گفت و گو با حميد نيکخواه آزاد
گفت و گو با حميد نيکخواه آزاد
گفت و گو با حميد نيکخواه آزاد
حميد نويسنده: گرشاسبي
آقاي نيکخواه ، شماهم تهيه کننده سينماي کودک هستيد و هم در اين سال ها به نوعي کارشناس اين سينما شده ايد . اما مي خواهم سوالاتم را بيشتر از زاويه مدير گروه کودک فارابي جواب بدهيد . به نظر شما اصلاً وجود چنين گروهي ضرورت دارد يا نه ؟ما در سينما ژانرها را براساس موضوع دسته بندي مي کنيم . سينماي حادثه اي ، کمدي ، ملودرام ، دفاع مقدس و ... اما در سينماي کودک و نوجوان تقسيم بندي ما بر اساس سن مخاطب است که تمام آن زير مجموعه ها را هم دارد . مثلاً سينماي کمدي کودکان ، حادثه اي کودکان ، خانوادگي کودکان و ... در حقيقت ما يک سينما داريم به مفهوم کلي آن و يک سينماي کودک . اين دو شايد هم وزن نباشند ولي هم تراز هستند . ضمن اين که خود کودکان هم به بخش هاي مختلف تقسيم مي شوند . مثل خردسالان ، کودکان ، نوجوانان و ... به هر حال دليل اين جداسازي ، جدا بودن علاقه مندي هاي اين گروه سني است . اينها گروهي هستند که در سينما رفتن و حتي انتخاب فيلم مورد علاقه شان اختيار چنداني ندارند ، بلکه بيشتر در اختيار خانواده ها يا مربيان هستند . اين دسته از آدم ها به لحاظ درکشان از شرايط اجتماعي ، اقتصادي و ... و همين طور غناي تجربه زندگي ، با بزرگسالان بسيار متفاوت هستند . عمق و دورنماي نگاه آنها با بقيه فرق دارد و از واژگان محدودتري نسبت به بزرگسالان برخوردارند . به لحاظ روان شناسي ، عناصر شادي زا و غم انگيزشان هم متفاوت است . تمام اين عوامل دليلي براي وجود چنين گروهي است . حتي در سطح بين المللي هم جشنواره هاي متعددي داريم که بخش عمده اي از آنها به کودک و نوجوان اختصاص دارد . اصلاً در زمينه توليد ، شرکت هايي هستند که فقط مخصوص خلق اين آثار هستند ، مثل والت ديسني . به طور کلي مي خواهم بگويم سينماي کودک از نظر ماهوي با ديگر بخش هاي سينما متفاوت است . چه از نظر زمان پخش آثار ، چه از نظر ماجراهايي که تعريف مي کند . همچنين کنترل اين سينما روي مسائل جنسي و خشونت آميز بسيار شديدتر و بيشتر از فيلم هاي عادي است . حتي الگوهاي روايت قصه و منحني هاي کشش دراماتيک براي فيلم هاي کودک متفاوت است . به نظر من به غير از سينماي بودن ، فيلم هاي کودک و نوجوان از بقيه جهات با ديگر فيلم ها متفاوت اند . البته همه اين حرف ها کار ما را سخت تر مي کند . چون مجبوريم فيلم هايي توليد کنيم که هر چه بيشتر به اين الگوها نزديک باشند و از سينماي بزرگسال فاصله بگيرند .
تعاريف متفاوتي از سينماي کودک وجود دارد . احتمالاً موقع پايه ريزي گروه ، قبل از هر چيز به تعريف سينماي کودک فکر کرده ايد . تعريف اين گروه از سينماي کودک چيست ؟ به نظرم قبل از پاسخ به اين سوال بهتر است تعريفتان را از خود کودک هم ارائه بدهيد .
تجربياتي که در دنيا صورت گرفته نشان مي دهد که بچه ها از حدود سه سالگي مي توانند يک خط داستاني ساده را دنبال کنند و از پنج سالگي مي توانند به طور بالقوه مخاطب سينما محسوب شوند و قادرند که يک داستان 70 دقيقه اي را تماشا کنند که البته به پيچيدگي هاي روايي آن کار نيز بستگي دارد . در خارج از کشور کلمه « تين » به سنين بين 13 تا 19 اشاره دارد . ولي در ايران گروه کودک و نوجوان بين 7 تا 16 سال قرار مي گيرد . از 16 سالگي به بعد بچه ها ميل به دوره جواني دارند و فيلم هاي مورد علاقه شان هم در همان گروه قرار مي گيرد . در مورد تعريف سينماي کودک ، من يک تعريف شخصي دارم ؛ فيلم کودک و نوجوان ، فيلمي است که اکثريت قابل توجهي از کودکان و نوجوانان در يک گروه سني بدون اجبار آن را تا انتها دنبال مي کنند . دو موضوع اصلي اين تعريف ، تناسب سني و اجباري نبودن است ؛ يعني فيلمي که براي هفت يا هشت ساله ها مناسب است ، ممکن است براي شانزده ساله ها به دردخور نباشد . چون هفت ، هشت ساله ها آن را بدون اجبار دنبال مي کنند . اين تعريف فيلم را به اوقات فراغت بچه ها وابسته مي کند . چون قرار است آن را با رغبت دنبال کنند نه به خاطر آموزش يا به اجبار مربي.
اين اجباري نبودن ، منافاتي با آموزشي بودن فيلم پيدا نمي کند ؟
نه ! فيلم بايد داراي مولفه هايي باشد که بتواند مخاطب را درگير کند ، اين مولفه ها به درام برمي گردد ، ولي آموزشي بودن يا نبودن به موضوع و مفاهيم برمي گردد . همان طور که مي بينيد بچه ها مفاهيم علمي پيچيده را در يک فيلم ماجراجويانه يا تخيلي دنبال مي کنند و مي فهمند . بنابراين با توجه به اين تعريف ، لزومي ندارد که قهرمان فيلم حتماً يک کودک يا يک نوجوان باشد . من هميشه مثال ايندياجونز را مي زنم که به نظرم فيلم مناسبي براي اين گروه است . اما قهرمان آن - به جز بخش کوتاهي که به نوجواني قهرمان مي پردازد .
يک باستان شناس ماجراجوي بزرگسال است . البته در بخش مفاهيم بايد يک تبصره به آن تعريف اضافه کنيم که فيلم نبايد مخل سلامت رواني کودک باشد . بنابراين هنر فيلمساز در سينماي کودک قبل از هر چيز ، رعايت همين نکات است .
اين تعريف شخصي شما با تعريف گروه هم هماهنگ است ؟
به نظرم شبيه بحث گردي و گردو است . يعني اين تعريف در آنجا نقض نمي شود . اما چون ما با خيل عظيمي از فيلمسازان کودک و نوجوان مواجه هستيم ، نمي توانيم همه را با اين تعريف هماهنگ کنيم ، ما بايد ذره ذره به سمت اين تعريف پيش برويم ، ما براي بهبود سينماي کودک ناگزيريم که از اين تعريف تبعيت کنيم ، چون فيلم هايي که شخصيت هاي کودک و نوجوان دارند و در جشنواره ها هم جايزه مي گيرند ، نمي توانند بچه ها را جذب کنند و امکان نمايش در سالن هاي سينما را پيدا کنند . در واقع خود بچه ها حاضر نيستند آنها را تماشا کنند . اما اگر يک فيلمنامه ارزشمند به همراه يک فيلمساز قابل قبول وجود داشته باشد ، ما بايد آن فيلم را بسازيم و موقع اکران ، آن را در گروه مخاطب خاص قرار دهيم .
