نگاهي به مديريت زمان در سوره ي عصر


 






 

بخش دوم:
 

در بخش اول، برايت از زيبايي و حس زيبايي شناختي گفتم، دانستيم كه براي رسيدن به حس زيبايي شناختي، اول بايد زيبايي ها را احساس كرد. حالا اگر آماده باشي، به تماشاي گوشه اي از زيبايي هاي سوره كوچكي كه در شماره ي پيش وعده داديم مي نشينيم. ياد هست كه چه سوره اي بود؟ سوره اي درباره ي مديريت زمان گفت و گو مي كرد؛ (سوره ي عصر) پيشنهاد اين است كه قبل از هر كاري، قلم برداري و هرچه درباره ي مديريت زمان و برنامه ريزي مي داني بر قلب كاغذ بنشاني.
ساده تر بگويم؛ فرض كن تنها يك سال فرصت داري. در نظر داري در اين مدت برنامه اي ويژه (كه مثلاً حفظ قرآن يا آموزش زبان دوم را) انجام دهي. اول چه كار مي كني؟ پيش از هرچيز طرحي زمان بندي شده را تهيه مي كني، طرحي كه هم به مراحل كار اشاره داشته باشد، هم موانع راه را در نظر بگيرد و هم در طول مسير تو را پرانگيزه تر از پيش به جلو ببرد. آيا مي تواني چنين طرحي تهيه كني؟ اكنون با اين نگاه به سراغ سوره ي عصر مي رويم:
به نام خداوند بخشنده ي مهربان
به عصر (و زمان) سوگند،
كه انسان ها همه در زيان به سر مي برند.
جز آن كسان كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته كردند.
و يك ديگر را به درستي و پاي داري سفارش نمودند.
از دل اين سوره ي كوتاه، شش اصل برنامه ريزي به دست مي آيد: 1- توجه به عامل زمان؛ 2- توجه به شناخت انسان و نقطه هاي قوت و ضعف او؛ 3- توجه به همراهي هم كاران و هم راهان؛ 4- توجه به اصول و ضوابط برنامه؛ 5- توجه به افزايش انگيزه ها.
همه ي اين اصول در سوره اي كم تر از دو سطر آمده است. در اين بخش نگاهي به اولين آيه ي اين سوره ي زيبا مي اندازيم:
آيه ي اول با سوگند به زمان آغاز مي شود؛ والعصر (به زمان و عصر كه هنگام سنجش سود و زيان است سوگند). با سوگند به زمان، اين نكته در دل هاي ما زنده مي شود كه:
1- زمان، چيزي مقدس است و به گفته ي پروين اعتصامي (آخر اين درّ گران مايه بهايي دارد).
2- زمان و گذر لحظه ها را باور كنيم و به فرموده ي حضرت علي (ع): «فرصت ها چونان ابرها در گذرند. پس آن ها را غنيمت شماريد!» توجه كنيم.
3- هيچ گاه اهمال كاري هاي خودمان را به گردن ديگران نيندازيم. مرد و مردانه در ميدان بايستيم و مسؤوليت كارهاي مان را بپذيريم؛ نه آن كه زمان و شرايط را بهانه كنيم و از مسؤوليت ها شانه خالي كنيم.

مثالي براي مديريت زمان
 

يكي از دوستانم مي گفت: «بيش از ده سال با يكي از مجلات همكاري داشتم. هر روز ساعت دو به خانه مي رفتم. نيم ساعت طول مي كشيد تا به خانه برسم. يك روز به جاي آن كه ساعت دو به خانه بروم دو و پانزده دقيقه رفتم؛ اما نتيجه يك سان بود. باز همان دو و نيم به خانه رسيدم. اول تعجب كردم، بعد هم محاسبه. نتيجه ي محاسبه آن بود كه ديدم روزهايي كه ساعت دو به خانه مي روم، چون اوج ترافيك است، حدود پانزده دقيقه از زمان؛ پشت چراغ ها و بين دود و دم ماشين ها به هدر مي رود؛ اما روزي كه ساعت دو و پانزده دقيقه راه مي افتم، به خاطر سبك بودن بار ترافيك، پانزده دقيقه زودتر به مقصد مي رسم. قلم برداشتم و حساب كردم كه اگر در اين ده سال هر روز به جاي ساعت دو، ساعت دو و پانزده دقيقه به راه مي افتادم، چه قدر از زمان را در اختيار داشتم. محاسبه ي آن ساده است: 15 ضرب در 365 ضرب در 10 كه حاصل آن 54750 دقيقه صرفه جويي در زمان است. حساب كردم اگر در هر پانزده دقيقه تنها پنج لغت از زبان دوم را به خاطر بسپارم در يك سال مي شود: 365 ضرب در 5 يعني 1825 لغت. اگر روزهاي تعطيل يا روزهايي را كه مانعي پيش مي آيد از آن منها كنم، دست كم فرصت يادگيري 1500 لغت را خواهم داشت. خوانده بودم كه براي يادگيري زبان دوم به ذخيره ي واژگاني بيش از اين نيازي نيست. دست به كار شدم و برنامه را شروع كردم. كارت هاي مقوايي درست كردم كه لغت هاي هر روز را روي آن مي نوشتم و پشت كارت، همان كلمه را در جمله به كار مي بردم. شايد باور نكنيد؛ اما پس از يك سال بيش از سه هزار لغت فرا گرفته بودم. هم اكنون قادر به گفت و گوي روزمره زبان دوم هستم و حتي چند شعر كودكانه به زبان انگليسي سروده ام.» اين ها را دوستم به من گفت.
كساني را مي شناسم كه با الهام از آيات اين سوره و به كار بستن اصول آن به مديريتي دست يافتند كه در مدتي نزديك به يك سال موفق به حفظ قرآن شدند. به قول قرآن، طوبي لهم؛ خوشا به حال شان.
قسم قسم به هر زمان
به صبح و ظهر و عصر آن

به لحظه هاي پر تپش
به رازهاي آسمان

به بادها به ابرها
به سوسوي ستارگان

به چشمه ها به رودها
به دشت هاي بي نشان

زمين تويي زمان تويي
تويي، تو ماه آسمان

نگاه تو اگر رود
به سوي دشت بي كران

شود دو دست تو اگر
نشان رويش زمان

سعدي هم در بيتي زيبا فرصت ها را به برف، و گذر زمان را به آفتاب تموز تشبيه كرده است:

عمر برف است و آفتاب تموز
اندكي مانده و خواجه غره هنوز

منبع: نشريه سلام بچه ها، شماره 6.