تبیین و بررسی نظریه تمثیل معناداری صفات الهی
تبیین و بررسی نظریه تمثیل معناداری صفات الهی
تبیین و بررسی نظریه تمثیل معناداری صفات الهی
نويسنده:محمد مهدی جندقیان
منبع : اختصاصي راسخون
منبع : اختصاصي راسخون
معنادار بودن و فهم دقیق و مناسب از گزاره های الهیات، خصوصاً محمولها و صفاتی که به نحو ایجابی برای خدا اثبات میشوند ، از دیرباز محل بحث و گفتگو بوده است ؛ این مباحث در جائیکه، صفات و محمولهای حمل شده بر خدا، از جمله صفاتیاند که آدمی هم با آن توصیف میشود، داغتر میشود. حل این معضل که چگونه میتوان فهم صحیحی از معنای این دسته صفات مشترک در مورد خدا داشت ، در حالیکه الفاظِ گویایِ این صفات، ساخته و پرداخته بشر است و معمولاً به منظور گفتگوهای بشری نیز به کار میرود مشکلتر مینماید ، نظریات متعددی توسط متکلمین و فیلسوفان دین در حل این مسئله مطرح شده است. یکی از این نظریات ، نظریهی تمثیل است که توسط قدیس توماس آکوئیناس ارائه شده است ؛ وی سعی داشته معنایی مشابه و در عین حال متفاوت بین معانی صفات مشترک بین خدا و انسان ارائه دهد. نظریهای مابین اشتراک لفظی و تک معنایی ؛ در این مقاله با ذکر مقدماتی در باب اشتراک لفظی و معنوی ، نظرگاه تمثیل را با سه تقریر ارائه و نقدهای مطرح آن را نیز به اجمال ذکر میکنیم.
کلید واژه ها : تمثیل ؛ اشتراک لفظی ؛ صفات خدا ؛ زبان دین ؛ توماس آکوئیناس ؛ تکمعنایی ؛ معناداری زبان
مقدمه ؛
در حوزه زبان دین مسائل و موضوعات متعددی مورد بحث و بررسی است ؛ از بحث پیرامون گزارههای حقوقی و تاریخی ، گرفته تا بحث از گزارههای الهیات و هستیشناسی. بحث و گفتگوهای زبانی در موضوع سخن گفتن خدا با آدمی ، سخن گفتن آدمی با خدا و سخن گفتن درباره خدا به اوج خود میرسد و فیلسوفان و متکلمین را به تکاپوهای نظری وا میدارد. همانطور که ذکر شد موضوع سخن گفتن از خدا ، یکی از همین دسته موضوعات داغ و پرکنکاش است که البته نقش اساسی و بنیادین در مسائل الهیات نیز ایفاء میکند. در این موضوع با دو سؤال اصلی روبرو هستیم ؛ 1- چه نوع محمولها و اوصافی را میشود در مورد خدا بکار برد ؟ و 2- چگونه میتوان از طریق زبان محدود بشری دربارهی خدا - موجود متعالی - سخن گفت و از آن صفات فهم مناسبی پیدا کرد ؟ سؤال اول اگرچه مهم است لکن بحث کردن از آن ، خارج از حوزهی زبان دین است و ما در حوزهی زبان دین ، تنها به سؤال دوم که محور و مسئله مورد بحث ما در این مقالهست میپردازیم. فیلسوفان و متکلمان ادیان ، سعی کردهاند تا با در نظر گرفتن اهمیت بحث و تأثیر پاسخگویی به آن در الهیات ، پاسخ مناسب و دقیقی به پرسش دوم بدهند. شخصیتهای علمی برجسته ای در بین مسلمانان ، مسیحیان و یهودیان به این موضوع پرداخته و پاسخها و نظرات متنوعی را ارائه کردهاند ؛ در این میان قدیس توماس آکوئیناس ، متکلم و کشیش نامآور مسیحی قرون وسطی ، از جمله کسانیست که با تئوری پردازی به این سؤال پاسخ داده است. پاسخ او در قالب نظریه تمثیل ، طی سالیان متمادی محل مناقشه و نقد افکار اندیشمندان شده است. پیش از پرداختن به نظریه و پاسخ توماس به پرسش اصلی این مقاله ، معرفی اجمالی توماس را از نظر میگذرانیم.
