده که با اين اکسير معجزه گونه؛ يعني رفاقت و دوستي بيگانه ايم و خود و فرزندان خود را از آن محروم کرده ايم. اين داوري اثرگذار؛ يعني محبت و رفاقت است که فرزندان را نرم خو و منعطف ساخته، دستشان را در دست والدين گذاشته و در رفع مشکلاتشان کمک مي کند.

رازهايي براي رفاقت با جوان
 

- آيا بهتر نيست به جاي اينکه پدر و مادر به جوانشان بگويند: «شما اگر صد سالتان هم بشود، فرزند من هستيد»، بگويند: «اگر حتي صد سالتان هم بشود، با شما رفيق خواهم بود».
- هيچ پزشکي در هيچ جاي دنيا تا نداند مشکل مريضش چيست، نمي تواند داروي درستي تجويز کند. غالب پدر و مادرها طبيب هايي هستند که به خاطر فاصله اي که با جوانشان دارند، بدون اينکه بدانند مشکل فرزندشان چيست، دارو تجويز مي کنند. داروي پيشنهادي من به شما والدين عزيز اين است: «با جوانتان رفيق باشيد تا طبيب خوبي براي او باشيد. به خاطر اين که جوان دردش را براي رفيقش مي گويد؛ احتمال دارد سراغ هر طبيب جاهل و بي سر و پايي برود و زندگي اش را نابود سازد».
- اگر يک پدر با فرزند خود همراه شود و تفريحات سالمي مثل پارک رفتن، کوه پيمايي، مسافرت، سينما، ... و با او همراه بودن را با فرزند خود تجربه کند؛ ديگر در جوان احساس نياز به امتحان و تجربه کردن اين تفريحات و همراهي با اشخاص ديگر نخواهد کرد؛ شما اين اصل را امتحان کنيد.
- اگر شما مادرِ فهيم، شنونده ي خوبي براي فرزندتان خصوصاً دخترتان باشيد، ديگر آنها به گدايي گوشهايي براي شنيدن درد دلهايشان نخواهند رفت؛ شما بايد حرف هاي دل فرزندتان را به گوش جان بخريد. نه اينکه فقط حرف هايشان را بشنويد.
- اگر پدر و پسر با هم کوه بروند، مسافرت بروند، شوخي کنند، بخندند و در يک واژه رفيق باشند، ديگر دليلي ندارد فرزندش با ديگران که دشمنان دين و اخلاق او هستند، همراهي کند و به اعتياد و فساد اخلاقي آلوده گردد.
- تربيت بر اساس سه عنصر وراثت، محيط و همت شکل مي گيرد. پس شما پدر و مادر هوشمند و فرهيخته، همه چيز را به همت جوانتان واگذار نکنيد و به او در طي طريق زندگي کمک کنيد؛ چرا که او در تاريکي هوا و هوس و اوج جواني نياز به خضر راه دارد:

طي اين مرحله بي همرهي خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهي

- رفاقت حکم مي کند که به هيچ وجه جوان را با ديگران مقايسه نکنيد، و گرنه اگر او برون گرا و سلطه گر باشد، از الگويي که به او معرفي کرده ايد متنفر مي شود، چون احساس مي کند اين الگو مانع توجه شما به او شده است.
- گاهي نيز مقايسه کردن پدر و مادر براي فرزند درون گرا و سلطه پذير زمينه ي خود کم بيني و از دست دادن اعتماد به نفس را فراهم مي کند.
- گاهي وقتها تفريح، سياحت و خوش گذراني سالم شما با فرزند جوانتان فقط دو نفره باشد تا چشمان شما فقط او را ببيند و گوش هايتان فقط او را بشنود و حستان فقط او را احساس کند!
اين چند نمونه بود براي ارتباط راحت تر و طرح رفاقت بيشتر با فرزند جوانتان؛ مباحث بيشتر و روش برخورد شايسته با جوان و نوجوان را در کتاب تربيت فرزند نگارنده مطالعه فرماييد.
راه ايمني از دام هاي شيطاني در مواجهه با اين همه جذابيت هاي جنس مخالف
1- حفظ حيا؛ اميرمؤمنان علي(ع) در اين زمينه مي فرمايند: «عاقل ترين مردم با حياترين آنهاست». پس سعي کنيد اين گستره را در خود تجلي دهيد تا به وسيله ي اين فرايند دروني، از شر وساوس شيطان ايمن شويد.
2- رعايت حجاب شرعي؛ آنچه در سالم سازي ارتباط مطرح است، پوشش طرفين است. آن جا که دختر و پسر با هم معاشرت دارند، بايد تمامي مقدمات احتمالي وقوع گناه، از جمله برهنه بودن مرد و نداشتن پوشش زن رفع گردد تا مجال فساد و گرايش به گناه کم تر شود.
3- عفت چشم و چشم پوشي؛ نگاه شهوت آلود به جنس مخالف، تنها به زن و شوهر اختصاص دارد. امام صادق(ع) مي فرمايند: «نگاه، تيري است از تيرهاي زهرآگين شيطان. کسي که براي خدا نگاه را ترک کند، خداوند آرامشي همراه با ايمان به او مي چشاند.»
4- تقويت اعتماد به مبدأ و معاد؛ در مورد اعتقاد به معاد، جمله ي امام خميني(رحمه الله) راه گشاست؛ ايشان فرمودند: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نکنيد».
داستان حضرت يوسف(ع) و زليخا و توجه به حضرت يوسف(ع) به مبدأ و توجه به حق نيز محل عبرت است؛ حضرت يوسف(ع) در پاسخ به افزون طلبي زليخا فرمود: «معاذالله». اين کلمه براي پناه بردن به خداوند مؤثر و مفيد است؛ هر چند اين پناه بردن و ذکر پروردگار بايد فراتر از مقام سخن و ذکر لفظي باشد.
 

