کشفي که آرکيوپ تريکس را تکان داد!


 

نويسنده: عرفان خسروي




 
هفته گذشته پروفسور شوشينگ ديرينه شناس مشهور چيني که طي 10 سال گذشته چندين مقاله درباره دايناسورهاي پردار جديد چيني در مجله نيچر منتشر کرده، با توصيف دايناسور پردار جديدي به نام Xiaotingia، (شيائوتينگيا) از چين، جهان ديرينه شناسي را حيرت زده کرد. بررسي اين سنگواره جديد و اطلاعات جديدي که از آن به دست مي آيد، باعث جابه جا شدن جايگاه آرکيوپ تريکس (Archaeopteryx) در درخت تکاملي دايناسورها شده است. طبق اطلاعات جديد، آرکيوپ تريکس اکنون خويشاوندي نزديک تري با راپتورهاي بزرگ بي پرواز مثل ولاسي راپتور دارد تا پرندگان امروزي. انتشار اين مقاله باعث شده تا خبرهايي با اين محتوا که «پرنده بودن آرکيوپ تريکس رد شده است.» در بسياري از خبرگزاري ها و وبلاگ هاي علمي پخش شود. اين برداشت البته باعث اعتراض دانشمندان ديرينه شناس هم شده است، طوري که چنين عبارت هايي را «گزاره هاي غير علمي براي ريختن آب به آسياب طرفداران زمين تخت و عمر شش هزار ساله زمين» توصيف کردند. در واقع اين کشف نه تنها خللي در پرنده بودن آرکيوپ تريکس وارد نمي کند، بلکه برعکس باعث مي شود ازين پس ولاسي راپتور و دوستان غول پيکرش هم به عنوان تباري از پرندگان تلقي شوند؛ آن هم به عنوان نخستين تباري از پرندگان که قدرت پرواز خود را از دست داده اند و به زندگي روي زمين و دويدن اکتفا کرده اند. علت اين امر از آنجا ناشي مي شود که تعريف علمي پرندگان در رده بندي هاي نوين، زير گروهي از دايناسورهاست که شامل جديدترين نياي مشترک مي شود. بنابراين با توجه به جايگاه جديد آرکيوپ تريکس، نياي مشترک آرکيوپ تريکس، نياي ولاسي راپتور و ديگر راپتورهاي شکارچي هم خواهد بود. با توجه به شواهد سنگواره اي در مورد تکامل راپتورهاي شکارچي، مشخص است که جهت تغييرات تکاملي از سمت موجودات کوچک پرواز گر به سمت راپتورهاي سنگين ناتوان از پرواز بوده است. بنابراين اهميت ديگر اين کشف در اينجاست که نشان مي دهد نياي مشترک پرندگان و اين راپتورهاي شکارچي، حيواناتي درخت زي، کوچک، پروازگر و از همه مهمتر دانه خوار و ميوه خوار بوده است، همچنين دانه خواري از همان ابتدا در تکامل پرندگان نقش مهمي داشته و تنها برخي شاخه هاي جانبي تکامل پرندگان، به حيواناتي شکارچي (مثل ولاسي راپتور) تکامل يافته اند.

سرنوشت غم انگيز توله خرس هاي قطبي
 

گرمايش جهاني که عامل اصلي آن افزايش ميزان دي اکسيد کربن ناشي از فعاليت هاي انساني در اتمسفر زمين است، کم کم سرنوشتي غم انگيز را براي بسياري از جانداران رقم مي زند. توله خرس هاي قطبي نيز از جمله جانداراني هستند که از اين سرنوشت غم انگيز در امان نيستند. خرس هاي قطبي به صورت طبيعي جانداراني آبزي نيستند و شکار، توليد مثل و زاد و ولد آنها روي کوه هاي يخي يا روي خشکي انجام مي شود. در بررسي هاي پيشين اعلام شده بود که اين جانداران براي رسيدن به يک توده يخي بايد صدها کيلومتر شنا کنند. چنين مسافتي براي خرس هاي قطبي کوچک خطربزرگي به شمار مي آيد. از يک طرف، تغييرات شديد آب و هوايي لايه هاي يخ را از خرس هاي قطبي دور مي کنند و آنها مجبورند براي استراحت و يافتن غذا، مسافت هاي طولاني تري را شنا کنند. از طرف ديگر، خرس هاي قطبي هم مثل انسان ها، هنگامي که در جريان هاي شديد آب قرار مي گيرند، نمي توانند مسير تنفسي خود را مسدود کنند و از اين رو نجات آنها از ميان توفان هاي شديد و امواج بزرگ کار بسيار دشواري است. در عين حال جثه توله خرس ها بسيار کوچک است و بدن آنها چربي کافي ندارد تا عايقي در برابر سرماي آب هاي قطبي باشد. علاوه بر اين توله خرس ها، شناگران حرفه اي نيستند و از اين رو به زحمت بتوانند جان خود را از امواج خروشان نجات دهند. به گفته محققان، در حال حاضر از هر 11 خرس قطبي، 5 خرس در حين شنا در مسافت هاي طولاني، توله هاي خود را از دست مي دهند.

