شاعري در قطار قم- مشهد


 

نويسنده: محمد غفاري




 

قبله مايل به تو
 

سروده ي: سيد حميد رضا برقعي
انتشارات: فصل پنجم
قطع: رقعي
تاريخ اولين چاپ: بهار 1390
شمارگان: 2200
تعداد صفحات: 80
گروه مخاطبان: محدويتي ندارد
شاعري در قطار قم مشهد چاي مي خورد و زير لب مي گفت شک ندارم که زندگي يعني طعم سوهان قم و زعفران مشهد. شايد ابياتي از اين دست که با مضامين جديد و در فضايي امروزي سروده شده است، همان حلقه مفقوده ادبيات آييني باشد. اشعاري که در آن اعتقادات و باورهايي مذهبي با استفاده از کلام و شيوه اي متفاوت، متناسب با ويژگي هاي جامعه امروز سروده مي شود. « قبله مايل به تو» مجموعه اي است که شاعر دغدغه هاي مذهبي خود را در قطار قم- مشهد، با زبان و بيان متفاوتي پيش روي ما قرار مي دهد.

بعد هم پشت همان پنجره رويايي
چشم من محو ضريحي که نمي ديدم شد

و گاهي در دل، آيينه هاي حرم را جستجو مي کند:
همان دقيقه که چشمم درست کنج گهرشاد
بدون وقفه به باران امان گريه نمي داد
هزار تکه شد اين من، به لطف آيينه هايت
مخاطب در ابتدا قرآن به سر مي گيرد و به سفر مي رود و بعد از چهارده منزل در شب بي چتر و کلاهي ميان ايران و عراق شعر عاشقانه مي خواند:

حرف چشمان تو مانند غزل هاي مُلمّع
واژه در واژه کشيدست از ايران به عراقم

و در انتها حسن ختامش را به انتظار مي نشيند:

لحظه ي مرگ چشم در راهم
از تو حسن ختام مي خواهم

با اين که چند تجربه جديد از شاعر در زمينه دفاع مقدس و عاشقانه در کتاب وجود دارد اما کليّت اشعار مانند مجموعه ي شاعر قبلي شاعر، «توفان واژها » آييني است و در آن پرداختن به ابعاد مختلف زندگي، شخصيت، حماسه و مراثي اهل بيت از شعار زدگي جلوگيري مي کند. استفاده از قالب هاي متفاوت (غزل، قصيده، مثنوي، چهارپاره، مسمّط و بحرطويل )و مضامين و ظرافت هاي شاعرانه که رنگ و بوي شعرهاي سبک هندي به خود گرفته، 23 شعر مجموعه ي «قبله مايل به تو» را از يکنواختي و تکرار دور ساخته است:

بيستون ديشب به چشمم جاده اي هموار بود
ابن سيرين را خبر کن خواب شيرين ديده ام

و يا

مثل آيينه در خاک مکدّر شده اي
چشم من تار شده يا تو مکرر شده اي

لذتي که در خواندن برخي از ابيات وجود دارد شايد به اين دليل است که خيلي از کشف هاي شاعر اتفاقاتي است که بارها براي خودمان نيز تکرار شده است و از ديدن آن ها با بيان شعر، شگفت زده مي شويم و همين موضوع باعث مي شود بدون وقفه اي اين کتاب نسبتاً مختصر را تا آخر مطالعه کنيم. يادداشت هاي دو استاد برجسته شعر کشور نقشه اين مجموعه اند.
در پايان شعري از اين مجموعه را با هم مرور مي کنيم:
زير باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقي مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان ديدم
زن همسايه بر زمين افتاد
سيب ها روي خاک غلطيدند
چادرش در ميان گرد و غبار
قبلاً اين صحنه را...نمي دانم
در من انگار مي شود تکرار
آه سردي کشيد، حس کردم
کوچه آتش گرفت از اين آه
و سراسيمه گريه در گريه
پسر کوچکش رسيد از راه
گفت: آرام باش چيزي نيست
به گمانم فقط کمي کمرم...
دست من را بگير، گريه نکن
مرد گريه نمي کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختي
يا علي گفت از زمين پا شد
پيش چشمان بي تفاوت ما
ناله هايش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! اين صداي روضه کيست
طرف کوچه رفتم و ديدم
در و ديوار خانه اي مشکي است
با خودم فکر مي کنم حالا
کوچه ما چقدر تاريک است
گريه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستي! فاطميه نزديک است...
منبع:نشريه ديدار آشنا، شماره 129