يك ايراني در تايلند


 





 
اشاره: تایلند، کشوری است در شبه‌جزیره هندوچین واقع در جنوب شرقی آسیا. این کشور از شمال با برمه و لائوس، از شرق با لائوس و کامبوج، از جنوب با مالزی و خلیج تایلند، و از غرب با برمه و دریای آندامان همسایه ‌است. حکومت این کشور پادشاهی است و فرمانروای کنونی ـ رامای نهم ـ از سال ۱۹۴۶ تا کنون این مقام را به عهده دارد. این کشور با مساحت حدود ۵۱۳ هزار کیلومتر، حدود ۶۴ میلیون نفر را در خود جای داده‌ است. حدود ۷۵ درصد مردم قومیت تایی، حدود ۱۴ درصد چینی‌تبار، ۳ درصد مالایی و بقیه از اقوام کوچکتری چون مون‌ها، خمرها، و طوایف کوه‌نشین متعدد هستند. زبان رسمی کشور تایلندی، پایتخت و همچنین پرجمعیت‌ترین شهر آن بانکوک و مذهب بيشتر مردم بودایی است. گفتني است كه تا سال ۱۹۳۹ نام رسمی این کشور «سیام» بود.
***
در دانشگاه تربيت معلم شهر آيوتايا ـ پايتخت سابق تايلندـ بنايي وجود دارد كه در آن از عناصر معماري ايراني اسلامي استفاده شده و در دهه 1990 تجديد شده است. اين بنا که مقبره يکي از مهاجران ايراني است، گنبد تذهيب شده اي دارد که يادآور بناهاي تاريخي ايران مي باشد. از لوح کنار مقبره مي‌توان دريافت که مقبره متعلق به شيخ احمد قمي، ملقب به چاوپرايا بوورن راج نايوك (Chaophraya Boworn Rajnayok: شخصيت فوق‌العاده) مي‌باشد.
شيح احمد در سال 1543م در شهر قم ديده به جهان گشود. وي در اولين سالهاي قرن هفدهم (1605) يعني زماني که کشور تايلند از زير سلطه پانزده ساله برمه آزاد شده بود، به آيوتايا مهاجرت کرد و پس از مدتي توانست در سايه مديريت و درايتش به دربار پادشاه سيام نفوذ کند و به يکي از مقامات عاليرتبه سيام مبدل گردد. شيخ در آنجا با بانويي از خاندان سلطنتي ازدواج كرد و از او داراي دو پسر و يك دختر شد. پسر بزرگتر چوئن نام داشت. از پسر دوم که در سنين نوجواني درگذشت، اطلاع زيادي موجود نيست. دخترش نيز چاي ناميده شد. اين خانواده پايه‌گذار خاندانهاي بزرگ بوناگ (bunnag) و احمد چولاي به حساب مي‌آيند که هنوز هم در تايلند صاحب نام و داراي مناصب عالي هستند.
اگرچه با هجوم مجدد برمه به سيام و تخريب کتابخانه‌ها و نابودي اسناد تاريخي و کتب، اطلاعات زيادي جهت شناخت جزئيات زندگي و نقش شيخ احمد قمي در سيام وجود ندارد، اما با رجوع به دفتر خاطرات مقامات آن عصر از جمله خانواده سلطنتي و همچنين مستندات تاريخي موجود در مراكز مذهبي مسلمانان و معابد بودايي مي‌توان به موقعيت بالاي شيخ احمد و ميزان نفوذ وي در دربار پي برد.
آقاي دكترتاتيا بوناک از نوادگان شيخ احمدقمي مي گويد: شيخ احمد قمي كه از زادگاه خود به قصد ترويج عقايد شيعي و همچنين تجارت راهي اين منطقه شده بود، با ورود به شهر آيوتايا ـ پايتخت وقت سيام ـ توانست از پادشاه وقت (نارا سوان كبير) اجازه‌نامه دريافت کند و پس از يك دهه اقامت در آيوتايا، علاوه بر تبليغ و ترويج دين اسلام، در فعاليتهاي تجاري نيز به پيشرفت و شهرت معتنابهي دست يايد. نسلهاي پس از او نيز توانستند تا عصر حاضر، آوازه و نام بلند او را پاس دارند و چونان جد خويش داراي موقعيت ممتاز اجتماعي و سياسي در كشور تايلند باشند.
