بررسی عوامل و پیامد های تکاثر و فقر


 

نويسنده: روح اله مظاهری
منبع :اختصاصی راسخون



 

چکیده :
 

در این مقاله راجع به بررسی عوامل و پیامدهای تکاثر و فقر می‌باشد . تکاثر به معنای مسابقه و رقابت و چشم و هم چشمی کردن در افزایش ثروت و عزّت دنیوی است و فقر به معنای نداشتن ثروت و امکانات کافی برای تأمین شایسته نیازمندی‌ها است. پرداختن به این موضوع به این جهت است که برای بسیاری از مردم جامعه مصادیق تکاثر و فقر روشن و شفاف نیست و این به دلیل رفتارهای اجتماعی ، دچار نوعی به هم ریختگی شده است و سامان دهی این رفتارها به عهده دین شناسان متعهد می‌باشد. با توجه به مسائل مطرح شده به ذهن می‌رسد که موضوع فقر و تکاثر از نظر اسلام باید مورد بررسی قرار بگیرد. فقر و تکاثر باعث چه عکس العملی درجامعه می‌شود؟ هم چنین در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است . در نتیجه این مقاله با عناوین مورد بحث ما را با مصادیق فقر و تکاثر که انسان را به مرحله ناامیدی از زندگی دنیوی و اخروی می‌رساند آشنا می‌کند و با شناخت و معرفت به این مصادیق تعالی جامعه را در پی خواهد داشت.
کلید واژه : پیامد ، تکاثر ، فقر ، اقتصاد ، اسلام

مقدمه :
 

این مقاله پیرامون بررسی عوامل و پیامد های تکاثر و فقر می‌باشد که تکاثر به معنای مسابقه و رقابت و چشم و هم چشمی کردن در افزایش ثروت و عزت دنیوی است و فقر به معنای نداشتن ثروت و امکانات کافی برای تأمین شایسته نیازمندی‌هاست. برای تحقیق پرامون موضوع مقاله در روایات و آیات و همین طور کتابهای لغت مراجعه شده و با توجه به پرداختن دین مبین اسلام به مصادیق فقر و تکاثر و نیاز جامعه، خصوصاً در زمانی کنونی برای شفاف سازی مرز دین از بی دینی در رفتارهای اجتماعی این مطلب دارای اهمیت فراوانی است. انجام این تحقیق موانعی از جمله نبودن منابع جدید پیرامون مبانی اسلامی اقتصاد که با استفاده از منابع فقهی و روایی این خلأ در حدودی بر طرف شد. از جمله موارد مطرح شده در این تحقیق مثل این که فقر و تکاثر از نظر آموزه های دینی چگونه معنا می‌شود؟ آیا فقر و تکاثر از نظر اسلام مورد نکوهش است؟ مصادیق فقر و تکاثر در قرآن و روایات چگونه مطرح می‌شود؟ اقسام تکاثر و فقر در مبانی دینی؟ و ... مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق به صورت گردآوری آیات و روایات مطرح شده در کتابهای روایی و تفسیری و ارتباط عناوین و موضوعات با استفاده از قلم قابل فهم برای مخاطبین عام صورت گرفته است.

عوامل و انگیزه های تکاثر ثروت
 

گم کردن هدف
 

افرادی که هدف آفرینش و زندگی را گم می‌کنند، هم در ارتباط با خالق هستی دچار مشکل می‌شوند، یعنی او را نمی‌شناسند، فرمانش را نمی‌برند، به او تقرب نمی‌جویند و هم با مخلوقات و بندگان او روابط صحیح برقرار نمی‌کنند؛ حقوق آن‌ها را ضایع کرده و از آن بهره کشی می‌کنند، دور احسان و انفاق نمی‌گردند و...، در عوض، با خصلت‌های منفی به زراندوزی می‌پردازند. النبیّ (صلی الله علی و آله): «مَنْ أَصْبَحِ وَ أَمْسُیِ وَ اَلْدُنْیا أَکْبَرُ هَمُّه جَعَلَ اللهَ تَعالیِ اَلْفَقْرَ بَیْنِ عَیْنَه وَ شَتَتَ أَمَرهُ وَ لَمْ یَنُلُ اَلْدُنیا إِلاّ مَا قَسَمُ لَه وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسیِ وَ اَلْأَخِرَة أَکْبَرُ هَمُّهُ جَعَلَ اللهُ وَ تَعالیِ اَلْغَنِیَ فیِ قَلْبِه وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرُهُ(1) کسی که بزرگ‌ترین هدف روزگارش دنیا باشد، خداوند فقر (نداری و آزمندی و سیر نشدن) را در برابر چشمانش قرار می‌دهد، کارش را بی سامان وانهد و از دنیا به اندازه قسمت خویش هم دست نیابد؛ و آنکه بزرگ‌ترین هدف و دلواپسی روزگارش آخرت باشد. خداوند بی نیازی را در وجودش قرار می‌دهد و به کارش سامان می‌بخشد. الإمام علیّ (علیه السلام): «مَنْ کَانَتْ اَلْدُنیا أَکْبَر هَمَّهُ طَالَ شَقَاؤهُ وَ غَمَّهَ»(2)آن شخص که دنیا بزرگ‌ترین هدف وی باشد، همواره گرفتار بدبختی و اندوه خواهد شد. النبیّ (صلی الله علی و آله): مَنْ أَصْبشحَ وَ اَلْدُنیَا أَکْبَرَ هَمّهُ فَلَیْسَ مِنَ اَللهَ شَیءُ وَ أََلْزَمُ قَلْبَهُ أَرَبَعَ خِصَالْ: 1- هَمّاً لَایَنْقَطَعَ عَنْهُ أَبَداً 2- وَ شَغَلاً لَایَنْفُرِجْ مِنْهُ أَبَدَاً 3- وَ فَقْراً لَایَبْلَغُ عَناهَ أَبَدَاً 4- وَاَمْلْاً لَایَبْلُغَ مُنْتَهَاهُ أَبَدَاً(3) کسی که شب را به صبح رساند و بزرگ‌ترین هدف و دلواپسی‌اش، دنیا باشد، از (رحمت) خدا بهره ای ندارد و وجودش را چهار خصلت فرامی گیرد: 1- دلواپسی که هرگز از او جدا نشود. 2- گرفتاری که هرگز برطرف نشود. 3- نداری و آزمندی که هرگز پایان نیابد و به بی‌نیازی نرسد. 4- آرزویی که هرگز به سامان نرسد.

