كشته‌سازي و صحنه‌سازي تاكتيك صهيونيست‌ها


 

نویسنده : علي علوي‌پيام




 

آنتي سيميتيزم، خودزني يهود براي مظلوم‌نمايي
اشاره
 

در مقابل خودداري يهوديان عراقي از نام‌نويسي در فهرست مهاجرت، سرويس‌هاي مخفي اسرائيل براي مجاب‌كردن يهوديان در اينكه باور كنند در خطر هستند، از پرتاب بمب در ميان آن‌ها خودداري نكردند... حمله به كنيسة «شم‌تو» سبب مرگ سه نفر و مجروح‌شدن ده‌ها نفر ديگر گرديد. بدين‌ترتيب مهاجرتي كه به «عمليات علي‌بابا» شهرت داشت آغاز شد.
طبق بعضي نوشته‌ها، صهيونيست‌ها چندين كشتي حامل يهوديان را كه با هزاران ترفند جمع‌آوري و وادار به كوچ به سرزمين فلسطين كرده بودند، در ميان راه و به بهانه وجود مشكلات اداري و سياسي، در اسكله‌ها و لنگرگاه‌ها منفجر كردند و به قعر آب‌ها فرستادند.
مخالفت شديد و گستردة رهبران، خاخام‌ها و عامة يهوديان با افكار و برنامه‌هاي صهيونيسم و در نتيجه، مناقشه و معارضه شديد بين اين دو گروه، تا آنجا پيش رفت كه صهيونيسم و سران و بانيان آن را در آستانة شكست قرار داد. اما سردمداران انديشة صهيونيستي به شيوه‌هاي بسيار خطرناك و در عين حال مرموزانه‌اي متوسل شدند كه از جملة آن‌ها عبارت است از:
الف) اجراي توطئه «يهودآزاري» و «يهودستيزي» و تلاش تبليغاتي ـ ادبي در جهت مظلوم‌نمايي؛
ب) معارضه با انديشة ادغام يهوديان در ميان ملل مختلف و تلاش براي انتقال آن‌ها به فلسطين.
هرتزل، خود در اين‌باره نوشت: يهوديان نبايد با ديگر اقوام هماهنگ و مخلوط شوند. آنان در هر جامعه‌اي كه خود در آن امنيت بيابند، براي مدتي طولاني حل مي‌شوند و اين امر به هيچ وجه به سود ما نيست.(1) با اينكه برخي تغييرات و تحولات سياسي و اجتماعي در اروپا، روز به روز زمينه‌ها و شرايط زندگي بهتري را براي يهوديان فراهم مي‌آورد، اما صهيونيست‌ها با زمينه‌سازي دسيسه‌ها و توطئه‌ها، در مسير وارونه جلوه‌دادن اين واقعيت‌ها گام برمي‌داشتند.
بر اساس برخي نوشته‌هاي غربي: در اروپاي قرن نوزدهم، از انقلاب فرانسه به بعد و قبل از همه در فرانسه و سپس در كشورهاي مختلف، هر چه دموكراسي پيشرفت مي‌كرد، وضعيت و شرايط به نفع يهوديان در حال تغيير بود. بسياري از آنان در ملت‌هاي ميزبان، ادغام و در سرنوشت هر يك از اين ملت‌ها شريك شده بودند و سهم والايي در سياست، اقتصاد و فرهنگ آن‌ها داشتند. حالا ديگر زمان آن رسيده بود تا كشوري مستقل و قدرتمند به‌نام يهود در جهان تأسيس شود. براي اين منظور به جمعيتي از يهود كه از طبقات متوسط به پايين و مستضعف يهود بودند، نياز داشتند. دليل اين انتخاب، فداكردن قشر مستضعف در پاي اميال اشراف و مستكبرين يهود بود. ترديدي نيست كه لااقل از قرن نوزدهم به بعد، يهوديان به مناصب بالايي در سيستم‌هاي حكومتي برخي كشورها، به‌ويژه در اروپا، دست يافتند، بلكه حتي به سطح وزير و رئيس هيئت دولت رسيدند. براي نمونه، «بنيامين ديزرائيلي» يهودي با توجه به اينكه گرايشات شديد صهيونيستي نيز داشت، مدت‌ها در منصب نخست‌وزيري حكومت سلطنتي انگلستان تكيه زده بود. نمونة ديگر، نخست‌وزيري «لوئيجي لوستاني» يهودي، در سال 1279 شمسي (1910 ميلادي) در ايتاليا و موقعيت بسيار مناسب و مرفه اجتماعي، سياسي، اقتصادي يهوديان آن كشور در آن مقطع تاريخي است كه لني برنر يهودي بدان اعتراف كرده است.