علامه سيد ابوالحسن حافظيان


 

نويسنده: سيده قدسيه فيروز حافظيان




 

علامه سيد ابوالحسن حافظيان و گسترش علم و عرفان و نشر دين اسلام و زبان فارسي در شبه قاره هند
 

عارف بزرگوار سيد ابوالحسن حافظيان در سال 1297 هـ ش در مشهد مقدس قدم به عرصه وجود نهاد. پدرش حاج سيد ميرزا آقا و مادرش بي بي معصومه خاتون هر دو از انسان هاي مؤمن و پارساي زمان خود بودند و چون پدرش به رياضيات و علوم غريبه مشغول بود، او هم شوق و علاقه زيادي به اين رشته نشان مي داد. پدر که متوجه علاقه او گرديده بود سيد ابوالحسن را به شيخ حسنعلي اصفهاني (نخودکي) طاب ثراه که در آن وقت در مشهد اقامت داشت معرفي کرد تا در محضر وي حاضر شوند و نزد آن استاد فرزانه درس بخواند. مرحوم اصفهاني (نخودکي) هم او را پذيرفت و تحت تعليم و تربيت قرار داد. حافظيان روزها در مدرسه ميرزا جعفر تحصيل مي کرد و شب ها در حجره فوقاني صحن عتيق جنب ايوان عباسي به عبادت و رياضت مشغول بود. خيلي زود در اثر استعداد سرشار، نزد استادش مرحوم شيخ حسنعلي نخودکي بسيار مقرب گرديد و گوي سبقت را از ديگران ربود. استاد در مکتب و مجلس درسش نور، صفا، وارستگي و آزادي را در سيماي ابوالحسن رصد کرد و به هوش و ذکاوت او بيش از ديگران پي برد. و به تربيت وي همت گماشت، سيد ابوالحسن خيلي زود مقدمات صرف و نحو، رياضي، طب، نجوم، هيئت، فقه و اخلاق و ... را فرا گرفت و در هر يک از آنها به کمالي شايسته و بايسته نائل آمد. او در اين ايام هميشه مترصد بود از اساتيد ديگر هم استفاده کند. او از عالمان و عارفاني که براي زيارت از شهرهاي ايران و کشورهاي ديگر به مشهد مقدس مشرف مي شدند نيز بهره مند مي گرديد.
علاوه بر حاج شيخ حسنعلي نخودکي، دو استاد بزرگ عصر علامه سيد موسي زرآبادي و علامه حاج سيد مظهر حسين هندي، در رشد معنوي استاد حافظيان تأثير بسزايي داشتند. او به واسطه زهد و تقوا و به جهت حُسن خلق موروثي و خدادادي در ميان افراد عام و خاص شهر مشهد مقدس مشهور شد و تا پايان عمر از محرمان و مشاوران و مشکل گشايان مردم به شمار مي رفت و از خرمن دانش و ادعيه او عام و خاص بهره مي گرفتند.

حافظيان در سرزمين هندوستان
 

استاد سيد ابوالحسن حافظيان به سبب يک بيماري طولاني ذات الريه در اوايل جواني و شفا يافتن او توسط جد بزرگوارش حضرت امام رضا (ع) که خود مبحث جداگانه اي دارد، به تجويز اطبا که بايد در زمستان به گرمسير برود، در سال 1316 به سرزمين هندوستان سفر کرد و در حدود نيم قرن در هند و پاکستان زندگي کرد. او پس از استقلال پاکستان يکي از شخصيت هاي علمي و با نفوذ اين کشور به حساب مي آمد و با حفظ مليت ايراني خود خدمات زيادي به همنوعان، بخصوص ايرانيان کرد. ايشان رئيس انجمن ايرانيان در پاکستان محسوب مي شد و به مشکلات آنان بسيار همت مي داد. او مريدان و علاقه مندان بسياري در ميان دانشمندان و دانشگاهيان داشت و اکثر مردم آن سرزمين پهناور به او عشق مي ورزيدند. خانه او مرکز رفت و آمد مردم بود و او با فروتني همه را مي پذيرفت و گره از مشکل شان مي گشود. حافظيان با علامه اقبال پاکستاني دوستي و آشنايي داشته است و جريان هايي را از ايشان نقل مي کردند. آقا سال هاي آخر عمرشان به فکر افتادند که شرح حالي براي علامه اقبال بنويسند حتي صفحاتي نيز از اين شرح حال نوشته شد بخصوص علل گرايش اقبال به ايران و تشيع در آن شرح حال بررسي شده بود.
روزنامه معروف و پرتيراژ «دان» در هند حدود 50 سال پيش مطالب مفصلي در مورد کتاب لوح محفوظ به چاپ رساند که ايشان آن را تصنيف کرده و به چاپ رسانيد. آن روزنامه در آن مقاله حافظيان را با تيتر «دانشمند و رياضيدان بزرگ» خطاب کرده بود.
در آن روزگار عکس اين عارف بزرگوار در اکثر کتابفروشي هاي هند بود و بسياري از مردم هند عکس او را در خانه خود داشتند.
عزيز الله عطاردي در کتاب «فرهنگ خراسان» بخش طوس در شرح حال ايشان نوشته اند:
او پس از تحصيلات و فراگيري علوم متعارف و کسب فيوضات معنوي از محضر اساتيد از جمله مرحوم نخودکي و سيد موسي زرآبادي، عازم هندوستان شد و در آن کشور پهناور مقيم گرديد او در هندوستان به محافل و مجالس اهل علم و ادب و عرفان نزديک شد و در اکثر شهرها و ولايات هندوستان به تحقيق و تفحص پرداخت و با طبقات گوناگون آشنا شد حافظيان پس از مدتي اقامت در هند يکي از شخصيت هاي بزرگ مسلمان در آن کشور گرديد و در همه شهرها و ولايات مشهور شد.
راه درست و کلام گيرا و روش اسلامي او هندوهاي بسياري را تحت تأثير اسلام قرار داد و مسلمان کرد.
او در اطراف و اکناف هندوستان، شهرها و ولايات گوناگون را سياحت کرد و از گوشه و کنار هند ديدن کرد. در شهرهاي «هردوار» و «ريشي کيش» و «لچمن جولا» در کنار رود گنگ با مرتاضان بزرگ هند ملاقات و گفتگو کرد.
حافظيان در سراسر هندوستان عالمان صاحب کمال را پيدا کرد. در مناطق مختلف کشمير و سرزمين پهناور هند گردش کرد و دين اسلام را در آن سرزمين ترويج داد و هندوهاي بسياري به اسلام گرويدند که شرح آن مفصل است و فرصتي طولاني مي طلبد که کرامات و کمالات اين سيد بزرگوار را در سال هاي اقامت در شبه قاره هند به رشته تحرير بياوريم.