تلفيق مديريت جهاني با رويکرد انجمن هاي محلي براي نجات پلنگ هاي برفي
 

نويسنده: زينب همتي
به تازگي تعدادي پلنگ برفي در بخش هاي کوهستاني شمال شرق افغانستان ديده شده. اين پلنگ هاي برفي از کمياب ترين حيوانات جهان محسوب مي شوند. اين کشف، اميدها براي بقاي کمياب ترين گربه سان را- که در مرتفع ترين نقاط کره زمين زندگي مي کند- افزايش داده است. محيط بانان حرفه اي انجمن حمايت از حيات وحش با استفاده از دوربين هايي که در 16 نقطه متفاوت کوهستان هاي افغانستان کار گذاشته شده بود، به حضور اين گربه سان عظيم پي بردند. اين عکس ها، نخستين تصاوير پلنگ هاي برفي افغانستان محسوب مي شود. در حال حاضر بين 4500 تا 7500 قلاده پلنگ برفي در کوهستان هاي آسيا زندگي مي کند. کارشناسان معتقدند جمعيت اين پلنگ ها در 16 سال گذشته، حدود 20 درصد کاهش يافته است. به همين دليل انجمن بين المللي حمايت از حيات وحش، اين جانور را گونه اي در معرض خطر تعيين کرده است. عوامل بسياري مانند شکار غيرقانوني اين جانوران براي پوست گران قيمت آنها، حمله روستاييان و چوپانان به آنها و اسير کردن پلنگ هاي زنده براي فروش، مانع حيات آرام پلنگ هاي برفي در کوهستان هاي اين ناحيه مي شود. به همين دليل انجمن حمايت از حيات وحش براي محافظت از اين موجود کمياب، وارد عمل شده است. آنها براي اين کار با انجمن هاي محلي همکاري مي کنند و محيط بانان را آموزش داده و کارهاي خود را به مناطق ديگر هم گسترش مي دهند. کارشناسان معتقدند که با توجه به رويکردهاي مديريتي بر پايه انجمن هاي محلي، مي توان اميدوار بود پلنگ برفي در طولاني مدت در افغانستان زنده بماند و جمعيتش زياد شود. البته برخي از اقداماتي هم که انجمن حمايت از حيات وحش تا کنون انجام داده است، نتيجه بخش بود. هم اکنون در تمام مدارس کوهستان هاي شمال شرق افغانستان، دانش آموزان را با پلنگ هاي برفي آشنا کرده و چيزهاي بسياري درباره لزوم و اهميت حفظ نسل آنها با کودکان مي آموزند.
همچنين تا به امروز 59 محيط براي حفاظت از اين گربه سانان آموزش ديده اند. اين محيط بانان نه تنها بر وضعيت و جمعيت پلنگ هاي برفي نظارت مي کنند، بلکه از جانداران ديگري چون گوسفند مارکوپولو و بز کوهي نيز محافظت و با شکارچيان غير قانوني مقابله مي کنند. «پيتر زالر» - مدير منطقه آسيايي اين انجمن - مي گويد: «اين کشف بسيار فوق العاده است. در واقع، اکنون واقعاً مي توان به بقاي پلنگ هاي برفي در افغانستان اميداور بود. فعلا وظيفه ما اين است که مطمئن شويم آينده اين جانوران خارق العاده در افغانستان امن است.» گفتني است سازمان توسعه بين المللي ايالات متحده از انجمن حمايت از حيات وحش پشتيباني مي کند. اين انجمن از سال 2006 مشغول رسيدگي و حمايت از جانداران کوه هاي افغانستان است.