(2) با اين شرايط، يهوديانِ متوسط و مرفه هيچ‌گاه حاضر نمي‌شدند شرايط مطلوب به‌دست آمده را رها كنند و به سرزميني منتقل شوند كه هيچ تضميني براي‌شان موجود نيست. در اين حالت بهترين انتخاب، همان اقشار ضعيف يهود بودند كه با يهودآزاري و تبليغ براي زندگي بهتر، رضايت به آوارگي و رفتن به ارض موعود ساختگي مي‌دادند. هرتزل به مبارزه عليه همساني و ادغام در جوامع محل زندگيِ‌شان، كمر همت بست و با انتخاب نظرية اصل يهودستيزي به دفاع از اين انديشه پرداخت كه يهوديان غيرقابل جذب و ادغام در ديگر ملت‌ها هستند و بايد براي تشكيل يك دولت مجزا، از آن ملت‌ها بريده شوند.(3) بنابراين، موضوعاتي چون «رنج يهود»، «ناامني يهود»، «فقدان حقوق و امنيت اجتماعي يهود» و امثال آن تماماً ساخته و پرداخته شد تا به عامة يهوديان تلقين كند كه در هيچ كجاي دنيا از امنيت لازم برخوردار نخواهند بود، مگر اينكه به فلسطين كوچ كنند. دستور‌العملِ به كلي سرّي، رهبران و تئوريسين‌هاي صهيونيسم، مبني بر ايجاد و گسترش جود «يهودستيزي» با عنوان «آنتي سميتيسم» در اروپا و ديگر نقاط جهان، حركت خطرناك و ددمنشانه‌اي بود كه صهيونيست‌ها براي پيشبرد استراتژي اشغالگرانة خويش پيش گرفتند. در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، در برخي از نقاط روسيه وقايعي روي داد كه به درگيري ميان يهوديان با ديگر اقوام منجر شد و طبعاً تعدادي از يهوديان، چون ديگر اقوام به قتل رسيدند. صهيونيست‌ها به نحو بسيار ماهرانه‌اي از آن استفاده كرده و با پخش شايعات و تبليغات زهرآگين باعث ايجاد وحشت و هراس درميان جوامع يهودي شدند. در تأييد ادعاي فوق، مجلة «روز اليوسف» چاپ مصر نوشته است: در تظاهراتي بر ضد صهيونيست‌هاي شوروي، بيانيه‌هايي توزيع شد كه در آن‌ها نقش سازمان‌هاي صهيونيستي در دامن‌زدن به اختلاف‌هاي قومي ميان ملت‌هاي گوناگون در شوروي بر ملا شده بود. اين اعلاميه‌ها همچنين از دست‌هاي پنهاني كه موجبات ترويج شايعات كاذب در مورد كشتار يهوديان توسط روس‌هاي متعصب را تدارك ديده‌اند، پرده برمي‌داشت.»(4)
هرتزل، بنيانگذار اولين كنگرة صهيونيستي، طي ملاقاتي با يكي از وزراي روسية تزاري، تلويحاً به نقش اصلي صهيونيسم در ايجاد آشوب و اغتشاش و وقايع يهودستيزي و حتي توانايي آنان در خاتمه‌دادن به اين قبيل آشوب‌ها اعتراف كرد و گفت: اگر روس‌ها بودجه‌اي براي كمك به مهاجرت يهوديان در نظر بگيرند، اين اقدام روسيه در جريان برگزاري ششمين كنگره صهيونيسم، به اطلاع خواهد رسيد و در نتيجه، تمام آشوب‌ها خاتمه خواهد يافت.(5) به اعتقاد بسياري از متفكران و پژوهشگران، جوّ يهودستيزي در گذشته‌هاي دور و حتي بعد از پيدايش نام صهيونيسم، معلول شيوه‌هاي رفتاري و اخلاقيات و تفكر حاكم بر يهوديان بوده است. «برنارد لازار» محقق معروف فرانسوي در كتاب «يهودستيزي، تاريخ و علل آن» معتقد است: دليل تفكر يهود ستيزي در تاريخ، علل مذهبي، ملي و اقتصادي دارد... يهوديان در همه‌جا و هميشه خود را قومي برگزيده و بالاتر از تمام اقوام مي‌ديدند.(6) با وجود اين، نمي‌توان ناديده گرفت كه در قرون اخير، براي صهيونيسم، دامن‌‌زدن به وقايعي كه منجر به گسترش فضاي «يهودستيزي» مي‌گرديد، لازمة رسيدن به هدف بود. «نجده فتحي صفوت» نويسنده و محقق عرب در اين‌باره نوشته است: در كارخانه‌هايي كه آنتي سميتيسم مي‌ساختند، سرمايه‌داران يهود چون كارگراني ورزيده مشغول كار بودند.