امسال دوستان نکته اي به مقررات جشنواره اضافه کرده اند که از آقاي رضا داد به دليل حمايتشان از اين بحث تشکر مي کنم و آن هم اين که ما بايد جشنواره را به سمت حمايت از فيلم هاي « براي کودک » پيش ببريم ، در واقع قرار است جشنواره ترويج کننده فيلم هايي باشد که کودکان از آن لذت مي برند . براي رسيدن به اين هدف ما جايزه ها را به اين نوع فيلم ها اختصاص داده ايم و اگر فيلمي از گروه فيلم هاي « درباره کودک » ويژگي هاي بهترين را داشته باشد ، هيئت داوران جايزه جداگانه اي به آن مي دهند . فکر مي کنم به تدريج به آن سمت در حرکتيم . نکته مهمي که بايد به آن اشاره کنم ، اين است که ما هر وقت امکان نمايش فيلم هاي مورد علاقه کودکان را نداشته ايم ، توليد فيلم هاي « درباره کودک » زياد شده ، ولي همين اکران محدود فعلي در پنج سينما ، باعث شده فيلم هاي براي کودکان مثل خورشيد مصر ، کفش هاي جيرجيرک دار ، علي و دني و جوجه اردک من اکران شوند و نه فيلم هاي درباره کودکان ؛ يعني حتي وجود سالن هم باعث اکران آن نوع فيلم ها نشده است . به اين جهت که عمق مضموني فيلم ها و همين طور پيچيدگي هاي روايي آن در حد کودکان نيست ، بلکه در حد روشنفکران و مخاطبان ممتاز سينماست .
چقدر از عمر گروه کودک و نوجوان فارابي مي گذرد ؟
اين گروه عملاً از خرداد سال گذشته کار خود را آغاز کرد ، اما تا اواخر مهر درگير مسائل جشنواره کودک بود و از آن زمان به کار اصلي خود مشغول شد . بنابراين بايد بگويم که ما هنوز در شرايط تاسيس هستيم . حالا ما مي دانيم که به کجاها نبايد برويم ، اما اين که مقصد نهاييمان دقيقاً کجاست را در بين راه خواهيم فهميد .
به نظر مي رسد گروه کودک فارابي تا به حال گروه خاموشي بوده و ما خيلي متوجه فعاليت هاي آن نشده ايم .
شايد به دليل اتخاذ يک روش خاص از روابط عمومي باشد . خود من تمايل ندارم که حرف هايمان را به شکلي بيروني بزنيم . ما از يک طرف با سينماگران اين بخش وارد مذاکره شده ايم و از طرف ديگر با نهادهاي موثر ( معاونت سينمايي ارشاد ، نظارت و ارزشيابي ارشاد ، وزارت آموزش و پرورش و ... ) ارتباط برقرار کرديم ، حجم کار صورت گرفته کم نيست . ما در يک دوره سه ساله توانسته ايم تا حدودي به نتايج دلخواهمان برسيم ، تا يک ماه ديگر فيلم هايي که حاصل اين دوره تلاش ماست در جشنواره کودک به نمايش در مي آيد . تلاش هاي که در زمينه فيلمنامه نويسي کرده ايم ، به تدريج به نتيجه خواهد رسيد . از جمله مي توانم به قرارداد منعقد شده با انجمن نويسندگان کودک و نوجوان و همين طور قراردادي که با کانون فيلمنامه نويسان بسته شده اشاره کنم .
اين بخش را کمي بيشتر توضيح بدهيد که خواننده مجله ما بداند براي ازتباط با اين بخش بايد چه کاري انجام دهد .
يکي از فعاليت هاي ما بررسي فيلمنامه هايي است که به دستمان مي رسد . از سال گذشته تا حالا حدود 170 طرح و فيلمنامه را بررسي کرده ايم . به آنها مشاوره داده ايم و ... بعضي ها را قانع کرده ايم که فيلمنامه شان دچار ضعف است . برخي از آنها مصرف شدند و برخي تصميم گرفتند آن را بازنويسي کنند . اين مشاوره ها نتايج خوبي داشته . بعضي از طرح ها يا فيلمنامه ها در راستاي مشاوره هاي ما به حد مطلوب نزديک شده اند . ما امکان ارتباط بعضي از فيلمنامه نويسان با کارگردانان را فراهم کرده ايم . بنياد فارابي با بعضي از فيلمنامه نويسان حرفه اي قرار داد بسته که طرحشان را به فيلمنامه تبديل کنند يا آن را اصلاح کنند . نمونه آن فيلمنامه « آب نبات قرمز » آقار دامادي و فيلنامه « ميانرود » آقاي عباس رنجبر است که دومي توسط آقاي اصغر عبداللهي بازنويسي شد . با آقاي رامين حيدري فاروقي قراردادي براي فيلمنامه « عليمردان خان و حوض آبي » بسته شد . در واقع براي فيلمنامه نويساني که نياز به پيش پرداخت اوليه براي نوشتن داشتند اين امکان را به وجود آورديم و همين طور براي کارگرداني که تهيه کننده نداشته ، منبع مالي اوليه را فراهم کرديم ، ضمناً در بسياري مواقع توانسته ايم ترکيب دو يا سه نفري فيلمنامه نويس ، تهيه کننده و کارگردان را به وجود بياوريم . تعداد قابل توجهي از کارهاي در دست توليد يا توليد شده تابع همين شرايط بوده اند و با ارتباطاتي که ما بين فيلنامه نويس ، تهيه کننده و کارگردان ايجاد کرده ايم امکان ساختشان ايجاد شده است .
در اين شرايط ما بايد گروه کودک فارابي را توليد کننده فيلم بدانيم ؟
نه ، اصلاً .
پس نسبت شما با آن فيلم چه مي شود ؟
ما در بخش فيلمنامه مشاوره مي دهيم و در بخش توليد هم حمايت مي کنيم و از طرفي در بخش نمايش و اکران هم يک نهادي با تشويق اين واحد تاسيس شده است . در مورد فيلمنامه کاري را انجام داديم که البته کمي کند پيش رفت . قراردادي را با انجمن نويسندگان کودک و نوجوان منعقد کرديم که طبق آن ، انجمن بايد از بين کتاب هاي تاليفي و ترجمه کودکان و نوجوانان آثاري را که قابل اقتباس سينمايي باشند به فارابي معرفي کند و بعد در يک شوراي پنج نفره ( يک نماينده از مجمع سينماي کودک و نوجوان ، دو نماينده از انجمن ، يک نماينده از کانون و يک نماينده از فارابي ) اين آثار بررسي مي شود و پس از بررسي ، انجمن دستمزد خود را براي هر اثري که در شورا پذيرفته شده دريافت مي کند . سپس فارابي اين کتاب ها را در اختيار فيلمنامه نويساني که به دنبال طرح و قصه هستند قرار مي دهد . در نهايت فارابي حقوق تبديل اين اثر را در اختيار خود مي گيرد . اگر نويسنده تا دو سال توانست شرايط بهتري براي فروش متن خود پيدا کند ، پول فارابي را پس مي دهد ( بين 500 هزار تا يک ميليون تومان ) و کتاب را به قيمت پيشنهادي مي فروشد و در غير اين صورت فارابي تلاش مي کند اين آثار به فيلمنامه تبديل شده و بعد توليد شود . اگر توجه کنيم بسياري از آثار توليدي موفق ايراني و خارجي با اقتباس از آثار ادبي نوشته شده اند و اين حرکت پلي است بين فيلمسازان و نويسندگان . ما حتي آثار ترجمه را هم در اين مجموعه پذيرفته ايم . درخارج از کشور نويسنده وقتي داستان مي نويسد به ميزان مخاطب آن هم توجه دارد و اين طور نيست که بخواهد يک کتاب صرفاً فرهنگي براي کودک و نوجوان بنويسد که مخاطب چنداني ندارد . ولي در ايران کتاب سال کودک و نوجوان ممکن است صرفاً يک اثر هنري خوب باشد اما لزوماً داستان جذاب و مخاطب پسندي نداشته باشد . به هر حال اقتباس از آثار خارجي ، نويسندگان ايراني را نيز متوجه اين نکته که بهتر است به هنگام نوشتن به مخاطب توجه بيشتري نشان بدهند .
