فيلم نامه كامل تاون( شهر) قسمت هفتم


 






 

136. داخلي- سكوي بارگيري- ادامه
 

جم و داگ با پليس هاي بيرون مشغول تبادل آتش اند، اما خوب مي دانند به زودي شكست مي خورند.
گلونزي به سراغ دز مي رود و او را بلند مي كند. جم مشغول خالي كردن خشاب هاست و گلونزي دز را تا كنار ماشين مي كشد و به زحمت سوار مي كند.
گلونزي: بايد يه كاري بكنيم.
توجه همه جلب مي شود.
گلونزي( ادامه): نمره من هفت از دهه...( رو به داگ) تو ده از بيستي...( رو به جم) و تو مي بري... اونها فكر مي كنن همه سوار شديم و هيشكي نمونده. شماها فرصت دارين از توي ورزشگاه فرار كنين... تو جهنم مي بينمتون. همه با نگاه از اين فداكاري تشكر مي كنند. گلونزي خودرو را روشن مي كند. داگ برمي خيزد و به سمت عقب مي دود. هنگام دويدن ساك هاي پول از روي دوشش مي ريزند.

137. خارجي- دروازه D- ادامه
 

خودروي سياه رنگ خارج مي شود. با سرعت به سمت مقابل مي رود. اما پليس ها مانعي زميني كار گذاشته و راه را بسته اند. فرولي پشت مانع ايستاده.
فرولي به رو به رو شليك مي كند. گلوله اول خطا مي رود. خودرو به سمتش مي آيد. به گوشه اي مي پرد. چند پليس به خودرو شليك مي كنند. گلونزي به شدت به سمت چپ مي پيچد و بعد چپ مي كند.

138. داخلي- پاركينگ- ادامه
 

صداي تيراندازي و تصادف از بيرون مي آيد. يك ساك خالي روي زمين افتاده. جم به سمتش مي دود و آن را با پول پر مي كند.
جم: گلونزي احمق.
داگ: چه غلطي مي كني؟ ولش كن.
جم: چه جوري اين اتفاق افتاد.. تو اين كارو كردي؟
اسلحه را به سمت داگ نشانه مي رود.
جم( ادامه): چرا؟
صداي آژير مي آيد. چشم ها و اسلحه اش را از روي داگ برنمي دارد. داگ دست هايش را باز مي كند. منتظر شليك جم است. جم به او زل زده تا ... اسلحه را پايين مي آورد. جم ساك را مي اندازد. برمي گردد و به سمت خروجي مي رود.

139. خارجي- راهروي ورزشگاه- ادامه
 

ماشين هاي پليس آژيركشان سر مي رسند. بيرون گلونزي غرق خون روي كيسه هوا و خرده شيشه ها افتاده است. تكان نمي خورد. دز مي كوشد از خودرو بيرون بيايد.
محوطه پر از افسرهاي پليس است.
فرولي پشت يك خودروي گشت زانو زده.
اسلحه اش را روي زانو گذاشته است. برمي خيزد. در ميان پليس ها به دنبال دينو مي گردد. او را مي يابد كه با يك افسر پليس حرف مي زند.
فرولي: ماشين هاي گشتي از كجا اومده بودن؟
دينو: يكي زنگ زده بود به 911. تماس از داخل زره پوش بوده.
فرولي به لاشه زره پوش چپ شده نگاه مي كند.
فرولي: اين جونورها همه زنگ خطرها رو قطع كرده بودن... پس به يه تماس براي فرار از مهلكه نياز داشتن.
دينو: چي؟
نگاهي به خروجي مي اندازد. دريايي از پليس آنجاست.
فرولي: اونها مي خواستن پليس ها اينجا رو شلوغ كنن.

140. داخلي- راهروهاي ورزشگاه- ادامه
 

داگ به داخل تونل برمي گردد. دري را باز مي كند كه او را وارد راهروي اصلي مي كند. از پله ها بالا مي رود و از در ديگري داخل مي شود.

141. داخلي- محوطه پاركينگ- ادامه
 

فرولي مسير راهرو را طي مي كند تا افسر پليسي را مي بيند كه در مسير مخالف مي دود.
فرولي: اون. اونو بگيرين.

