امامان، فصل الخطابند
امامان، فصل الخطابند
امامان، فصل الخطابند
نويسنده: آيت الله سيد احمد خاتمي
اشاره: زيارت جامعه کبيره، ترسيم سيماي نوراني امامان در حوزه معرفتي است. در موضوع فصل الخطاب بودن امامان معصوم(عليه السلام) در وسط جامعه کبيره تأملي در زيارت جامعه کبيره خواهيم داشت.
«و فصل الخطاب عندکم»: فصل الخطاب نزد شماست.
ازهمين روي، قرآن قيامت را يوم الفصل خوانده است:« هذا يوم الفصل»(2) چون بهترين جدا کننده حق از باطل است. «ان الذين آمنوا والذين هادوا والصابئين و النصاري والمجوس و الذين اشرکوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامه»(3)( همانا کساني که ايمان آورده اند و خدا حتماً در روز قيامت، آنان که يهوديان، صائبان، نصاري، مجوس و کساني را که شرک ورزيده اند، جدا خواهد ساخت (ميانشان قضاوت خواهد کرد)، بي شک خدا برهمه چيز گواه است).
با اين تحليل قرآن هم «قول فصل» است:« انه لقول فصل»(4) چون فاصل ميان حق و باطل است.
فصل الخطاب چيست؟ بسياري از مفسران «فصل الخطاب» را به معناي داوري عادلانه گرفته اند. تعبير از داوري به «فصل الخطاب» به خاطر آن است که خطاب، همان گفت وگوي طرفين نزاع است و فصل به معناي قطع و جدايي است و گفت وگوي صاحبان نزاع هنگامي قطع خواهد شد که بين آنها داوري صحيح بشود.
لکن به نظر مي رسد«فصل الخطاب» فراتراز قضاوت معمولي است. «فصل الخطاب» داوري براساس واقعيات است، نه ظواهر( در روايات داوري براساس بيّنه و يمين تعبير مي شود و پيامبر اکرم(ص) و حضرت مولا(ع) مأمور به آن بودند. ويژگي داوري حضرت سليمان و داوود از اين نوع داوري بود. به عنوان نمونه، در زمان حضرت داوود، دو نفر بر سر گاوي اختلاف داشتند. آن دو نزد وي آمدند و براي ادعاي خود دليل آوردند. داوود(ع) به محراب وارد شد و به درگاه خداوند:« گفت پروردگارا! من از حکم کردن ميان اين دو ناتوانم، خودت کمکم کن.» پس خداوند به او وحي فرمود: «بيرون برو و گاو را از دست کسي که آن را آورده بگير و گردن او را بزن.» بني اسرائيل از اين حکم برآشفتند و گفتند: « هر دو دليل آوردند و کسي سزاوار است که گاو را در اختيار دارد. چگونه است که از او مي گيريد و گردنش را مي زنيد و گاو را به ديگري مي دهيد؟»
داوود بار ديگر به محراب عبادت رفت و گفت: «پروردگارا! من از حکم کردن ميان اين دو ناتوانم، خودت کمکم کن.» پس خداوند به او وحي فرمود: «بيرون برو و گاو را از دست کسي که آن را آورده بگير و گردن او را بزن.» بني اسرائيل از اين حکم برآشفتند و گفتند:« هر دو دليل آوردند و کسي سزاوار است که گاو را در اختيار دارد. چگونه است که از او مي گيريد و گردنش را مي زنيد و گاو را به ديگري مي دهيد؟»
داوود بار ديگر به محراب عبادت رفت و گفت: « پروردگارا! بني اسرائيل از آنچه حکم راندي برآشفتند.» پس خداوند به او وحي فرستاد: « ان الذي کانت البقره في يده لقي ابا الاخر فقتله البقره منه فذا جائک مثل هذا فاحکم بينهم بما تري ولد تساني ان احکم حتي الحساب»: آن کسي که گاو که در دست اوست، پدر آن ديگري را کشته وگاو را از او گرفته است؛ پس بعد از اين هرگاه چنين شرايطي پيش آمد، براساس آنچه آشکارا مي بيني داوري کن و تا قيامت از من نخواه که حکم کنم.»(9)
اين داوري در عصر حضرت بقيه الله الاعظم (عج) هم خواهد بود. حضرت فقط براساس واقعيت ها حکم مي کنند. حضرت امام صادق «ع» فرمودند: « اذا اقام قائم آل محمد عليه و عليهم السلام حکم بين الناس بحکم داود ولايحتاج الي بينه يلهد الله تعالي فيکم بعلمه»(10)
:« هرگاه قائم خاندان محمد(ص) که بر او و بر آنان سلام باد، قيام کند ميان مردم، به حکم داود داوري خواهد کرد و به بيّنه نيازي ندارد و خداوند متعال به او الهام مي کند و او به دانش خويش حکم مي راند.»