پيام هاي هشدار آميز داستان يوسف و زليخا
 

1. پسرهاي جوان در خانه هاي زنان کم تقوا تنها نباشند، زيرا باب مراوده باز مي شود.
2. گناهان بزرگ با مراوده و نرمش شروع مي شود.
3. حضور زن و مرد يا پسر و دختر در فضاي بسته، زمينه را براي گناه فراهم مي سازد.
4. وابستگي در اثر مراوده و به تدريج پيدا مي شود، نه به صورت دفعي و يک باره.
5. در برابر قدرت شهوت، همسر پادشاه نيز به زانو در مي آيد.
6. موقع هجوم و حمله شيطان، ياد خدا بهترين راهکار است.
7. ياد عاقبت سوء و بد گناه، مانع ارتکاب آن است.
8. توجه به ياد خدا مهمترين عامل بازدارنده است.
9. يک لحظه گناه، انسان را از رستگاري ابدي دور مي سازد.
10. ضرورت شکرگزاري نعمت دهنده اقتضا مي کند ما گناه و نافرماني نکنيم.
يک سؤال
سؤال: براي ارتباط هاي ضروري با جنس مخالف، به چه نکاتي بايد توجه کرد که هم ارتباط اجتماعي برقرار شود و هم حريم رعايت شود؟
پاسخ: بدون ترديد بايد بعضي از ورودي هاي حريم دل، به طور ويژه کنترل شود تا با سرکشي و طغيان آنها انسان به فساد و گناه آلوده نشود؛ مهم ترين اين مراقبت ها شامل موارد ذيل است:
الف) کنترل نگاه
رسول اکرم(ص) به حضرت علي(ع) فرمود: « اي علي! نگاه اول، براي توست، چرا که ابزار شناخت است؛ اما نگاه دوم به زيان توست»(2). حقيقت اين است که در مناسبات و روابط اجتماعي دختر و پسر، پيشنهاد دين و اصل اخلاقي، ترک نگاه هاي شهواني دختر و پسر به يکديگر و پرهيز از لذت جويي هاي بي ضابطه و بازي کردن با عواطف يکديگر است.
جواني که چشمش به جنس مخالف مي افتد و احياناً از وي خوشش مي آيد، مي خواهد که براي بار دوم نيز به وي نگاه کند و لذت ببرد. نوبت اول، چون نگاه و تلذّذ غير عمدي است، مانعي ندارد؛ ولي در نوبت دوم، چون به قصد لذت بردن از ديگري و بهره جويي از سرمايه ديگري است، جايز نيست.
به قول حافظ:

خوشا دلي که مدام از پي نظر نرود
به هر درش که بخوانند بي خبر نرود

امام صادق(ع) فرمود: «نگاه کردن به نامحرم، تيري زهرآگين است که از ناحيه شيطان پرتاب مي شود.»(3) و نيز فرمودند: «چه بسيار نگاه هاي کوتاه و لذت هاي زودگذري که بعد ها حسرت ها و تأسف هاي طولاني در پي خواهند داشت!»(4).
با همه مرزبندي ها و سفارش هاي خيرخواهانه، در اسلام، نگاه کردن دختر و پسر به يکديگر و گفت و گوي آنها، چنانچه به قصد خواستگاري و ازدواج (رفتن به سمت تشکيل خانواده و رسيدن به ثبات و آرامش) باشد، مانعي ندارد.
ب) مراقبت در پوشش
پوششي که اسلام براي دخترها مقرر کرده، بدين منظور نيست که جلوي فعاليت هاي اجتماعي آنان را بگيرد و از خانه بيرون نروند. پوشش دخترها در اسلام، اين است که دختر در معاشرت خود با پسران، بدن خود را (به جز صورت و دستها) بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد.
حقيقت اين است که در مسأله پوشش - که در روابط دختران و پسران در جامعه به عنوان يک عامل مؤثر مطرح است - يک پرسش جدي پيش روي ماست: آيا براي خود دختر، بهتر است که پوشيده (به معناي واقعي آن) در اجتماع ظاهر شود، يا نيمه عريان؟ آيا با توجه به احساسات و کششي که دختر و پسر به يکديگر دارند و با آسيب پذيري جدي عاطفي و محدود بودن قدرت طبيعي دخترها در دفاع از از خويش و حريم خويش، بايد هر پسري حق داشته باشد که از هر دختري در هر محفلي حداکثر بهره جويي را ببرد يا نه؟ چرا مردان بايد آزاد باشند تا هم چون کالا به زن بنگرند؟ آيا همين نگرش نيست که نظام خانواده را در غرب، متزلزل کرده است؟ راه حل چيست؟
اسلام با وضع نوعي مقررات براي پوشش، حفظ سلامت جسم و جان فرد و روح جامعه را تضمين کرده است. به اين ترتيب، حجاب زن، حقيقتاً مصونيت بخش و پاسدار حريم اوست. مگر نه اينکه: «هر آنچه ديده نبيند، دل کند ياد»؟
در آيين اسلام، پسران فقط هنگامي که تشکيل خانواده دادند و آگاهانه انتخاب کردند و مسئوليت پذيرفتند، در کانون گرم و صميمي خانواده است که مي توانند با دختر (به عنوان همسر قانوني خود)، پيوند کام يابي برقرار کنند. قبل از آن، نبايد فکر و ذهن هيچ دختر يا پسر جواني به اين موضوع مشغول باشد و مانع فکر و تحصيل و کارهاي زندگي او و ديگران شود.
در جامعه اسلامي، هر نوع کام جويي بدون قبول مسئوليت يا کام يابي هيجاني و بدون تعقل و تفکر و انتخاب، اساساً ناپسند شمرده مي شود؛ اصلي که اتفاقاً به تازگي در روان شناسي جديد غرب نيز به صورت جدي مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.
پس مي توان گفت که اسلام، نه تنها به دختران و پسران جوان به چشم موجوداتي خطرناک - که بايد محدود شوند - نمي نگرد، بلکه حتي غريزه ي جنسي را نيز در راه تشکيل خانواده و استمرار نسل و آرامش و شادابي (بهداشت رواني فرد و جامعه) به کار مي گيرد.
جوان، سرشار از استعدادهاست و گرايش هاي مختلف او (حقيقت جويي، علم خواهي، زيبايي طلبي، آفرينش گري، و ...) همگي نيرومندند. کدام انسان خردمندي مي پذيرد که تمامي اين غرايز، در پاي غريزه جنسي قرباني شوند؟ اگر بپذيريم که آزادي روابط دختر و پسر، بهداشت رواني آن ها و کل جامعه را به خطر مي اندازد و انضباط اخلاقي آنها و کل جامعه را مختل مي سازد، ناگزير بايد به سطحي از محدودسازي روابط، تن در دهيم؛ محدوديت هايي که براي افراد سالم جامعه، يک انتخاب عاقلانه اند و براي بيماران هوس، يک اجبار، تا نتوانند از ديگران بهره کشي کنند و روح و جسم ديگران را بيازارند.
اولين فايده هاي اين روش، امنيت فضاي خانواده و اجتماع، ارتقاي موقعيت زنان و دختران و شکوفايي استعدادهاي جوانان است که مهمترين نشانه هاي «بهداشت رواني» يک جامعه محسوب مي شود زمينه ي لازم براي توليدات فکري و صنعتي و توسعه ابعاد مادي و معنوي جامعه را فراهم مي کند.
 