ازدواج و خانواده
 

استاد حافظيان در ميان خانواده خود فردي بسيار مهربان و پدر و همسري پر عطوفت و واقعاً با رفتار و منشي اسلامي بود. امور زندگي داخلي و اداره و تربيت فرزندان به دست بانوي ارجمند و با تدبيرش بود و با اينکه آقا به واسطه ناراحتي تنفسي که داشتند و به تجويز پزشکان در زمستان و هواي سرد به سفر هند و پاکستان مي رفتند همسرشان با درايت فرزندان را در مسافرت هاي زمستاني پدر اداره مي کرد و در کمالات آنان مي کوشيد و آنان را به ثمر مي رساند.
البته حافظيان بعد از سال هاي زياد اقامت در هندوستان به توصيه دوستان و مريدان خود با دختر پروفسور ميرزا «علي نقي شريفي» که از استايد دانشگاه بمبئي بود، ازدواج کردند. اين دختر از نسل پيامبر اکرم(ص) و از نوادگان ميرسيد علي همداني عارف بزرگ کشمير بود. بعد از ازدواج، ايشان براي تکميل «لوح محفوظ» (لوح محفوظ در علم اعداد نوشته شده و در موضوع خود کتاب مهمي است) از بمبئي به کشمير رفتند و «لوح محفوظ» را بعد از مدتي طولاني در کشمير به پايان رساندند و به بمبئي برگشتند و با همسر خود بعد از سالياني عازم ايران و مشهد مقدس شدند و به شهر زادگاه خود بازگشتند و در اين شهر مقيم شدند.

حافظيان در پاکستان
 

حافظيان پس از آزادي هندوستان و تأسيس کشور پاکستان به کراچي منتقل شد و در اين شهر مقيم گرديد. او با اينکه ايراني بود و شناسنامه ايراني داشت ولي مسلمانان او را هندي و در اواخر پاکستاني تلقي مي کردند او در تأسيس پاکستان و همکاري با رجال مسلمان و شيعيان هند همکاري و تشريک مساعي مي کرد. سيد ابوالحسن حافظيان با اينکه اهل عرفان و معنويت بود و مردم او را به اين عنوان مي شناختند در کراچي به شغل تجارت هم مشغول بود و زندگي خود را از راه کسب و کار و تجارت تأمين مي کرد و از وجوهات شرعيه و تبرعات هرگز استفاده نمي کرد و دهها هزار مسلمان از شيعه و سني او را مي شناختند و از نفس گرم او سود مي بردند.
محقق انديشمند، استاد «عطاردي» در کتاب «فرهنگ خراسان» مي نويسد: در سفر اول به شبه قاره هند و پاکستان با وي آشنا شدم و در منزل او در کراچي براي اولين بار او را ملاقات کردم و از وي براي تحقيق و تتبع و مطالعات اسلامي کمک خواستم و از وي درخواست کردم تا مرا با رجال علم و ادب و مديران کتابخانه ها که اغلب از آشنايان و علاقه مندان او بودند، آشنا کند. در ملاقات نخستين پيام مرحوم شيخ عبدالحسين اميني مؤلف بزرگ کتاب الغدير را به وي رسانيدم و گفت حضرت آقاي اميني (علامه اميني) به من فرمودند: «در کراچي نزد آقاي حافظيان برويد که او کليد هند و پاکستان است.»

بناي مسجد در کشمير
 

حافظيان در شهر سرينگر کشمير براي شيعيان محله «گرو بازار» مسجدي ساخته است و اين مسجد براي شيعيان آن محل بسيار مورد استفاده مي باشد، در دامنه کوه «ترال» کشمير کوهها و آبادي هاي زيادي مي باشد و گروهي در آنجاها زندگي مي کنند. آنها سمت قبله را به درستي تشخيص نمي دادند. در آنجا برجي مربعي ساختند و سنگي در آنجا نصب کردند و قبله را روي آن سنگ مشخص نمودند.
حافظيان را در هندوستان ابوالحسن مشهدي مي گفتند. او قبل از اينکه به پاکستان مهاجرت کند به ابوالحسن مشهدي معروف بود.
منبع: ماهنامه پيام زن شماره 210