سند حقانيت


 

نويسنده: سيد مسعود رضوي




 

گزارشي از مجموعه گران سنگ «الغدير»
 

نگارش «الغدير»، حدود 40 سال از عمر علامه اميني را به خود اختصاص داده است و براي نوشتن آن، به گفته خودشان بيش از 10 هزار کتاب را (که بعضاً، بالغ بر چندين مجلد مي شده) از باي بسم الله تا تاي تَمَّت خوانده و به 100 هزار کتاب مراجعات مکرر داشته است. الغدير، براي اميني، فراتر از يک کتاب بود؛ فلسفه زندگي بود. برخي کسان، وي را تشويق مي کردند به سنت معمول فقيهان، به جاي نگارش الغدير، به نوشتن رساله عمليه بپردازد و او با توجه به تأمين کامل اين نياز توسط فقهاي بزرگ عصر مي فرمود: «رساله من، توضيح المسائل من و برنامه من همين کتاب الغدير است».
علامه در مراجعه به اين کتاب ها، نخست در هر کتابي که حديث غدير به نقل حاضران، صحابه و تابعين نقل شده بود، يادداشت برداري کردند و بعد شروع کردند به کساني که اين حديث را به نظم درآوردند (حديث غدير در ادبيات عرب). از خود اميرالمومنين عليه السلام و صحابه شروع کردند بعد شعرا، بعد تابعين که به طور ارسال مسلم و يقيني اين حديث را از پيغمبر (ص) نقل کرده اند و همين معناي خلافت را هم از آن فهميدند و اين اثبات مي کند که معناي ديگري هم نداشته و همين معنا را هم مردم، عرب ها و شعراي زمان آن فهميدند.
قرن به قرن شعرا را نوشتند با شرح حالشان و شعرهاي ديگرشان، شعرهاي مذهبي آنها، شعرهاي مختلف قرن به قرن تا جلد يازدهم که به قرن يازدهم رسيده.
علامه اميني در جلد سوم الغدير، حملات ناجوانمردانه اي که برخي انديشمندان اهل سنت با فکرهاي منحرف به شيعه کرده اند و تهمت هايي را که به شيعه زده اند، مطرح کرده و يکي يکي با رجوع به سيره پيامبر ص) و آيات و روايات، پاسخ داده اند. براي نمونه، مسائلي را که ابن تيميه در کتاب «منهاج السنّه» بر شيعه خرده گرفته و تهمت زده همه را جواب داده و ثابت کرده که اين خلاف است و آنچه شيعه مي گويد، آن درست است.
جلد پنجم الغدير به ردّ فرقه وهابيت و عقايد آنها اختصاص دارد و به بيان مشروعيت زيارت ائمه (ع) و پيغمبر (ص) مي پردازد.
در اين جلد خيلي مفصل راجع به اين جهات بحث مي شود، ايشان عنوان ها را مطرح کرده و از کتاب هاي خودشان اثبات مي کند و اختلافاتي که داريم حتي مثل نقل جنائز و امثال آن، مشروعيت آنها را نيز ثابت مي کنند و در تاريخ اسلام نشان مي دهند آنچه در مورد نقل جنازه ها آمده، سابقه ممتد داشته و هميشه بوده است.
علامه اميني در بخش اعظمي از کتاب الغدير به بيان جعل حديث هايي که در دوره اموي و سپس عباسي صورت گرفته است، مي پردازد و اسم مي آورد که فلان عالم يا محدث درباري دو هزار حديث و ... علامه اميني خاطر نشان مي کند که جمعاً حدود نيم ميليون حديث جعلي الان در کتاب هاي مورد وثوق موجود است. بعد حديث هاي مجعول در خلافت يا مناقب ديگران را نوشته اند و از طرف خودشان ثابت کرده اند که خودشان تقرير کردند که اين احاديث مجعول است و احاديث را وضع کرده اند!
در جلد ششم، علامه مقداري از سيره خليفه دوم را نگاشت.
علامه اميني در عين نگارش اين مطالب در الغدير، به شدت طرفدار وحدت اسلامي هستند و با نظري وسيع و روشن بينانه بدان مي نگرند.
ايشان در فرصت هاي مختلف در مجلدات الغدير اين مساله را طرح کرده اند: علامه در مقدمه جلد اول، اشاره کوتاهي مي کنند به اينکه الغدير، چه نقشي در جهان اسلام خواهد داشت: «و ما اين همه را خدمت به دين و اعلاء کلمه حق و احياء امت اسلامي مي شماريم.»
در جلد سوم، صفحه 77، پس از نقل اکاذيب ابن تيميه و آلوسي و قصيمي، مبني بر اينکه شيعه برخي از اهل بيت (ع) را، از قبيل زيد بن علي بن الحسين (ع) دشمن مي دارد، تحت عنوان «نقد و اصلاح» مي گويند: «... اين دروغ ها و تهمت ها تخم فساد را مي کارد و دشمني ها را ميان امت اسلام بر مي انگيزد و جماعت اسلام را تبديل به تفرقه مي نمايد و جمع امت را متشتت مي سازد و با مصالح عامه مسلمين تضاد دارد.»