گويا اين گروه بيشتر با مسئله فيلمنامه سروکار دارد تا حوزه هاي ديگر
ما با هر سه حوزه فيلمنامه ، توليد ، نمايش مرتبط هستيم ، ولي جنس اين ارتباط ها فرق مي کند . وقتي يک فيلمنامه به مرحله ساخت مي رسد ، ما در توليد نمي توانيم خيلي دخالت کنيم و در نمايش هم فقط مرحله آخر کار در دبيرخانه سينماي کودک و نوجوان مطرح مي شود . به نظر من مهم ترين مشکل سينماي کودک و نوجوان اول فيلمنامه است و دوم کمبود دانش و امکانات فني براي فيلم هاي خيال پردازانه . اما مشکل اول بسيار بزرگ تر است . ما در هيئت انتخاب جشنواره تا به حال حدود 200 فيلم ديده ايم . مشاهده اين فيلم ها نشان مي دهد که فيلمسازان از لحاظ تکنيکي بسيار پيشرفت کرده اند اما مشکل اصلي آنها در فيلمنامه و تدوين است که جنس اين دو کار به هم نزديک است . از آنجا که فيلمنامه نقطه عزيمت ماست و در واقع شروع سفر است ، بايد به آن توجه ويژه اي کرد . در يک سفر يا ساخت يک ساختمان ، اگر گام اول را اشتباه برداريم ، بقيه انرژي ها هدر مي رود .
چه کارهايي در اين زمينه انجام داده ايد ؟ آيا کارگاه هاي آموزشي بر پا کرده اين يا پژوهش هايي انجام شده ؟
آموزش نه .
منظورم کلاس آموزشي نيست . بيشتر منظورم ايجاد کارگاه هاي کاربردي براي فيلمنامه نويسان ، يا برگزاري نشست ها و سمينارهاست . حتي نشست هاي خصوصي با فيلمنامه نويسان حرفه اي مي تواند راهکارها را ارائه دهد .
ما اين کار را خيلي زياد انجام داده ايم . فيلمنامه هايي وجود دارند که براي ارتقاي آنها بيش از 20 جلسه مشاوره گذاشته ايم و همين طور جلسات با تهيه کننده و کارگردان ، اما مشکلات در سينماي کودک و نوجوان بسيار است . در اين 10 سال ( بين سال هاي 72 يا 82 ) که گروه سينماي کودک وجود نداشته ، اکثر تهيه کنندگاني که به ساخت فيلم براي کودکان مبادرت کرده اند ، دولتي بوده اند و مشکل ديگر اين است که ساخت فيلم براي اين گروه سني به يک کار آماتوري تبديل شده . شايد دليل آن حضور فيلمسازان موفقي مثل پناهي ، کيارستمي ، قبادي ، مجيدي و ... بوده که همگي با فيلم کودک آغاز به کار کرده اند و اين باور به وجود آمده که موفقيت در سينما با شروع از اين بخش راحت تر و تضمين شده تر است .
در واقع سينماي کودک را نردبان ترقي مي دانند .
بله . در صورتي که اين نکته همان قدر مسخره است که فکر کنيم براي گرفتن تخصص پزشکي در هر رشته ، اول بايد تخصص کودکان بگيريم . در اين يک سال ما سعي کرديم با اين دو اتفاق مبارزه کنيم . من از همان اول با مديران فارابي قرار گذاشتم که نبايد به آمار و کميت ها توجه کنيم . يکي از افتخارات من اين است که در اين مدت جلوي ساخت فيلم هايي را که به حد کيفي مطلوب نرسيده اند گرفتم . البته اگر آن فيلم ها ساخته مي شدند ، ويترين ما پر حجم تر مي شد . شايد يکي از وظايف ما اين باشد که سعي کنيم برخي فيلم ها
ساخته نشوند . وقتي تهيه کننده دولتي نباشد ، فيلم هايي که برگشت سرمايه آنها تضمين شده نيست ، ساخته نمي شود . از طرفي فيلم هايي که بيشتر به مفاهيم توجه دارند تا تاثيرگذاري روي مخاطب ، معمولاً توسط تهيه کننده دولتي ساخته مي شود که دغدغه برگشت سرمايه ندارد.
فعاليت ديگر ما اين بود که فيلمنامه نويسان و فيلمسازاني را که در گذشته تجربه موفقي در زمينه سينماي کودک و نوجوان داشتند ، دوباره به ساخت اين فيلم ها برگردانيم که البته در مواردي موفق نبوديم ، مثلاً آقاي پور احمد را در ساخت گل يخ حمايت کرده ايم . اما در عين حال نتوانستيم افرادي مثل مرضيه برومند و کامبوزيا پرتوي و بيژن بيرنگ را براي ساخت فيلم کودکان قانع کنيم . به نظرم ما مقداري از راه را رفته ايم و اين افراد هم دير يا زود به جمع ما خواهند پيوست . به هر حال پيش بيني مي کنم در شش ماهه دوم سال با استقبال بيشتري نسبت به فيلم هاي کودک و نوجوان مواجه باشيم .
شما هميشه با دولتي شدن سينماي کودک مخالف بوده ايد . ايجاد اين گروه و حمايت هايش به دولتي شدن اين سينما کمک نمي کند ؟
اين مسئله بستگي دارد به تعريف شما از جايگاهتان ! من مخالف صد در صد اين مسئله بوده ام که فارابي بخواهد تهيه کننده فيلم کودکان باشد . حتي با مشارکت آن هم موافق نيستم . تا کنون که حدود 20 پروانه ساخت صادر شده و توليد 10 فيلم هم آغاز شده ، فارابي حتي با درصد خيلي پايين هم در ساخت آنها مشارکت نداشته است . اگر هم کمکي بوده به صورت وام يا به صورت خريد حقوق فيلم بوده . اما بعضي فيلم ها وجود دارند که بسيار با ارزش اند و حيف است که توليد نشوند . در اين صورت با کمک نهادهاي ديگر مثل تلويزيون يا پيش خريد حقوق آنها به ساختشان کمک خواهيم کرد . اما هميشه بايد يادمان باشد که اين فيلم ها را بايد در اقليت قرار دهيم نه در اکثريت . من اعتقاد دارم اگر فيلمي جذاب باشد و بتواند مخاطب را به سالن بکشاند ، تهيه کننده خصوصي را هم براي ساخت به خود جذب مي کند و نيازي به تهيه آن توسط ما نيست و برعکس ، اگر فيلمي نتواند براي خود تهيه کننده پيدا کند ، پس مخاطبي ندارد و ما هم به ساخت آن کمک نمي کنيم ، مگر در موارد خيلي خاص و فيلمنامه هاي خيلي ارزشمند .
اين گروه چه تاثيري روي سياست هاي جشنواره اصفهان دارد ؟
چون بنياد سينماي فارابي هم در برگزاري جشنواره و هم در سياست گذاري هاي سينماي کودک دخالت مستقيم دارد ، اين تاثير اجتناب ناپذير است . ضمن اين که خيلي خوشحالم که آقاي حيدريان و رضاداد هم دانش و تسلط نسبت به اين موضوع دارند و هم عرق عجيب و غريبي به سينماي کودک دارند . بنابراين سياست هاي جشنواره منطبق بر سياست هاي فارابي است . به نظرمن سينماي کودک مثل دايره اي است که از حلقه هاي مختلف تشکيل شده . حلقه اول مديريت فرهنگي و سياست گذاري است . حلقه دوم توليد انديشه و فيلمنامه ، حلقه سوم توليد فيلم ، حلقه چهارم جشنواره و حلقه پنجم نمايش عمومي که بعد از آن دوباره به حلقه اول مي رسيم .
پس در واقع اين حلقه ها ، هيچ کدام بر ديگري برتري ندارند .
بله . البته شما هرکدام را نداشته باشيد ...
زنجير پاره مي شود .
دقيقاً . در کشورهايي که در اين زمينه موفق هستند مثل اسکانديناوي ، اين زنجير کاملاً مشاهده مي شود . به همين دليل نمايش بهتري هم به نسبت کشورهاي ديگر دارند . کشورهايي مثل هند و فرانسه توليد خوبي دراند اما در مرحله نمايش ناموفق اند . براي موفقيت ما بايد بتوانيم بين حلقه ها توازن ايجاد کنيم .
خود شما در ميز گردي که سال پيش در فيلم نگار برگزار شد از داوري جشنواره اصفهان گله مند بوديد که مثلاً فيلم يکي بود يکي نبود را در مقابل فيلم زماني براي مستي اسب ها سر بريدند و ...
بله . به همين دليل امسال ما مقررات را تغيير داده ايم . همان طور که قبلاً توضيح دادم به بهترين فيلم « براي کودک » حتماً جايزه اي تعلق مي گيرد ، اما دادن جايزه به بهترين فيلم « درباره کودک » الزامي نيست . اگر چنين بهتريني وجود داشت ، هيئت داوران جايزه اي را از داخل کشو در مي آوردند و به آن مي دهند . البته ايده آل اين است که ما به جايي برسيم که فيلممان هم هنري و فرهنگي باشد و هم مخاطب را جذب کند . مثل خواهران غريب که هم در جشنواره بهترين فيلم مي شود و هم با استقبال عمومي مواجه مي شود . اما متاسفانه در ايران اين تلقي وجود دارد که براي به دست آوردن گيشه و مخاطب بايد به سمت آثار مبتذل رفت و يا برعکس ، برخي فيلم ها آن قدر سنگين و پيچيده مي شوند که کودکان ديگر هيچ رغبتي به ديدن آن ندارند.
البته در سينماي غير کودک از اين نمونه ها داشته ايم مثل شوکران . حتي هامون که يک فيلم فلسفي است توانست مردم را به سينما بکشاند . به نظرم آقاي مهرجويي توانسته اين پل را بين سينماي فرهنگي و سينماي مردم پسند بزند .
بله . فيلم مهمان مامان هم هر دو ويژگي را دارد . هم بهترين فيلم جشنواره فجر مي شود و هم به فروش حيرت انگيزي دست پيدا کرده است . من آرزو دارم اين اتفاق براي سينماي کودک هم بيفتد . مثلاً دوست دارم شخصي مثل بهمن قبادي که واقعاً دانش اين کار را دارد ، فيلمي بسازد که کودکان هم با ميل و رغبت آن را تماشا کنند .
اواخر دهه 60 سينماهايي با علامت خورشيد خندان داشتيم که به نمايش فيلم هاي کودکان اختصاص داشت . آيا دوباره وجود اين گروه از سينماها ضرورت دارد ؟
وجود چنين سينماهايي که قطعاً لازم هست . همان طور که براي لباس کودکان يک خيابان مشخص مثل بهار وجود دارد ، براي فيلم هاي آنان نيز همين نياز موجود است . چون حتي اگر مشکلات جذب مخاطب حل شود و خانواده هايي وجود داشته باشند که بخواهند فرزندانشان را مرتب به سينما ببرند ، بايد اطلاع رساني درست صورت بگيرد و مکان هاي مشخصي براي عرضه اين نوع فيلم ها تعيين شود . در حال حاضر هم پنج سينماي فلسطين ، کانون ، جي ، ناهيد و نور در تهران ، فقط فيلم کودک نمايش مي دهند . اما اين اتفاقي که شما اشاره کرده ايد با تداوم امکان پذير است . يعني دو ، سه سال متوالي فيلم کودک براي فرزندانشان داشته باشد . در اين صورت ما هم مجبوريم به فکر توليد بيشتر باشيم تا اين سالن ها خالي نماند و از طرف ديگر براي فيلمسازان کودک تضميني وجود دارد که فيلمشان مکاني براي عرضه دارد . همچنين براي پيوند بين ما و آموزش و پرورش ، وجود سالن هاي مشخص دائمي بسيار مفيد است . اطلاع رساني براي مخاطب کودک به شکل تبليغات روتين در سطح شهر کاربردي نيست . ما بايد قالب هاي مشخصي مثل همين سينماها را داشته باشيم . از طرفي پخش فيلم کودک از راه هاي سنتي جواب نمي دهد و بايد به راه هاي ابتکاري فکر شود . يکي از راه هايي که ما به آن
رسيده ايم تاسيس شرکتي است به نام آبي ، اين شرکت پخش کننده تخصصي فيلم هاي کودکان است . نه به اين معني که پخش کننده هاي ديگر اجازه پخش فيلم هاي کودک را ندارند . در واقع اي شرکت مجري طرح نمايش دبيرخانه حمايت از فيلم هاي کودک و نوجوان است . اداره سينماهايي که به نمايش فيلم کودک اختصاص دارند نيز به عهده اين شرکت خواهد بود . مثلاً آموزش و پرورش 19 سالن سينما دارد که ممکن است شامل حال اين بخش بشود . ما اعتقاد داريم پخش کننده ، بايد يک پخش کننده تخصصي باشد . با اين برنامه ها فکر مي کنم از ابتداي اين سال تحصيلي ما هر ماه براي بچه ها فيلم مناسب خواهيم داشت .
خبر خوشحال کننده اي براي سينماي کودک است . به عنوان آخرين سوال مي خواهم نظر شخصي شما را درباره الگوهاي موفق سينماي کودک چه در فيلم هاي ايراني و چه در فيلم هاي خارجي بپرسم . در واقع بيشتر منظورم اين است که مثال بزنيد .
به طور کلي ، به نظر من فيلم هاي موفق ، فيلم هايي هستند که مورد استقبال کودکان قرار مي گيرند . آقاي غلامرضا آزادي يک بار حرف خوبي زد ؛ اين که فيلم هاي ارزشمند سينماي کودک و نوجوان ما توسط بچه هاي ديگر کشورها ديده مي شود و بچه هاي خودمان از آنها محروم مي مانند . البته اغلب بچه هاي ما نه امکان ديدن آنها را پيدا مي کنند و نه رغبتي به ديدن آنها نشان مي دهند . اجازه بدهيد مثالي بزنم ، من يک بار آقايي را در خيابان ديدم که بلند بلند با خودش حرف مي زد . تصور کردم ديوانه است . اما بعد متوجه شدم که با موبايل صحبت مي کند . مثال حرف زدن آدمي با خودش ، مثل فيلم هاي بدون مخاطب است و يک نوع ديوانگي محسوب مي شود . البته در ميان فيلم هاي مخاطب پسند سال هاي 71 و 72 که زمان رونق سينماي کودک بود ، فيلم هاي مبتذل هم توليد شد که منظور نظر ما آنها نيستند .
مثال مشخصي از الگوهاي مورد نظرتان نزديد .
فيلم هاي گلنار ، گربه آوازه خوان و سفر جادويي از جمله فيلم هايي هستند که با الگوهاي ذهني من سازگارند . اساساً فيلم هايي که قهرمان کودک و نوجوان در شرايط از هم پاشيدگي خانواده ( گربه آوازه خوان ) يا دوري از خانواده ( گلنار ) قرار دارند ، بازگشت قهرمان به خانواده در پايان آنها براي بچه ها جذاب است . از نمونه هاي خارجي اين الگو مي توان به اليور توئيست ، پرنسس کوچک و با خانمان اشاره کرد . در اين نوع فيلمنامه ها کسي با کودک همراه مي شود که از خانواده او نيست . مثل خرس ها در گلنار يا گربه ها در گربه آوازه خوان . در الگوهاي موفق ضد قهرمان هاي داستان نسبت به قهرمان قوي تر عمل مي کنند . مثل جنگل در مقابل گلنار . يا بزرگ ترهايي که در گربه آوازه خوان بچه ها را باور ندارند و مقابل آنها مي ايستند . در اين داستان ها تلاش هاي قهرمان بايد چندين بار به شکست منجر شود تا لذت نهايي را بالا ببرد . مجموعه هري پاتر بهترين مثال براي رعايت الگوهاي روايت قصه وکشش دراماتيک محسوب مي شود . از نکات ديگر ، استفاده حداقلي از گفت و گو و سکانس هاي کوتاه با تعداد زياد است . معرفي مشکل قهرمان و رودررويي قهرمان و ضد قهرمان در دقايق اوليه نيز از نکات خيلي مهم است . مثل ئي تي که از دقيقه اول معلوم مي شود او از سياره جا مانده و بايد به آنجا برگردد . يکي از بهترين راه ها براي ورود سريع به ماجرا ، استفاده از روايت است .
منبع: ماهنامه فيلم نگار 25.
تعاريف متفاوتي از سينماي کودک وجود دارد . احتمالاً موقع پايه ريزي گروه ، قبل از هر چيز به تعريف سينماي کودک فکر کرده ايد . تعريف اين گروه از سينماي کودک چيست ؟ به نظرم قبل از پاسخ به اين سوال بهتر است تعريفتان را از خود کودک هم ارائه بدهيد .
تجربياتي که در دنيا صورت گرفته نشان مي دهد که بچه ها از حدود سه سالگي مي توانند يک خط داستاني ساده را دنبال کنند و از پنج سالگي مي توانند به طور بالقوه مخاطب سينما محسوب شوند و قادرند که يک داستان 70 دقيقه اي را تماشا کنند که البته به پيچيدگي هاي روايي آن کار نيز بستگي دارد . در خارج از کشور کلمه « تين » به سنين بين 13 تا 19 اشاره دارد . ولي در ايران گروه کودک و نوجوان بين 7 تا 16 سال قرار مي گيرد . از 16 سالگي به بعد بچه ها ميل به دوره جواني دارند و فيلم هاي مورد علاقه شان هم در همان گروه قرار مي گيرد . در مورد تعريف سينماي کودک ، من يک تعريف شخصي دارم ؛ فيلم کودک و نوجوان ، فيلمي است که اکثريت قابل توجهي از کودکان و نوجوانان در يک گروه سني بدون اجبار آن را تا انتها دنبال مي کنند . دو موضوع اصلي اين تعريف ، تناسب سني و اجباري نبودن است ؛ يعني فيلمي که براي هفت يا هشت ساله ها مناسب است ، ممکن است براي شانزده ساله ها به دردخور نباشد . چون هفت ، هشت ساله ها آن را بدون اجبار دنبال مي کنند . اين تعريف فيلم را به اوقات فراغت بچه ها وابسته مي کند . چون قرار است آن را با رغبت دنبال کنند نه به خاطر آموزش يا به اجبار مربي.
اين اجباري نبودن ، منافاتي با آموزشي بودن فيلم پيدا نمي کند ؟
نه ! فيلم بايد داراي مولفه هايي باشد که بتواند مخاطب را درگير کند ، اين مولفه ها به درام برمي گردد ، ولي آموزشي بودن يا نبودن به موضوع و مفاهيم برمي گردد . همان طور که مي بينيد بچه ها مفاهيم علمي پيچيده را در يک فيلم ماجراجويانه يا تخيلي دنبال مي کنند و مي فهمند . بنابراين با توجه به اين تعريف ، لزومي ندارد که قهرمان فيلم حتماً يک کودک يا يک نوجوان باشد . من هميشه مثال ايندياجونز را مي زنم که به نظرم فيلم مناسبي براي اين گروه است . اما قهرمان آن - به جز بخش کوتاهي که به نوجواني قهرمان مي پردازد .
يک باستان شناس ماجراجوي بزرگسال است . البته در بخش مفاهيم بايد يک تبصره به آن تعريف اضافه کنيم که فيلم نبايد مخل سلامت رواني کودک باشد . بنابراين هنر فيلمساز در سينماي کودک قبل از هر چيز ، رعايت همين نکات است .
اين تعريف شخصي شما با تعريف گروه هم هماهنگ است ؟
به نظرم شبيه بحث گردي و گردو است . يعني اين تعريف در آنجا نقض نمي شود . اما چون ما با خيل عظيمي از فيلمسازان کودک و نوجوان مواجه هستيم ، نمي توانيم همه را با اين تعريف هماهنگ کنيم ، ما بايد ذره ذره به سمت اين تعريف پيش برويم ، ما براي بهبود سينماي کودک ناگزيريم که از اين تعريف تبعيت کنيم ، چون فيلم هايي که شخصيت هاي کودک و نوجوان دارند و در جشنواره ها هم جايزه مي گيرند ، نمي توانند بچه ها را جذب کنند و امکان نمايش در سالن هاي سينما را پيدا کنند . در واقع خود بچه ها حاضر نيستند آنها را تماشا کنند . اما اگر يک فيلمنامه ارزشمند به همراه يک فيلمساز قابل قبول وجود داشته باشد ، ما بايد آن فيلم را بسازيم و موقع اکران ، آن را در گروه مخاطب خاص قرار دهيم .
امسال دوستان نکته اي به مقررات جشنواره اضافه کرده اند که از آقاي رضا داد به دليل حمايتشان از اين بحث تشکر مي کنم و آن هم اين که ما بايد جشنواره را به سمت حمايت از فيلم هاي « براي کودک » پيش ببريم ، در واقع قرار است جشنواره ترويج کننده فيلم هايي باشد که کودکان از آن لذت مي برند . براي رسيدن به اين هدف ما جايزه ها را به اين نوع فيلم ها اختصاص داده ايم و اگر فيلمي از گروه فيلم هاي « درباره کودک » ويژگي هاي بهترين را داشته باشد ، هيئت داوران جايزه جداگانه اي به آن مي دهند . فکر مي کنم به تدريج به آن سمت در حرکتيم . نکته مهمي که بايد به آن اشاره کنم ، اين است که ما هر وقت امکان نمايش فيلم هاي مورد علاقه کودکان را نداشته ايم ، توليد فيلم هاي « درباره کودک » زياد شده ، ولي همين اکران محدود فعلي در پنج سينما ، باعث شده فيلم هاي براي کودکان مثل خورشيد مصر ، کفش هاي جيرجيرک دار ، علي و دني و جوجه اردک من اکران شوند و نه فيلم هاي درباره کودکان ؛ يعني حتي وجود سالن هم باعث اکران آن نوع فيلم ها نشده است . به اين جهت که عمق مضموني فيلم ها و همين طور پيچيدگي هاي روايي آن در حد کودکان نيست ، بلکه در حد روشنفکران و مخاطبان ممتاز سينماست .