توماس آکوئیناس ؛
قدیس توماس آکوئینی در سال 1225.م در محلی نزدیک ناپل ایتالیا به دنیا آمد و از کودکی در دیر بندیکتی تربیت شد ، در نوجوانی علیرغم میل خانوادهاش جذب فرقه دومینیکنها شد و به پاریس و کلن رفت و مدت هفت سال با قدیس آلبرتوس همراه ، و نزد او به فراگیری الهیات و حکمت مشغول گردید. وی از دانشکده الهیات پاریس در رشته کارشناسی کتاب مقدس و کتاب جُمَل فارغ التحصیل و از سال 1256.م به عنوان استاد دومینیکی به تدریس نیز مشغول شده و سرانجام در سال 1274 درحالیکه وی برای تأسیس مدرسه دومینیکی اقدام میکرد ، در راه ناپل-رُم ، درگذشت. او علاوه بر تدریس در دانشکده الهیات پاریس و دربار پاپ در ایتالیا ، مدتی را نیز در خدمت الکساندر چهارم ، اوربانوس چهارم و کلمنتوس چهارم به انجام خدمات مذهبی و تعلیم و تعلّم اشتغال داشت. آثاری چون : درباره اصول طبیعت ؛ دربارۀ وجود و ذات ؛ دربارۀ حقیقت ؛ تفسیر رساله هبدومادیبوس و دربارۀ تثلیث بوئینوس ؛ در ردّ خطاهای یونانیان ؛ تفسیرهای آثار ارسطو ؛ دربارۀ قدرت ؛ جامع در ردّ گمراهان ؛ و بالاخره جامع علم کلام ؛ تنها بخشی از تألیفات توماس است.(1)او را بزرگترین مرد فلسفه مدرسی میشمارند ؛(2) و گفته میشود برای مسیحیت کاتولیک هیچ متکلمی به اندازه او ، اهمیت ندارد.(3) همچنین در وصف جایگاه توماس در کلام و فلسفه مسیحی باید گفت که پاپ لئوی سیزدهم فلسفه توماس را الگوی اندیشه کاتولیک برای همه زمانها دانست و به طور رسمی آن را به کلیساهای کاتولیک جهان اعلام کرد.(4) پیروان اندیشه و مکتب فکری آکوئیناس را بعدها تومیسم نامیدند.(5) وی را میتوان متأثر از اندیشه ارسطویی و سینوی دانست که تمام تلاش خود را وقف آن کرد که الهیات و کلام مسیحی را با عقلانیت فلسفی گره زده و تفاسیر و نظریات عقلانی و خرد پذیری را در باب موضوعات و مسائل الهیات ارائه دهد. از جمله نظریات خردپذیر و مطرح توماس در الهیات فلسفیاش ، نظریۀ تمثیل است که وی در حل مسئلهی فهم و معناداری صفات متشابه الهی توسط وی بنیان گذاشته شد.
طرح بحث ؛
همانطور که در مقدمه آورده شد ، سؤال اصلی که در پیشینه و پشت صحنه این نظریه مطرح میشود این است که : چگونه می-توان از طریق زبان محدود بشری درباره خدا – که موجودی متعالی و لا حدّ است - سخن گفت و از آن فهم مناسبی پیدا کرد ؟ به عبارتی دیگر چگونه زبان و قواعد عام زبانی میتواند به ما کمک کند تا از صفات الهی فهم پیدا کنیم. پیش از طرح پاسخهای مطرح شده در این باب ذکر این مقدمه ضروری مینماید که انواع گزارههای الهیاتی را ، بشناسیم. در یک تقسیم اولیه ، گزارههای الهیاتی پس از تفکیک به اخباری و انشائی به دو گروهِ گزارههای سلبی و گزارههای ایجابی تقسیم میشوند ، که وظیفه دارند تا درباره خدا ، به ما اطلاع و معرفت دهند ، گزارههای سلبی ، گزارههایی اند که به سلب و نفی هرگونه عیب و محدودیت درباره خدا میپردازند ؛ گزارههایی مثل : خدا محدود نیست ؛ خدا جسم نیست ؛ خدا زمانمند نیست ؛ خدا ضعیف نیست ؛ البتهاین گزارهها مفید معرفت نیستند و تنها به محدود شدن تصور و فهم ما از موجودیت خدا کمک میکنند ؛ این گزارهها در مقابل سؤال خدا کیست؟ یا خدا چیست؟ و یا خدا چگونه است؟ و چگونه عمل میکند؟ تنها به پاسخهای ، این و آن نیست میپردازند و هیچ معنای محصلی را در فاهمۀ پرسشکننده ایجاد نمیکنند. امّا گزارههای ایجابیاند که به دنبال ارائهی معنای محصلی از محمولها و اوصاف منتسب به خدا هستند. این گزارهها بر اساس نوع محمول و وصفی که به خدا نسبت میدهند به دو دسته تقسیم میشود ؛
دسته اول : محمولها و اوصافی که مختص به خدایند ، به عبارت دیگر تصور این محمولات و اوصاف فقط در شأن خداست. مثل گزارۀ خدا واجب الوجود است ؛ یا گزارۀ خدا لا حدّ است ؛ ... اینها گزارههایی هستند با محمولاتی که ، فقط همراه با موضوع خدا ، تصور و فهم میشوند. این نوع اوصاف و محمولات مشترک بین موجودات مختلف نیستند و به موجودات مختلف نسبت داده نمی-شوند تا آدمی را دچار اشتباه و سوء برداشت کند. معناداری این نوع گزارهها کمتر مورد مناقشه بوده است ولی دستهی دوم گزاره-های ایجابی ، گزارههایی هستند با محمولات و اوصافی که از لحاظ لفظی برای موجودات مخلوق و خدای خالق مشترکاً بکار می-روند. گزارههایی مثل خدا قادر است ؛ خدا عالم است ؛ خدا سخن میگوید ؛ خدا مهربان است ؛ خدا غضب میکند ؛ و ... این گزارهها حاوی محمولها و اوصافیاند که در زبان محدود و محاورهای بشری ، عموماً برای وصف آدمی یا موجودات مخلوق دیگر بکار میرود. زبانی که مخلوق و وضع شدۀ دست آدمی است و همواره برای توصیف همردیفان خود بکار میبرد حال برای توصیف خدا- ی متعالی از سایر موجودات – استفاده میشود و خداوندگار آدمی با زبان آدمی وصف میشود ، و اینجاست که سؤال میشود آیا لفظ صفتی چون قدرت با همان معنایی که در مورد بشر دارد برای خداوند هم بکار میرود ؛ به عبارت دیگر معنای این دسته از محمولات و اوصاف به صورت یکسان در مورد خدا و آدمی استفاده میشود و یا به شکلی متفاوت بکار برده میشود. اهمیت این موضوع از جهات مختلف قابل بررسی است که در ادامه بخش چهار این مقاله به آن اشاره خواهد شد. پس سؤال اصلی این تحقیق اینجاست که محمولات و اوصاف مشابه یا متشابه بین خدا و انسان چگونه معنادارند و مخاطبین چگونه با این اوصاف ، فهم صحیحی از شناخت خدا بدست میآورند؟
نظریات مطرح درباره مسئله ؛
3-1- تک معنایی ؛
