نگاهي به فيلم مستند «ديگر خود»
نگاهي به فيلم مستند «ديگر خود»
نگاهي به فيلم مستند «ديگر خود»
نويسنده: مريم سپاسي
كنكاشي روان شناسانه
فيلم لارنس گرين با سكانس كليدي آغاز مي شود كه از تأثير مستند بر سوژه فيلم مي پرسد و اگرچه جواب تلخ كريس مدعي است كه مستند بر سوژه بي تأثير است، اما در حين روايت فيلم و پس از آن مي بينيم كه رايان از اين جريان تأثيري مثبت مي پذيرد.
مستند 52 دقيقه اي لارنس، انيميشن 14 دقيقه اي كريس را در خود گنجانده و نمونه بسيار مدرن و خوبي از مستند در مستند به شمار مي رود كه مانند سينماي پشت صحنه طرفداران زيادي دارد.
رودر رويي و درد دل يك انيميشن ساز مدرن با يك انيماتور كلاسيك با اين كه تكنيك كارشان بسيار متفاوت است، بسيار جذاب و ديدني است. اين دو همانند هم حساس، خلاق، آسيب پذير و زودرنج هستند و ظرافت هنري كار هر دو مخاطبان را به تحسين وا مي دارد. هر دوي اين افراد به شكلي از اعتياد به الكل آسيب ديده اند و اگرچه كريس شخصاً الكلي نيست، اما مادري الكلي داشته كه فيلم را به او تقديم كرده است.
فيلم كريس لندرث نمايش حقارت رايان و يا دلسوزي براي او كه براي معاش در يكي از خيابان هاي شهري مدرن پول خرد ناقابل گدايي مي كند، نيست، بلكه كنكاشي روان شناسانه و انساني و همچنين اداي دين به يك انيماتور اسطوره اي است.
انيميشن رايان كه جايزه اسكار سال 2004 را از آن خود كرد، از طراحي سه بعدي شخصيت ها و روتروسكوپي كامپيوتري سود مي جويد و صداي ضبط شده شخصيت هاي اصلي بر آن شنيده مي شود. طراحي لندرث از شخصيت ها و خودش خلاقانه و زيباست و كاريكاتور هر شخصيت اشاره به خلأها و درام هاي فردي او دارد. جمجمه درخشان رايان و تهي شدن بخشي از مغز او طرحي درخشان است از كسي كه به خاطر اعتياد و افسردگي خالي شده است. جان بخشي عناصر بي جان مثل شيشه نوشيدني الكلي با گذاشتن دست هايي كه براي رايان آغوش باز مي كنند، نمايشي ويژه از پناه بردن به الكل است و يا مويي كه از سر او هنگام عصبانيت مي پرد و بازگرداندن متواضعانه و با دقت آن مو توسط كريس طراحي معني داري است كه به فشار و رنجي كه اين مرد تحمل مي كند و اهميتش براي اين دوست اشاره مي كند؛ دست هايي هم كه بر پيشاني شخصيت كريس با حركات ناآرام مي رويد نيز چه بسا كه از رنج و نگراني كريس از بدفهميده شدن و عذابي ناگزير بگويد و سرانجام صحنه نهايي انيميشن رايان كه بسيار لطيف است و از هم جاني روحاني دو انسان( ديگر خود) و درك متقابلاشان مي گويد.
يكي از ويژگي هاي مستند لارنس اين است كه با گنجاندن مستند لندرث در خود، توجه به دو سوژه را هم زمان با هم پيش مي برد؛ وجود دو سوژه و نمايش انيميشن هاي موفق هر دو به موازات هم و مصاحبه هاي محدود و موجز ريتم اين مستند را تند و قابل قبول مي كند. در حين پخش اسطوره انيميشن قدم زدن كه در سال 1968 نامزد اسكار شد و يا خيابان موسيقي ساخته 1971 ما از تهيه كننده NFB مي شنويم كه انيميشن قدم زدن با طراحي هزاران فريم دقيق كار شده و از تكنيك روتروسكوپي سودنجسته كه ارزش هاي اين انيميشن تاريخي و پرزحمت را براي هميشه نشان مي دهد و يا بخش هايي از انيميشن هاي متفاوت بينگو و پايان اثر لندرث كه در سال هاي مياني دهه 90 كار شده را مي بينيم؛ درواقع در انيميشن هاي هر دوي اين افراد حضور خالق انيميشن در آن نشانه اي از شباهت اين دو انسان است. وجود انيميشن هاي رايان در فيلم لندرث و انيميشن هاي لندرث در فيلم لارنس گرين همچنين به شكلي ايده مشترك هردو مستندساز را در باب ستايش و حفظ هنر به نمايش مي گذارد.
مستند رايان اگرچه ظاهراً و به گفته سازنده اش درباره سرانجام هنرمندي نابغه است، اما قصد بهره جويي از سرانجام ترحم آميز و رنج و تباهي سوژه اش را ندارد. كريس لندرث با همدردي به شكنندگي انسان و اين ديگر خود اشاره مي كند و مي گويد كه رنج هاي آدميان است كه داستان آنها را گفتني مي كند. خطر موفقيت زودرس هنرمندان نابغه و موادمخدر در اين مستند مطرح مي شود؛ اين كه مواد مخدر براي يك ذهن خلاق موجب فوران و سرريز آفرينندگي مي شود، در حالي كه هم زمان تمركز را نابود مي كند و در نهايت موجب از بين رفتن انديشه و تهي شدن ذهن مي شود. نكته برجسته فيلم اين است كه فقر و گدايي و گوشه نشيني علت ناشاد بودن رايان نيست، پايان آفرينندگي است كه او را آزار مي دهد و در يكي از سكانس هاي ابتدايي او از دنيا به سبب عدم آفرينش عذر مي خواهد!
واكنش رايان لاركين بعد از ديدن انيميشن مستند درباره خودش، تكان دهنده و از ويژگي هاي منحصر به فرد اين فيلم است؛ درد و رنج طبيعي رايان از ديدن تصويري كه در انديشه ديگري دارد، قابل وصف نيست؛ تصويري كه به نظر مي رسد با برآوردي كه او از خود داشته در تقابل است و او را به اعتراض وامي دارد. نمايش اين رنج و نگراني و رنج لندرث از به وجود آمدن سوءتفاهم هنگامي كه رابطه اي عاطفي بين اين دو پديد آمده و تلاش براي توجيه خود، اين مستند را بيش از پيش دراماتيك مي كند.
جدا از اين كه در طول حيات سينما بارها و بارها سينما در مقام حفظ و ستايش آثار هنرمندان و معرفي بهتر آنها برآمده است، از مستندهايي مثل معماي پيكاسو ژرژكلوزو گرفته تا داستان گويي هاي متعدد درباره زندگي هنرمندان، اين مستند كنكاشي در باب اثربخشي فردي و اجتماعي بزرگداشت هنر است. صحنه بحث برانگيز مخاطبي كه از لندرث مي پرسد كه اگر اين مستند موجب بشود و او بازنگردد و در انفعال بميرد، چه؟ ... سؤالي كه نكته مهم و نااميدكننده اي در آن مطرح مي شود، ولي نگاهي واقع گرايانه و شفاف است كه از اهداف هميشگي و ارزشمند مستندسازي است.
منبع: نشريه فيلم نگار، شماره 106.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}