رفتارهايي در ما که ديگران مي بينند اما ما نمي بينيم


 

نويسنده: فريبا شکيبا




 

آيا بخش تاريک شخصيت خود را مي شناسيد؟
نقش خودشناسي در سعادت انسان
 

"ازدواج با تو بزرگ ترين اشتباه زندگي من بود. برعکس اين من بودم که با ازدواج با تو بزرگ ترين حماقت زندگيم رو انجام دادم. يادته چه حرف هاي قشنگي مي زدي؟ من فريب حرف هاي تو رو خوردم. جالبه انگار قول و قرارهاي فريبنده و قشنگ خودت رو فراموش کردي. تو با تعصب و بدبيني ات تمام پل هاي پشت سرمون رو شکستي و من طي اين سال ها جووني مو به پاي تو حروم کردم. من بدبين نيستم، من واقع بين هستم. تو واقع بين نيستي، بيماري. واقع بيني اين نيست که آدم حرف هيچ کس رو باور نکنه. اين تو هستي که با بداخلاقي ات همه رو از خودت مي رنجوني. خودت نمي فهمي با او غرور و لحن تند و تيزت چقدر رو اعصاب من راه مي ري و آدم رو آزار مي دي. اصلاً شما خانوادگي عصبي هستيد. لحن من تند و تيزه؟ زني مظلوم تر از من پيدا نمي کردي. مظلوم؟ تو همه زندگيم رو به باد دادي، تو فکر کردي با اعتماد به نفس کاذب، زيبايي هاي ظاهري، با کلاس گذاشتن و مدرک و تحصيلات و طلا و تجملات و لباس، مي توني اعتماد به نفس واقعي و دروني پيدا کني و...
اين گفت و گو بخشي کوچک از مکالمه يک زوج بود که متأسفانه ازدواج آنها منجر به جدايي و طلاق شد. آنچه باعث شد من اين مقاله را بنويسم سؤالي بود که بعد از جدايي تلخ آنها در ذهن من ايجاد شد. چرا با وجود اينکه اکثر نزديکان آنها از نقاط ضعف هر دو آنها آگاهي داشتند. اما خودشان از آن اطلاع نداشتند و معتقد بودند هيچ کدام از آنها مقصر نيستند و هر کدام از آنها ديگري را مقصر مي دانست و مردي که خانم او درخواست طلاق کرده بود با وجود اينکه زندگي را به کام خانواده خود زهر کرده بود متعجب و حيران از ما مي پرسيد، من واقعاً نمي دانم چرا او درخواست طلاق کرده است؟ من که عيبي نداشتم.
با توجه به اين موضوع چه عواملي سبب مي شود فرد از نقاط ضعف و رفتارهاي خود آگاهي نداشته اما ديگران آن را به خوبي در رفتارهاي ما مي بينند؟
در روان شناسي مبحثي به نام پنجره ويژگي ها و خصوصيت هاي فرد در چهار ربع يک مربع مورد مطالعه و بررسي قرار مي گيرد.
در ربع اول يا قسمت آشکار، کليه اعمال و رفتارهايي قرار مي گيرد که براي فرد و ديگران کاملاً آشنا و شناخته شده است.
در ربع دوم يا قسمت تاريک، اعمال و رفتارهايي قرار مي گيرد که ديگران به خوبي از آن آگاهي دارند ولي براي خود فرد شناخته شده نيست.
در ربع سوم يا قسمت محرمانه، اعمال و رفتارهايي را در بر مي گيرد که فرد به خوبي از آنها آگاه است ولي براي ديگران بازگو نمي کند و فاش نمي سازد.
در ربع چهارم يا قسمت ناشناخته، شامل رفتارها و اعمالي است که خود فرد و ديگران از آنها آگاه نيستند
ما در اين مقاله به بررسي قسمت تاريک شخصيت، رفتارهايي که ما نمي بينيم اما ديگران مي بينند، مي پردازيم که متأسفانه به دليل عدم آگاهي از آن افراد در ارتباط با ديگران با مشکلات فراواني مواجه مي شود.
در اين زمينه دکتر علي بابايي زاد مشاور و مدرسTA(تحليل رفتار متقابل)شاخه روان درماني معتقد است، آنچه توسط ديگران ديده مي شود رفتارهاي ماست. زيرا ديگران دسترسي به درون و روان ما ندارند. رفتار مي تواند بيانگر وضعيت رواني ما باشد که به دو گروه رفتارهاي کلامي و غير کلامي طبقه بندي مي شود.