تک معنایی یعنی اینکه لفظ یک معنا دارد و به طور یکسان در مصادیق مختلف بکار میرود. جان دانز اسکوتس مدعی میشود که ما در مواجه با الفاظ صفات متشابه خدا و آدمی ، تنها دو راه پیش پای خود داریم ؛ یا باید در مورد واژگانی که درباره خدا به کار میرود قایل به اشتراک لفظی شویم و در نتیجه معتقد گردیم که معنای این واژگان در عرصۀ ربوبی غیر قابل فهم هستند ، و یا اینکه قول به تک معنا بودن این واژگان را بپذیریم و بگوییم : این واژگان صرفاً همان معنایی را افاده میکنند که اگر در سایر موجودات به کار روند ، آن معنا را میرسانند. اکنون ایشان معتقد است که بطور حتم و به ناچار باید یکی از دو حالت فوق را برگزینیم و چون ما درکی معنادار از ساحت ربوبی داریم ، پس روش تک معنایی موجهتر است و مورد پذیرش ما قرار میگیرد.(6) همانطور که از معنای تک معنایی بر میآید ، این نوع رویکرد در ارائهی نظریۀ تک معنایی ، نوعی ظاهرگرایی است و نوعاً در سنت یهودی-مسیحی سابقه داشته است و در فرق مسلمین هم این نوع عقیده به چشم میخورد ؛ این نوع رویکرد و نظریه ، ممکن است به تشبیه کشیده شود و از خدا تصویری انسان واره ارائه دهد ، خدایی شبیه به انسان و با صفات انسانی و اگر این سیر دنبال شود سرانجام به تجسیم هم کشیده میشود و خدا موجودی مجسم و البته شبیه به آدمی تصویر میشود که شاید کمی بزرگتر و توانمندتر از سایرین است ؛ تصویر خدایی ، آدموار و غولگونه ! این نگاه در نزد جمهور متکلمین یهودی-مسیحی و البته مسلمان مردود است و قائل آن را مرتد و کافر میخوانند.
3-2- اشتراک لفظی ؛
اشتراک لفظی یعنی این که یک لفظ برای دو یا چند معنای در عرض هم وضع شده است ؛ شبیه لفظ شیر در فارسی که برای چند معنی حیوان مفترس ، نوشیدنی خوراکی و نوعی ابزار ساختمانی به صورت جداگانه وضع شده و در هنگام استماع لفظ ، لفظ نسبت به معانی فوق علیالسویه است و برای مشخص شدن منظور و قصد متکلم نیازمند قرینه هستیم. ممکن است اینکه معانی یک لفظ مشترک ، ضد هم باشند یا نزدیک به هم ، و این اشکالی ندارد ؛ ولی آنچه مهم است تفاوت در معانی یک لفظ است.امّا الهی دانان قائل به اشتراک لفظی ، چگونه پاسخ مسئله مورد نزاع را میدهند ؟ صفاتی که برای انسان و خدا با یک لفظ بکار برده میشوند ، الزاماً دارای یک معنا نیستند ؛ بلکه دارای دو معنیست که ذهن ما نوعاً یکی از معانی لفظ مشترک را ، آن درک و فهم میکند و آن معنی لفظ صفت است به هنگامیکه در گزارههای توصیف آدمی بکار میرود ولی از معنی لفظ صفت در گزارههای الهیات ، هیچ معنیِ خاصی به ذهن نمیآید.گروهی از این متکلمین بر آن شدند تا با پایبندی به اشتراک لفظی به شکل معنادار و خردپذیر پاسخ این پرسش را بدهند ؛ پاسخ آنها بر اساس نوع و گرایش خاصی از الهیات است که با عنوان الهیات تنزیهی و سلبی شناخته میشود. در الهیات تنزیهی و سلبی ، فهم آدمی از خدای متعال در حدیست که فقط میتواند صفات نقص و عیب را سلب کند و نه اینکه چیزی را برای خدا اثبات و صفتی را بر او حمل نماید. به عبارت دیگر آنچه از معانی گزارههای ایجابی می-فهمیم به یک گزارۀ سلبی تأویل میشود.ریشهی این اعتقاد در گفتار فیلسوفانی چون افلاطون و فلوطین به چشم میخورد : افلاطون در وصف خیر اعلی میگوید : نه نامی دارد و نه چیزی دربارهاش میتوان گفت و نه قابل شناخت است و نه به احساس و تصور درمیآید. (7)اعتقاد فلوطین در توصیف Apollo (نه متعدد : خدای عالم) چنین است : اصلاً نمیتوان گفت خداوند چه ویژگیهایی دارد ، فقط دائماً باید گفت که این ویژگی را ندارد.