(7) يكي از رهبران افراطي صهيونيسم كه سال‌ها به‌عنوان عضو «هيأت اجرايي صهيونيسم» در نقاط مختلف جهان، به‌ويژه در روسيه فعاليت مي‌كرد، «ولاديمير ژابوتينسكي» بود كه از بزرگ‌ترين برنامه‌ريزان جريان «يهودستيزي» به‌شمار مي‌آيد. لني برنر يهودي پيرامون هراس صهيونيسم و شخص ژابوتينسكي از افشاي ماهيت و نقش آن‌ها در توطئه «يهودستيزي» نكتة بسيار مهمي را افشا مي‌كند: اينكه چرا ژابوتينسكي به‌خصوص روز 18 ژانويه 1923 را براي كناره‌گيري از هيئت اجرايي صهيونيسم انتخاب كرد، مسئله‌اي است كه با يك نكتة پراهميت ارتباط دارد... آن روز قرار بود كه ژابوتينسكي در مقابل يك كميسيون ويژة تحقيق حاضر شود تا درباره روابطش با سيمون پت ليورا كه از عوامل قتل و غارت يهوديان در اوكراين بود، توضيح دهد.(8) به هر صورت، موضوع «آنتي سميتيسم» سلاحي بود كه از يك طرف براي جمع‌آوري يهوديان زير پرچم صهيونيسم و از طرف ديگر مرعوب ساختن مخالفان انديشه صهيونيستي، بسيار مفيد و مؤثر بود.
همكاري و معاضدت صهيونيست‌ها با قدرت‌هاي جهاني و ايجاد رعب و وحشت در ميان جوامع يهودي براي انتقال به فلسطين، واقعيت ديگري است كه بيش از همه چهرة كريه آنان را افشا مي‌كند. به گواهي اسناد معتبر تاريخي، دوره‌هايي كه بيشترين افراد و گروه‌هاي يهودي از لحاظ آمار و ارقام به فلسطين منتقل شدند، دقيقاً همان دوره‌هايي هستند كه صهيونيست‌ها با قدرت‌هاي جهاني در خلال جنگ دوم جهاني به طرز بسيار حساب شده‌اي همكاري داشتند. براي آن‌ها فرقي نمي‌كرد كه اين سناريو را در روسيه اجرا كنند يا اروپا و آسيا و آمريكا. آن‌ها به نيروهاي انساني احتياج داشتند و هر جا كه اثري از آن‌ها بود، به سراغ‌شان مي‌رفتند. براي مثال، بنا به نوشتة يكي از نويسندگان غربي يهوديان عراقي هيچ تمايلي براي رفتن به فلسطين نداشتند و حتي تحت تأثير تبليغات صهيونيستي نيز واقع نشدند، اما شبكه‌هاي صهيونيستي به طرز حساب‌شده‌اي به سراغ آن‌ها رفتند. يهوديان عراق به خوبي در اين كشور جا افتاده بودند. خاخام بزرگ عراق، «خدوري ساسون» اعلام كرد: از هزار سال پيش، يهوديان و اعراب از حقوق و امتيازات يكساني برخوردارند و هيچ‌كدام خود را عناصري مجزا در اين ملت تلقي نمي‌كنند. اين موضوع براي استراتژي اشغالگرانه صهيونيسم بسيار خطرناك بود. به همين علت، توطئه يهودستيزي طبق برنامه مدوّني در عراق به اجرا در آمد. براساس اين طرح، اقدامات تروريستي اسرائيل‌هاي در سال 1950 ميلادي(1329ش) در بغداد شروع شد. در مقابل خودداري يهوديان عراقي از نام‌نويسي در فهرست مهاجرت، سرويس‌هاي مخفي اسرائيل براي مجاب‌كردن يهوديان در اينكه باور كنند در خطر هستند، از پرتاب بمب در ميان آن‌ها خودداري نكردند... حمله به كنيسة «شم‌تو» سبب مرگ سه نفر و مجروح‌شدن ده‌ها نفر ديگر گرديد. بدين‌ترتيب مهاجرتي كه به «عمليات علي‌بابا» شهرت داشت آغاز شد.(9) با اين شيطنت، شماري از يهوديان عراقي به فلسطين منتقل شدند. «داويد بن گورين» كه بعدها نخست‌وزير اسرائيل شد، خود صريحاً اعتراف كرده است كه از طريق عمّال خود در انفجار يكي از كنيسه‌هاي يهوديان در بغداد(سال 1327ش ـ 1948م) دست داشته است تا ثابت كند كه يهوديان عراقي تحت تعقيب و شكنجه و آزار هستند. او مي‌گويد: قصد دارم جوانان يهودي را براي دامن‌زدن به مبارزة يهودستيزي به كشورهايي كه سكنه يهودي نسبتاً زيادي دارند، اعزام كنم. زيرا اين عمل خيلي‌ مؤثرتر از نداي ميهن باستاني براي مهاجرت يهوديان به فلسطين است.