142. خارجي- خيابان كنار ورزشگاه- ادامه
 

داگ به آرامي از عرض خيابان مي گذرد. از دور نگاهي حسرت بار به خودروي كمكي واژگون شده مي اندازد. جلوتر از او جم با يك ساك پر از پول مي رود. مردي با جليقه اف بي آي( فرولي) تعقيبش مي كند. داگ نگاهي به عقب مي اندازد و به دنبال او مي رود.

143. خارجي- خيابان ايپسويچ- ادامه
 

فرولي در تعقيب جم است كه به سمت خودروهاي پارك شده مي رود.
فرولي: سر كار... يه لحظه صبر كنين لطفاً.
جم مي ايستد. بي حركت. برمي گردد و هم زمان شليك مي كند. گلوله اي به كتفش مي خورد. دو پليس به سويش مي دوند. فرولي به موقع جاخالي داده. جم شليك مي كند. به سوي فرولي مي دود. به جاي فرار مي خواهد فرولي را بكشد.
به دنبال داگ:
دو پليس مي دوند. يكي از آنها به داگ مي گويد.
پليس: سمت چپ رو ببند. بايد همه جا رو بگرديم.
جم را مي بيند كه از عرض خيابان مي گذرد. در يك دست ساك دارد فرولي به سمت جم شليك مي كند.
جم به سمت يك ساندويچ فروشي مك دونالد شلوغ مي رود.
به دنبال فرولي:
تفنگش را روي شانه گذشته. از راه دور شليك مي كند. گلوله به ديواري مقابل جم مي خورد. جم مسيرش را كج مي كند. جم به سمت كساني كه از مك دونالد بيرون آمده و تماشا مي كنند مي دود. هريك به سويي مي دوند.
به دنبال داگ:
فرولي را مي بيند. خشمگين شده. مي تواند يك شليك دقيق نثارش كند. داگ هيجان زده صبر مي كند. شليك را نگه مي دارد.
به دنبال جم:
ساك پر از پول را چون يك سپر مقابلش گرفته. از عرض چهارراه مي گذرد. چندين پليس آنجا منتظرش هستند. از مچ دست، بازو و پايش خون مي چكد. به سمت مغازه اي مي رود. شليك مي كند. شيشه هاي مغازه خرد مي شود. گلوله هايش تمام شده، اسلحه اش را به زمين مي اندازد.
يك برتا از جيب بيرون مي كشد و شليك را ادامه مي دهد. فرولي شليك مي كند. گلوله به دست جم مي خورد.
فرولي: بخواب رو زمين. اف بي آي.
جم اسلحه اضافي اش را به دست زخمي بالا مي گيرد. فرولي يك شليك ديگر مي كند. جم برمي گردد و زمين مي خورد.
فرولي: كافلين. اسلحه ت رو بده من.
داگ به پشت سر نگاه مي كند. ده ها مأمور پليس پشت خودروهايشان سنگر گرفته اند. اسلحه در دست. عينك هاي آفتابي بر چشم.
فرولي( ادامه): كافلين!
جم: خيلي خب.
چشم جم به يك بطري نيمه پر روي زمين مي افتد. آن را برمي دارد.
جم( ادامه)‌: يه لحظه.
از ني جرعه اي مي نوشد و رفع تشنگي مي كند. چشم هايش را مي بندد. اسلحه را زير چانه اش مي گذارد و شليك مي كند.
پليس ها حالا شجاعت پيدا مي كنند و آتش مي گشايند.
نماي نقطه نظر داگ: جم روي زمين وسط خيابان افتاده. پليس ها شليك مي كنند.
داگ به جسد دوستش نگاه مي كند. برادرش كشته شده در كف خيابان.
چيزي توجه داگ را جلب مي كند. تپانچه اي در دستش است. غلافش مي كند و مي رود.

144. خارجي- خيابان اصلي چارلزتاون- سي دقيقه بعد
 

داگ گيج و منگ راه مي رود. بچه ها به يونيفورم پليسش نگاه مي كنند. او هيچ چيز نمي بيند. باران شروع مي شود.