ج) در انديشه و قلب
 

نبودن حريم بين دختر و پسر و آزادي در معاشرت ها، هيجانات و التهاب هاي جنسي را افزايش مي دهد و با خارج کردن ميل جنسي از تعادل و مسير طبيعي اش، آن را به صورت يک عطش روحي و يک خواست سيري ناپذير و اشباع نشدني در شکل و تنوع فراوان در مي آورد.
غريزه جنسي، غريزه اي نيرومند، عميق و پر دامنه است که هر چه انسان به آن ميدان بيشتري بدهد، آتش آن شعله ور تر مي گردد، نه خاموش تر. مثل افراد آزمندي که هر چه پول بيشتري به دست بياورند، حريص تر مي شوند.
تاريخ از آزمندي هاي جنسي، بسيار ياد مي کند. پادشاهان، از نظر حس تصرف و تملک زيبارويان، در هيچ نقطه اي متوقف يا سيراب نشده اند. صاحبان حرم سراها، هر روز در پي شکار تازه اي براي خود بوده اند.
اسلام به قدرت شگرف اين غريزه توجه کامل کرده و هشدارهاي زيادي درباره خطرناک بودن نگاه جنسي بي ضابطه، خلوت کردن پسر و دختر با هم و معاشرت هاي کنترل نشده آنان مي دهد. از طرفي نيز تدابيري براي تعديل و رام کردن اين غريزه انديشيده و براي هر يک از دو جنس، تکليف ها و مقرراتي معين نموده است.
به عنوان نمونه، قرآن کريم مي فرمايد: (و قل للمؤمنات يغضضن من أبصارهنّ و يحفظن فروجهنّ و لا يبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها و ليضربن بخمرهنّ علي جيوبهنّ ولايبدين زينتهنّ إلاّ لبعوتهنّ أو آبائهنّ أو آباء بعولتهنّ أو أبنائهن أو أبناء بعولتهنّ أو اخوانهنّ أو بني أخواتهنّ أو بني أخواتهنّ أو نسائهنّ أو ما ملکت أيمانهنّ أو التّابعين غير أولي الإربه من الرّجال أو الطفل الذين لم يظهروا علي عورات النّساء و لا يضربن بأرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ و توبوا الي الله جميعاً ايها المؤمنون لعلّکم تفلحون)(5)
به مردان بگو چشمهاي خود را از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشيده دارند و به زنان نيز بگو تا چشم هايشان را از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند ... .
آيين ما از ما مي خواهد که انديشه مان را هوس آلود نکنيم، خيال گناه را در ذهن خود نپروريم، به نامحرمان خيره نشويم و دزدانه نگاه نکنيم، به قصد لذت هاي جنسي به نامحرمي ننگريم و با چنين قصدي به معاشرت هاي اجتماعي قدم نگذاريم. در اين صورت است که آزاد و فارغ از هر قيد و بندي مي توانيم به تربيت اخلاقي خود بپردازيم امام علي(ع) فرمود: «و من ترک الشّهوات کان حرّاً(6)؛ کسي که شهوات را ترک کند، آزاد پيشه است».

د) مراقبت در گفتار
 

شنيدن صداي دختر براي پسر، در صورتي که قصد لذت بردن و خوش آمدن در کار نباشد، اشکالي ندارد. در عين حال، بر اساس همين اصلِ«روابط حداقل» که گفتيم، تا هنگامي که ضرورتي در کار نباشد، ترک آن عاقلانه تر است.
براي دختر، شايسته نيست که در سخن گفتن با پسري، صداي خود را نازک کند و به نحوي با عشوه و ناز سخن بگويد. خداي متعال در قرآن، به زنان مي فرمايد: (يا نساء النّبيّ لستنّ کأحدٍ من النّساء إن اتّقيتنّ فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرضٌ و قلن قولاً معروفاً)(7)؛ در حرف زدن، صدا را نازک و مهيج نکنيد که موجب طمع بيماردلان مي گردد» و امام علي(ع) فرمود: «به دختران جوان، سلام نمي کنم که مبادا پاسخ آنها دلم را به لغزش افکند»(8).