فرانکشتاين دنياي حشرات
 

حدود يکصد تا 146ميليون سال پيش، موجودي عجيب و غريب در گل و لاي اطراف رودخانه لول مي خورد و براي خودش حفره و لانه مي ساخت. بدن اين موجود عجيب و غريب با بدن بسياري از حشرات امروزي تفاوت داشت. اين حشره داراي بال بود و حلقه هاي مياني بدن سنجاقک ها را داشت. رگه هاي روي بال هاي اين حشره شبيه بال هاي Mayfly ها (حشره يک روزه) و پاهاي جلويي اش شبيه پاهاي مانتيس بود. در حقيقت به دليل همين شکل ظاهري عجيب اين حشره- که ترکيبي از چندين حشره است- اين جانور را «فرانکشتاين» مي نامند. اکنون محققان موزه دولتي تاريخ طبيعي آلمان توانستند با بررسي مکان هاي ديرينه شناسي برزيل، بقاياي فسيل دو نمونه بزرگسال و 30 نوزاد کرمي شکل (لارو) اين حشره را کشف کنند. فرانکشتاين با نام علمي Coxoplectoptera طبقه بندي مي شود. اين حشره که در واقع يک حشره ماقبل تاريخ محسوب مي شود، ميليون ها سال قبل منقرض شد و هيچ حشره مدرني از آن به وجود نيامده است. فسيل هاي کشف شده از اوايل دوره کرتاسه، يعني حدود 120 ميليون سال پيش باقي مانده است. دانشمندان مي گويند لاروهاي Coxoplectoptera به بچه ميگوهاي رودخانه شباهت دارد. به نظر مي رسد نزديک ترين خويشاوند Coxoplectoptera، حشره يک روزه (Mayfly) باشد. اين حشره ويژگي هايي شبيه به پشه و سنجاقک دارد و بيشتر چرخه زندگي خود را در آب و به شکل لارو مي گذارند و به محض اينکه وارد مرحله بزرگسالي شد، توانايي پرواز پيدا مي کند. اين حشره تنها در طول دوره لاروي غذا مي خورد و در دوره بزرگسالي توانايي هضم غذا را از دست مي دهد. تنها هدف اين حشره از بزرگسالي آن به طور متوسط تنها 12 ساعت طول مي کشد. اين در حالي است Coxoplectoptera مي توانست در تمام دوره زندگي خود غذا بخورد و حتي به نظر مي رسد که يک حشره شکارچي بوده است.

بهشتي به نام جنوبگان
 

جنوبگان، سردترين و دور افتاده ترين نقطه سياره زمين است. جنوبگان سرزميني است شامل کوهستان بي حاصل که زير لايه يخي به ضخامت بيش از سه کيلومتر پنهان شده است. بادهاي سرد، در سواحل اين منطقه جولان مي دهند و در زمين آنجا تاخت و تاز مي کنند. توفان هايي که چندين هفته ادامه دارد، توده هاي يخ را جابه جا مي کنند. با اين همه به نظر مي رسد تصور مکاني منجمد از جنوبگان، دائمي نبوده است، زيرا حدود 100 ميليون سال پيش، قطب جنوب بهشتي گرمسيري بوده است. به گفته محققان دانشکده زمين محيط زيست دانشگاه ليدز، قطب جنوب منطقه اي سرسبز و زيبا بوده است که تعداد زيادي از پستانداران از قبيل پوسام ها و سگ هاي آبي در آن زندگي مي کردند. آب و هواي اين منطقه کاملا گرمسيري بود و اين منطقه در واقع طي دوره زمين شناسي اخير، دچار چنين سرمازدگي اي شده است. پروژه هاي حفاري، تصويرها و تجسس هاي ماهواره اي نشان مي دهد که در آن زمان نه تنها جنوبگان، بلکه کل جهان تحت تأثير افزايش دماي هوا قرار داشت و اين شرايط آب و هوايي با نوسان ميزان دي اکسيد کربن در اتمسفر زمين ارتباط داشت. به گفته محققان، حدود 55 ميليون سال پيش، در هر يک ميليون بخش از اتمسفر، هزار بخش دي اکسيدکربن وجود داشت و اين ميزان دي اکسيد کربن به اندازه اي زمين را گرم مي کرد که تمامي يخ هاي موجود در آن ذوب شود، به شکلي که سطح آب درياها 60 متر بالاتر از سطح درياهاي امروز بود. ميزان دي اکسيد کربن کنوني 390 بخش در يک ميليون بخش از اتمسفر است که اين ميزان از کربن در نتيجه آلودگي هاي کارخانه اي، نيروگاه ها و وسايل حمل و نقل، توليد شده و ميزان دي اکسيد کربن موجود در اتمسفر را از 280 بخش در يک ميليون بخش از اتمسفر در دوران پيش صنعتي به اندازه قابل توجهي افزايش داده است.
اين ميزان دي اکسيد کربن، توانسته است گرماي جهاني را يک درجه سلسيوس افزايش دهد. با توجه به افزايش کنوني دي اکسيدکربن که سالانه دو بخش در اتمسفر است، تا زماني که ميزان دي اکسيد کربن به هزار بخش در يک ميليون بخش از اتمسفر برسد، راه درازي در پيش است اما همين مقدار دي اکسيدکربن نيز مي تواند به زودي حجم زيادي از يخ هاي زمين را ذوب کند. حفاري هاي محققان در عمق يک کيلومتري يخ هاي بستر درياي «ويلکزلند» در شرق جنوبگان، حضور بقاياي گرده گياهان گرمسيري را نشان مي دهد. اين نشانه ها به اين معني است که جنوبگان زماني همانند استوا گرم بود. درک اينکه چه عواملي باعث شد که مقدار دي اکسيد کربن اتمسفر زمين اين چنين دچار نوسان هاي شديد شود، توجه دانشمندان بسياري را به خود جلب کرده است. برخي فرضيه ها مي گويد در آن دوران خاص، حرکت هاي صفحه هاي تکتونيکي باعث آزاد سازي دي اکسيد کربن از صخره ها و رسوبات کربناتي مي شد و به اين ترتيب جهان گرم شد. اما بعدها کربن اتمسفر توسط موادي جذب و در نتيجه زمين کم کم سرد شد. محققان معتقدند زماني که گذشته جنوبگان آشکار شود، ديدگاهي دقيق تر از آينده زمين در چند صد سال آينده به دست مي آيد. شايد آن موقع، زمين سياره اي داغ باشد که زير انبوهي از آب غرق شده باشد!

