چگونه قبض روح مي شويم؟
چگونه قبض روح مي شويم؟
مرگهاي دشوار و آسان
1- مرحله تولد
2- مرحله مرگ
3- مرحله برانگيخته شدن
اگر چه مرگ از اين نظر بدون دشواري و سختي نخواهد بود، ولي از نظر عوارض و دشواريهاي غير طبيعي به دو نوع تقسيم مي شود:
1- مرگ دشوار که غالباً مربوط به ظالمان و گناهکاران است.
قرآن در اين باره مي فرمايد: «آمد سختيهاي مرگ (که تقدير به) حق است، (به او گفته مي شود) اين همان چيزي است که از آن گريزان بودي.»
و در آيه ديگر مي فرمايد: «چگونه است آنگاه که فرشتگان جانشان را مي گيرند در حالي که به صورت و پشت آنان (تازيانه) مي زنند.»
2- مرگ آسان که غالباً از آن صالحان مي باشد. قرآن در اين باره مي فرمايد: « پرهيزکاران کساني اند که فرشتگان جان آنان را در حالي که پاک و پاکيزه اند مي گيرند و به آنان مي گويند درود بر شما باد.»
و در آيه ديگر مي فرمايد: «اي انسان صاحب نفس مطمئن، برگرد به سوي پروردگارت، در حالي که خشنود به پاداش، و برگزيده در نزد خدا مي باشي.»
از امام صادق (ع) روايت مي شود که قبض روح براي کفار مانند گزيدن افعي ها، و نيش زدن عقرب هاست يا از آن شديدتر. به حضرت صادق (ع) عرض شد بعضي از گروه مردمان مي گويند: براي کفار جان دادن سخت تر است از بريدن با اره ها و قيچي کردن با قيچي ها و خورد کرد قطعه سنگها، و گرداندن ميله آسيابها بر کاسه چشم ها.
حضرت فرمودند: بله همينطور است ولي نه براي همه کافران؛ بلکه براي بعضي از آنها و بعضي از فاجرها. آيا نمي بينيد که بعضي از کافران و فاجران چه شدائدي را در سکرات مرگ مي بينند؛ آن عذاب هايي را که فرشتگان مرگ به آنها مي کنند از اين شدائد سکرات سخت تر است، نه از عذاب هاي آخرت که به آنها خواهد رسيد بلکه شدائد سکرات جزء عذاب هاي دنيوي محسوب مي گردد و براي بعضي از آنها از اين عذاب ها دشوارتر است. باري، اين قسم عذاب ها در سکرات مرگ اختصاص به ستمگران و حاکمان جائر و کفار بي رحم و بي انصاف دارد. اما افراد مؤمن که دل به خدا داده و تسليم امر او هستند و عالم وجدان و آخرت را براي خود آباد کرده اند و از دائره انصاف قدمي بيرون نگذارده اند و به حقوق غير، تعدي و تجاوز ننموده اند و براي اعلاء کلمه مقدسه حق و توحيد به اندازه قدرت خود کوشيده اند و در صف پاکان و مخلصان قرار گرفته اند، قبض روح آنان به قدري آسان است که از آسان هم آسانتر است.
اين روايت از امام سجاد (ع) است که خداوند عزوجل مي فرمايد: «من در هيچ امري تردد و درنگ نکردم مانند درنگ کردن و ترددي که در قبض روح مؤمن کردم؛ چون آن مؤمن از مرگ کراهت داشت و من هم کراهت داشتم به او ناراحتي برسانم. پس زماني که اجل محتوم آن مؤمن رسيد، من دو شاخه گل معطر از بهشت براي او فرستادم، يکي از آنها مسخيه نام داشت و ديگري منسيه. اما مسخيه، پس او را نسبت به مالش بي اعتنا نموده از همه آنها مي گذرد؛ و اما منسيه، پس او را از تمام امور و سؤون دنيا به فراموشي و نسيان مي اندازد.»
کيفيت قبض ارواح توسط ملک الموت در يک زمان
جوابش آنست که اولاً: ما در امور مادي مشاهده مي کنيم که در يک لحظه ممکن است افعال مختلفي از مبدأ واحد سر زند، بدون اندک تغيير و تفاوتي در زمان آنها. مثلاً خورشيد که بر فراز آسمان حرکت مي کند، يک حرکت دارد، يک نور دارد، ولي در همان آني که نور واحد خود را به زمين مي فرستد هزاران خانه و لانه و آشيانه و کوچه و محله و قريه و شهر و بيابان و کوه و دريا را روشن مي کند. اين روشني ها که در هر يک از خانه ها و لانه ها آمده است، هر يک با ديگري مختلف است و به حدود و مشخصاتي جداگانه متعين و محدود است. نوري که در اين خانه آمده غير از نوري است که در خانه ديگر است، اين يک سهميه خاصي است از شعاع خورشيد و آن يک سهميه ديگري است. ولي در عين حال خورشيد يکي است و شعاعي که از آن به زمين مي رسد يکي است.
ملک اعظم پروردگار که وظيفه قبض ارواح را دارد و نامش عزرائيل است، حکم آن خورشيد با تشعشع را دارد که يکي است و بر فراز آسمان است. او اسم المُميت و القابض خداست؛ همچنان که حضرت اسرافيل که به بدنها جان مي دهد و به موجودات افاضه روح مي کند اسم المحيي خداست و حضرت جبرئيل که افاضه علوم مي کند اسم العليم و البصير و الخبير خداست و حضرت ميکائيل که متصدي رساندن ارزاق است اسم الرزاق و الرزاق خداست. و سپس به وسيله فرشتگان کوچکتر، آن اسم کلي به وحداتي منشعب مي گردد و سپس به وسيله فرشتگان کوچک تري، آن اسم کوچک و جزئي نيز به وحداتي منقسم مي شود تا برسد به يکي از ملائکه جزئيه که براي امر خاصي از احياء و اماته و تعليم و رسانيدن روزي وظيفه خاصي را به عهده دارند.