شيخ احمد قمي طي شش دوره پادشاهي سيام، ارتباطات نزديكي با دربار و پادشاهان وقت داشت. وي در دوران فارا سوام سنگدوم که با شاه عباس صفوي معاصر بود، به عنوان مشاور عالي و وزير خزانه‌داري منصوب و مسئوليت تمامي امور مربوط به تجارت خارجي را بر عهده گرفت. در همين دوره بود که به خاطر تلاش در جهت توسعه بنادر به دستور پادشاه به مقام «پياشيخ احمدراتتانارج ستي» (انسان بزرگ) که از القاب درباري بود، نايل گشت. از اين پس وي موظف شد در کنار ساماندهي تجارت خارجي، مشاجرات بين خارجيان را نيز حل و فصل كند. او همچنين اولين کسي بود که در زمان رياست جامعه مسلمانان سيام به مقام چولاراج‌مونتري (شيخ‌الاسلامي) رسيد؛ مقامي كه بر اساس آن اجازه يافت تا مذهب تشيع را به جامعه تايلند معرفي کند. دفتر شيخ‌الاسلام كه به نحوي وزير امور مسلمانان به حساب مي‌آيد و تا قبل از شيخ احمد وجود نداشت، در زمان رياست وي افتتاح شد. شاه سنگدوم اين مقام را به او تفويض كرد كه هنوز به كارش ادامه مي‌دهد.
بر اساس اسناد مکتوب از جمله نوشته‌هاي ابن محمد ابراهيم، به دليل حضور شيخ احمد، اكثريت مسلمانان آيوتايا را شيعيان تشكيل مي‌دادند، اگرچه جمعيت سني هم به احتمال قوي كه اغلب از اهالي مالزي و اندونزي بودند، وجود داشته است. رابطه مسلمانان شيعه و بودائيها بر اساس احترام و بردباري بناشده بود. جالب است بدانيم كه تا سال 1945 خانواده سلطنتي تنها حكم شيخ‌الاسلامي را براي شيعيان كه از نوادگان شيخ احمد بودند، تفويض مي‌كردند؛ لذا تنها چهار نفر شيخ‌الاسلام اخير سني وما قبل از آن (سيزده نفر) شيعه بودند. وي در دوره مسئوليت مديريت امور گمرگي و تجارت، امور خارجه، بندر، و حل وفصل اختلافات و دعاوي خارجيان مقيم آيوتايا را متقبل شد. از حوادث مهمي که موجب افزايش احترام شيخ احمد گرديد، مداخله وي در جريان حمله جمعي از اتباع ناراضي خارجي به قصر پادشاه و تصرف آن بود. در اين مقطع شيخ احمد از طريق عوامل خود مردم را از اين امر مطلع کرد و با کمک آنان به غائله خاتمه داد. بعد ازاين اقدام خطرناك بود که وي به مقام چائوفيا (انسان شجاع) رسيد.
آخرين ارتقاي مقام شيخ احمد درزمان شاه پراساتترنگ بود. در اين زمان كه شيخ هشتادوهفت سال داشت، به عنوان مشاور افتخاري شاه در امور داخلي برگزيده شد و يك سال بعد، يعني درسال 1631م و در اوايل سلطنت ناراي ديده از جهان فروبست. از آن پس تمامي كساني كه به اين مسئوليتها نائل شدند، از نوادگان شيخ احمد قمي بودند واين مقام تا هشتمين نسل از نوادگان وي يعني تا زمان راماي پنجم در سال 1875 ادامه داشت.
با ورود شيخ احمد به آيوديا و تشکيل تاسيسات اسلامي، در اين ناحيه براي نخستين بار اسلام به صورت جدي رايج شد. مذهب شيعه، خط عربي و زبان فارسي به دليل نفوذ وي و پيروانش در اين کشور گسترش يافت؛ به طوري که مسلمانان تايلندي واژه نماز را به همين شکل فارسي مي شناسند و کساني که عربي مي‌دانند، واژه صلاه را به کار مي‌برند.