در روايت ديگر از حضرت رسيده:« اذا قام قائم آل محمد حکم بحکم داوود و سليمان لايسال بيّنه»(11)(هرگاه قائم خاندان آل محمد قيام کند، به حکم داوود و سليمان داوري مي کند و از بيّنه نمي پرسد).
اما شيوه قضاوت پيامبر و اهل بيت گرامش براساس وجود بيّنه و شواهد ظاهري استوار بود، چنان که از پيامبر اکرم «صلي الله عليه و آله وسلم» روايت شده است:« انما اقضي بينکم بالبينات و الايمان»(12)( من تنها براساس بينه ها و دلايل آشکار و سوگندها ميان شما داوري مي کنم).
و راز و رمز آن اين است که مردم تحمل قضاوت واقعي را نداشتند، زيرا مردم نمي توانستند حکمت احکام واقعي را دريابند و گمراه مي شدند، ولي در زمان ظهور آخرين منجي بشر، انديشه اجتماعي آنان تکامل مي يابد و مردم قضاوت امام زمان(عج) براساس الهامات خداوندي را مي پذيرند.
1. منطق نيرومند: خداوند منطقي نيرومند را که از فکر بلند و عمق انديشه حکايت مي کرد، در اختيار داود گذارد و نه تنها در مقام داوري که در همه جا سخن آخر و آخرين سخن را بيان مي کرد.(13)
2. قوانين مقبول: قوانيني هم که دو طرف نزاع آن را بپذيرند و منازعه و درگيري برپايه آن خاتمه يابد، فصل الخطاب ناميده مي شود. فصل الخطاب است چون در دادگاه، حق را از باطل جدا مي کند. حضرت اميرالمؤمنان(ع) فصل الخطاب را«البيته علي المدعي و اليمين علي المدعي عليه» معنا کرده اند، يعني بينه دو شاهد عادل بر عهده مدعي است و قسم بر عهده منکر.(14) راوندي نيز در فقه القرآن همين معنا را پذيرفته است.(15)
3. نيکو و شمرده سخن گفتن: اين هم در معاني فصل الخطاب ذکر شده است. درباره حضرت نبي اکرم«صلي الله عليه وآله وسلم» آمده است:« ان کلام رسول الله (ص) کلاما فصلاً يفهمه کل من سمعه»(16)(گفتار پيامبر(ص) سخن گفتن با فاصله و آشکار بود وهرکس آن را مي شنيد، مي فهميد). کلام اهل بيت «عليهم السلام» جامع، پرمغز و براي همگان قابل فهم بود.
4. علم به همه زبان ها: ديگر معناي فصل الخطاب آگاهي از زبان همه موجودات روي زمين است. امام رضا«ع» اين معنا را براي فصل الخطاب ذکر کرده اند. اباصلت هروي که از ياران امام رضا«ع» است، مي گويد:« امام به زبان هاي مختلف سخن مي گفت و به خدا سوگند در هر زبان و گويشي، فصيح ترين و داناترين مردم بود. به ايشان گفتم: اي فرزند پيامبر خدا! من از آشنايي شما به اين زبان هاي گوناگون در تعجبم. امام (عليه السلام) فرمود: اي اباصلت! من حجت خدا بر خلق هستم و خداوند حجتي را بر مردم نمي فرستد که زبان ايشان را نداند. آيا اين سخن اميرالمومنين را نشنيده اي که: اوتينا فصل الخطاب فهل فصل الخطاب الامعرفه التفات(17)؟ يعني به ما فصل الخطاب داده شد. آيا فصل الخطاب چيزي جز دانستن زبانهاست؟
5. کلام معتدل: به گفتار ميانه اي هم که نه اختصار زيانبار، نه تفصيل خسته کننده دارد، فصل الخطاب گفته شده است. درباره پيامبر«صلي الله عليه وآله» آمده است:« کان تيکلم بجوامع الکلم فصلاً لا فضول فيه و لا تقصير»(18)( پيامبر خدا کوتاه، پرمعنا و با فاصله سخن مي گفت، بي آنکه در آن فزوني يا کاستي باشد).
«فصل الخطاب» را به هر معنا بگيريم، امامان موصوف به آن هستند. « وفصل الخطاب عندکم» خطاب فصل نزد شماست.
«و فصل الخطاب عندکم»: فصل الخطاب نزد شماست.
