برخی از انواع گفتمان عملی تبلیغی (تبلیغاتی)
از رایج ترین شکل های گفتمان عملی بسیج ساز، «گفتمان دسیسه ای» است که معتقد است یهودیان در هرجا که باشند، دسیسه گری می کنند. این الگو از بینشی یکجانبه نگر ناشی می شود که تمام یهود را در یک ردیف قرار می دهد
۱. گفتمان دسیسه ای:
اشکالات گفتمان دسیسه گرا:
ب) هنگامی که گفتمان دسیسه به طور کلی از یهود سخن می گوید، پژوهشگر توان درک واقعیت را با تمام ابعادش، از دست می دهد. این گفتمان تصوری کاملاً کلی ارائه می دهد که در کنش با واقعیت چندان بهره ای نمی رساند. اینکه بگوییم یهودیان شرورند و از آغاز تاریخ تمایل به سلطه یابی بر جهان را داشته اند، چه سودی دارد؟ آیا این گفتمان در مطالعه رویکردهای صهیونیسم شهرک نشین اشغالگر و پیمان های بین المللی و نقاط ضعف و قوت آن می تواند برای ما مفید باشد؟ آیا می توان با این گفتمان زندگی حزبی در اسرائیل را تفسیرکرد؟ هنگامی که حزب الله لبنان، ارتش حکومت صهیونیستی را در جنوب لبنان شکست داد، توطئه بزرگ یهودی مورد بررسی قرار گرفت یا حرکات و سکنات واقعی دشمن؟
ج) گفتمان دسیسه ای بر سندهای مشکوک مانند پروتکل های رهبران صهیون. .ProtocolsoftheEldersofZion.
۲. گفتمان شبه دینی:
موانع و مشکلات گفتمان شبه دینی:الف) گفتمان شبه دینی به ستیز اعراب و اسرائیل بعد وجودی می دهد. چون این ستیز ازابتدای تاریخ پیوسته وجود داشته، بنابراین پیروزی محقق نمی شود جز در آخر الزمان، وپیروزی هایی که به دست می آوریم اموری گذرا هستند؛ اما کشتارها امری جبری و پیش بینی شده است.ب) تنفر از یهود را نباید مبنای مخاصمه قرار داد؛ زیرا این امر سقوط در ورطه دکترین های روانشناسانه ای است که معتقدند علت نزاع ما با یهود نفرتی است که از آنها در ما وجود داردو یا چون آنها از ما متنفرند. جنگ ما در وهله نخست با یهود نیست، بلکه با کسی می جنگیم که سرزمین ما را غصب کرده است، یعنی ما در برابر ظلم می جنگیم. علت جنگ نفرتی غریزی وعاری از دلیل آشکار نمی باشد، بلکه تلاشی است برای برپایی عدالت در این سرزمین و پایان دادن به ظلم و ستمی که به ما روا داشته شده؛ در گذشته با اروپا و انگلیس نیز در این سرزمین جنگیده ایم در حالی که آنان یهودی نیستند بلکه استعمارگران ظالم و ستمگر می باشند.ج) گفتمان شبه دینی وجود نوعی استمرار و تاریخ دائمی را برای یهودیان مسلم می گیردکه پیوسته وجود داشته و هیچ گاه متوقف نشده است؛ و این تفکر همان گونه که تبیین خواهیم کرد، جوهره اندیشه صهیونیسم است.د) گفتمان شبه دینی با متون توراتی به جدال می پردازد، در حالی که مشکل ما روایات تورات و یا انجیل نیست؛ هر که بخواهد می تواند به این دو کتاب ایمان بیاورد و هر که بخواهد کافر شود. مشکل ما با روایت صهیونیستی است که تاریخ مقدس تورات را به تاریخ مادی زمانی تبدیل کرده و آن را به اصولی مبدّل ساخته که هدف حقیقی را پنهان می سازد و به منظور سلطه یافتن بر سرزمین ما توجیهات دینی و گاه اخلاقی برای آن می آورد.