چقدر از عمر گروه کودک و نوجوان فارابي مي گذرد ؟
اين گروه عملاً از خرداد سال گذشته کار خود را آغاز کرد ، اما تا اواخر مهر درگير مسائل جشنواره کودک بود و از آن زمان به کار اصلي خود مشغول شد . بنابراين بايد بگويم که ما هنوز در شرايط تاسيس هستيم . حالا ما مي دانيم که به کجاها نبايد برويم ، اما اين که مقصد نهاييمان دقيقاً کجاست را در بين راه خواهيم فهميد .
به نظر مي رسد گروه کودک فارابي تا به حال گروه خاموشي بوده و ما خيلي متوجه فعاليت هاي آن نشده ايم .
شايد به دليل اتخاذ يک روش خاص از روابط عمومي باشد . خود من تمايل ندارم که حرف هايمان را به شکلي بيروني بزنيم . ما از يک طرف با سينماگران اين بخش وارد مذاکره شده ايم و از طرف ديگر با نهادهاي موثر ( معاونت سينمايي ارشاد ، نظارت و ارزشيابي ارشاد ، وزارت آموزش و پرورش و ... ) ارتباط برقرار کرديم ، حجم کار صورت گرفته کم نيست . ما در يک دوره سه ساله توانسته ايم تا حدودي به نتايج دلخواهمان برسيم ، تا يک ماه ديگر فيلم هايي که حاصل اين دوره تلاش ماست در جشنواره کودک به نمايش در مي آيد . تلاش هاي که در زمينه فيلمنامه نويسي کرده ايم ، به تدريج به نتيجه خواهد رسيد . از جمله مي توانم به قرارداد منعقد شده با انجمن نويسندگان کودک و نوجوان و همين طور قراردادي که با کانون فيلمنامه نويسان بسته شده اشاره کنم .
اين بخش را کمي بيشتر توضيح بدهيد که خواننده مجله ما بداند براي ازتباط با اين بخش بايد چه کاري انجام دهد .
يکي از فعاليت هاي ما بررسي فيلمنامه هايي است که به دستمان مي رسد . از سال گذشته تا حالا حدود 170 طرح و فيلمنامه را بررسي کرده ايم . به آنها مشاوره داده ايم و ... بعضي ها را قانع کرده ايم که فيلمنامه شان دچار ضعف است . برخي از آنها مصرف شدند و برخي تصميم گرفتند آن را بازنويسي کنند . اين مشاوره ها نتايج خوبي داشته . بعضي از طرح ها يا فيلمنامه ها در راستاي مشاوره هاي ما به حد مطلوب نزديک شده اند . ما امکان ارتباط بعضي از فيلمنامه نويسان با کارگردانان را فراهم کرده ايم . بنياد فارابي با بعضي از فيلمنامه نويسان حرفه اي قرار داد بسته که طرحشان را به فيلمنامه تبديل کنند يا آن را اصلاح کنند . نمونه آن فيلمنامه « آب نبات قرمز » آقار دامادي و فيلنامه « ميانرود » آقاي عباس رنجبر است که دومي توسط آقاي اصغر عبداللهي بازنويسي شد . با آقاي رامين حيدري فاروقي قراردادي براي فيلمنامه « عليمردان خان و حوض آبي » بسته شد . در واقع براي فيلمنامه نويساني که نياز به پيش پرداخت اوليه براي نوشتن داشتند اين امکان را به وجود آورديم و همين طور براي کارگرداني که تهيه کننده نداشته ، منبع مالي اوليه را فراهم کرديم ، ضمناً در بسياري مواقع توانسته ايم ترکيب دو يا سه نفري فيلمنامه نويس ، تهيه کننده و کارگردان را به وجود بياوريم . تعداد قابل توجهي از کارهاي در دست توليد يا توليد شده تابع همين شرايط بوده اند و با ارتباطاتي که ما بين فيلنامه نويس ، تهيه کننده و کارگردان ايجاد کرده ايم امکان ساختشان ايجاد شده است .
در اين شرايط ما بايد گروه کودک فارابي را توليد کننده فيلم بدانيم ؟
نه ، اصلاً .
پس نسبت شما با آن فيلم چه مي شود ؟
ما در بخش فيلمنامه مشاوره مي دهيم و در بخش توليد هم حمايت مي کنيم و از طرفي در بخش نمايش و اکران هم يک نهادي با تشويق اين واحد تاسيس شده است . در مورد فيلمنامه کاري را انجام داديم که البته کمي کند پيش رفت . قراردادي را با انجمن نويسندگان کودک و نوجوان منعقد کرديم که طبق آن ، انجمن بايد از بين کتاب هاي تاليفي و ترجمه کودکان و نوجوانان آثاري را که قابل اقتباس سينمايي باشند به فارابي معرفي کند و بعد در يک شوراي پنج نفره ( يک نماينده از مجمع سينماي کودک و نوجوان ، دو نماينده از انجمن ، يک نماينده از کانون و يک نماينده از فارابي ) اين آثار بررسي مي شود و پس از بررسي ، انجمن دستمزد خود را براي هر اثري که در شورا پذيرفته شده دريافت مي کند . سپس فارابي اين کتاب ها را در اختيار فيلمنامه نويساني که به دنبال طرح و قصه هستند قرار مي دهد . در نهايت فارابي حقوق تبديل اين اثر را در اختيار خود مي گيرد . اگر نويسنده تا دو سال توانست شرايط بهتري براي فروش متن خود پيدا کند ، پول فارابي را پس مي دهد ( بين 500 هزار تا يک ميليون تومان ) و کتاب را به قيمت پيشنهادي مي فروشد و در غير اين صورت فارابي تلاش مي کند اين آثار به فيلمنامه تبديل شده و بعد توليد شود . اگر توجه کنيم بسياري از آثار توليدي موفق ايراني و خارجي با اقتباس از آثار ادبي نوشته شده اند و اين حرکت پلي است بين فيلمسازان و نويسندگان . ما حتي آثار ترجمه را هم در اين مجموعه پذيرفته ايم . درخارج از کشور نويسنده وقتي داستان مي نويسد به ميزان مخاطب آن هم توجه دارد و اين طور نيست که بخواهد يک کتاب صرفاً فرهنگي براي کودک و نوجوان بنويسد که مخاطب چنداني ندارد . ولي در ايران کتاب سال کودک و نوجوان ممکن است صرفاً يک اثر هنري خوب باشد اما لزوماً داستان جذاب و مخاطب پسندي نداشته باشد . به هر حال اقتباس از آثار خارجي ، نويسندگان ايراني را نيز متوجه اين نکته که بهتر است به هنگام نوشتن به مخاطب توجه بيشتري نشان بدهند .
گويا اين گروه بيشتر با مسئله فيلمنامه سروکار دارد تا حوزه هاي ديگر
ما با هر سه حوزه فيلمنامه ، توليد ، نمايش مرتبط هستيم ، ولي جنس اين ارتباط ها فرق مي کند . وقتي يک فيلمنامه به مرحله ساخت مي رسد ، ما در توليد نمي توانيم خيلي دخالت کنيم و در نمايش هم فقط مرحله آخر کار در دبيرخانه سينماي کودک و نوجوان مطرح مي شود . به نظر من مهم ترين مشکل سينماي کودک و نوجوان اول فيلمنامه است و دوم کمبود دانش و امکانات فني براي فيلم هاي خيال پردازانه . اما مشکل اول بسيار بزرگ تر است . ما در هيئت انتخاب جشنواره تا به حال حدود 200 فيلم ديده ايم . مشاهده اين فيلم ها نشان مي دهد که فيلمسازان از لحاظ تکنيکي بسيار پيشرفت کرده اند اما مشکل اصلي آنها در فيلمنامه و تدوين است که جنس اين دو کار به هم نزديک است . از آنجا که فيلمنامه نقطه عزيمت ماست و در واقع شروع سفر است ، بايد به آن توجه ويژه اي کرد . در يک سفر يا ساخت يک ساختمان ، اگر گام اول را اشتباه برداريم ، بقيه انرژي ها هدر مي رود .
