نقد فيلمنامه « شمعي در باد ; گزارش داستاني »


 

نويسنده: مهرزاد دانش




 
فيلمنامه نويسان : محمد هادي کريمي و پوران درخشنده ، بازيگران : بهرام رادان ، شهاب حسيني ، جمشيد مشايخي ، تهيه کننده و کارگردان : پوران درخشنده ، محصول 1382 .
خلاصه داستان : فرزين ، پسري با استعداد است که تحصيلات دانشگاه را رها کرده . او با رويا که سرپرستي يک موسسه خيريه را برعهده دارد و زندگي عرفاني اي براي خود در پيش گرفته آشنا شده و تصميم مي گيرد با او ازدواج کند . رويا در اثر حادثه اي از دنيا مي رود و فرزين که تحمل چنين فاجعه اي برايش طاقت فرساست ، معتاد مي شود . روند زندگي او تغيير مي کند و فقط به خوشگذراني در مهماني ها و مصرف مواد مخدر و قرص هاي توهم زا مي پردازد . او پس از ابتلاي يکي از دوستانش به ايدز ، گويا از خواب غفلت بيدار مي شود و دوباره به زندگي باز مي گردد و در پايان موسسه خيريه رويا را دوباره راه اندازي مي کند.
طبق مندرجات تيتراژ شمعي در باد ، پوران درخشنده و محمد هادي کريمي علاوه بر نگارش در فيلمنامه ، کار تحقيق را نيز انجام داده اند . اين نکته نشان مي دهد فيلمنامه شمعي در باد قرار نيست صرفاً راوي يک داستان دراماتيک باشد و بر مبناي استناد به واقعيت هاي پژوهشي استوار شده است . سابقه درخشنده و کريمي نيز به پر رنگي اين هدف ياري رسانيده است ؛ چنان که درخشنده در آثار قبلي اش ( چه داستاني ، چه مستند ) در پي موضوعات اجتماعي - خانوادگي از قبيل معلوليت هاي جسماني ، طلاق ، عقيمي ، فقر ، تعاون اجتماعي ، اعتياد و ... بوده است و کريمي نيز با عنايت به تخصص دانشگاهي اش ، فعاليت مربوط به پزشکي را معمولاً در تار و پود فيلمنامه اش به نحوي مي گنجانده است ( مثل اتانازي ) . حال در شمعي در باد ترکيب اين دو سابقه ، منجر به خلق فيلمنامه اي شده است که مبتني بر شواهد اجتماعي و پزشکي است و موضوع اعتياد ( چه اعتياد به مواد مخدر سنتي نظير هرويين و چه مواد مدرن مثل قرص اکستازي ) را زير سايه اين دو حيطه بررسي مي کند . از همين رو روند پردازش فيلمنامه بر اساس تسلسل دقيق روايي رويدادهاي داستان به مفهوم متعارفش نيست ، بلکه سبکي گزارش گونه را در قالب قصه دنبال مي کند و تلفيقي بينابين به عنوان داستاني - مستند را پديد مي آورد . کليت طرح نموداري فيلمنامه شمعي در باد به قرار زير است :
1. تعامل پرخاشگرانه فرزين با پدر ، مادر و ناشر ترجمه هايش
2. آشنايي فرزين با آيدا مهرزاد و علاقه مندي به افکار و عشق به شخصيت او
3. مرگ آيدا ؛ افسردگي فرزين و انزوايش در کوهستان
4. نجات فرزين از مرگ ؛ آشنايي فرزين با دکتر و هم نشيني با او و بابک در منزل مشترک و اعتياد تدريجي به هرويين و اقامت در خوابگاه دانشجويي و شرکت در اکس پارتي ؛ سقوط دکتر از ارتفاع
5. دستگيري فرزين و بابک و ابتلاي بابک به ايدز و برخورد فرزين با برادر ناتني اش پس از مرگ پدر و عزيمت مادر به خارج
6. ترک اعتياد و اطلاع از سلامت فرزين پس از مراقبت برادر ناتني اش
طي اين طرح 6 بندي ، مراحل اوج و فرود کلاسيک البته رعايت شده است ، آن چنان که 2 بند اول مرحله تعادل اوليه را تشکيل مي دهد ، بندهاي 3 و 4 و 5 مراحل آشفتگي را و آخرين بند وضعيت متعادل نهايي را ترسيم مي کند . در عين حال برخي از مراحل نيز خود از مقدمه چيني ، متن و موخره ( که اين موخره ، مقدمه مرحله بندي است ) ترکيب شده است . مثلاً مرگ آيدا و افسردگي فرزين ( بند 3 ) مقدمه ايجاد وضعيت بحراني پس از تعادل اوليه است که در ادامه به اعتياد فرزين ( بند 4 که طولاني ترين قسمت فيلمنامه است ) مي انجامد ، اما دستگيري پليس و مرگ دکتر و ابتلاي بابک به ايدز پايان بخش اين مرحله است که به نوعي مقدمه براي آخرين مرحله ، يعني مرحله تعادل ثانويه نيز به حساب مي آيد . فيلمنامه نويسان در عين تقيد به رعايت سبک کلاسيک فيلمنامه نويسي ، از ايجاد تمهيداتي جهت گزارش و به تبع آن مستند نمايي کارشان غافل نبوده اند . مثلاً اقامت سه دوست در منزل مشترک ( که بعداً مي فهميم متعلق به يکي از مشتريان بنگاه معاملات ملکي بابک است ) بدون پيش زمينه دراماتيک داستاني صورت مي گيرد که به نوعي حاصل حذف ترسيم چگونگي آغاز اقامت در آن است . و يا علت خروج فرزين از خوابگاه دانشجويي ( که البته مي دانيم اعتياد است ، ولي نمي دانيم چگونه مسئولان خوابگاه بدان پي برده اند ) صراحتاً عنوان نمي شود و يا همچنين از ترسيم تعقيب فرزين به دست پليس پس از بازرسي بدني اش صرف نظر مي شود و مخاطب يکدفعه در وسط اکس پارتي با حضور پليس رو به رو مي شود که اين ايجاز باز در گزارشي ترک کردن کار نقش داشته است . کم رنگ شدن تدريجي حضور پدر و مادر فرزين در طول فيلمنامه به ويژه از بند 4 به بعد که به مرگ اولي و مهاجرت دومي ختم مي شود ، از جمله مصاديق همين نوع تمهيدات است . در واقع فيلمنامه روايت از نوع محدود است و اغلب همراه با حضور فرزين شکل مي گيرد و کمتر فصلي است که فرزين در آن حضور ندارد ( مثل صحنه گفت وگوي مادر و پدر ، مادر با جمشيدي ، مادر با بابک و دکتر ) که بهتر بود اين فصل ها حذف مي شد تا سبک گزارشي فيلمنامه به صورت بي نقص تري تدوام يابد .
اما فيلمنامه ابهاماتي نيز دارد که از جنس ايجاز جهت شکل گيري سبک گزارشي و مستندوار نيست و بيشتر اشکال فيلمنامه به نظر مي آيد . اين ابهامات از قضا ، در ارتباط با مهم ترين گروه هاي فيلمنامه به وجود آمده اند و ناشي از ضعف در شخصيت پردازي و موقعيت پردازي هستند و اتفاقاً در هر سه مرحله تعادل « الف » ، آشفتگي « ب » و تعادل « پ » به چشم مي خورند .
عشق فوق العاده فرزين به آيدا و علاقه مندي مفرط او به ديدگاه عرفاني اي که آيدا معرفي مي کند اولين مشکل از اين نوع است . براي محصل نخبه اي همچون فرزين که مطالعات مختلف ( حتي خارجي ) در باب شناخت مسائل متافيزيکي داشته است ، ايدئولوژي کليشه اي آيدا ( طبيعت گرايي ) چه جذابيتي مي تواند داشته باشد که به عشقي چنين افراطي بينجامد ؟ در خصوص علت روي آوردن فرزين به اعتياد تا اين حد افراطي ؛ اگر چه ريشه هايي نظير طلاق والدين ، نوميدي و همچنين روحيه حقيقت جويي اش که در آغاز با آن آشنا شده بوديم ، در تقابل و تناقض با اين روند قرار مي گيرد و چندان قابل باور نيست که چگونه فردي آن همه عدالت طلب و حقيقت ياب ، يکدفعه تبديل به يک لات طعنه زن علاف مي شود ؟ دکتر چرا با آن سواد و هوش سرشار ، چنان خود را تسليم مواد روان گردان مي کند که از بلنداي ارتقاع به سمت مرگ سقوط کند ؟ علت ايدز بابک چيست ؟ ظاهراً فرضيه فيلمنامه نويسان آن است که هر کس معتاد مي شود ايدز هم مي گيرد که البته مي دانيم فرضيه اغراق آميزي است ، به ويژه در ارتباط با بابک که با توجه به ثروتمندي نسبي اش ، بعيد مي نمايد از راه سرنگ آلوده به اين ويروس مبتلا شده باشد ، مگر آن که طرق ديگري نظير آميزش جنسي در ميان باشد که باز فيلمنامه به اين قضيه اشاره اي نکرده است . مهم ترين مشکل فيلمنامه در ارتباط با فرجام فرزين است که پس از ملاقات با برادرش و افتادن در وان آب جوش حمام در اثر نشئگي ، داخل بيمارستان مي شود و در آنجا ناگهان سر بر دوش برادر مي نهد و مي گريد و دست از اعتياد مي شويد . آيا براي فيلمنامه اي که تمام فصل هايش در ارتباط با توصيف و تبيين ابتلاي يک انسان به اعتياد طراحي شده است ، سخيف نيست که ترک اين اعتياد در دو سه سکانس نهايي ، آن هم به اين صورت شتاب زده رقم بخورد و در واقع سر و تهش به هم آورده شود ؟ فيلمنامه اي که قرار است حالت گزارشگري مستندوار داشته باشد ، چگونه اعتياد را در سخنراني غراي برادر معتاد و افتادن در آب جوش حمام خلاصه مي کند ؟ برادر که مثل سوپرمن در آخرين لحظه پيدايش شده ، واجد چنين نقش کليدي در کليت فيلمنامه نيست ، اما سرانجام گره ها به دست او باز مي شود و عجيب تر آن که در پايان مجدداً به آيدا و ايدئولوژي او اشاره مي شود ، در حالي که اين شخصيت و طرز تفکرش هيچ نقشي در نجات فرزين از چنگ اعتياد نداشته است و آن ارجاع يک امر زائد به شمار مي آيد ، کما اين که روي آوردن فرزين به قرآن و خدا در پايان فيلمنامه بيش از اندازه شعاري و غير قابل پذيرش است ، زيرا در طول فيلمنامه هيچ اثري از اين نوع تقيدات حس نکرده ايم که حالا پس از توبه فرزين بخواهيم به آنها بازنگري داشته باشيم .
ابهامات بالا هم به بعد دراماتيک و داستاني شمعي در باد لطمه زده است ( چرا که روند منطقي اش انگيزش آدم ها و موقعيت ها را ناقص دنبال مي کند ) و هم به وجه گزارش گونگي آن ( چرا که از بسياري استنادها صرف نظر کرده است ) . اين نقيصه موجب شده است فيلمنامه نويسان نتوانند به نقطه مطلوبي که در خلق يک فيلمنامه تلفيقي ( داستاني - گزارشي ) مدنظر داشته اند برسند ؛ اگر چه در نسبت با فيلمنامه هاي قبلي خانم درخشنده ، شمعي در باد به رغم تمام ضعف هايش يک نقطه عزيمت محسوب مي شود و مي تواند نويد بخش نگارش فيلمنامه هايي عميق تر و با چفت و بست تر از جانب ايشان باشد .
منبع: ماهنامه فيلم نگار 25.