در اين رابطه مي توان از خود پرسيد، من چگونه صحبت مي کنم؟ آيا رفتارهاي غير کلامي من مانند لحن صحبت، ريتم گفتار، نوع نگاه، چگونگي ايستادن و به طور کلي زبان بدن من، بيانگر موضوعي در درون من است که ديگران مي بينند اما من نمي بينم؟
البته بايد به اين موضوع توجه کرد که وقتي صحبت از بخش هايي از وجود ما مي شود که من آن را نمي بينم. اما ديگران از آن آگاهي دارند، منظور از لغت ديگران يک نفر نيست زيرا ممکن است آن يک نفر مسايل خود را روي ما فرافکني کرده يا قضاوت کند. اما زماني که يک موضوع توسط چند نفر راجع به من يا به خود من گفته مي شود، ويژگي هايي هستند که من به صورت رفتارهاي کلامي يا غير کلامي نشان مي دهم اما خودم از آن آگاهي ندارم.
دکتر بابايي در پاسخ به اين سؤال که چه عواملي باعث مي شود فرد از رفتارهاي خود آگاهي نداشته باشد اما ديگران از آن آگاهي داشته و آن را ببينند، مي گويد:يکي از عواملي که باعث مي شود فرد از رفتارهاي خود آگاهي نداشته باشد در درجه اول ترس از برخورد با خود است. ترس از اينکه خودمان را ببينيم و با آن روبه رو شويم. در اين ميان مکانيسم هاي دفاعي از طريق ناخودآگاه به سراغ ما مي آيند تا ما از آن چه در درونمان مي گذرد آگاهي نداشته باشيم. يعني خيلي اوقات افرادي که در دفاع از خودشان در جنگ هاي بين زن و شوهرها، بين دوستان، در روابط خانوادگي و در روابط اجتماعي ادعا مي کنند. مشکلي ندارند. اما ديگران مي گويند تو مشکل داري، اين افراد واقعاً فکر مي کنند مشکلي ندارند و ديگران به دلايل زيادي اشتباه مي کنند. زيرا مکانيسم هاي دفاعي مانند دليل تراشي، انکار و سرکوب و... مانع آن مي شود که فرد بتواند با واقعيت هاي دروني خود روبه رو شود.
علاوه بر آن در تحليل رفتار متقابل ما به عنواني به نام بازي ها روبه رو هستيم. بازي ها به عنوان مجموعه اي از تبادلات اجتماعي دوپهلو با هدفي نهفته است که تا رسيدن به نتيجه مشخص و از پيش تعيين شده، ادامه پيدا مي کند. وقتي شروع به بازي مي کنيم در سطحي از وضعيت رواني قرار مي گيريم که مدام تبادلات اجتماعي ما دوپهلو است و آن چيزي است که موضوع اصلي بوده و هدف ما از انجام بازي معمولاً در سطح حافظه غير قابل دسترس ما و يا ناخودآگاه ما مدفون شده است و ما در يک اجتماعي به بازي خود ادامه مي دهيم. در واقع لباسي در تن مسايل رواني خود مي کنيم که خودمان هم متوجه نمي شويم چه چيزي در درون ماست و همچنان باز با توجيه و مکانيسم هاي دفاعي آن را موجه مي بينيم و انتظار داريم از ديدگاه کسي که در اين بازي نيست و يا با آگاهي بيشتري به ما نگاه مي کند، آن رفتار را طبيعي دانسته و از او نشنويم رفتارمان نامناسب است.
البته اينکه چه چيزي مناسب يا نامناسب است را بايد به عهده يک روان درمانگر يا روان پزشک بسپاريم که به خوبي از دست نوشته آماري تشخيصي بيماري هاي رواني آگاه باشد.
به طور کلي به نظر من آنچه باعث مي شود فرد شناختي از رفتارهاي خود نداشته باشد ترس در موارد زير است، ترس از برخورد با خود، ترس از تغييرکردن، ترس از پذيرفتن مسؤوليت، ترس از مورد هدف قرار گرفتن و محکوم شدن و ترس از دست دادن کنترل. علاوه بر آن شخصيت هاي نابالغ و کودکانه شخصيت خودشيفته و شخصيت خودپرست که اندکي از شخصيت خودشيفته کمتر است، شخصيت داراي هذيان خودبزرگ بيني، شخصيت هاي منفي و همه افرادي که نسبت به خود بينش کمي دارند، بيشتر، با بازي ها و مکانيسم هاي دفاعي آنها را سرکوب، فرافکني و يا دليل تراشي کرده و مسايلشان را از خود دور کرده و آن را نديده مي گيرند.