چه کارهايي در اين زمينه انجام داده ايد ؟ آيا کارگاه هاي آموزشي بر پا کرده اين يا پژوهش هايي انجام شده ؟
آموزش نه .
منظورم کلاس آموزشي نيست . بيشتر منظورم ايجاد کارگاه هاي کاربردي براي فيلمنامه نويسان ، يا برگزاري نشست ها و سمينارهاست . حتي نشست هاي خصوصي با فيلمنامه نويسان حرفه اي مي تواند راهکارها را ارائه دهد .
ما اين کار را خيلي زياد انجام داده ايم . فيلمنامه هايي وجود دارند که براي ارتقاي آنها بيش از 20 جلسه مشاوره گذاشته ايم و همين طور جلسات با تهيه کننده و کارگردان ، اما مشکلات در سينماي کودک و نوجوان بسيار است . در اين 10 سال ( بين سال هاي 72 يا 82 ) که گروه سينماي کودک وجود نداشته ، اکثر تهيه کنندگاني که به ساخت فيلم براي کودکان مبادرت کرده اند ، دولتي بوده اند و مشکل ديگر اين است که ساخت فيلم براي اين گروه سني به يک کار آماتوري تبديل شده . شايد دليل آن حضور فيلمسازان موفقي مثل پناهي ، کيارستمي ، قبادي ، مجيدي و ... بوده که همگي با فيلم کودک آغاز به کار کرده اند و اين باور به وجود آمده که موفقيت در سينما با شروع از اين بخش راحت تر و تضمين شده تر است .
در واقع سينماي کودک را نردبان ترقي مي دانند .
بله . در صورتي که اين نکته همان قدر مسخره است که فکر کنيم براي گرفتن تخصص پزشکي در هر رشته ، اول بايد تخصص کودکان بگيريم . در اين يک سال ما سعي کرديم با اين دو اتفاق مبارزه کنيم . من از همان اول با مديران فارابي قرار گذاشتم که نبايد به آمار و کميت ها توجه کنيم . يکي از افتخارات من اين است که در اين مدت جلوي ساخت فيلم هايي را که به حد کيفي مطلوب نرسيده اند گرفتم . البته اگر آن فيلم ها ساخته مي شدند ، ويترين ما پر حجم تر مي شد . شايد يکي از وظايف ما اين باشد که سعي کنيم برخي فيلم ها
ساخته نشوند . وقتي تهيه کننده دولتي نباشد ، فيلم هايي که برگشت سرمايه آنها تضمين شده نيست ، ساخته نمي شود . از طرفي فيلم هايي که بيشتر به مفاهيم توجه دارند تا تاثيرگذاري روي مخاطب ، معمولاً توسط تهيه کننده دولتي ساخته مي شود که دغدغه برگشت سرمايه ندارد.
فعاليت ديگر ما اين بود که فيلمنامه نويسان و فيلمسازاني را که در گذشته تجربه موفقي در زمينه سينماي کودک و نوجوان داشتند ، دوباره به ساخت اين فيلم ها برگردانيم که البته در مواردي موفق نبوديم ، مثلاً آقاي پور احمد را در ساخت گل يخ حمايت کرده ايم . اما در عين حال نتوانستيم افرادي مثل مرضيه برومند و کامبوزيا پرتوي و بيژن بيرنگ را براي ساخت فيلم کودکان قانع کنيم . به نظرم ما مقداري از راه را رفته ايم و اين افراد هم دير يا زود به جمع ما خواهند پيوست . به هر حال پيش بيني مي کنم در شش ماهه دوم سال با استقبال بيشتري نسبت به فيلم هاي کودک و نوجوان مواجه باشيم .
شما هميشه با دولتي شدن سينماي کودک مخالف بوده ايد . ايجاد اين گروه و حمايت هايش به دولتي شدن اين سينما کمک نمي کند ؟
اين مسئله بستگي دارد به تعريف شما از جايگاهتان ! من مخالف صد در صد اين مسئله بوده ام که فارابي بخواهد تهيه کننده فيلم کودکان باشد . حتي با مشارکت آن هم موافق نيستم . تا کنون که حدود 20 پروانه ساخت صادر شده و توليد 10 فيلم هم آغاز شده ، فارابي حتي با درصد خيلي پايين هم در ساخت آنها مشارکت نداشته است . اگر هم کمکي بوده به صورت وام يا به صورت خريد حقوق فيلم بوده . اما بعضي فيلم ها وجود دارند که بسيار با ارزش اند و حيف است که توليد نشوند . در اين صورت با کمک نهادهاي ديگر مثل تلويزيون يا پيش خريد حقوق آنها به ساختشان کمک خواهيم کرد . اما هميشه بايد يادمان باشد که اين فيلم ها را بايد در اقليت قرار دهيم نه در اکثريت . من اعتقاد دارم اگر فيلمي جذاب باشد و بتواند مخاطب را به سالن بکشاند ، تهيه کننده خصوصي را هم براي ساخت به خود جذب مي کند و نيازي به تهيه آن توسط ما نيست و برعکس ، اگر فيلمي نتواند براي خود تهيه کننده پيدا کند ، پس مخاطبي ندارد و ما هم به ساخت آن کمک نمي کنيم ، مگر در موارد خيلي خاص و فيلمنامه هاي خيلي ارزشمند .
اين گروه چه تاثيري روي سياست هاي جشنواره اصفهان دارد ؟
چون بنياد سينماي فارابي هم در برگزاري جشنواره و هم در سياست گذاري هاي سينماي کودک دخالت مستقيم دارد ، اين تاثير اجتناب ناپذير است . ضمن اين که خيلي خوشحالم که آقاي حيدريان و رضاداد هم دانش و تسلط نسبت به اين موضوع دارند و هم عرق عجيب و غريبي به سينماي کودک دارند . بنابراين سياست هاي جشنواره منطبق بر سياست هاي فارابي است . به نظرمن سينماي کودک مثل دايره اي است که از حلقه هاي مختلف تشکيل شده . حلقه اول مديريت فرهنگي و سياست گذاري است . حلقه دوم توليد انديشه و فيلمنامه ، حلقه سوم توليد فيلم ، حلقه چهارم جشنواره و حلقه پنجم نمايش عمومي که بعد از آن دوباره به حلقه اول مي رسيم .
پس در واقع اين حلقه ها ، هيچ کدام بر ديگري برتري ندارند .
بله . البته شما هرکدام را نداشته باشيد ...
زنجير پاره مي شود .
دقيقاً . در کشورهايي که در اين زمينه موفق هستند مثل اسکانديناوي ، اين زنجير کاملاً مشاهده مي شود . به همين دليل نمايش بهتري هم به نسبت کشورهاي ديگر دارند . کشورهايي مثل هند و فرانسه توليد خوبي دراند اما در مرحله نمايش ناموفق اند . براي موفقيت ما بايد بتوانيم بين حلقه ها توازن ايجاد کنيم .
خود شما در ميز گردي که سال پيش در فيلم نگار برگزار شد از داوري جشنواره اصفهان گله مند بوديد که مثلاً فيلم يکي بود يکي نبود را در مقابل فيلم زماني براي مستي اسب ها سر بريدند و ...