۳. گفتمان تبلیغاتی (رسانه ای):
گفتمانی است صرفاً تبلیغی که به عنوان مثال به افکار عمومی جهانی رو می کند و توضیح می دهد که «اسرائیل دولتی متجاوز است و وضعیت پناهندگان فلسطینی ننگی است درپیشانی بشریت» و «شهرک نشینان صهیونیست به ناحق اراضی فلسطین را تصرف می کنند».آنان «نژاد پرستانی هستند که زنان و کودکان را شکنجه می کنند» و... . گاه نیز این گفتمان،تبلیغات خود را متوجه داخل نموده تا به گفتمانی بسیج کننده مبدل گردد و همگان را علیه دشمن صهیونیستی و دسیسه های مستمر آنان بشوراند (شاید در حال حاضر عکس این وضعیت حاکم باشد چرا که ممکن است گفتمان بسیج کننده بشارت دهنده به صلح باشد). اینکه این گفتمان در فهم آنچه پیرامون ما رخ دهد سودمند نیست، نیاز به توضیح ندارد. ما مخالف تبلیغات و یا بسیج کردن نمی باشیم ولیکن لازم است بدانیم که این دو با تفسیر و تحلیل تفاوت دارند.بنده معتقدم که گفتمان تبلیغی خود علیه دشمن را نباید رها کنیم، چرا که باید برنامه خودبرای حل مسأله فلسطین را مطرح سازیم و خواستار صلح فراگیر و عادلانه از طریق اجرای مصوبات بین المللی و به طور مشخص قوانین مربوط به بازگشت آورگان فلسطینی، شویم. وبگوییم که صبغه صهیونیستی از حکومت صهیونیستی گرفته شود و حکومتی دموکراتیک، باتکثر ادیان و نژادها و هویت های فرهنگی، جایگزین آن گردد. درچنین چارچوبی به اسرائیلی ها نه به عنوان شهرک نشین، بلکه به عنوان شهروندانی که از تمامی حقوق سیاسی،دینی و فرهنگی خود برخوردارند، اجازه حضور داده می شود.در این جا می توانیم نمونه آفریقای جنوبی را مطرح کنیم، که در آنجا چارچوب نژادپرستی بدون کشتار پایان گرفت. از این رو باید خواستار تشکیل کمیته هایی برای بررسی چگونگی انحلالِ بخش صهیونیستی به شکل مسالمت آمیز شویم، همچنان که در آفریقای جنوبی بخش های شهرک نشین منهدم گردیدند. این کمیته باید شکل جامعه جدید را بررسی و مطالعه نماید. معمولاً گفته می شود این امر به معنای از بین بردن حکومت یهودی است. درپاسخ به این ادعا باید گفت دولتی که جز با قوانین نژادی نمی تواند بقا داشته باشد، شایسته ماندگاری نیست.۴. گفتمان حقوقی:
گفتمان عملی بسیج ساز می تواند حقوقی باشد و در آن صورت مسأله به یک قضیه دادرسی تبدیل می شود تا حق اعراب و مبنای حقوقی آن را آشکار سازد. شکل اصلی که این گفتمان به خود می گیرد، تدارک توده ای از مصوبات سازمان ملل است که یکی پس از دیگری درنشریات و کتابهای قطور به سبک و سیاق خاصی به چاپ می شوند و بین مجامع و کشورها وسازمانهای بین المللی مربوطه توزیع می گردند. این گونه گفتمان چندان به تفسیر علت واسباب نزاع، ساختار، راه حل پایان دادن، کنترل و یا شدت دادن به مخاصمه توجه نمی کند. بی شک شناخت چارچوب حقوقی مخاصمه امری است کاملاً مهمّ ولیکن با فرایند تفسیر که تلاشی پیچده تر از جمع آوری و یا حتی تفسیر قوانین را می طلبد، تفاوت دارد.از دیگر شکل های گفتمان حقوقی، پژوهشهایی است که تحت شعاری آشکار و یا ضمنی منتشر می شود؛ و مضمونش این است: «ای اسرائیل تو را با سخن خودت محکوم می کنیم.»معمولاً این مطالعات و پژوهش ها برگرفته هایی از نوشته های برخی نویسندگان اسرائیلی واعضای گروههای یهودی[ ۱.JewishCommunities. ] است که در آنها از یهودیان و اسرائیلی ها انتقاد می شود. این اقتباس ها در کنار هم قرار داده می شوند و به عنوان ادله محکم در دادرسی علیه صهیونیسم واسرائیل و حتی علیه تمام یهود ارائه می شوند؛ دادرسی ای که پایانی ندارد.در چارچوب گفتمان حقوقی برخی تلاش می کنند نظریه حق تاریخی (یا دینی) یهود رادر فلسطین که صهیونیست ها ادعا می کنند محکوم نمایند. بنابراین دلایل و برهانهایی برای ابطال این ادعا ارائه می نمایند. بدون شک این اقدام از جنبه صرف تبلیغی سودمند است؛ چه اینکه گیریم که ما صهیونیست ها را مجبور به پذیرش دیدگاه خویش کنیم، ولی آیا آنان سرزمین ما را ترک خواهند گفت و از همان راهی که آمده اند باز خواهند گشت؟ یکی ازمورخین جدید اسرائیلی به اثبات این مسأله اقدام نموده که داستانهای توراتی هیچ اساس۵. گفتمان اخلاقی:
گفتمانی است که از ارزش های اخلاقی، انسانی سرچشمه گرفته و تلاش می کند تا به عملی کردن و اجرای آنها تشویق کند. می توان گفت که میان دو گفتمان تبلیغی بسیج کننده و عملی حقوقی از یک سو و گفتمان اخلاقی از سوی دیگر نقاط تشابه اساسی وجود دارد؛ چون هردوی آنها رویکرد عملی غیر تحلیلی دارند. گزاره های اخلاقی مانند میانه روی، انصاف،تسامح و نیکی، مقوله های تحلیلی و یا تفسیری نیستند، این گزاره ها تعبیرهایی از حالت های عقلی، وجدانی و یا موضع های اخلاقی می باشند که به ساختار پیچیده موجود و یا فرایندتفسیر ارتباطی ندارند. این مقوله ها پژوهشگر را در حالتی قرار می دهد که حالت وجدانی وعقلی انسان را محور قرار دهد و فاکتورهای دیگر را دور کند، و به جای اینکه پژوهشگرساختار موجود، مکانیزم و حرکات آنان را با هدف تفسیر مطالعه کند، وی را به سوی تکیه کردن بر صدور احکام اخلاقی صحیح برای رویدادها سوق می دهد.اخیراً اصطلاحاتی اخلاقی مانند «فرهنگ صلح و فرهنگ جنگ» پدیدار شده که ارزش تحلیلی زیادی ندارند. این اصطلاحات، توهمی مبنی بر وجود امری اخلاقی مطلق ایجادکند که همان صلح است و در مقابل آن امری غیر اخلاقی مطلق به نام جنگ وجود دارد، و هیچ یک از آن دودرون هیچ سیاق انسانی، تاریخی و یا اجتماعی قرار نمی گیرند. اصطلاح «فرهنگ صلح» باتمام تلقین های مثبت ممکن، وضع گردیده است تا سخن از جنگ با هر دلیل و انگیزه ای (مانند جنگ برای آزادی سرزمین و آزاد سازی خویشتن) امری منفی و نوعی خشونت به شمار آید. ما در کنار اصطلاح «فرهنگ صلح» و «فرهنگ جنگ»، اصطلاح «فرهنگ عدالت»و «فرهنگ ظلم» را مطرح می کنیم و از شروط لازم برای تحقق عدل سخن می گوییم. از این رو، می توانیم از «فرهنگ صلح و عدل» در برابر «فرهنگ جنگ و ظلم» سخن بگوییم.۶. گفتمان عمل گرا (پراگماتیسمی):
اگر گفتمان اخلاقی بر «بایدها» تأکید دارد، گفتمان پراگماتیستی بر خلاف آن می اندیشد.گفتمان پراگماتیست خود را گفتمان تحلیلی برآمده از واقعیت می پندارد، این دروغی است بزرگ. چون خاستگاه این گفتمان نیز عبارت «باید که... » می باشد، می گوید: «باید اعراب اسرائیل را به رسمیت بشناسند، چرا که وجود خارجی دارد، زیرا واقعیت چنین اقتضاکند. ».در این گفتمان فرض می شود که صاحب آن تمامی جنبه های واقعیت را با دقت تحلیل وارزیابی کرده سپس به این نتایج رسیده است. در پاسخ می توان گفت سرطان نیز امری است واقعی، ولی این الزاماً به معنای پذیرش آن نیست. واقع نگری به معنای پذیرش واقعیت،آنگونه که هست و تسلیم شدن در برابر آن نمی باشد؛ بلکه به معنای چگونگی تعامل باواقعیت است. واقعیت تنها آنچه که رخ داده نیست، بلکه آنچه که امکان وقوع دارد نیزواقعیت است. پس واقع نگری ممکن است مستلزم پذیرفتن وجود اسرائیل باشد ولیکن الزاماً اقتضا نمی کند که آن را قانونی هم بدانیم؛ بلکه انسان واقع نگر، بر اساس تحلیل واقعیت،معتقد است باید با این غده سرطانی جنگید و در برابر آن مقاومت کرد. آشکار است که گفتمان پراگماتیسمی تفسیر کنندهء واقعیت نیست، بلکه تنها آن را مجزا و بلوکه می کند.مشاهده می شود گفتمان غربی که به موضوع ستیز اعراب و اسرائیل می پردازد.۷. گفتمان آرزوگرا:
گفتمانی است که آمال و آرزوهای قانونی اعراب مانند لزوم آزادسازی فلسطین و بازگرداندن قدس و حمایت از فلسطین در برابر اشغالگران صهیونیست را بیان می کند. این گفتمان ازارزش روانی بالایی برخوردار است، لیکن ارزش تفسیری چندانی ندارد. همین حکم بر گفتمان آرزوگرای صهیونیستی نیز صدق می کند. هنگامی که صهیونیست ها می گویند قدس پایتخت ازلی اسرائیل است و دو میلیون شهرک نشین صهیونیست را درکرانه با ختری اسکان خواهندداد، نباید از این گفتمان بهراسیم و آن را طرحی قابل تحقق بپنداریم. بلکه باید بدانیم دشمن نیز مانند ما آرزوهایش را بیان می کند تا اراده هاراقوی کند و بسا که این گفتمان برای انداختن ترس در دلهای ما به کار گرفته می شود. از این رو هنگامی که تلاش می کنیم رفتار دشمن راتحلیل و تفسیر کنیم، باید گفتمان آرزوگرایی را در جایگاه حقیقی اش قرار دهیم.بیشتر گفتمان های پیشین بر آمده از برخی مواضع ثابت ما در برابر استعمار شهرک نشینی.منبع:گفتمان صهیونیستی،پژوهشکده تحقیقات اسلامی،نشر زمزم هدایت(1386)صص 116-113
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}