(10) «هارون شيايايي» از روشنفكران كليمي ايران، ضمن اعتراف به اين رخداد تلخ مي‌گويد: صهيونيست‌ها در بسياري از موارد سعي كرده‌اند خود زمينه‌ساز جريان آنتي سيميتيسم باشند و يا در مواردي خود آن را به‌وجود آورند. او در ادامه اعتراف مي‌كند: هر وقت منافع سوداگران يهودي از طرف رقيب مورد تجاوز قرار مي‌گرفت، فرياد وامصيبتا سر مي‌دادند و در اين ميان، توده‌هاي بي‌گناه يهودي اروپا، چون گوسفند قرباني، در مراسمي به مسلخ مي‌رفتند... صهيونيست‌ها از اين پديده كه خود در ايجاد آن سهم به‌سزايي داشتند، به نحو احسن استفاده نمودند و در مراحل بعدي در ايجاد آن مشاركت داشتند.(11) صهيونيست‌ها هر گاه دچار مشكل و مسئله‌اي مي‌شدند بر تنور «يهودآزاري» مي‌دميدند و آن را روشن مي‌كردند و حتي از كشتار يهوديان، كوچك‌ترين شرم و ابايي نداشتند.
طبق بعضي نوشته‌ها، صهيونيست‌ها چندين كشتي حامل يهوديان را كه با هزاران ترفند جمع‌آوري و وادار به كوچ به سرزمين فلسطين كرده بودند، در ميان راه و به بهانه وجود مشكلات اداري و سياسي، در اسكله‌ها و لنگرگاه‌ها منفجر كردند و به قعر آب‌ها فرستادند. «موريس كونوپنيكي» در اين‌باره چنين نوشته است: در اثر انفجار و غرق‌كردن كشتي پاتريا در سال 1940 ميلادي كه 1500 كليمي را حمل مي‌كرد، 257 پناهنده در نزديكي حيفا كشته شدند. همچنين در سال 1942 كشتي استروما كه از لنگر انداختنش جلوگيري به‌عمل آمده بود، با 769 نفر سرنشين رومانيايي غرق شد و تنها يك نفر نجات پيدا كرد.(12) به دنبال اين قبيل حوادث، سران صهيونيسم فوراً صاحب عزا شده و شروع به بهره‌برداري‌هاي سياسي تبليغاتي در ميان افكار جهاني، مي‌نمودند. اين روش امروز نيز به‌طور جسته و گريخته در برخي از نقاط دنيا به شيوه‌هاي مختلف و جديد مشاهد مي‌شود. ترديدي نيست كه موضوع يهودستيزي و مظلوم‌نمايي‌هاي ناشي از آن تأثير بسيار زيادي در پيشرفت اهداف و برنامه‌هاي شياطين و گردآوري و انتقال يهوديان به سرزمين‌هاي اشغالي و در نهايت تأسيس رژيم اسرائيل و به‌علاوه تقويت پايه‌هاي اين رژيم در منطقه داشته است. موضوع تبليغاتي و افسانه‌اي كشتار شش ميليون يهودي كه امروز بطلان آن كاملاً آشكار شده است، از نمونه‌هاي بسيار برجسته و بارز در اين زمينه مي‌باشد.

پي نوشت ها :
 

1. پرونده اسرائيل و صهيونيسم سياسي، روژه گارودي، ص41.
2. مشت آهنين،‌ لني برنر، ص10.
3. پرونده اسرائيل و صهيونيسم سياسي، روژه گارودي، ص94.
4. مجله روز اليوسف، ش 3120.
5. مجموعه يادداشت‌هاي روزانه هرتزل، ج4 نقل از لني برنر، ص19.
6. يهودستيزي...، برنارد لازار.
7. يهود و صهيونيسم در صحنه روابط بين‌الملل، ص51.
8. مشت آهنين، ص90.
9. نقل از هفته‌نامه اسرائيلي هائو لام، ش20، آوريل و اول ژوئن 1966 و چند نشريه اسرائيلي ديگر.
10. هارون يشايايي، سردبير نشرية كليمي «تموز» در مجمع بررسي صهيونيسم، دانشگاه تهران، اطلاعات سياسي، ش12، 28/3/65.
11. همان.
12. تعاون در روستاهاي اسرائيل، ص31.
 

منبع:ماهنامه امتداد شماره 49.