واژه فصل
ازهمين روي، قرآن قيامت را يوم الفصل خوانده است:« هذا يوم الفصل»(2) چون بهترين جدا کننده حق از باطل است. «ان الذين آمنوا والذين هادوا والصابئين و النصاري والمجوس و الذين اشرکوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامه»(3)( همانا کساني که ايمان آورده اند و خدا حتماً در روز قيامت، آنان که يهوديان، صائبان، نصاري، مجوس و کساني را که شرک ورزيده اند، جدا خواهد ساخت (ميانشان قضاوت خواهد کرد)، بي شک خدا برهمه چيز گواه است).
با اين تحليل قرآن هم «قول فصل» است:« انه لقول فصل»(4) چون فاصل ميان حق و باطل است.
واژه خطاب
ترکيب فصل الخطاب
فصل الخطاب در قرآن
فصل الخطاب چيست؟ بسياري از مفسران «فصل الخطاب» را به معناي داوري عادلانه گرفته اند. تعبير از داوري به «فصل الخطاب» به خاطر آن است که خطاب، همان گفت وگوي طرفين نزاع است و فصل به معناي قطع و جدايي است و گفت وگوي صاحبان نزاع هنگامي قطع خواهد شد که بين آنها داوري صحيح بشود.
لکن به نظر مي رسد«فصل الخطاب» فراتراز قضاوت معمولي است. «فصل الخطاب» داوري براساس واقعيات است، نه ظواهر( در روايات داوري براساس بيّنه و يمين تعبير مي شود و پيامبر اکرم(ص) و حضرت مولا(ع) مأمور به آن بودند. ويژگي داوري حضرت سليمان و داوود از اين نوع داوري بود. به عنوان نمونه، در زمان حضرت داوود، دو نفر بر سر گاوي اختلاف داشتند. آن دو نزد وي آمدند و براي ادعاي خود دليل آوردند. داوود(ع) به محراب وارد شد و به درگاه خداوند:« گفت پروردگارا! من از حکم کردن ميان اين دو ناتوانم، خودت کمکم کن.» پس خداوند به او وحي فرمود: «بيرون برو و گاو را از دست کسي که آن را آورده بگير و گردن او را بزن.» بني اسرائيل از اين حکم برآشفتند و گفتند: « هر دو دليل آوردند و کسي سزاوار است که گاو را در اختيار دارد. چگونه است که از او مي گيريد و گردنش را مي زنيد و گاو را به ديگري مي دهيد؟»
داوود بار ديگر به محراب عبادت رفت و گفت: «پروردگارا! من از حکم کردن ميان اين دو ناتوانم، خودت کمکم کن.» پس خداوند به او وحي فرمود: «بيرون برو و گاو را از دست کسي که آن را آورده بگير و گردن او را بزن.» بني اسرائيل از اين حکم برآشفتند و گفتند:« هر دو دليل آوردند و کسي سزاوار است که گاو را در اختيار دارد. چگونه است که از او مي گيريد و گردنش را مي زنيد و گاو را به ديگري مي دهيد؟»
داوود بار ديگر به محراب عبادت رفت و گفت: « پروردگارا! بني اسرائيل از آنچه حکم راندي برآشفتند.» پس خداوند به او وحي فرستاد: « ان الذي کانت البقره في يده لقي ابا الاخر فقتله البقره منه فذا جائک مثل هذا فاحکم بينهم بما تري ولد تساني ان احکم حتي الحساب»: آن کسي که گاو که در دست اوست، پدر آن ديگري را کشته وگاو را از او گرفته است؛ پس بعد از اين هرگاه چنين شرايطي پيش آمد، براساس آنچه آشکارا مي بيني داوري کن و تا قيامت از من نخواه که حکم کنم.»(9)
اين داوري در عصر حضرت بقيه الله الاعظم (عج) هم خواهد بود. حضرت فقط براساس واقعيت ها حکم مي کنند. حضرت امام صادق «ع» فرمودند: « اذا اقام قائم آل محمد عليه و عليهم السلام حکم بين الناس بحکم داود ولايحتاج الي بينه يلهد الله تعالي فيکم بعلمه»(10)
:« هرگاه قائم خاندان محمد(ص) که بر او و بر آنان سلام باد، قيام کند ميان مردم، به حکم داود داوري خواهد کرد و به بيّنه نيازي ندارد و خداوند متعال به او الهام مي کند و او به دانش خويش حکم مي راند.»
در روايت ديگر از حضرت رسيده:« اذا قام قائم آل محمد حکم بحکم داوود و سليمان لايسال بيّنه»(11)(هرگاه قائم خاندان آل محمد قيام کند، به حکم داوود و سليمان داوري مي کند و از بيّنه نمي پرسد).
اما شيوه قضاوت پيامبر و اهل بيت گرامش براساس وجود بيّنه و شواهد ظاهري استوار بود، چنان که از پيامبر اکرم «صلي الله عليه و آله وسلم» روايت شده است:« انما اقضي بينکم بالبينات و الايمان»(12)( من تنها براساس بينه ها و دلايل آشکار و سوگندها ميان شما داوري مي کنم).
و راز و رمز آن اين است که مردم تحمل قضاوت واقعي را نداشتند، زيرا مردم نمي توانستند حکمت احکام واقعي را دريابند و گمراه مي شدند، ولي در زمان ظهور آخرين منجي بشر، انديشه اجتماعي آنان تکامل مي يابد و مردم قضاوت امام زمان(عج) براساس الهامات خداوندي را مي پذيرند.
مصاديق ديگر فصل الخطاب
1. منطق نيرومند: خداوند منطقي نيرومند را که از فکر بلند و عمق انديشه حکايت مي کرد، در اختيار داود گذارد و نه تنها در مقام داوري که در همه جا سخن آخر و آخرين سخن را بيان مي کرد.(13)
2. قوانين مقبول: قوانيني هم که دو طرف نزاع آن را بپذيرند و منازعه و درگيري برپايه آن خاتمه يابد، فصل الخطاب ناميده مي شود. فصل الخطاب است چون در دادگاه، حق را از باطل جدا مي کند. حضرت اميرالمؤمنان(ع) فصل الخطاب را«البيته علي المدعي و اليمين علي المدعي عليه» معنا کرده اند، يعني بينه دو شاهد عادل بر عهده مدعي است و قسم بر عهده منکر.(14) راوندي نيز در فقه القرآن همين معنا را پذيرفته است.(15)
3. نيکو و شمرده سخن گفتن: اين هم در معاني فصل الخطاب ذکر شده است. درباره حضرت نبي اکرم«صلي الله عليه وآله وسلم» آمده است:« ان کلام رسول الله (ص) کلاما فصلاً يفهمه کل من سمعه»(16)(گفتار پيامبر(ص) سخن گفتن با فاصله و آشکار بود وهرکس آن را مي شنيد، مي فهميد). کلام اهل بيت «عليهم السلام» جامع، پرمغز و براي همگان قابل فهم بود.
4. علم به همه زبان ها: ديگر معناي فصل الخطاب آگاهي از زبان همه موجودات روي زمين است. امام رضا«ع» اين معنا را براي فصل الخطاب ذکر کرده اند. اباصلت هروي که از ياران امام رضا«ع» است، مي گويد:« امام به زبان هاي مختلف سخن مي گفت و به خدا سوگند در هر زبان و گويشي، فصيح ترين و داناترين مردم بود. به ايشان گفتم: اي فرزند پيامبر خدا! من از آشنايي شما به اين زبان هاي گوناگون در تعجبم. امام (عليه السلام) فرمود: اي اباصلت! من حجت خدا بر خلق هستم و خداوند حجتي را بر مردم نمي فرستد که زبان ايشان را نداند. آيا اين سخن اميرالمومنين را نشنيده اي که: اوتينا فصل الخطاب فهل فصل الخطاب الامعرفه التفات(17)؟ يعني به ما فصل الخطاب داده شد. آيا فصل الخطاب چيزي جز دانستن زبانهاست؟
5. کلام معتدل: به گفتار ميانه اي هم که نه اختصار زيانبار، نه تفصيل خسته کننده دارد، فصل الخطاب گفته شده است. درباره پيامبر«صلي الله عليه وآله» آمده است:« کان تيکلم بجوامع الکلم فصلاً لا فضول فيه و لا تقصير»(18)( پيامبر خدا کوتاه، پرمعنا و با فاصله سخن مي گفت، بي آنکه در آن فزوني يا کاستي باشد).
«فصل الخطاب» را به هر معنا بگيريم، امامان موصوف به آن هستند. « وفصل الخطاب عندکم» خطاب فصل نزد شماست.
پي نوشت ها :
1. مفردات راغب، ص638.
2. سوره صافات، آيه31.
3. سوره حج، آيه 17.
4. سوره طارق، آيه 13.
5. مفردات، ص286، خطب.
6. مجمع لقائيس اتلفه، ج2، ص 198.
7. مصباح المنير، ص 173.
8. سوره ص، آيه 20.
9. الکافي، ج7، ص432، حديث 21.
10. ارشاد مفيد، ج2، 396.
11. الکافي، ج1، ص391.
12. الکافي، ج7، ص414، حديث 1.
13. تفسير فخررازي، ج26، ص184.
14. الفارات، ج2، ص365.
15. فقه القرآن، ج2، ص9.
16. سنن ابي داوود، ج4، ص261.
17. عيون اخبار الرضا، ج2، ص228، ج3.
18. معني الاخبار، ص81.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}