هـ) مراقبت در رفتار
 

احتياط ها و توصيه هاي دين مبين اسلام مبني بر دور نگه داشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از يکديگر، صرفاً به خاطر حفظ سلامت روحي اجتماع و پاکي خانواده و عزت و شرف و تعالي آحاد شهروندان است تا حتي براي لحظه اي، فکر آلوده به ذهن پسر و دختر عفيف راه نيابد و افکار آنها مشغول به مسائلي که وقت آن نرسيده، نشود.
روح جوان، فوق العاده تحريک پذير است؛ اشتباه است که گمان کنيم تحريک پذيري روح انسان، محدود به حد خاصي است و پس از آن، آرام مي گيرد. همان قدر که انسان از رسيدن به جاه و مقام و ثروت سير نمي شود، در ميل جنسي نيز چنين است.
در محيط هاي آزاد و باز، هيچ پسري از تصاحب زيبارويان و هيچ دختري از متوجه کردن پسران به خود و تصاحب قلب آنان سير نمي شود. از طرفي، هوس در هيچ نقطه اي توقف نمي کند و تقاضاي نامحدود انسان، خواه ناخواه، انجام نشدني است و امکان برآوردن همه ي خواسته ها، هيچ گاه براي بشر ميسر نيست.
دست نيافتن به آرزوها و هوس ها، در جاي خود، منجربه اختلالات روحي و بيماري هاي رواني مي گردد. به محيط هايي که بي بندوباري در آن ها زياد است، بنگريد. خواهيد ديد که در آن محيط ها، آمار بيماري هاي رواني و مشکلات روحي بالاست. شايد مهمترين علت، همين آزادي جنسي و تحريکات فراوان رواني است که به وسيله عکس ها، مجلات، فيلم ها، سي دي ها و محافل مختلط تفريحي و حتي در کوچه و خيابان و تبليغات کالاها و مُدها و ... دامن زده مي شود و غالباً بي پاسخ مي ماند؛ چرا که تخليه جسم و روان از اين هيجانات فزاينده، عملاً ممکن نيست و بدين ترتيب، پيري زودرس و روان پريشي و اختلالات روحي ديگر، پيامدهاي طبيعي چنان فضاهايي هستند.

پي نوشت ها :
 

1. - کنزالعمال، ح 45338.
2. - من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 19، ح 4971.
3. - همان، ج 4، ص 18، ح 4969.
4. - الکافي، ج 5، ص 559.
5. - نور، آيه 31.
6. - بحارالانوار، جامعه الدرر، أخبار الائمه الاطهار، ج 74، ص 239.
7. - احزاب، آيه 32.
8. - الکافي، ج 2، ص 648.
 

منبع:
1. قرآن کريم.
2. کليني، محمد يعقوب، اصول کافي، محمد باقر کمره اي (ترجمه و شرح)، سازمان اوقاف و امور خيريه، اسوه، 1379.
3. صدراي شيرازي، محمد بن ابراهيم، الاسفار الاربعه.
4. قمي، شيخ عباس، شرح حکم نهج البلاغه، (تقديم و تحقيق) باقر قرباني زرين، بيناد نهج البلاغه، تهران 1376.
5. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، قم، دارالحديث، 1416 ق، 1374 ش.
6. کاشفي، محمد رضا، آيين مهورزي، بوستان کتاب، قم 383.
7. راسل، برتراند، جهاني که من مي شناسم، (ترجمه) روح الله عباسي، اميرکبير، تهران 1342.
8. قرائتي، محسن، تفسير نور، مرکز فرهنگي درسهايي از قرآن، تهران 1387.
9. راسل، برتراند، زناشويي و اخلاق، (ترجمه) مهدي افشار، کاويان، تهران 1362.
10. احمد، صبور آبادي، بلوغ (نقش بلوغ در تکامل انسانها)، انتشارات هدي، چاپ ششم، تهران، 1368.
11. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران 1384.
12. ابن بابويه، محمد بن عبدالله، من لا يحضره الفقيه، (مترجم) محمد جواد غفاري، نشر صدوق، تهران 1369.
13. نجفي جيلاني، يوسف، طومار عفت (جنبه هاي اخلاقي حجاب)، انتشارات قيام، قم 1372.

14. يزدي، محمد کاظم، العروه الوثقي، دارالتفسير، قم 1378.
15. مطهري، مرتضي، مسأله حجاب، جامعه مدرسين، قم 1361.
16. حر عاملي، محمد بن حسن، وسايل الشيعه، مؤسسه نشر اسلامي، قم 1426 ق.
17. رضايي اصفهاني، محمد علي، روابط دختر و پسر، انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن، 1385.
18. داودي نژاد، مسلم، سين جين هاي خواستگاري، انتشارات مهر فاطمه(س)، قم 1389.
19. الحکم الزاهره با ترجمه انصاري.
20. الکافي، ج 2.
مسلم داودي نژاد/ رازهای ارتباط با جنس مخا لف/انتشارات مهر فاطمه /قم: چاپ اول 1390