145. خارجي- گل فروشي- ادامه
 

داگ مي ايستد. به رو به رو نگاه مي كند.

146. داخلي- گل فروشي- ادامه
 

وقتي در را باز مي كند، صداي زنگي بلند مي شود.
داگ چند لحظه صبر مي كند. يك آگهي ترحيم روي ميز است. درست مثل آگهي ترحيم كلر.
راستي پرده را كنار مي زند و يك پليس را مي بيند و چهره داگ را به جا مي آورد. داگ راستي را مي بيند كه به آرامي به او نزديك مي شود.
داگ: فرگي اينجاست؟ يه اتفاقي افتاده.
راستي پشت پيشخوان مي آيد و مي ايستد. داگ اسلحه را روي پيشاني او مي گذارد و شليك مي كند. در دم او را مي كشد.

147. داخلي- اتاق پشتي گل فروشي- ادامه
 

اتاق پشتي خالي است.
داگ وارد مي شود و به وسط اتاق مي رود. دري كوچك را مي بيند. به آرامي آن را باز مي كند. اسلحه اش را بلند مي كند.
داگ: فرگي، بيا بيرون.
در باز مي شود و فرگي با لباس كار بيرون مي آيد. در يك دست روزنامه بوستون هرالد و در دست ديگر تپانچه اي دارد. در فاصله هفت يا هشت فوتي داگ مي ايستد.
فرگي: كثافت.
به سمت همديگر شليك مي كنند. داگ جليقه ضد گلوله پليس را هنوز بر تن دارد و پس از شليك پنج يا شش گلوله فرگي نقش زمين مي شود.
داگ بالاي سرش مي رود. متوجه مي شود خودش هم يكي دو زخم برداشته. خشاب تپانچه اش را دوباره پر مي كند. كنار فرگي زانو مي زند. گردن داگ را مي بينيم كه از آن خون جاري است. اسلحه را زير شكم فرگي مي گيرد.
داگ: فرگي يادت مي مونه كي پدر كيو درآورد؟
بنگ.

148. خارجي- چهارراه ياكي و بويلستن- دقايقي بعد
 

فرولي حرف هاي پليسي را گوش مي كند كه دارد ماجراي تيراندازي خود را براي افسر مافوقش گزارش مي دهد. كمي در نقش خود در پايان درگيري اغراق مي كند.
پليس: اون وقت، من فهميدم متهم يكي از اين اسلحه ها داشته.
اسلحه اي را در دست افسر اف بي آي نشان مي دهد.
پليس(ادامه مي دهد): پس از مسلح كردن اسلحه م بهش شليك كردم. گمونم دست كم يه گلوله به ترقوه اش خورد.
فرولي حرف هاي پليس را رها مي كند. ناگهان جنب و جوش پليس هاي آن جلو بيشتر مي شود. از بي سيم يكي از مأموران نزديك فرولي گفته مي شود.
صداي بي سيم: تكرار مي كنم. تمامي واحدها، شماره 529 خيابون اصلي چارلز تاون...
دينو و فرولي نگاهي به يكديگر مي اندازند.
فرولي: مغازه گل فروشه اس.
دينو به جنب و جوش مي افتد.
دينو: هي، بابي!
بابي: به نظرم يكي رفته سراغ فرگي.
فرولي در باران راه مي افتد.
فرولي: خداي من، بايد مك ري باشه.
دينو: آروم باش فرولي.
فرولي( در حال دويدن): كلر كيزي.

149.داخلي/ خارجي- آپارتمان كلر- ورودي- دقايقي بعد
 

صداي زنگ در مي آيد. كلر از چشمي در لباس يك مأمور پليس را تشخيص مي دهد. با احتياط در را باز مي كند. پليس سرش را بالا مي گيرد. كلر چهره داگ را تشخيص مي دهد. كثيف، خون آلود با دستي روي گردن. دست هاي كلر به سمت دهانش مي رود، چشم هايش گشاد شده اند.

