سقاي آب و ادب


 

نويسنده:محمد غفاري




 
شريعه فرات پيش روست و چند هزار سوار دشمن پشت سر.
سوار تشنه لب لحظه به لحظه به آب نزديک تر مي شود، با مشکي خالي بر دوش و شمشيري در دست و لبخندهاي شيرين بر لب.
لبخندهاي ترک خورده اش را به خون مي نشاند.
همين چند سطر چند سطر کافي ست تا ذهن ها «سقاي آب و ادب» را تجسم کنند و واژه واژه تا علقمه به پرواز درآيند و اتفاقاتي را مشاهده کنند. که قرار است هر بار از ديد شخصيت ها و وقايع گوناگون بيان شود. يک فصل عباس، عباسِ علي ست. يک فصل عباسِ ام البنين، فصل ديگر عباسِ عباس، فصل چهارم عباسِ سکينه و ديگر عباسِ مواسات، عباسِ زينب، عباس ادب، عباس حسين، عباسِ فرشتگان، عباسِ فاطمه... تا اين گونه از علي تا فاطمه، همه از عباس بگويند.
کساني که با قلم «سيد مهدي شجاعي» آشنايي دارند خوب مي دانند که تفاوت نوشته هايش در زوايه ديد او نسبت به اتفاق هايي ست که بارها و بارها شنيده ايم، اما آنگونه که شجاعي مي گويد به آن نيانديشيده ايم.
زبان ادبي، خلاقيت در مضمون پردازي، استفاده از برداشت هاي مناسب تاريخي و ... از ويژگي هايي است که تقريبا در همه مجموعه هاي شجاعي ديده مي شود و «سقاي آب و ادب» نيز از آن مستثني نيست.
«سقاي آب و ادب» را که بخوانيد کلمات شاعرانه با شما سخن مي گويند و آنقدر احساسات شما را در خوانش کتاب شريک مي کنند که گاه صفحات آن قطرات اشک شما را در دل خود حس مي کند.
از نکات بسيار مهم «سقاي آب و ادب» حس اعتمادي است که بين نويسنده و خواننده وجود دارد. به تعبير ديگر سلامتي که در قلم نويسنده کتاب چه از لحاظ سندي و روايي و چه از لحاظ نوع بيان آن وجود دارد، باعث اعتماد خواننده به کتاب مي شود و سطر سطر آن را به عنوان يک کتاب معتبر تاريخي مي پذيرد. در بعضي بخش ها، متن هماني ست که در مقاتل و کتاب هاي تاريخي معتبر نيز بيان شده و بدون کم و کاست آورده شده است. هر چند در پايان کتاب نويسنده تاکيد مي کند که «در اين آثار برخلاف آثار مشابه از همين قلم، مثل کشتي پهلو گرفته و آفتاب در حجاب، مواردي از جنس تحليل و تاويل و استحسان وجود دارد که طبعا نقل طابق النعل از متون و اسناد روايي و تاريخي نيست و صرفا برداشت نويسنده است.»
انتشارات «نيستان» سال 1389 مثل هميشه اين کتاب شجاعي را نيز در 5000 نسخه به چاپ رسانده است و اين کتاب 264 صفحه اي را با قيمت 6600 تومان روانه بازار کرده است.
و در پايان، سيد مهدي شجاعي شما را همراه مي کند با «سقاي آب و ادب» در سفري فراتر از بيان به سال 61 هجري قمري، آن جا که مي خوانيم:
...چشم و دلم را دستگيري کنيد! ظرف وجودم را گسترش دهيد.
روحم دچار لکنتي غريب شده است. زبان جانم را لااقل به قدر گفتن يک سلام گويا کنيد.
صحنه اي که اکنون مقابل ديدگان من است، برتر و فراتر از روح و جان من است.
***
حسين همچنان در کنار پيکر عباس، نشسته است که عباس از پيکر خود برمي خيزد...
منبع :ماهنامه فرهنگي اجتماعي ديدار آشنا شماره 134