نسل دوم فرزندان شيخ احمد بدين صورت شکل گرفت که محمدسعيد برادر شيخ احمد كه همراه وي به آيوتايا آمده بود، سيام را به قصد ايران ترك نمود. پسرمحمدسعيد ـ به نام آقامحمد كه از همسر تايلندي‌اش بودـ نيز همراه پدر به ايران رفت. پس از درگذشت محمد سعيد در ايران، آقامحمد دوباره به آيوتايا بازگشت و در منزل پسر عمويش تون چوئن زندگي کرد و پس از مدتي با چاي ـ دختر شيخ احمدـ ازدواج كرد كه ثمره‌اش دو پسر بود به نام «کيائو» كه بعدها رهبر جامعه مسلمانان تايلند شد و «ري» كه در زمان سلطنت ناراي، همچون برادرش سمت شيخ‌الاسلامي را برعهده داشت.
نسل سوم پس از فوت تون چوئن شکل گرفت و فرزند وي (يعني نوه شيخ احمد) به نام سامبون جانشين پدر شد و به وزارت امور شهري انتخاب گرديد. سامبون نيز اين منصب را تا زمان مرگ برعهده داشت و پس از آن پسر ارشدش ـ جاي‌ـ جانشين او گرديد. پسر كوچكترش ـ چيت ـ نيز رئيس گارد مسلح قصر بود كه در عنفوان جواني درگذشت.
نسل چهارم با تغيير مذهب برخي از نوادگان شيخ احمدقمي همراه شد. در اين مقطع جاي (يعني پسر ارشد سامبون، نوة شيخ احمد) در ابتدا در دربار پادشاه ناراي بود وهمانند نياكانش مراحل رشد را طي کرد و در سال 1758ـ1733 به عنوان فرمانده نگهبانان قصر سلطنتي و فرمانده نيروهاي داوطلب ضد ژاپني گمارده شد. در اين دوره پادشاه بورماگوتر به دنبال رهايي از يک بيماري و براي ابراز سپاس از بودا در يکي از معابد، مراسم مذهبي بزرگي برپاي داشت واز تمامي دولتمردان و اعضاي دربار سلطنتي براي شرکت در آن دعوت کرد، به استثناي جاي. وي كه از اين امر سخت ناراحت شده بود، در ملاقاتي با پادشاه دليل اين امر را جويا شد. شاه علت عدم دعوت از وي را مليت ايراني و مذهب او عنوان کرد و گفت تا زماني که وي ايراني و مسلمان باشد، نمي‌تواند در مراسم مذهبي دربار شرکت کند. اينجا بود كه جاي براي حضور بيشتر در کنار شاه طي يک مراسم رسمي در معبد بودائيان، مذهب بودا را پذيرفت و به تابعيت سيام درآمد. اين امر موجب گرديد كه اولين انشعاب مذهبي در ميان نوادگان شيخ احمد قمي پديدار گردد؛ انشعابي كه تا زمان حاضر ادامه دارد.
جاي چهار فرزند داشت. بزرگترينشان دختري بود که به کيش بودائي درآمد؛ اما يكي از پسران وي به نام «شي‌ين» بردين اسلام ماند و در زمان سلطنت شاه سومجد به رهبري جامعه مسلمانان انتخاب گرديد. پسران شي‌ين نيز راه پدر را دنبال كردند و تا چندين نسل، منصب شيخ‌الاسلامي در ميانشان دور زد.
بدين ترتيب اين منصب پس از مدتي كه توسط فرزندان محمدسعيد اداره مي‌شد، مجدداً به دست فرزندان شيخ احمد افتاد. خاندان معروف احمد چولا که هنوز هم در تايلند وجود دارند، از اعقاب شي‌ين هستند. پسر ديگر جاي (يعني نوو) نيز در جنگ با برمه كشته شد.