تأثير صفات اخلاقي در چگونگي قبض روح توسط فرشتگان
به اين ترتيب، چون افراد طيب از مؤمنيت در صفات و کمالات مختلف هستند؛ در بعضي حال عبادت غالب است، در بعضي جود و سخاوت، در بعضي علم و معرفت، در بعضي عطوفت و مودت، و در بعضي صلابت و حميت، و در بعضي ايثار و شجاعت؛ لذا جمال ملکوتي آنان مختلف و به اشکال زيباي متفاوت است، و در برخي که محبت به خدا اشتداد دارد، صورت ملکوتيه بسيار جذاب و دلرباست. از همين نقطه نظر، تشکل و تصور ملائکه قبض ارواح براي آنها متفاوت، و در عين آنکه همه زيبا هستند وليکن از نقطه نظر کيفيت و چگونگي حسن به اشکال و صورت هاي مختلفه براي آنها تجلي دارند.
بر همين قياس، افراد خبيث از کافران و منافقان، در صفات و ملکات متفاوتند. در بعضي حال انکار و جحود غالب است، در بعضي عناد و ستيزگي، در بعضي بخل و امساک، در بعضي تحجر و خشونت، در بعضي جمود و استکبار، و در بعضي فرعونيت و استبداد. لذا نفس ملکوتي آنان نيز متفاوت و به اشکال زشت و نازيباي متفاوت است؛ و در بعضي که عناد و استکبار با خدا در آنها شديد است صورت ملکوتيه بسيار زشت و قبيح و دلخراش است. از همين جا تشکل و تصور ملائکه قبض ارواح براي آنها متفاوت است، و در عين آنکه همه زشت و منکر هستند وليکن از نقطه نظر کيفيت و چگونگي قبح و زشتي به اشکال و صورت هاي مختلفه بر آنها ظهور مي کنند.
علت تمام اين اختلافات آنست که ملک الموت و فرشتگان زيردست او همگي از باطن و ملکوت انسان، قبض روح او را مي نمايند و لذا در هر کس هر ملکه و صفتي بوده باشد، در آنها متجلي شده و از آن تجلي به حواس شخص محتضر اثر گذارده و از آيينه منعکس، وجود خود آنها را مشاهده مي کند؛ و در حقيقت خود را و ملکوت خود را در آنها مشاهده مي نمايد. البته اين صورت ملکوتيه در انسان هست، در همين دنياي گذران هم در باطن انسان هست، ليکن به واسطه ايمان با کفر تغيير پيدا مي کند و ممکن است از صورتي به صورت ديگر مبدل شود. ولي آنچه تغيير و تبديل پيدا مي کند در همين دنياست که خانه عمل است نه خانه حساب. اما در حال موت ديگر قابل تغيير نيست، و نتيجه و خلاصه رد و بدل شدن و تغيير و تبديل پيدا نمودن اين صورت هاي ملکوتيه در حال زندگي و حيات، همان حصول صورت ملکوتيه ثابته و لايتغير در حال مرگ است. مولوي در «مثنوي» خود اين حقيقت را بيان کرده است:
مرگ هر يک اي پسر، همرنگ اوست
آيينه صافي يقين همرنگ روست
پيش ترک آيينه را خوش رنگي است
پيش زنگي آيينه هم زنگي است
اي که مي ترسي زمرگ اندر فرار
آن زخود ترساني اي جان، هوشدار
زشت روي تست ني رخسار مرگ
جان تو همچون درخت و مرگ، برگ
از تو رستست ار نکويست ار بد است
ناخوش و خوش هم ضميرت از خود است
اين نکته را بايد دانست که ملائکه موجودات خاص هستند در مقابل شيطان و انسان و حيوان و ساير موجودات و از ماهيت خود به ماهيت ديگري تبديل نمي شوند و هيچگاه لباس مادي نمي پوشند. در موقع قبض روح، طيبين اصلاً احساس جان دادن نمي کنند؛ بلکه به مجرد رؤيت رخ زيباي عزرائيل و سيماي پرجذبه و پرشکوه او قالب تهي مي کنند و ناگهان خود را در بهشت مي بينند. فرض کنيد شما در يک ماشين سوار هستيد، اين ماشين شما را از خيابان ها عبور مي دهد و در هر خيابان مشاهده يک چيز ناملايمي مي نماييد، تا آنکه ناگهان دري باز مي شود و اين ماشين داخل مي شود، مي بينيد عجب باغي است، عجب مناظر دلفريب دارد، عجب مردم مهربان و انيس دارد، عجب غذاهاي گوارا و آب هاي خنک و زلال دارد، عجب صداها و نواهاي جان پرور و نغمه هاي دلنشين دارد! و شما در ورود اين باغ ابداً احساس ناملايمتي ننموده ايد، بلکه چه بسا هنگام ورود، انتقال خود را ادراک ننموده ايد و با کمال نرمي، و ملايمت خود را در ميان باغ يافته ايد. اينست کيفيت قبض روح مردمان مؤمن. و اما کيفيت قبض روح اولياي خدا به دست خدا از دريچه نفوس عالين که از مخلصين هستند، از شرح و بسط خارج است.
منبع:راه زندگي- ش 286
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}