طوطي ها همديگر را به اسم صدا مي زنند
 

توانايي هاي زبان طوطي ها بسيار فراتر از تقليد صداي انسان است. اين پرندگان مي توانند صداي سگ ها، گربه ها و ديگر حيوانات را هم تقليد کنند و حتي مي توانند در گفت و گو با انسان به برخي پرسش ها، جواب هايي هم بدهند. به همين دليل اين پرسش براي دانشمندان ايجاد شده است که چرا طوطي ها بايد براي تقليد واژگان پيچيده، اين قدر انرژي و زمان مصرف کنند؟ ديگر اينکه تکرار صداهايي که اين پرندگان مي شوند براي آنها چه مزيتي دارد؟ دانشمندان دانشگاه کورنل در بررسي هاي خود دريافتند هر يک از طوطي هاي درون گروه، اسمي دارد که پرندگان ديگر، او را با آن نام مي شناسند. اين اسم را والدين براي جوجه هاي خود انتخاب مي کنند و تمام اعضاي گروه، آنها را آن قدر به اين نام صدا مي زنند تا جوجه اسم خود را ياد بگيرد. اين تحقيق که با هدف درک توانايي هاي زباني در برخي پرندگان به ويژه پرندگان «سخنگوي مقلد» انجام شد، نشان داد که توانايي بياني طوطي ها تنها به مسائل ژنتيکي و تقليد صدا محدود نمي شود بلکه اين پرندگان با گذشت زمان و در اثر صحبت با ديگر اعضاي گروه يا در بين خانواده، مي توانند به زبان خود با يکديگر حرف بزنند. به اعتقاد بسياري از پرنده شناسان، اين پرندگان که در گروه هاي اجتماعي پويا زندگي مي کنند، از توانايي تقليد صدا براي دعواهاي درون گروهي استفاده مي کنند. علاوه بر اين دانشمندان دريافتند توانايي تقليد و تکرار آواها، براي برقراري ارتباط درون گروهي و صدا زدن اعضاي گروه به اسم است. اين محققان در اين خصوص توضيح دادند: «مشکل اصلي در تحقيقات ما جمع آوري تشخيص تغييرات آوايي اين پرندگان بود. در حقيقت غير ممکن است که با شنيدن صداي طوطي ها به راحتي بتوان تغييرات آوايي را درک کرد. تنها روش براي بررسي زبان طوطي ها، تبديل آواهاي آنها به يک نمودار طيفي و تجزيه رايانه اي طيف ها براي مشاهده تکرارها يا تغييرات آوايي است.» بررسي ها نشان داد که طوطي ها براي برقراري ارتباط با ساير اعضاي گروه، آنها را به اسم صدا مي زنند. براي مثال وقتي به آشيانه باز مي گردند، صوت خاصي را منتشر مي کنند و بيشتر، جواب اين صوت را از شريک زندگي خود دريافت مي کنند. اين صوت را به زبان انسا ها مي توان اين طور ترجمه کرد: «عزيزم، من برگشتم!»
منبع: نشريه همشهري دانستنيها شماره 35