آشنايي با زبان پهلوي-2


 

نويسنده: عرفان خسروي




 
دبيره(خط) اين زبان، در دوره اشکاني (يا حتي پيش تر از آن )، تحت تاثير دبيره آرامي ابداع شده بود. آرامي يک زبان سامي تقريبا شبيه عربي است که در خاورميانه به خصوص در عراق و شام و شمال عربستان رايج بود. خود آرامي ها خط را از يک قوم سامي ديگر، يعني فنيقي ها گرفته بودند. نه تنها خط هاي آرامي و ايراني، بلکه خط هاي سنسكريت و يوناني و لاتين هم از همين خط فنيقي گرفته شده اند.
در واقع دبيره اوستايي هم با بسط دادن همين دبيره شکل گرفت. آن زمان به دبيره اوستايي «دين دبيره» (خط ديني) مي گفتند و به دبيره رايج در نوشتن کتاب هاي پارسيک، «هام دبيره» (دبيره همه). چند دبيره ديگر هم وجود داشت که کم وبيش مشابه «هام دبيره» بودند . از آن جا که خط کوفي هم از خط نبطي (يک جور خط آرامي) گرفته شده، مي توان شباهت هاي زيادي ميان خط کوفي و هام دبيره ديد.
ايراني ها بعدها با ابداع خط نسخ (همين خط امروز ما) از روي خط کوفي، باعث گسترش اين خط در ميان پارسي زبان ها شدند. بعيد نيست که ايراني ها، در ابداع خط نسخ، نيم نگاهي به زيبايي شناسي هام دبيره هم کرده باشند زيرا هام دبيره در ميان ديگر دبيره هاي باستاني ايران به خاطر پيوسته نويسي، شباهت بيشتري با خط نبطي و کوفي داشت. به علاوه همه اين دبيره ها از راست به چپ نوشته مي شدند.
به هر حال هام دبيره اشکالاتي داشت که خواندن و نوشتنش را دشوار مي کرد. بنابراين خط جديد ايراني ها که آن را براي نگارش قرآن کريم ابداع کرده بودند، خيلي زود ميان خودشان هم براي نوشتن فارسي روايي يافت و جايگزين هام دبيره شد.
موبدان زرتشتي سعي کردند سنت نوشتن به هام دبيره را به رغم دشواري هاي آن حفظ کنند و به اين ترتيب آنها تنها نمايندگان زنده تاريخ باستاني ايران باشند. شايد همين موضوع باعث شده تا زبان پارسيک و خط هام دبيره پس از اسلام (به اشتباه) پهلوي ناميده مي شوند. البته شايد دليل ديگر اين عنوان، شباهت نگارش هام دبيره و دبيره پهلوي اشکاني باشد. گرچه در پهلوي اشکاني، برخلاف هام دبيره، حروف گسسته نوشته مي شدند.

پهلوي در ادبيات فارسي
 

اما جز نوشته هاي پهلوي، در تاريخ زبان فارسي، جاي ديگري هم به زبان پهلوي اشاره شده و آن هم در ادبيات فارسي نو است. مثلا فردوسي در ابتداي شاهنامه از قول دوستش خطاب به خودش مي گويد:«.. سخن گفتن پهلواني ات هست.» مشخص نيست منظور فردوسي در اينجا آشنايي به هام دبيره و زبان پارسيک بوده است. با اشاره به طرز سخن گفتنش که شبيه پهلوانان بوده است.
حافظ هم وقتي مي گويد «بلبل به شاخ سرو به گلبانگ پهلوي، مي خواند دوش درس مقامات معنوي» ممکن است درباره يک مقام موسيقايي صحبت کرده باشد. به ويژه که امروز هم در رديف دستگاهي موسيقي ايراني، تکه اي به نام «پهلوي» وجود دارد که مخصوص اشعاري با وزن مثنوي معنوي مولانا (فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) در پرده هاي دستگاه چهارگاه است.
اما شايد مهم ترين جايي که در ادبيات فارسي از «پهلوي» نام رفته است، ناميدن اشعار باباطاهر به عنوان «فهلويات» است که اشاره به زبان باباطاهر (شبيه به لري امروز) دارد. در حقيقت همان طور که هرچيز به جا مانده از دوره باستان به اشتباه پهلوي ناميده شده، هر زبان محلي ايراني که براي گويش وران زبان
«دري» (زبان امروز ما) ناآشنا مي نموده هم پهلوي يا «فهلوي» ناميده شده است.
منبع: نشريه دانستنيها شماره36