فراموشی معاد
 

به طور طبیعی هر شخص که با مبدأ آفرینش (خدا) رابطه‌ی صحیحی نداشت، با مقصد (آخرت و معاد) نیز چندان ارتباط برقرار نمی‌کند. همین امر (فراموشی معاد) جز دلبستگی کاذب به دنیا و تاخت و تاز خودسرانه در آن، نتیجه دیگری در پی نخواهد داشت و این دلبستگی، بیشتر از پیش او را به حرکت در مسیر تکاثر ثروت وامی‌دارد و همه‌ی همّ و غمش را مصروف دنیایی می‌کند که به گمان باطلش، مقصد نهایی است. منْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فی حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصیب. هرکس حاصل مزرعه آخرت را بخواهد ما برنجی که کاشته می‌افزاییم و هر که تنها حاصل گشت دنیا را بخواهد او را هم از آن نصیب می‌دهیم ولی در آخرت از نعمت ابدی نصیبی نخواهد یافت. ... « فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاق.» (بقره/200) آنگاه که اعمال حج را جا آوردید شما نیز خدا را یاد کنید مانند پداران خود بلکه پیش از پدران دیگر در حاجت دنیا و آخرت را از خدا خواهید بعضی مردم کوتاه نظر کافی از خدا تمنای مقام دنیوی تنها کنند و آنان را از نعمت آخرت بهره ای نیست.
« یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ.» (روم/7) اکثر به امور ظاهری دنیا آگاهند و از عالم آخرت و وعده ثواب و عقاب حق به کل بی خبرند. الإمام علیّ (علیه السلام): اءَمَا وَ اللَّهِ إِنِّی لَیَمْنَعُنِی مِنَ اللَّعِبِ ذِکْرُ الْمَوْتِ وَ إِنَّهُ لَیَمْنَعُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ نِسْیَانُ الْآخِرَةِ.(4) آگاه باشید! به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز می‌دارد، ولی فراموشی آخرت عمروعاص را از سخن حق باز داشته است.

نادانی و جهل
 

انسان آگاه و خردمند، درآمد و هزینه‌ی زندگی خویش را برآورد می‌کند و به اندازه‌ی رفع نیازهای مادی و معنوی خویش و رسیدن به رفاه و غنای کفافی (ثروتی که از راه های مشروع فراهم آید و صاحب آن از جهات مختلف دارای سطح زندگی قابل قبول باشد، بخورد و بخوراند، همسر اختیار کند، وجوه شرعی بپردازد، حج گذارد و مال خود را در راه خیر فردی و اجتماعی انفاق کند) به کسب درآمد می‌پردازد، ولی افراد ناآگاه و کم خرد، بدون هدف و برنامه ریزی اصولی به زراندوزی می‌پردازند. «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ * یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَه.» وای بر هر عیب جوی هرزه زبان* همان کسی که مالی جمع کرده‌ایم به حساب و شماره‌اش سرگرم است* پندارد که مال و دارایی دنیا عمر ابدش خواهد بخشید. الإمام علیّ (علیه السلام): تَکُثّْرَکَ به ما لَایَبْقشی وَ لَاتَبْقَی لَهُ مِن أَعْظَمِ اَلْجَهْلَ.(5) انباشتن آنچه برایت نمی‌پاید و تو نیز برایش نمی‌مانی، بزرگ‌ترین نادانی است. الإمام علیّ (علیه السلام): اَلْجَهْلُ یُفْسِدُ الْمَعَادَ.(6) نادانی، معاد را تباه می‌کند. الإمام علیّ (علیه السلام): الحِرْصُ وَالشَّرَهُ وَ الْبُخْلُ نَتیجَةُ الْجَهْلِ.(7) حرص و آزمندی و بخل، نتیجه جهل است. الإمام علیّ (علیه السلام): اَلْرَکوِنَ إِلیِ اَلْدُنْیا مَعَ مَاَ تَعَایِنُ مِنْهَا جَهْلُ.(8) آرامش یافتن به دنیا در حالی که ناپایداری آن مشاهده می‌گردد، از نادانی است.

پیامدهای تکاثر
 

انباشتن مال و ثروت، بدون غرض عقلایی، کاری بیهوده و زیان آفرین است که به قیمت از دست دادن عمر و خسران در آخرت تمام می‌شود. از طرفی، این بیماری با یافتن اندکی دارو -ثروت- روز به روز شدیدتر و کشنده تر می‌شود و انسان ثروت پرست، کارش به جایی می‌رسد که هرچه بیشتر می‌یابد، بیشتر می‌خواهد و همچون تشنه ای که از آب دریا نوشیده، هرگز سیر نمی‌شود. تا آنکه مرگش برسد و از طرف دیگر همواره اشک یتیمان و آه مظلومان، زندگی و ثروت او را احاطه می‌کند. آری ثروت اندوزی به گونه‌ی تکاثر کار را به جایی می‌رساند که به فرموده‌ی علی (علیه السلام) مبّدل به خمیر مایه برای انواع شهوات و رذالت‌ها می‌گردد. الإمام علیّ (علیه السلام): « اَلْمالُ مآدَّةُ الشَّهَواتِ »(9)مال و دارایی، خمیر مایه شهوات است. از جمله پیامدها و مفاسد تکاثر که در آیات و روایات به آن اشاره شده است عبارتند از:

تباهی عقل و اندیشه
 

مال و دارایی چون در حد معتدل (غنای کافی) باشد، در خدمت عقل و فکر بشر قرار می‌گیرد و خود سبب استواری تفکر و تعقل انسان می‌گردد؛ زیرا که غنای معتدل، نیازمندی‌های انسان را رفع می‌کند و آدمی را از اینکه همه‌ی فکر و ذهن خویش را برای رفع فقر و نیاز به کار بگیرد رهایی می‌بخشد. اما همین مال، اگر از حد اعتدال بگذرد و به صورت هدفی تکاثری درآید، ناخواسته به وسیله‌ای برای براندازی عقل و فکر و جلوگیری از پرتوافکنی آن می‌گردد. علت این پدیده نیز آن است که فزون خواهی و آزمندی نسبت به مال، فرصت فکر کردن درباره اموری غیر از مال و راه های کسب و افزایش آن را از انسان سلب می‌کند.
و بدین گونه، قوای عقلی و احساسات منطقی بشر، با غل و زنجیره های تکاثر و اشرافی گری به بند کشیده می‌شود. با این حساب از نگاه دینی و روایی قرار دادن افراد متکاثر در زمره‌ی عقلاء کاری شایسته نیست.(10) «... وَ طُبِعَ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لایَفْقَهُونَ» (توبه/87) دلهای آن‌ها نقش کفر و ظلمت گرفت تا دیگر هیچ درک حقایق نکردند. النبیّ (صلی الله علی و آله): وَ لَها (الدنیا) یَجْمَعُ مَنْ لاعَقْلَ لَهُ.(11) و کسی که عقل ندارد، برای دنیا جمع می‌کند. الإمام علیّ (علیه السلام): ... قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ.(12) ... شهوت‌ها، خرد او را تباه کرده است. الإمام الصادق (علیه السلام): إنّ فی کتاب علیّ (علیه السلام): إِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الْحَیَّةِ مَا أَلْیَنَ مس‌ها وَ فِی جوف‌ها السَّمُّ النَّاقِعُ یَحْذَرُهَا الرَّجُلُ الْعَاقِلُ وَ یَهْوِی إِلَیْهَا الصَّبِیُّ الْجَاهِلُ.(13) در نامه ای از امام علی (علیه السلام) آمده است: «مثل دنیا» مثل ماری است که دارای ظاهری نرم و زیبا است ولی در درون، زهری کشنده دارد؛ مرد با خرد از آن پرهیز می‌کند و کودک نادان به سوی آن می‌دود. الإمام الصادق (علیه السلام): فی حدیث «جَنُودُ اَلْعَقْلَ وَ اَلْجَهْلَ؛ وَ اَلْقَوَامُ وَ ضِدِّ اَلْمَکَاثِرِةْ».(14)(یکی دیگر از سپاهیان خرد) مال داری در حدّ قوام (اعتدال) است؛ و ضد آن تکاثر و فزون‌خواهی است.

شخصیت کاذب خیالی و خود برتر بینی
 

شخصیت واقعی انسان، برخاسته از پیروی اصول انسانیت، همچون عقل، علم، معرفت، عمل، احساسات، مردم دوستی و... است. در تصوّر اسلامی، مال و ثروت به هیچ کس ارزش یا شخصیت نمی‌بخشد، بلکه ثروت وسیله ای است که اگر بر طبق ملاک‌های انسانی و شرعی مصرف شود، می‌تواند سبب رشد انسانیت و کمال را فراهم سازد. اما در مقیاس تکاثری و اشرافی گری، شاهد رویکردی عکس اسلام هستیم، زیرا که مال در آنجا شخصیت و تثبیت کننده‌ی آن خواهد بود. زراندوزان به خود شخصیت بخشیده و تصور می‌کنند هرچه سود، فزون‌تر باشد شخصیت بزرگوارتر می‌گردد. و با این تصور، آنان خود را قیم و آقای مردم می‌پندارند و چنین می‌پندارند که اندیشه‌ی درست تنها از آن ایشان است و حتی گاه با تکبّر و عجب و غرور، دیگران را مسخره می‌کنند. قرآن کریم مواردی را بیان می‌دارد که ثروتمندان، دلیل ضعف پیامبران را، محرومیت مادی آنان و یاهمراهی محرومان با آنان برمی شمردند! «فَلَوْ لا أَلْقِیَ عَلَیْهِ أسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مَقْتَرِنین» (اگر او رسول خداست) چرا او را دستگاهی نیست و طرق بدست ندارد. «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذینَ هُمْ أراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ وَ ما نَری لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبینَ» (هود/27) نوح را سران کافران قومش پاسخ دادند که ما ترا مانند خود بشری بیشتر نمی‌دانیم. الإمام علیّ (علیه السلام): « الغِنی یُسَوِّدُ غیر السَّیِّدِ اَلْمَالَ یَقوَّی غَیْرَ اَلْأیِّدُ»(15) توانگری، بزرگی و آقایی می‌آورد برای کسی که (در حقیقت) بزرگ و آقا نیست. مال به آدم بی قدرت (و ناتوان) قدرت می‌بخشد (و به هرکس که بدان دست یافت شخصیت کاذب می‌دهد). « وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ» (همزه/1-2) وای بر هر عیب جویی هرزه زبان* هرکس که مال جمع کرده‌ایم به حساب و شمارش سرگرم است. «... وَ اللهُ لایُحِبُّ کُلِّ مُخْتالٍ فَخُورٍ * الَّذینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْل...» (حدید/23-24) همان متکبرانی که خودشان در احسان به فقیران بخل می‌ورزند و مردم را به بخل و منع احسان وا می‌دارند. الإمام الصادق (علیه السلام): « جَاءَ رَجُلٌ مُوسِرُ اِلَی رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علی و آله) تقیّ الثوب، ...» هر که روی از طاعت حق برگرداند (خود ز پانکارشده که) خدا (از طاعت خلق) بی نیاز و به ذات خویش ستوده صفات است و خداوند دوستدار هیچ متکبر و خود ستایشی نیست. ثروتمندی با جامه ای پاکیزه نزد رسول خدا (صلی الله علی و آله) آمد و در نزدیکی آن حضرت نشست؛ پس از او مرد تهی دستی با جامه ای چرکین وارد شد و در کنار آن مرد توانگر نشست، ثروتمند دامن لباس خود را از زیر ران بیرون کشید و جمع کرد؛ رسول خدا (صلی الله علی و آله) به او فرمود: آیا ترسیدی که از فقر او چیزی به تو سرایت کند؟ گفت: نه. فرمود: پس بیم آن داشتی که چیزی از ثروت تو به او برسد؟ گفت: نه، فرمود: پس چه چیز تو را به کاری که انجام دادی واداشت؟مرد توانگر گفت: یا رسول الله! مرا همدمی است که هر زشت را بر من زیبا و هر زیبا را برای من زشت جلوه گر می‌سازد. من نیمی از سرمایه‌ام را به این مرد دادم. رسول خدا (ص) به آن مرد تهیدست رو کرد و فرمود: آیا می‌پذیری؟ گفت: نه. مرد توانگر پرسید چرا؟ گفت: می‌ترسم که آنچه در تو هست (از خلق‌های نکوهیده مثل عجب و خودبرتر بینی که زائیده تکاثر است) در من نیز پیدا شود.(16) الإمام السجّاد (علیه السلام): «... وَ ازْوِ عَنّی مِنَ الْمَالِ مَا یُحْدِثُ لِی مَخِیلَةً »(17) پروردگارا! مالی را از من دور گردان که مرا دچار پندار نادرست سازد.