نسل پنجم پس از انشعاب در مذهب نوادگان شيخ احمد شکل گرفت. در اين مقطع چهارمين فرزند جاي (که سون نام داشت) همانند پدر به مسلک بودايي درآمد و در سايه خدمتاتش به لقب فياسانيهار پادهوم (مقام بزرگ) مفتخر شد. از پنج فرزند سون، سه دخترش به اسارت برمه درآمدند و دو پسرش ـ‌ به نامهاي بوناک و بومنا ـ به شهر راجبوري مهاجرت کردند و از مرگ رهايي يافتند. امروزه «بوناک» جد خانواده بوناك مي‌باشد كه فرزندان و نوادگانش در تاريخ تايلند نقش برجسته و ممتازي برعهده داشته‌اند. بوناک همچنين جد خانواده ملكه چاو کون نوال مي باشد.
شي‌ين ـ پسر ديگر جاي كه بر اسلام باقي مانده بودـ علاوه بر منصب شيخ‌الاسلامي، مسئوليت خزانه‌داري سلطنتي را نيز برعهده داشت. پسر او کيائو گورن نيز همچون پدر به منصب شيخ‌الاسلامي و رهبري جامعه مسلمانان سيام در زمان شاه راماي اول، دست يافت.
در سال 1767 شهر آيوتايا پس از يك سال مقاومت مورد تجاوز و چپاول برمه قرار گرفت. اين شهر كه بيش از سه قرن پايتخت سيام بود، كاملاً تخريب و نابود شد و خزانه‌ها و آثار هنري و باستاني‌اش به غارت رفت. هزاران نفر از مردم اين شهر از جمله نوادگان شيخ احمد قمي به اسارت قواي برمه درآمده و يا كشته شدند. در اين دوره يك افسر رشيد به نام فياتاکسين توانست در برابر ارتش برمه بايستد و آنها را وادار به عقب‌نشيني كند. او پس از پيروزي بر برمه به عنوان پادشاه تاکسين كبير به قدرت رسيد. جالب توجه اينكه فرزندان سون (يعني بوناک و بومنا) از دوستان نزديك تاكسين بودند. تونگ دوانگ نيز که بعدها به عنوان راماي اول به سلطنت رسيد، از دوستان بوناک بود که نقش مهمي در آينده وي داشت.
نسل ششم نوادگان شيخ احمد با انتصاب بوناک به عنوان مشاور اصلي شاه تاكسين شکل گرفت. بوناک در اين دوره به مناصب عالي حكومتي از جمله فرماندهي ارشد سپاه دست يافت. وي در ارتقاي موقعيت خاندان بوناک نقش مهمي ايفا کرد. بعد از سلطنت تاكسين، دوست صميمي بوناک (يعني تونگ دوانگ) به قدرت رسيد و به عنوان بودايوک فاهو يا راماي اول بر تخت نشست و سلسله پادشاهي چاكري (سلسله پادشاهي كنوني تايلند) را بنانهاد.
بومنا در زمان پادشاهي تاكسين و بعدها در زمان پادشاهي راماي اول، به عنوان آدميرال ناوگان دريايي سيام خدمت كرد و به مناصب و القاب عالي سلطنتي دست يافت. وي در 1803 توانست با عمليات آبي ـ خاكي، لشكرش را از رودخانه‌ها و تپه‌ها عبور دهد و سپاه برمه را در شمال با شكست مواجه سازد. بوناک نيز به عنوان وكيل راماي اول در امور مستقلات به داراييها و درآمدهاي وي رسيدگي و نظارت مي‌كرد. وي با خواهرزن راماي اول ازدواج کرد و بدين صورت نواده‌اي كه شش پشت آن به شيخ احمد قمي مي رسيد، تبديل به والاترين نجيب‌زاده سرزمين سيام با عنوان «چاوفيا ارکارا ماها سينا» (Chao Phya Arkara Maha Sena : انسان شريف) گرديد و نوزادي كه همسر او پرورد، بعدها به عنوان راماي دوم بر تخت نشست. در دوران او بانكوك به عنوان پايتخت انتخاب شد و عصر جديد تاريخ سيام آغاز گرديد.
در اين زمان بوناک سمت مسئول امورشهري (قسمت شمال) را نيز برعهده گرفت و پس ازآن به وزارت دفاع منصوب گشت. او از همسر اول خود يك دختر داشت كه با شاه راماي اول ازدواج کرد و از وي صاحب دو دختر و يك پسر به نام شاهزاده سورين تاراک گرديد. بوناک ده فرزند نيز از همسر ديگرش (يعني خواهرزن شاه) داشت كه خويشاوندان ملكه ناميده مي‌شدند و برجسته‌ترينشان در زمان راماي چهارم نايب‌السلطنه گرديد.