نقش خودشناسي در سعادت انسان
 

با اين مقدمه در پايان اين گفت و گو به اين موضوع مي پردازيم که چه عواملي باعث مي شود در روابطمان با ديگران با شکست و ناکامي مواجه شويم؟براي نمونه متأسفانه ما در سراسر جهان شاهد پديده طلاق هستيم. در هر جامعه از بعد جامعه شناختي عوامل زيادي در افزايش طلاق مانند بيکاري، اعتياد، عدم تفاهم فکري، اخلاقي، فرهنگي، بي عدالتي و نابساماني هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و ... در هر جامعه نقش دارد. اما در بعد فردي که خود ريشه در مسايل جامعه شناختي دارد، به اعتقاد من خودشناسي و خودسازي قبل از ازدواج و به دنبال آن کسب ارزش هاي انساني عمده ترين عامل در استحکام و تداوم يک زندگي مشترک و به طور کلي هر ارتباطي نظير روابط خانوادگي، دوستي ها و هر نوع روابط اجتماعي، است.
مهارت خودآگاهي اولين مهارت از دسته مهارت هاي ده گانه زندگي است که توسط سازمان جهاني بهداشت اعلام شده است. درواقع اگر مهارت هاي زندگي را به يک درخت تشبيه کنيم، خودآگاهي ريشه هاي تنومند و قدرتمند آن است که در صورت سست بودن اين ريشه ها هرگز نمي توان به آرامش رسيد و در آينده هم به انواع بيماري هاي جسمي و روحي و رواني به ويژه اضطراب و استرس و افسردگي و يا به آسيب هاي اجتماعي دچار خواهيم شد.
خودآگاهي اصول و جنبه هاي زيادي دارد. اما يکي از اصول آن که موضوع بحث ماست شناخت ويژگي هاي شخصيتي، خصوصيت هاي مثبت و منفي و يا نقاط ضعف و قوت در ماست که متأسفانه به دليل عدم شناخت واقعي خود، همان طور که توضيح داده شد که يکي از دلايل آن نديدن و آگاه نبودن از ويژگي هاي خود در روابط با ديگران است. دچار مشکل مي شويم.
از ديدگاه روان شناسي نيز يکي از مهم ترين ويژگي هاي شخصيت سالم شناخت خويش است. در اين زمينه خانم هورناي روان شناس آلماني معتقد است: ريشه تمام معضلات و اضطراب ها و گرايش هاي بشري، عدم شناخت صحيح آدمي از خويش است.
خانم هورناي سه شکل يا جنبه(خود)براي انسان قايل است، خود واقعي، خود تصوري و خود ايده آل. خود واقعي در حقيقت واقعيت هاي وجود ماست. من آدم حسودي هستم. خسيسم. بدبين و عصبي هستم. آدم شجاعي هستم. صبورم و مجموعه اي از نقاط قوت و ضعف که واقعاً در ماست.