150. داخلي- آپارتمان كلر- لحظه اي بعد
 

داگ به آرامي نقش زمين مي شود، كلر به سمتش مي رود و به او كمك مي كند.
او در حال مرگ است. نگاهي به كلر مي اندازد. هوشياري اش در حال كم شدن است.
داگ: چيزي نيست.
كلر دستانش را در دست مي گيرد. دست ديگر را روي زخم گردنش مي فشارد.
كلر: ‌زنگ مي زنم آمبولانس بياد داگ.
داگ(‌به آرامي): نه، پيشم بمون.
فرولي در چهارچوب درِ بازمانده ظاهر مي شود. خون روي زمين را مي بيند و وارد مي شود. كلر را مي بيند كه بدن غرق در خون داگ را در آغوش گرفته. فرولي به سمت تپانچه داگ مي رود و آن را برمي دارد. داگ تنها نگاهش مي كند.
كلر(‌رو به فرولي): يه آمبولانس بگير!
فرولي به دنبال گوشي تلفن مي گردد و شماره مي گيرد.
فرولي: اونها تو راه ان كلر.
كلر( گريان): تو اين كارو كردي؟
فرولي آهي مي كشد. چرا هميشه او آدم بده است؟ سرش را به علامت نفي تكان مي دهد.
داگ( به فرولي): اون منو لو داد؟
فرولي: ‌آره.
حالتي كه داگ پيدا مي كند، از مردن بدتر است.
داگ: چرا تو هتل گيرمون ننداختي؟
فرولي مبهوت به داگ و كلر نگاه مي كند.
فرولي: تو داري خواهر كافلينو مي گي ديگه؟
چشم هاي داگ در چشم فرولي گره مي خورد. بعد سري تكان مي دهد. انگار باري از روي دوشش برداشته شده.
فرولي( ادامه): تو گل فروش رو گير آوردي نه؟ ... راستي رو هم؟
داگ( رو به كلر): متأسفم.
موسيقي متن.
كلر سر داگ را روي پايش مي گذارد. موهايش را نوازش مي كند. دست هايش را نگاه مي كند كه خاكي است. مي فهمد كه با دست جايي را كنده است. كلر سكوت كرده كه ناگهان گويي به ندايي دروني پاسخ مي دهد، شروع به سخن گفتن مي كند.
كلر: هيس. به سمت آب راه برو. تا جايي كه نوك انگشت هاي پات خيس شه.
نگاه داگ به چيزي در دوردست دوخته شده. كلر اندكي او را تكان مي دهد و داگ جان مي بازد.
قطع به :
حركت به سمت يك خودرو/ با همان ريتم پلان قبلي
به چيزي در دوردست نزديك مي شويم. واضح نيست. نور چشمك مي زند و چيزي تكان مي خورد. نماي نقطه نظر كلر است كه چشم هايش را بسته اند.

151. داخلي- ميني ون- فلاش بك
 

داگ و كلر عقب ميني ون نشسته اند. گلونزي رانندگي مي كند و جم مشغول شليك است. چشم بند كلر محكم بسته شده. او ساكت است. داگ به او نزديك مي شود.
داگ نگاهي به بيرون مي اندازد و چشمش به ساحل مي افتد. در گوش كلر به آرامي نجوا مي كند.
داگ: مي دونم ترسيدي، ولي تقريباً تمومه. بلايي سرت نمياد.

152. خارجي- ساحل - لحظه اي بعد
 

كلر از خودرو پياده مي شود اما هنوز چشم هايش بسته است. با حالتي عصبي به سمت آب راه مي رود. نمي تواند مسيرش را ببيند. خارج از كادر صداي داگ را مي شنويم كه با او حرف مي زند.
صداي داگ: نترس، فقط برو سمت آب. تا جايي كه انگشت هاي پات خيس بشه.
انگشتانش به آب مي رسند. چشم بند را برمي دارد، آنها رفته اند. سرش را بالا مي گيرد و يك هواپيماي مسافربري را مي بيند كه دارد ارتفاع مي گيرد.
تصوير سياه مي شود.
منبع: نشريه فيلم نگار،‌ شماره 106.