نسل هفتم خاندان شيخ احمد از اين دوره شكل مي گيرد. چائو خون چاي ديت ـ پسر سوم بوناک ـ در سال 1788 متولد گرديد و پيشكار دربار راماي اول و در اواخر سلطنت راماي دوم، وزير خزانه‌داري، گمرك و امور خارجه شد. چند سال بعد علاوه بر حفظ مقامهاي قبلي، به وزارت دفاع نيز منصوب گرديد. او اين مقام را در طول سلطنت شاه راماي سوم و چهارم برعهده داشت تا اينكه در1851به عنوان نايب‌السلطنه سيام معرفي گرديد. او چهل وهفت فرزند داشت كه مهمترين و برجسته ترين آنها خوان چاي چوانگ، نايب‌السلطنه در زمان راماي پنجم بود. همچنين فرزند ديگرش ـ خوان چاي چوم ـ در دوران راماي پنچم، رياست يك هيأت ديپلماتيك به اروپا را برعهده داشت. فرزند ديگرش ـ خوان چاي کوم ‌ـ وزير دفاع راماي پنجم گرديد و فرزند ديگرش خوان چاي توام نيز به عنوان اولين وزير امورخارجه منصوب شد.
چائو خوان ديت در سال 1788 متولد شد و در سال 1856 يعني در 68 سالگي درگذشت. برادر كوچكش يعني چي توت نيز در زمان راماي دوم، سوم و چهارم به مقامات عالي حكومتي از جمله نيابت سلطنت بانكوك دست يافت.
نسل هشتم با به قدرت رسيدن فرزندان چائو خوان ديت شکل گرفت. وي سه پسر داشت: خون چاي چوانگ كه در زمان نيابت سلطنت پدرش، ساير سمتهاي پدر يعني وزارت دفاع، خزانه‌داري و امورخارجه را برعهده گرفت. وي اين مناصب را تا زمان راماي پنجم عهده‌دار بود. پسر دوم، خون چاي توام بود كه پس از فوت پدرش در 1872 نيابت سلطنت را بر عهده گرفت. پسر ديگر، خوان چاي تام بود كه اولين وزير امور خارجه و يا وزير كابينه (طي سالهاي 1885 – 1875) بود. وي در زبان انگليسي تبحري خاص داشت و داراي تحصيلات عاليه بود و در زمان راماي چهارم به عنوان مترجم يك هيأت حسن نيت به انگلستان رفت و توانست با مهارتش توجه همه را به خود جلب نمايد. او سپس به مقام وزارت دفاع، وزارت خزانه‌داري، گمركات و امور خارجه دست يافت و در سال 1869به عنوان رئيس يك هيأت مخصوص ديپلماتيك روانه دربار ملكه ويكتورياي انگليس شد. طي دوران تصدي وي در وزارت امورخارجه، روابط ديپلماتيك سيام با بسياري از كشورها، از جمله قدرتهاي بزرگ گسترش يافت.
نسل نهم خاندان شيخ احمد را فرزندان خون‌تام شکل دادند. وي به هنگام حكمراني در استان پچبوري (Petchaburi) چندين خانه را در املاك پدري خود ساخت و بيشتر اعضاي خانواده‌اش در آنجا اقامت داشتند. برخي از پسران وي به مدارج عالي حكومتي دست يافتند؛ براي مثال يک پسرش ـ به نام تاک ـ قاضي شد و ديگري (به نام تپ) وزير و سپس سفير در ژاپن و ايتاليا گرديد. سرشناس‌ترين فرزند ذكور وي، پي‌ير بود كه به عنوان وزيرمختار روانه ژاپن گشت و پس از يك سال اقامت در توکيو، به عنوان وزير مختار سيام در انگليس، بلژيك و هلند برگزيده شد. او طي اين ماموريتها، موفقيتهاي خوبي كسب كرد كه از او يك ديپلمات برجسته بين‌المللي ساخت. وي در 1926 وفات يافت و يكي از فرزندانش ـ به نام اويادا ـ مدتي پيشكار شاهزاده پراجاتيپوک، شاه فعلي تايلند بود. برخي ديگر از نوادگان بوناك همچون ماروت بوناك و ژانرال بنجوب به سمت رياست مجلس تايلند و وزارت دفاع دست يافتند و هم اكنون نيز داراي مناصب و مقامات عاليرتبه دولتي مي‌باشند.