خود تصوري آن است که ما تصور مي کنيم هستيم اما نيستيم. من تصور مي کنم آدم محبوب و مهرباني هستم در حالي که اگر رأي گيري کنيم مي بينيم آن قدرها هم که فکر مي کنيم محبوب و مهربان نيستيم. بنابراين به اعتقاد من، به دليل عدم شناخت خود واقعي و شکل گرفتن خود تصوري، در روابطمان با ديگران، اغلب آنها را مقصر دانسته و خود را عاري از عيب و نقص تصور مي کنيم و ديگري را مورد سرزنش و قضاوت قرار مي دهيم. براي نمونه در مشاوره هاي طلاق زياد ديده شده است که هر دو طرف خود را اغلب عاري از خطا و اشتباه مي دانند. که اين موضوع نشانگر آن است که اغلب انسان ها خود را به طور کامل نشناخته اند و از نقاط ضعف و قوت خودآگاهي ندارند که همين امر باعث اکثر خشونت ها و اختلاف ها در روابط مي شود.
معمولاً افراد در انتخاب همسر در جست و جوي فردي ايده ال هستند هر چند اين انتخاب حق طبيعي هر انساني است اما قبل از جست و جو آيا به شناخت کافي از خود رسيده ايم؟ آيا ما واقعاً خودمان هم ايده ال هستيم؟ که در غير اين صورت با انتخاب فرد ايده ال، نيز با مشکلات زيادي مواجه مي شويم.
خوشبختانه اين روزها ما شاهد افزايش آموزش هاي خانواده در بحث مهارت هاي زندگي و ازدواج هستيم. اما در بحث مهارت خودآگاهي کمتر به خودشناسي و خودسازي به ويژه شناخت پنجره جوهري به صورت عملي و کارگاهي توجه مي شود.
به طور خلاصه اگر خواهان خوشبختي و آرامش واقعي در زندگي هستيم. مي توان بعد از شناخت صحيح و دقيق باورها و افکار ناکارآمد، شناخت هيجانات و احساسات و نقاط ضعف و قوت خود، در رفع نقاط ضعف و تقويت نقاط قوت خود بکوشيم که در واقع آنچه ضامن محکمي براي سعادت و خوشبختي و استحکام بنيان يک خانواده و به طور کلي هر ارتباطي است، حفظ ارزش هاي اخلاقي و انساني است نه ارزش هاي مادي و ديگر ارزش هاي از بين رفتني ديگر. انتخاب راه با ماست...
به ارتباطات نزديکان خود نگاه کنيد شما چگونه نقش ارزش هاي اخلاقي را در موفقيت و استحکام آن ارزيابي مي کنيد؟

تمرين عملي
 

دکتر بابايي زاد معتقد است در جهت شناخت خود تمرين هاي زيادي وجود دارد که يکي از آنها اين است: ابتدا يک برگه را به دو قسمت تقسيم کنيد سپس در هر طرف آن از يک تا پنج شماره گذاري کنيد و آن را به پنج يا شش نفر از نزديکان اطراف خود بدهيد تا در يک طرف پنج ويژگي منفي و در طرف ديگر پنج ويژگي مثبت شما را يادداشت کنند. توجه داشته باشيد هر چقدر تعداد افراد بيشتر باشد بهتر است. در پايان نتايج به دست آمده را بررسي کنيد. اگر يک ويژگي چند بار توسط ديگران تکرار شده است آن ويژگي قابل تعمق و بررسي است که در درون من چه چيزي در اين زمينه وجود داشته است که ديگران به آن پي برده اند.
راه ديگر روان کاوي، خودشناسي و حضور در کلاس هاي گروهي است.
منبع:نشريه موفقيت، شماره 183.