طغیان و سرکشی
 

طغیان امّاره انسان، ظرفیتی محدود دارد و با احساس استغنا و بی نیازی، سر به طغیان برمی‌دارد تا جایی که در برابر خدا، دین و خرد، گردن کشی می‌کند. خود را بی نیاز از همه کس و همه چیز می‌پندارد؛ بدین سان توان اقتصادی خود را در رویارویی با تمام مشکلات و حوادث کافی می‌داند.
کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی. (علق/6-7) چون خود را در غنا و دارایی می‌بیند محققاً بازگشت به سوی پروردگار تو خواهد بود.«طغیان» به معنای «تجاوز از حدّ در عصیان و سرکشی»(18) است. بنابراین فزونی ثروت که عامل طغیان دانسته شده است، خود سرچشمه‌ی بسیاری از مرز شکنی‌ها، گناهان و رذایل اخلاقی خواهد بود. این نکته را از آیات قرآن نیز می‌توان استفاده کرد. و اطاعت مکن از از هر قسم خورده فرومایه ای * که دائم عیب جو است و برای سخن چینی می‌کوشد* و منع کننده چیزها متجاوزگناهکار و گستاخ است با این همه بی اصل و نصب است برای اینکه مال و فرزند دارد.« وَ لاتُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَهینٍ * هَمَّاز مَشَّاءٍ بِنَمیمٍ * مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثیمٍ * عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ * أَنْ کانَ ذا مالٍ وَ بَنین» (قلم/10-14) مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید: ظاهر آیات نشان می‌دهد که جمله‌ی (أَنْ کانَ ذا مالٍ وَ بَنین) «لام» تعلیل در تقدیر دارد به این معنا که این جمله تعلیل صفات ناپسند پیشین است؛(19) و از دید قرآن زشت‌ترین صفات اخلاقی و رفتاری دارا بودن ثروت و فرزند است؛ البته ثروت و فرزندی که از مسیر استفاده صحیح خارج گشته و شخصی را به تکاثر، تفاخر و... بکشاند. الإمام علیّ (ع): «... إِنْ أَفَادَ مَالاً أَطْغَاهُ الغِنَی »(20) اگر (انسان) مالی به دست آورد، توانگری او را به طغیان وا می‌دارد. مرفهان بی درد نیز، که همواره در برابر نهضت انبیاء و حرکت‌های اصلاحی و انقلاب‌های مردمی قد علم می‌کردند؛ به طغیان و آشوب دامن می‌زدند و نیز بر فراوانی ثروت و نفرات خود تکیه داشتند و فریاد «نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً و أَوْلادا» (سبا/35) سر می‌دادند. اموال و فرزندان ما از همه بیشتر است.

آزمندی
 

در بینش انسان‌های دنیاگرا، نیازها و لذت‌ها، منحصر در بعد جسمانی و مادی است و نیازها و لذت‌های روحی و معنوی، جایگاهی ندارد. در این حال آدمی با احساس فقر نفسانی کاذب، پیوسته بر آن است تا با جمع مال و مکنت و اضافه کردن حساب بانکی، باغ و ملک و...، خود را بی نیاز کند و نیازهای روحی‌اش را اشباع سازد! غافل از اینکه کسب مال و ثروت نه تنها او را قانع نمی‌کند، بلکه بر حرص و طمع او می‌افزاید. آموزه های دینی حاکی از آن است که افزایش ثروت به همراه افزایش آزمندی و طمع خواهد بود. «وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُودا... ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزیدَ» و پسران بسیاری که همیشه حاضر به خدمت اویند* باز هم طمع دارد که افزونی‌اش دهم؛ الإمام الصادق (علیه السلام): « مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ کُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّی یَقْتُلَهُ »(21) دنیا همچون آب دریا است، که تشنه کام هرچه بیشتر از آن بنوشد، تشنه تر می‌شود تا به مرگش رساند. الإمام علیّ (علیه السلام): «مَنْ کَانِ بِیَسْیِرَ اَلْدُنیَا لَایَقْنَعُ، کَمْ یُغْنِهُ مِنْ کَثْیرَهَا مَا یَجْمَعْ»(22) آن شخص که به اندکِ دنیا خرسند نگردد، بسیارِ دنیا نیز او را سیر نخواهد نمود.

غفلت و سرگرمی
 

«یاد خدا» از مهم‌ترین عناصر ارزشی در اسلام است که ثمره‌ی آن ثبات قدم و پاک رفتاری در سرتاسر زندگی می‌باشد. در مقابل، «غفلت» حالتی خطرناک است که شیطان با تمام تجهیزات می‌کوشد تا انسان را به سمت و سوی آن بکشاند زیرا که پرتگاه مناسبی برای سقوط انسان خواهد بود. به همین خاطر در متون دینی نسبت به هر آنچه انسان را از یاد خدا غافل ساخته و از توجه به کمال و هدف نهایی باز می‌دارد، هشدار داده شده است. از مهم‌ترین عوامل غفلت زا، فراوانی ثروت و غنای تکاثری است که در آیات و روایات متعددی نسبت به آن هشدار داده شده است.«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون» (منافقون/9) ای اهل ایمان مبادا اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازد و کسانی که چنین کنند زیانکاران عالمند.
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأمْوالِ وَ الْأوْلاد...» (حدید/20) بدانید که زندگانی دنیا بازیچه است ولی و عیاش و آرایش و تفاخر افزون جویی در اموال و فرزندان. امروزه نیز به گونه ای دیگر نازیدن و تکاثر و تفاخر وجود دارد، به گونه ای که شخص با سرگرم شدن به آن از مسائل اصلی باز می‌ماند؛ گاهی می‌گویند این گل به آن گلدان می‌خورد یا نه؟ رنگ دمپایی و رنگ سقف به هم می‌آید یا نه؟ یک نادانی کلی پول خرج کرده بود که شماره تلفن و شماره ماشین و پلاک خانه و شماره شناسنامه‌اش یکی باشد! این چه افتخاری است؟ افرادی به قدری در این بازی، انسانیت خود را گم کرده‌اند که مثلاً ته سیگار یک هنرپیشه را هفتاد دلار می‌خرند، مگر ته سیگار او با دیگران فرق می‌کند؟ حیف این انسان که چه باید بشود و چه می‌شود؟ الإمام الصادق (علیه السلام): -أوحی الله تبارک و تعالی إلی موسی: « لا تَفْرَحْ بِکَثْرَةِ الْمالِ ... فَاِنَّ کَثْرَةَ الْمالِ تُنْسِی الذُّنوبَ...»(23) خداوند به موسی وحی کرد: به فزونی مال، شادمان مشو،... که مال زیاد، گناهان را از یاد می‌برد.« مَنْ اِسْتَغَلْ به غیرَ ضَرَورَتَهُ، فَوَّتْهُ ذَلِکَ مَنْفَعَتْهُ »(24) هرکس به امور غیر لازم سرگرم گردد، منافع خویش را از دست می‌دهد. النبیّ (صلی الله علی و آله):« یَا أَبَاذَر! سَیَکُونُ نَاسٌ مِنْ أُمَّتِی یُولَدُونَ فِی النَّعِیمِ وَ یُغَذَّوْنَ بِهِ، هِمَّتُهُمْ أَلْوَانُ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ یُمْدَحُونَ بِالْقَوْلِ، أُولَئِکَ شِرَارُ أُمَّتِی.»(25) ای اباذر! در میان امت من کسانی خواهند بود که در ناز و نعمت به دنیا می‌آیند و از آن پرورده می‌شوند؛ همت آن‌ها مصروف خوراک‌ها و آشامیدنی‌های رنگارنگ است، (چاپلوسان و طمع داران) آنان را ستایش می‌کنند، اینان اشرار امت من هستند.ذکر این نکته خالی از فایده نیست که براساس برخی روایات، فراموشی گناهان و غفلت از استغفار می‌تواند بر اثر سرگرم شدن به مال و ثروت، حاصل شود، ممکن است نوعی عقوبت باشد که دامن گیر متکاثران می‌گردد.(26)

حسرت و پشیمانی
 

همه‌ی ثروت اندوزان و مال پرستان، در نهایت از انباشتن ثروت خویش پشیمان و با دیدن آن در دست دیگران، حسرت می‌خورند؛ حسرتی که برایشان سودی ندارد. ... کَذلِکُ یُریهِمُ اللهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِم... اینگونه خدا کردار(زشت و جاهلانه) ایشان را به به ایشان مایه حسرت‌ها است. امام صادق (ع)، یکی از مصادیق آیه فوق را این گونه بیان می‌دارند: قال (ع): هُوَ الرَّجُلُ یَدَعُ مَالَهُ لاَ یُنْفِقُهُ فِی طَاعَةِ اللهِ بُخْلاً ثُمَّ یَمُوتُ فَیَدَعُهُ لِمَنْ یَعْمَلُ فِیهِ بِطَاعَةِ اللهِ أَوْ فِی مَعْصِیَةِ اللهِ فَإِنْ عَمِلَ بِهِ فِی طَاعَةِ اللهِ رَآهُ فِی مِیزَانِ غَیْرِهِ فَرَآهُ حَسْرَةً وَقَدْ کَانَ الْمَالُ لَهُ وَإِنْ کَانَ عَمِلَ بِهِ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ قَوَّاهُ بِذَلِکَ الْمَالِ حَتَّی عَمِلَ بِهِ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ .(27) مصداق آن، مردی است که ثروتش را بر جای می‌گذارد و از روی تنگ چشمی در راه خدا انفاق نمی‌کند و هنگام مرگ آن را برای دیگران رها می‌کند که در اطاعت یا معصیت خدا صرف نماید؛ حال اگر آن را در راه اطاعت خدا هزینه کنند، آن بینوا ثروت خویش را در کفه‌ی ترازوی دیگران می‌بینند و حسرت می‌خورند! و اگر آن را در راه نافرمانی خدا خرج کنند، او چنین معصیت کاری را با مال خود تقویت نموده، که موجب حسرتش می‌شود!
الإمام الصادق (ع): إِنَّ الْحَسْرَةَ وَ النَّدَامَةَ وَ الْوَیْلَ کُلَّهُ لِمَنْ لَمْ یَنْتَفِعْ به ما أَبْصَرَهُ وَ لَمْ یَدْرِ مَا الْأَمْرُ الَّذِی هُوَ ، أَ نَفْعٌ لَهُ أَمْ ضَرٌّ ؟(28) حسرت و پشیمانی و نگون ساری برای کسی است که از آنچه بر ان بینایی دارد، بهره نگیرد و نداند کاری که می‌کند برای او سود دارد یا زیان. یکی از بزرگان می‌گوید: زراندوزان، بدبخت‌ترین بدبخت‌ها و نادان‌ترین نادان‌ها هستند، زیرا اموال را با مرارت‌ها و زحمت‌های گوناگون و با صرف عزیزترین چیز یعنی عمر، به دست می‌آورند و با مشقت‌ها و خطرها و صدمه های بسیار آن را نگهداری می‌کنند و سرانجام با هزار حسرت می‌گذارند و می‌گذرند.(29)

دوزخ سوزان
 

پایان زشتی‌ها و تباهی‌هایی که ثروت اندوز برای خود به پیش فرستاده، چیزی جز جهنم و خشم خدا نخواهد بود، که خداوند فرموده است: ... وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لایُنْفِقُونَها فی سَبیلِ الله فَبَشِّرْهُمْ به عذابٍ أَلیمٍ * یَوْمَ یُحْمی عَلَیْها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جبِاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُون. (توبه/34-35) و کسانی که طلا و نقره را گنجینه می‌کنند و آن را در راه خدا انفاق نمی‌کنند با آن‌ها را عذابی دردناک بشارت ده روزی که آن گنجینه‌ها در آتش دوزخ گداخته شوند و پیشانی و پشت و پهلوی آن‌ها را با آن‌ها داغ کنند و فرشتگان عذاب به آن‌ها گویند: این است نتیجه آنچه(از زر و سیم) برای خود ذخیره کردید. اکنون بچشید کیفر سیو و زری که اندوخته می‌کردید.

آثار و پیامدهای فقر
 

در آموزه های دینی، فقر به معنای نداری مطلق نیست، بلکه به معنای نداشتن ثروت و امکانات کافی برای تأمین شایسته‌ی نیازمندی‌هاست؛ چرا که به تصریح روایات، هنگامی فقر از میان می‌رود که آدمی افزون بر تأمین نیاز زندگی، توانایی مالی در انجام عباداتی همچو صدقه و حج را داشته باشد، چنان که امام صادق (علیه السلام) درباره مقدار پرداخت زکات به فقیر می‌فرماید: ... یُعْطِیَهُ مَا یَأْکُلَ و یُشْرَبُ و یَکْتَسَبَی وَ یُتَزَّوجَ وَ یَتَصَدَّقَ وَ یَحُجَّ.(30) بلکه از (زکات) چندان به فقیر بدهد که بخورد، بنوشد، بپوشد، ازدواج کند، صدقه دهد و حج را به جای آورد. مکتب اسلام با چنین تعریفی از فقر و با نگاهی واقع بینانه، آثار نامطلوب فراوان و بی شماری برای آن برشمرده است؛ آثاری که هرچند بسیاری از آن کلیّت ندارند، ولی برای بیشتر مردم و به ویژه در جامعه ای با حاکمیت ارزش‌های تکاثری، به طور کامل، ملموس و نمایان است.(31) برخی از آثار زیان بار فقر عبارتند از:

خود کمتر بینی
 

فقر مادی احساس حقارت و خود کمتر بینی را به دنبال دارد، به گونه ای که حتی فقیر، در میان خانواده‌ی خود نیز نمی‌تواند شخصیت حقیقی و عزت نفس خویش را بازیابد. او در حقیقت از دیدگان دیگران فراموش می‌شود. الإمام علی (علیه السلام): اَلْفَقْرَ یَنْسیْ(32)
فقر، انسان را به فراموشی می‌سپارد.

ضعف اراده
 

نتیجه‌ی مستقیم خود کمتر بینی و احساس حقارت فقیر، سلب اعتماد به نفس و سستی اراده‌ی اوست. الإمام علیّ (علیه السلام): ... وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنَطَ وَ وَهَنَ...(33) و اگر انسان فقیر شود، نومید و سست گردد. الإمام علیّ (علیه السلام): اِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَة لِلدِّینِ مَدْهِشةُ الْعَقْلِ ... (34) فقر، سبب پریشانی حواس، سرگشتگی عقل و گرفتار شدن به غم و اندوه می‌شود.

تشویش و اضطراب
 

فقر مادی و فشارهای اقتصادی ناشی از آن، انسان را می‌آزارد و پیوسته جان و دلش را به خود مشغول می‌سازد و تشویش و اندوه حاصل از آن، آرامش روحی وی را بر هم می‌زند. الإمام علی (ع): إنّ الفقر... جالب للهموم(35) به راستی که فقر، اندوه آور است. عن أبی خالد، عن الصادق (ع): خمس خصال من فقد منهنّ واحدةً – لم یزل ناقص العیش زائل العقل مشغول القلب – فأوّلها صحّة البدن و الثانیة الأمن و الثالثة السعة فی الرزق و الرابعة الأنیس الموافق – قلت: و ما الأنیس الموافق؟ قال: الزوجة الصالحة – و الولد الصالح و الخلیط الصالح- و الخامسة و هی تجمع هذه الخصال الدّعة.(36) پنج خصلت است که هر کس یکی از آن را نداشته باشد، پیوسته زندگی او ناقص عقل او زایل و دل او مشغول است. 1- تندرستی 2- امنیت 3- وسعت در روزی 40 دوست موافق، راوی پرسید: دوست موافق کیست؟ فرمود: همسر شایسته و فرزند صالح و رفیق صالح 5- و فراغ خاطر و آسودگی می‌باشد که از جامع این صفات است.

تزلزل اعتقادی
 

از تلخ‌ترین آثار اعتقادی فقر، تأثیر منفی بر باورهای دینی و مانع افکنی در انجام وظایف عبادی است. النبیّ (صلی الله علی و آله): کَادَ اَلْفَقْر أَنْ یَکُونَ کُفرَاً.(37) فقر، آستانه‌ی کفر است. الإمام علیّ (علیه السلام): اَلْفَقْرَ طَرفَ مِنَ اَلْکُفْرَ.(38) فقر در کنار کقر است. الإمام علیّ (علیه السلام): ... فَاِنَّ الفَقرَ مَنقَصَةٌ لِلدینِ، (39) همانا فقر، مایه نقص در دین است. عن النبیّ (صلی الله علی و آله): أللّهُمَّ إنِّی أعُوذُ بِکَ مِنَ الْکُفْرِ وَ الْفَقْرِ.(40) فقال رَجُل: أیعَدْلانِ؟ قال (صلی الله علی و آله): نعم. روزی پیامبر اکرم (صلی الله علی و آله) در دعای خود چنین فرمود: پروردگارا! از کفر و فقر به تو پناه می‌برم. شخصی پرسید: آیا این دو با هم مساوی‌اند؟ حضرت فرمود: آری. فقر، از دو جهت می‌تواند دین داری شخص فقیر را مورد آسیب قرار دهد:
اول: آن که بسیاری از مردم، از بنیان‌های ایمانی و معرفتی استواری برخوردار نیستند؛ این مسأله در کنار ناتوانی در تحلیل نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی، مردم را وامی دارد تا رنج و محرومیت و مشکلات اقتصادی خود را به خدا و دین نسبت دهند و تا مرز کفر پیش روند، به ویژه هنگامی که با پندار تقدیر الهی بودن فقر خدا را بانی ظلم به خویش بدانند.
دوم: تنگ دستان با ایمانی که به دلیل باورهای استوار دینی، در برابر رنج‌ها و سختی‌ها، شکیبایی می‌ورزند، از انجام بسیاری از وظایف دینی و عبادی، همچون حج، پرداخت صدقات و زکات و مانند آن، محروم می‌مانند.(41)

انزوای اجتماعی
 

فقدان امکانات مادی و آثار زیان بار فقر بر شخصیت افراد از یک سو و حاکمیت ارزش‌های تکاثری در جامعه از سوی دیگر، مجالی برای حضور تهی دستان در عرصه های اجتماعی نمی‌نهد، حتی آنان در شهر و دیار خود نیز غریبند و تنها. الإمام علیّ (علیه السلام): الْفَقِیرُ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ (42) فقیر در شهر خود غریب است. فقیر از نظر اجتماعی، جایگاه و اعتبار شایانی ندارد به گونه ای که در اذهان افراد به فراموشی سپرده می‌شود. الإمام علیّ (علیه السلام): اَلْفَقْر یِنْسیِ(43) فقر، انسان را به فراموشی می‌سپارد. (مردم، انسان فقیر را فراموش می‌کنند).

انزوای سیاسی
 

انسان‌های فقیر، معمولاً در مراکز قدرت جایگاهی ندارند، چرا که برای شرکت در رقابت‌های سیاسی؛ توان مالی نداشته و نفوذ و تأثیر چندانی در میان توده های مردم نمی‌توانند داشته باشند. الإمام علیّ (علیه السلام): الْفَقیرُ حَقیرُ لایُسْمَعُ کَلامُهُ وَ لایُعْرَفُ مَقامُهُ (44)
فقیر [در چشم مردم] بی مقدار است؛ نه سخنش شنیده می‌شود و نه جایگاهش شناخته می‌شود.

انزوای حقوقی
 

شخص فقیر، به دلیل احساس ناتوانی، کاستی و انفعال نفسانی، توانایی استدلال و دفاع از خود را ندارد، به ویژه آن جا که در برابر قدرت اقتصادی قرار گیرد. الإمام علیّ (علیه السلام): وَالفَقرُ یُخرِسُ الفَطِنَ عَن حُجَّتِهِ (45) فقر، انسان زیرک را به هنگام بیان دلیل خویش لال می‌کند.

وارونه سازی و پایمالی فضیلت‌ها
 

در نگاه عده ای که ملاک قضاوتشان، تنها و تنها مال و ثروت است، ارزش‌های واقعی فرد فقیر را نیز نادیده گرفته و حتی ضد ارزش جلوه می‌دهند؛ و حال آنکه همین افراد ثروتمند را به دیده‌ی اعتبار و ارزش می‌نگرند! الإمام علیّ (علیه السلام): الْفَقیرُ صادِقاً یُسَمُّونَهُ کاذِباً وَلَوْ کانَ زاهِداً یُسَمُّونَهُ جاهِلا; ... (46) اگر فقیر راستگو باشد، او را دروغگو نام نهند و اگر زاهد باشد، او را نادان خوانند.

تذکر مهم:
 

آن چه از پیامدهای شوم برای فقر ذکر شد، مواردی است که ممکن است یک یا چند مورد آن در زندگی انسان‌های عادی یافت شود، لذا ممکن است انسان‌هایی هم باشند که فقر ذره ای در شخصیت فردی و اجتماعی آنان تأثیرات منفی را نگذاشته باشد یا کمتر مورد هجوم این پیامدها قرار گیرند. همانند کبریت و گوگرد که پتو و پنبه را به آتش می‌کشد، اما وسایلی هم وجود دارد که نسوز است و بالاتر از کبریت نیز توان سوزاندن آن را ندارد. در میان بزرگان که نامشان زیور و زینت تاریخ شده است، کم نیستند افرادی که در فقر و نداری، همچون بذر گلی که با سختی، خاک را می‌شکافد و خود را به نمایش می‌گذارد، با تحمل رنج‌ها و سختی‌ها، تحقیرها و تهدیدها از پا ننشستند و با تمام وجود به کمالات انسانی نائل آمدند. علامه محمد تقی جعفری (ره) درباره مشکلات و فقر در دوران تحصیل حوزه علمیه قم می‌گوید: «در دوران تحصیل در حوزه‌ی علمیه قم، دو شبانه روز بود که برای غذا چیزی نداشتیم. بالاخره احساس وظیفه‌ی شرعی کردم که بروم از همان بقّال که دائماً از او مواد غذایی می‌خریدم مقداری برنج و روغن و خرما بگیرم. روز سوّم رفتم به همان بقّال گفتم که یک کیلو برنج، یک سیر روغن و هفت سیر خرما بده. بقّال آن‌ها را کشید. وقتی به ایشان گفتم بعداً پولش را می‌دهم، بقّال گفت: من نسیه نمی‌دهم و آن‌ها را از دست من گرفت و برگرداند سر جایش...(47) آیه الله محمد کاظم خراسانی که نامش در حوزه های علمیه می‌درخشد و کتاب معروفش –کفایه الاصول- سال‌ها است کتاب درسی مراکز حوزوی است، این فقیه نامی که از رهبران سیاسی مشروطیت نیز بود، از دوران تحصیل خود چنین گزارش می‌دهد: «... چون مجلس درس به پایان رسید، شیخ [مرتضی انصاری] به من نگاه کرد و گفت: آخوند! می‌بینم که خیلی مؤدب می‌نشینی؟ من سر به زیر افکندم و عبای خود را به روی سینه‌ام بیشتر کشیدم و حالتی داشتم قرین انفعال، شیخ دریافت که پیراهن من به تنم نیست و قبای خود را پیش آورده‌ام تا گردن خود را بپوشانم و معلوم نشود که پیراهن ندارم! زیرا [از کفش و لباس] تنها چیزی که داشتم و می‌توانستم بگویم مالک آن هستم یک قبای پاره بود با یک عبای کهنه و یک جفت کفش که آن هم ته نداشت و با زحمت، پای خود را بالاتر می‌گرفتم و به رویه کفش می‌چسباندم که پایم بر زمین کشیده نشود تا آنجا که یکی از طلاب که در گوشه‌ی مدرسه نشسته بود مرا با آن اوضاع دید و به حالم رقّت کرد و کفش مندرسی به من داد. در این وقت چنان خوشحال شدم که گویا دنیا را به من داده بودند! آن روز هم شیخ انصاری، پس از مجلس درس، از برهنگی من آگاه گردید و فهمید که پیراهن به تن من نبوده است. به همین جهت، قبای خود را به روی سینه‌ام کشیده‌ام؛ لذا امر کرد که پیراهنی به من دادند... از این زندگی راضی و قانع بودم و هیچگاه نشد که از زندگی خود ناراضی باشم...»(48)

نتیجه :
 

با توجه به موضوع مقاله که پیرامون بررسی عوامل و پیامدهای تکاثر و فقر است، نتیجه می‌گیریم که یکی از عوامل مهم در پیشرفت انسان بررسی و ریشه یابی عوامل و پیامدهای تکاثر و فقر در جامعه است که در احادیث و ایات قرآن به ان پرداخته شده است ؛ ما را به این مطلب می‌رساند که توجّه به عوامل و پیامد های از جمله فقر و تکاثر که باعث سستی در اجتماع و منفعت طلبی می‌شود نابودی ایمان را در پی خواهد داشت و تعادل اجتماعی و فردی به واسطه درمان این دو پدیده خواهد بود. در پایان با امید فرج امام زمان (عج) این مقاله را به پایان می‌بریم.

پي‌نوشت‌ها:

 

1. کافی، ج 2، ص 319.
2. میزان الحکمه، ج 2، ص 909.
3. همان، ص 910.
4. نهج البلاغه، خطبه 84.
5. غرر الحکم، ص 74.
6. میزان الحکمه، ج 1، ص 462.
7. همان، ص 462.
8. نهج البلاغه، ص 554.
9.همان.
10.الحیاة، ج 4، 38
11.کافی، ج 2، ص 129.
12.نهج البلاغه، خ 109، ص 160.
13.کافی، ج 2، ص 136.
14.همان، ج 1، ص 22.
15.الحیاة، ج 4، ص 74.
16.همان، ص 72.
17.صحیفه سجادیه، دعای 30، ص 138.
18.مفردات راغب، ص 520.
19.المیزان، ج 19، ص 372.
20.کافی، ج 8، ص 21.
21.تحف العقول، ج ، ص 396.
22.الحیاة، ج 3، ص 561.
23.کافی، ج 2، ص 452.
24.الحیاة، ج 1، ص 552.
25.بحارالانوار، ج 74، ص 92.
26.کافی، ج 2، ص 451، باب الاستدراج.
27.بحارالانوار، ج 70، ص 142.
28.همان، ج 2، ص 30.
29.الحیاة، ج 5، ص 103.
30.کافی، ج 3، ص 556.
31.اخلاق اقتصادی، ص 171.
32.الحیاة، ج 4، ص 394.
33.همان، ص 430.
34.غررالحکم، 365.
35.همان.
36.بحارالانوار، ج 71، ص 187.
37.الحیاة، ج 4، ص 423.
38.همان.
39.نهج البلاغه، حکمت 311.
40.میزان الحکمة، ج 3، ص 2438.
41.اخلاق اقتصادی، ص 174.
42.الحیاة، ج 4، ص 394.
43.همان.
44.همان، ص 404.
45.الحیاة، ج 4، ص 394.
46.همان، ص 413.
47.کلید خوشبختی، ص 73.
48.مجله پیام حوزه، ش 7، ص 85.

منابع :
1. قرآن
2. الحیاه – حکیمی-محمدرضا-جامعه مدرسین حوزه علمیه قم – دفتر انتشارات اسلامی-قم-1360
3. بحارالانوار – مجلسی-محمدباقر-دارالحیاه التراث -بیروت-1403 ق
4. تفسیرنمونه- مکارم شیرازی-ناصر-دارالکتب السلامیه- تهران -1372
5. تفسیر المیزان- محمّد حسین طباطبائی- جامعه مدرسین حوزه علمیه قم- دفتر انتشارات- قم – 1373 ه.ش
6. کافی-کلینی-محمد بن یعقوب بن اسحاق – دارالکتب الاسلامیه – تهران - بیتا
7. صحیفه سجادیه – علی بن حسین زین العابدین-ترجمه صلواتی-نشر مبارک- 1381
8. نهج البلاغه – امیرالمؤمنین- مرکز البعوث السلامیه- بیروت – 1387 ق
9. غررالحکم- امیرالمؤمنین- ترجمه محمّد علی انصاری- بی تا- 1378 ه.ش
10. مفردات- راغب اصفهانی- دارالقلم- بیروت- 1412 ه.ق
11. مجله حوزه – ش 7 – ص 85