نسل مسلمان شيخ احمد در دوران سلطنت شاه راماي ششم به رهبري احمد چولا سون (Chula Sun) به مناصب بالايي رسيدند و پس از فوت وي، برادرش ـ قاسم احمد چولاـ رهبري جامعه مسلمانان سيام را به دست گرفت. وي همچنين به سمت سرپرستي اداره مسلمانان درآمد و به وزارت دادگستري منصوب گرديد. وي در اوايل دوران سلطنت شاه راماي هفتم ـ پادشاه فعلي تايلندـ فوت كرد. پس از فوت قاسم، پسرش سورن احمد چولا جانشين عموي خود شد كه آخرين شيخ‌الاسلام شيعه سيام بود.
سورن احمد چولا در اوايل دوران سلطنت شاه راماي نهم درگذشت و پسر كوچكترش کراساي چالارتار، رهبري جامعه شيعه جعفري را طي سالهاي 1972ـ1946، برعهده داشت و زماني نيز به عنوان نماينده دولت تايلند در امور زائران مكه در عربستان برگزيده شد. در سال 1932 با ايجاد تغييرات در قانون اساسي، عنوان چولا راجمونتري (Chula Rajmontri) يعني رهبري جامعه مسلمانان منسوخ و به دفتر شيخ‌الاسلامي تبديل شد.
در مجموع به رغم مشکلات و مصائب فراوان، نوادگان شيخ احمد نه تنها زنده ماندند، بلكه وجهه اجتماعي خود را نيز حفظ كردند. واگذاري دفتر شيخ‌الاسلام تا سال 1945به آنها مؤيد همين موضوع است. البته بخش عمده‌اي از ايشان به بوديسم روي آوردند و تحت نام بوناک در دربار باقي ماندند. امروزه به نظر مي‌آيد كه خانواده‌هاي بوناک علاقه‌مند به شناخت اعقاب ايراني خود هستند. اين علاقه تنها منحصر به نوادگان مسلمان شيخ احمد نيست، بلكه شاخه بودائي آنها را نيز شامل مي شود.
طي نزديك به 350 سال، نوادگان شيعه مذهب شيخ احمد قمي، منصب رهبري جامعه مسلمانان سيام را برعهده داشتند و با درايت و مديريت صحيح خود همواره عامل وحدت در ميان مسلمانان و رشد و تقويت آنها بودند. حضور شيخ احمد واعقاب وي در سيام موجب تحولات مطروحه زير گرديد:
در اين دوران آداب و رسوم درباري و درباريان تحت تأثير رسومات دربار ايران قرار گرفت. گفته شده كه خود شاه ناراي در لباس پوشيدن، غذا خوردن و روشهاي معماري مورد علاقه‌اش تحت تأثير فرهنگ ايراني بود. وي به طور مرتب از ايرانيان ديدار مي‌كرد و از آداب و رسوم آنها و غذا و نوشيدني آنها لذت مي‌برد.
بر اساس سوابق تاريخي، منصب شيخ‌الاسلامي كه به نحوي وزير امور مسلمانان به حساب مي‌شود، تا پيش ازورود شيخ احمد وجود خارجي نداشت و خود او نخستين شيخ‌الاسلام به حساب مي‌آيد. شاه سنگدوم كه همدوره شاه عباس اول صفوي بود، اين مقام را به او تفويض كرد. اين نهاد هنوز به كار خود ادامه مي‌دهد و تايلند تا کنون هفده شيخ‌الاسلام داشته است. از سال 1997 به بعد در پي اصلاحاتي كه صورت گرفت، حکم شيخ‌الاسلام پس از انتخاب شدن توسط شوراي مسلمانان، از طرف شاه تنفيذ مي شود. تأسيس اين نهاد در سرزمين بودائي تايلند، اعتبار و امتياز ويژه‌اي براي مسلمانان به حساب مي‌آيد و نشان‌دهنده توجه دولت به آنان است.