(8) این نوع پاسخ در فلوطین آنقدر پر رنگ و محوری است که اساساً فلوطین را تئوریپرداز الهیات تنزیهی دانستهاند.(9) البته ریشهی این نوع الهیات را در آموزههای ادیان و کتب مقدس نیز میتوان جستجو کرد ؛ خصوصاً در هنگام طرح گزارههای سلبی. ابن میمون یهودی از جمله مطرحترین متکلمین ادیان است که در باب اشتراک لفظی و الهیات سلبی بحث نموده است. ابن میمون در این خصوص میگوید : و أما و صفه تعالى بالإيجابات ففيه خطر عظيم : اما وصف خدای متعال به نحو ایجابی اشتباهی ست بزرگ (10) و در تبیین اشتراک لفظی در الهیات تنزیهی خود میگوید : آنانکه به حضور صفات ذاتی در خداوند باور دارند باید بدانند که این صفات به آن معنایی که برای انسانها بکار می-رود نیست چرا که شباهتی بین ذات الهی و دیگر موجودات نیست.(11) این فیلسوف یهودی در پاسخ به این سؤال که گزارههای ایجابیِ در متون مقدس است که از خدا تصویری انسانواره ارائه میدهد ، میگوید : تورات در قالب زبان انسان سخن می-گوید.(12) غیر از ایشان متکلمین فراوانی در سنت مسیحی و اسلامی در باب الهیات تنزیهی محض و سلبی بحث و گفتگو نموده-اند. آنطورکه واضح است از الفاظ یا معانی سلبی و تنزیهی که درباره خدا بکار برده میشود، معنای محصلی به دست نمیآید و لذا فیلسوفان و پژوهشگران عرصه الهیات ، - که از این نوع نگاهِ در الهیات و فهمِ از صفات قانع نشدهاند - همواره به دنبال راه حل بهتری بودهاند ؛ راه حلی که در آن معنای محصلی از گزارههای ایجابی به دست آید و در فهم عبارات ایجابی موجود در متون مقدس کمتر دچار تأویل و تفسیرهای طولانی شویم.
دغدغه های توماس در پاسخگویی به مسئله ؛
تقریر و تبیین نظریه تمثیل ؛
5-1- تمثیل مبتنی بر صعود و نزول :
5-2- تمثیل مبتنی بر تناسب ؛
5-3- تمثیل مبتنی بر اسناد ؛
4.نظریات و نقدهای پیرامون تمثیل :
6-1- اساساً آیا میشود بین اشتراک لفظی و معنوی ، حد وسطی فرض کرد ؟ بالاخره یک لفظ یا دارای چند معنی در عرض هم است و یا دارای یک معنا و اینکه یک لفظ حامل دو معنای شبیه به هم باشد و البته متفاوت به حسب موضوعش ، این نوعی اشتراک لفظیست. در این خصوص اسکوتوس (19)میگوید : صفات یا یک معنی دارد یا چند معنی ، اگر یک معنا باشد که نتیجه همان تک معناییست ، و اگر حامل چند معنا باشد ، سؤال میشود که معنی دوم با معنی اول چه رابطهای دارد ؟ قاعدتاً نمیتواند معنی اول را بدهد پس باید معنیای مخالف معنی بدهد که در این صورت معنی دوم یا ضد معنی اول است و یا متناسب با موضوعش- آنچنان که توماس میگوید- لکن در صورت اول ما دچار شکاکیت میشویم و در صورت دوم معرفتی به دست نمیآید.(20)
6-2- در هر سه تقریر ، ما شاهد سنخیت علّی- معلولی هستیم ، و لازمهی سنخیت اشتراک معنویست و لکن توماس به صراحت آنرا ردّ میکند .
6-3- به نظر فره تقریر دوم - معادله و قاعدهی تناسب ترسیم شده توسط توماس - نه تنها نمیتواند معضل معناداری محمولات را حل نماید ، بلکه کار فهم را دشوارتر میکند ، چرا که مشکل فهم از موجود نامتناهی هم ضمیمه به مشکل فهم صفات می-شود.(21)
6-4- در تقریر سوم - تقریر اسنادی- اگرچه توماس میکوشد تا از مجاز گویی نسبت به خدا فرار کند و لکن لازمه حرف او به ناچار مجازگویی و اسناد مجازیست.
با توجه به مباحث ارائه شده میتوان گفت : اگرچه تمثیل را نمیتوان نظریه و راه حل کاملاً صحیحی در معناداری گزارههای ایجابی الهیات دانست ؛ لکن این نظرگاه ، در زمان ارائه به خوبی توانسته بود از حل معضل موجود در پاسخگویی مسئله برآید و با توجه به مقدمات و وسائل موجود در دست توماس این بهترین راه حلّ قابل ارائه است. بعضی برآن باورند که نظریهی تمثیل با نظریهی اشتراک معنوی ای که در عرفان و فلسفه اسلامی است ، یکیست ؛ این مطلب از بعضی عبارات توماس نیز حس میشود ، لکن آنچه مانع از پذیرفتن این مطلب است که مطرح نبودنِ اشتراک معنوی ، وحدت وجود و تفکیک ماهیت و وجود ، برای توماس است. آنچه در زمان توماس مطرح بوده است ، تک معناییست که توماس شدیداً از ان فرار میکند. او به نوعی تصویری از اشتراک معنوی و تشکیک معانی و مفاهیم ، ارائه میدهد ، بدون آنکه نامی از اشتراک معنوی بیاورد. به هر حال مؤلف نظرگاه تمثیل را ، با توجه به نقدها و ابهامگوییهایش مردود میداند ولی آنرا در افق نزدیک به اشتراک معنوی میشمارد.
پي نوشت ها :
1.(ر.ک» کاپلستون؛390 تا 395)
2. (کاپلستون؛396)
3. (ملکیان؛101)
4. (علیزمانی؛210)
5. (حسینی؛40)
6. (حسینی؛42)
7. (افلاطون؛1674)
8. (ملکیان؛63)
9. (ر.ک»ملکیان؛59-65)
10. (ابن میمون؛146)
11. (گیسلر؛389)
12. (گیسلر؛389)
13. (ر.ک»گیسلر؛402)
14. (علیزمانی؛238)
15. (حسینی؛43)
16. (ر.ک»ملکیان؛107 و علیزمانی؛233)
17. .(ر.ک»علیزمانی؛253 و پترسون؛258)
18. (ر.ک»گیسلر؛423 و علیزمانی؛244)
19. (1308.م)
20. (گیسلر؛402)
21. (پترسون؛259)
1.ابن میمون.موسی ؛ دلاله الحائرین ؛ ترجمه و تصحیح دکتر حسین آتای ؛ نشر مکتب فرهنگ دینی ؛ بی جا ؛ بی تا.
2.الدرز.لئو جی ؛ الهیات فلسفی توماس آکوئیناس ؛ ترجمه شهابالدین عباسی ؛ نشر مرکز اسناد مجلس ؛ تهران 1386.
3.پترسون.مایکل و همکارانش ؛ عقل و اعتقاد دینی ؛ ترجمه احمد نراقی،ابراهیم سلطانی ؛ نشر طرح نو ؛ تهران 1383.
4.حسینی.سیداکبر ؛ نظریه تمثیلی توماس آکوئیناس در زبان دین ؛ نشریه معرفت ؛ شماره 111 ؛ اسفند 1385.
5.کاپلستون.فردریک ؛ تاریخ فلسفه ؛ جلد 2 ؛ ترجمه ابراهیم دادجو ؛ انتشارات علمی و فرهنگی ؛ تهران 1387.
6.گیسلر.نرمن ؛ فلسفه دین ؛ ترجمه حمیدرضا آیت اللهی ؛ انتشارات حکمت ؛ تهران 1384.
7.علیزمانی.امیرعباس ؛ سخن گفتن از خدا ؛ نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ؛ تهران 1386.
8.ملکیان.مصطفی ؛ تاریخ فلسفه غرب ؛ جلد 2 ؛ پژوهشکده حوزه و دانشگاه ؛ قم 1379.
9.مک گراث.آلیستر ؛ الهیات مسیحی ؛ ترجمه بهروز حدادی ؛ نشر دانشگاه ادیان و مذاهب ؛ قم 1384.
/ع
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}