بله . به همين دليل امسال ما مقررات را تغيير داده ايم . همان طور که قبلاً توضيح دادم به بهترين فيلم « براي کودک » حتماً جايزه اي تعلق مي گيرد ، اما دادن جايزه به بهترين فيلم « درباره کودک » الزامي نيست . اگر چنين بهتريني وجود داشت ، هيئت داوران جايزه اي را از داخل کشو در مي آوردند و به آن مي دهند . البته ايده آل اين است که ما به جايي برسيم که فيلممان هم هنري و فرهنگي باشد و هم مخاطب را جذب کند . مثل خواهران غريب که هم در جشنواره بهترين فيلم مي شود و هم با استقبال عمومي مواجه مي شود . اما متاسفانه در ايران اين تلقي وجود دارد که براي به دست آوردن گيشه و مخاطب بايد به سمت آثار مبتذل رفت و يا برعکس ، برخي فيلم ها آن قدر سنگين و پيچيده مي شوند که کودکان ديگر هيچ رغبتي به ديدن آن ندارند.
البته در سينماي غير کودک از اين نمونه ها داشته ايم مثل شوکران . حتي هامون که يک فيلم فلسفي است توانست مردم را به سينما بکشاند . به نظرم آقاي مهرجويي توانسته اين پل را بين سينماي فرهنگي و سينماي مردم پسند بزند .
بله . فيلم مهمان مامان هم هر دو ويژگي را دارد . هم بهترين فيلم جشنواره فجر مي شود و هم به فروش حيرت انگيزي دست پيدا کرده است . من آرزو دارم اين اتفاق براي سينماي کودک هم بيفتد . مثلاً دوست دارم شخصي مثل بهمن قبادي که واقعاً دانش اين کار را دارد ، فيلمي بسازد که کودکان هم با ميل و رغبت آن را تماشا کنند .
اواخر دهه 60 سينماهايي با علامت خورشيد خندان داشتيم که به نمايش فيلم هاي کودکان اختصاص داشت . آيا دوباره وجود اين گروه از سينماها ضرورت دارد ؟
وجود چنين سينماهايي که قطعاً لازم هست . همان طور که براي لباس کودکان يک خيابان مشخص مثل بهار وجود دارد ، براي فيلم هاي آنان نيز همين نياز موجود است . چون حتي اگر مشکلات جذب مخاطب حل شود و خانواده هايي وجود داشته باشند که بخواهند فرزندانشان را مرتب به سينما ببرند ، بايد اطلاع رساني درست صورت بگيرد و مکان هاي مشخصي براي عرضه اين نوع فيلم ها تعيين شود . در حال حاضر هم پنج سينماي فلسطين ، کانون ، جي ، ناهيد و نور در تهران ، فقط فيلم کودک نمايش مي دهند . اما اين اتفاقي که شما اشاره کرده ايد با تداوم امکان پذير است . يعني دو ، سه سال متوالي فيلم کودک براي فرزندانشان داشته باشد . در اين صورت ما هم مجبوريم به فکر توليد بيشتر باشيم تا اين سالن ها خالي نماند و از طرف ديگر براي فيلمسازان کودک تضميني وجود دارد که فيلمشان مکاني براي عرضه دارد . همچنين براي پيوند بين ما و آموزش و پرورش ، وجود سالن هاي مشخص دائمي بسيار مفيد است . اطلاع رساني براي مخاطب کودک به شکل تبليغات روتين در سطح شهر کاربردي نيست . ما بايد قالب هاي مشخصي مثل همين سينماها را داشته باشيم . از طرفي پخش فيلم کودک از راه هاي سنتي جواب نمي دهد و بايد به راه هاي ابتکاري فکر شود . يکي از راه هايي که ما به آن
رسيده ايم تاسيس شرکتي است به نام آبي ، اين شرکت پخش کننده تخصصي فيلم هاي کودکان است . نه به اين معني که پخش کننده هاي ديگر اجازه پخش فيلم هاي کودک را ندارند . در واقع اي شرکت مجري طرح نمايش دبيرخانه حمايت از فيلم هاي کودک و نوجوان است . اداره سينماهايي که به نمايش فيلم کودک اختصاص دارند نيز به عهده اين شرکت خواهد بود . مثلاً آموزش و پرورش 19 سالن سينما دارد که ممکن است شامل حال اين بخش بشود . ما اعتقاد داريم پخش کننده ، بايد يک پخش کننده تخصصي باشد . با اين برنامه ها فکر مي کنم از ابتداي اين سال تحصيلي ما هر ماه براي بچه ها فيلم مناسب خواهيم داشت .
خبر خوشحال کننده اي براي سينماي کودک است . به عنوان آخرين سوال مي خواهم نظر شخصي شما را درباره الگوهاي موفق سينماي کودک چه در فيلم هاي ايراني و چه در فيلم هاي خارجي بپرسم . در واقع بيشتر منظورم اين است که مثال بزنيد .
به طور کلي ، به نظر من فيلم هاي موفق ، فيلم هايي هستند که مورد استقبال کودکان قرار مي گيرند . آقاي غلامرضا آزادي يک بار حرف خوبي زد ؛ اين که فيلم هاي ارزشمند سينماي کودک و نوجوان ما توسط بچه هاي ديگر کشورها ديده مي شود و بچه هاي خودمان از آنها محروم مي مانند . البته اغلب بچه هاي ما نه امکان ديدن آنها را پيدا مي کنند و نه رغبتي به ديدن آنها نشان مي دهند . اجازه بدهيد مثالي بزنم ، من يک بار آقايي را در خيابان ديدم که بلند بلند با خودش حرف مي زد . تصور کردم ديوانه است . اما بعد متوجه شدم که با موبايل صحبت مي کند . مثال حرف زدن آدمي با خودش ، مثل فيلم هاي بدون مخاطب است و يک نوع ديوانگي محسوب مي شود . البته در ميان فيلم هاي مخاطب پسند سال هاي 71 و 72 که زمان رونق سينماي کودک بود ، فيلم هاي مبتذل هم توليد شد که منظور نظر ما آنها نيستند .
مثال مشخصي از الگوهاي مورد نظرتان نزديد .
فيلم هاي گلنار ، گربه آوازه خوان و سفر جادويي از جمله فيلم هايي هستند که با الگوهاي ذهني من سازگارند . اساساً فيلم هايي که قهرمان کودک و نوجوان در شرايط از هم پاشيدگي خانواده ( گربه آوازه خوان ) يا دوري از خانواده ( گلنار ) قرار دارند ، بازگشت قهرمان به خانواده در پايان آنها براي بچه ها جذاب است . از نمونه هاي خارجي اين الگو مي توان به اليور توئيست ، پرنسس کوچک و با خانمان اشاره کرد . در اين نوع فيلمنامه ها کسي با کودک همراه مي شود که از خانواده او نيست . مثل خرس ها در گلنار يا گربه ها در گربه آوازه خوان . در الگوهاي موفق ضد قهرمان هاي داستان نسبت به قهرمان قوي تر عمل مي کنند . مثل جنگل در مقابل گلنار . يا بزرگ ترهايي که در گربه آوازه خوان بچه ها را باور ندارند و مقابل آنها مي ايستند . در اين داستان ها تلاش هاي قهرمان بايد چندين بار به شکست منجر شود تا لذت نهايي را بالا ببرد . مجموعه هري پاتر بهترين مثال براي رعايت الگوهاي روايت قصه وکشش دراماتيک محسوب مي شود . از نکات ديگر ، استفاده حداقلي از گفت و گو و سکانس هاي کوتاه با تعداد زياد است . معرفي مشکل قهرمان و رودررويي قهرمان و ضد قهرمان در دقايق اوليه نيز از نکات خيلي مهم است . مثل ئي تي که از دقيقه اول معلوم مي شود او از سياره جا مانده و بايد به آنجا برگردد . يکي از بهترين راه ها براي ورود سريع به ماجرا ، استفاده از روايت است .
منبع: ماهنامه فيلم نگار 25.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}