خاندان سلطنتي سيام درسهاي بسياري از تجارب بازرگاني ايرانيان به خصوص توصيه‌هاي شيخ احمد قمي آموختند. ابن محمد ابراهيم مي‌گويد: «اولين گروه از ايرانيان در حدود سي نفر بودند كه به علت سود سرشار از تجارت در دوره قبل از روي كار آمدن شاه ناراي (در سال 1656) به آيوتايا آمدند و در آن رحل اقامت گزيدند. هر كدام از اين ايرانيان داراي احترام خاصي بودند و به آنها خانه‌اي داده شد و تمامي در مشاغل دولتي به خدمت گرفته شدند. رسيدن ناراي به قدرت، نيز به خاطر كمك ايرانيان ساكن در آيوتايا بود. در حالي كه دربار تا دهه 1630 تحت استيلاي ژاپني‌ها و بعداً چيني‌ها بود. وقتي كه ناراي خود را براي به مقام پادشاهي رسيدن آماده كرد، ايرانيان با استفاده از مراسم امامان حسن و حسين عليها‌السلام با حمله به پادشاه وقت به ناراي كمك كردند.»
همه مورخان بر آنند که تا قبل از آمدن شيخ احمد قمي به آيوتايا، مردم اين کشور اطلاعي از مذهب شيعه نداشتند. در حالي که به دنبال تبليغات شيخ احمد، در مدت کوتاهي شهر آيوتويا داراي جمعيت معتنابهي از شيعيان شد. وقتي ناراي با کمک ايرانيان به پادشاهي رسيد، نقش شيعيان در دربار مضاعف شد و لذا شيعيان از نزديكترين مشاوران او به شمار مي‌آمدند تا جايي که محافظان شخصي وي نيز از شيعيان هندي و ايراني بودند و تا او اخر دهه1670 شهرهاي تناسريم و مرگويي به دست ايرانيان اداره مي‌شد.
به سبب ارتباط خوب دربار با مسلمانان، زمينه براي تبليغ اسلام فراهم بود و در نتيجه در سال 1686، تنها در شهر تناسريم ده هزار مورد تشرف به دين اسلام اتفاق افتاد. در همان زمان در پايتخت كشور سيام دوهزار شيعه در مراسم سوگواري امام حسن(ع) و امام حسين(ع) شركت مي‌كردند و از ارج و قرب زيادي در پيش پادشاه برخوردار بودند.1
در حال حاضر مقبره شيخ احمد قمي در دانشکده تربيت معلم شهر آيوديا، واقع در هشتاد کيلومتري شهر بانکوک قرار دارد. اين مقبره همچون مزار يکي از بهترين شخصيت‌هاي سياسي و فرهنگي تايلند به شمار مي‌رود و با بنايي اسلامي تزيين شده است. گنبد طلايي رنگ بنا و معماري ويژه‌اش به‌خوبي اهميت اسلامي و خصيصه‌هاي فرهنگي شيخ احمد را بازگو مي‌نمايد. در مقابل مقبره، کتيبه‌اي سنگي قرار دارد که مختصر اما دقيق، زندگينامه شيخ به زبان انگليسي و تايلندي بدين شکل بر روي آن نقش شده است: «شيخ احمد صدراعظم دولت تايلند در آيوديا، در محله پايين شهر در شهر قم، مرکز ديني ايران در سال 1543 به دنيا آمد. وي شيعه اثني عشري بود و در زمان شاه نارسون کبير به آيوديا مهاجرت کرد.»
سنگ مزار شيخ احمد از مرمر سفيد و به ارتفاع بيش از يک متر است که همه روزه با گلهاي رنگارنگ تازه تزيين مي شود. در کنار سنگ قبر، گاه‌گاه عودي روشن مي شود که به زيارت کنندگان غير مسلمان تعلق دارد.2

پي‌نوشت‌ها:
 

1. دكتر اسماعيل مارسين كوسكي، سمينار تاريخ روابط ايران و تايلند، بانکوک، بهمن 1381
2. نامه فرهنگ،شماره پياپي 9، ص116ـ 169
 

منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb