فيلمنامه نويسان جهان


 

مترجم: حميدرضا شهبازي




 
استيون زيليان، فيلمنامه نويس، تدوينگر و کارگردان سرشناس آمريکايي سي ام ژانويه 1953 در فرسنو ايالت کاليفرنيا به دنيا آمد. او در 1975 از دانشگاه سان فرانسيسکو در رشته سينما دانش آموخته شد. زيليان به عنوان تدوينگر فيلم Breaker، Breaker (1976)پا به دنياي سينما گذاشت و در فيلم هاي امپراتوري عنکبوت ها(1977)، starhops(1978) و زيربند (1980) نيز به عنوان تدوينگر حضور داشت. در 1986 فيلمنامه شاهين و مرد برفي را بر مبناي کتابي از رابرت ليندسي نوشت که نخستين تجربه فيلمنامه نويسي او بود. اين تريلر سياسي-جاسوسي با بازي شان پن به موفقيت زيادي دست پيدا کرد. پروژه بعدي زيليان فيلمنامه اي بود تحت عنوان بيداري که بر مبناي کتاب معروف اليور ساکس نوشته شد. در1990 پني مارشال اين داستان واقعي و بسيار پرسوز و گداز را با بازي رابرت دنيرو و رابين ويليامز به تصوير کشيد. فيلم در چند رشته و از جمله بهترين فيلمنامه اقتباسي نامزد اسکار شد. زيليان در 1993 سه فيلمنامه فهرست شيندلر را بر مبناي رماني نوشته تامس کنيلي، جک خرسه را براساس رماني از دان مک کال و در جست وجوي بابي فيشر را بر مبناي کتابي از فرد ويتزکين نوشت که اين سومي نخستين تجربه کارگرداني او را رقم زد. در جست وجوي بابي فيشر يک درام تاثير گذار درباره رابطه پدر و پسري است که داستانش در دنياي بسيار پرتنش شطرنج روي ميدهد. با اين حال، زيليان با در جست وجوي بابي فيشر جايزه ويژه هيئت داوران جشنواره بين المللي فيلم توکيو و جايزه MTV بهترين فيلم ساز تازه کار را به خود اختصاص داد.
جک خرسه هم يک درام دلنشين درباره رابطه يک پدر و پسر است که نقش آفريني تماشايي دني دوويتو جلوه اي زيبا به آن داده است. اما دستاورد بزرگ زيليان فهرست شنيدلر بود؛ يک درام بسيار تماشايي که جوايز فراواني را براي او به همراه داشت، از جمله اسکار بهترين فيلمنامه اقتباسي، جايزه بفتا بهترين فيلمنانه اقتباسي، جايزه انجمن منتقدان فيلم شيکاگو، جايزه گلدن گلوب، جايزه انسان دوستانه و جايزه انجمن نويسندگان آمريکا. زيليان به واسطه مارتين اسکورسيزي- که رابرت دنيرو زمينه آشنايي با او را فراهم آورده بود-وارد اين پروژه شد. او در اين داستان توجه خود را معطوف به شخصيت اصلي مي کند و در همين حال به شکلي تاثيرگذار شرايط تاريخي را به تصوير در مي آورد.

دو پروژه بعدي زيليان در چهارچوب سينماي مورد پسند روز بود. او به همراه دانلد استيوارت و جان ميليوس فيلمنامه خطر آشکار و حاضر را بر مبناي تريلري از تام کلنسي نوشتند که در1994 دستمايه فيلمي به همين نام به کارگرداني فيليپ نويس شد. پروژه ديگر او نگارش داستان فيلم حادثه اي ماموريت: غير ممکن (برايان دي پالما، 1996) به اتفاق ديويد کوئپ بود که کوئپ و رابرت تاوني فيلمنامه آن را کامل کردند. جالب اين که همان سال زيليان به اتفاق کوئپ و تاوني نامزد دريافت جايزه تمشک طلايي بهترين فيلمنامه يک فيلم با بيش از 100 ميليون دلار فروش شدند. پس از آن ظاهراً زيليان بي آن که نامش در عنوان بندي ذکر شود، در بازنويسي فيلمنامه سه فيلم گردباد (1996)، آميستاد (1997) و نجات سرباز رايان (1998)نقش داشت. در 1998، او بار ديگر به پشت دوربين رفت تا درام دادگاهي يک حرکت مدني را بر مبناي فيلمنامه اي نوشته خودش کارگرداني کند. حاصل کار، مکاشفه اي جذاب درباره قوانين مدني بود که نقش آفريني تماشايي جان تراولتا، رابرت دووال و ويليام اچ. ميسي بر جذابيت آن دامن زد. زيليان براي به تصوير کشيدن اين داستان با مشکلات زيادي روبه رو بود. او مي بايست يک متن 1200 صفحه اي را به داستاني جمع وجور تبديل مي کرد. خودش در اين باره مي گويد: «کتاب فوق العاده اي بود، اما حجم کتاب و تعدد شخصيت ها کار را برايم سخت کرده بود. دراماتيزه کردن آيين نامه هاي قانوني کار آساني نبود.» زيليان در چند سال اخير فيلمنامه هاي هانيبال (ريدلي اسکات/2001)، دارودسته نيويورکي (مارتين اسکورسيزي/2002) و مترجم (سيدني پولاک/2005) (به اتفاق چارلز راندولف و اسکات فرانک) را به کارنامه خود افزود. جديدترين پروژه او فيلمي است با نام تمام مردان شاه که آن را بر مبناي فيلمنامه اي نوشته خودش کارگرداني کرده است.
زيليان درباره يک فيلمنامه خوب نظر جالبي دارد. او مي گويد: «نکته بامزه اينجاست که اگر کسي از من بخواهد بهترين صحنه هاي سينمايي تمام عمرم را انتخاب کنم، نخستين لحظه هايي که به ذهنم مي رسد، لحظه هاي بصري است و نه گفت وگو. مثلاً پايان چهارصد ضربه ساخته فرانسوا تروفو، آنجايي که پسربچه فيلم کنار ساحل پرسه مي زند بي آنکه بداند به کدام سو بايد برود. در اين صحنه هيچ گفت وگويي نيست، تنها با تصوير سروکار داريم. بنابراين عقيده دارم براي فيلمنامه نويس ها هيچ چيز مهم تر از آن نيست که تصوراتشان بصري باشد و تا آنجا که مي توانند داستان هاي خود را با تصوير بيان کنند.»
منبع:نشريه فيلم نگار شماره 37