نيز در جلد سوم، صفحه 268، تهمت سيد رشيد رضا را به شيعه، مبني بر اينکه «شيعه از هر شکستي که نصيب مسلمين شود، خوشحال مي شود تا آنجا که پيروزي روس را بر مسلمين در ايران جشن گرفتند» نقل مي کند و مي گويد: «اين دروغ ها ساخته و پرداخته امثال سيد محمد رشيد رضاست. شيعيان ايران و عراق که قاعدتاً مورد اين تهمت هستند و همچنين مستشرقان و سياحان و نمايندگان ممالک اسلامي و غير هم که در ايران و عراق رفت و آمد داشته و دارند، خبري از اين جريان ندارند. شيعه بدون استثنا، براي نفوس و خون و حيثيت و مال عموم مسلمين اعم از شيعه و سني احترام قائل است. هر وقت مصيبتي براي عالم اسلام در هر کجا و هر منطقه و براي هر فرقه پيش آمده است، در غم آنها شريک بوده است. شيعه هرگز اخوت اسلامي را که در قرآن و سنت بدان تصريح شده محدود به جهان تشيع نکرده است و در اين جهت فرقي ميان شيعه و سني قائل نشده است.»
نيز در پايان جلد سوم، پس از انتقاد از چند کتاب از کتب قدما، از قبيل «عقد الفريد» ابن عبد ربه، «الانتصار» ابوالحسين خياط معتزلي، «الفرق بين الفرق» ابومنصور بغدادي، «الفصل» ابن حزم اندلسي، «الملل و النحل» محمد بن عبدالکريم شهرستاني، «منهاج السنه» ابن تيميه، «والبدايه و النهايه» ابن کثير و چند کتاب از کتب متاخرين، از قبيل «تاريخ الامم الاسلاميه» شيخ محمد خضري، «فجر الاسلام» احمد امين، «الجوله في ربوع الشرق الادني» محمد ثابت مصري، «الصراع بين الاسلام و الوثنيه» قصيمي و «الوشيعه» موسي جارالله مي گويند:
«هدف ما از نقل و انتقاد اين کتب، اين است که به امت اسلام اعلام خطر کنيم و آنان را بيدار نماييم که اين کتاب ها بزرگ ترين خطر ر ا براي جامعه اسلامي به وجود مي آورد، زيرا وحدت اسلامي را متزلزل مي کند، صفوف مسلمين را مي پراکند، هيچ عاملي بيش از اين کتب صفوف مسلمين را از هم نمي پاشد و وحدتشان را از بين نمي برد و رشته اخوت اسلامي را پاره نمي کند.»
علامه اميني در مقدمه جلد پنجم، تحت عنوان «نظريه کريمه» به مناسبت يکي از تقديرنامه هايي که از مصر، درباره الغدير رسيده است، نظر خود را در اين موضوع کاملاً روشن مي کنند: «عقايد و آرا درباره مذاهب، آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامي را که قرآن کريم با جمله «انما المومنون اخوه» بدان تصريح کرده پاره نمي کند، هرچند کار مباحثه علمي و مجادله کلامي و مذهبي به اوج خود برسد، سيره سلف و در راس آنها صحابه و تابعين همين بوده است.»
«ما مؤلفان و نويسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام، با همه اختلافي که در اصول و فروع با يکديگر داريم، يک جامع مشترک داريم و آن ايمان به خدا و پيامبر خداست. در کالبد همه ما يک روح و يک عاطفه حکمفرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است.»
«ما مؤلفان اسلامي همه در زير پرچم حق زندگي مي کنيم و در تحت قيادت قرآن و رسالت نبي اکرم انجام وظيفه مي نماييم. پيام همه ما اين است که «انَّ الدين عندالله الاسلام» و شعار همه ما «لا اله الا الله و محمد رسول الله» است. آري ما حزب خدا و حاميان دين او هستيم!
علامه اميني در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان «الغدير؛ يوحد الصفوف في الملا الاسلامي» مستقيماً وارد بحث نقش الغدير در وحدت اسلامي مي شود. معظم له، در اين بحث، اتهامات کساني را که مي گويند الغدير موجب تفرقه بيشتر مسلمين مي شود، سخت رد مي کنند و ثابت مي کنند که بر عکس، الغدير بسياري از سوء تفاهمات را از بين مي برد و موجب نزديک تر شدن مسلمين به يکديگر مي شود؛ آن گاه اعترافات دانشمندان اسلامي غير شيعه را در اين باره شاهد مي آورند و در پايان، نامه شيخ محمد سعيد دحدوح (امام جماعت اريجاي شهر حلب که با خواندن الغدير به مذهب تشيع گرويد) را به همين مناسبت نقل مي کنند:
«من اکنون خود را در برابر درياي بي پاياني مي بينم که در آن، انواع گوهرهاي نفيس و خيره کننده و بي نظير وجود دارد. دلايل کافي و رسا، برهان صريح، علم زياد و مزاياي بي شمار ديگر آن قدر در اين مجموعه گرانبها هست که قادر به شمارش آن نيستم. اين مزايا گوياي اين حقيقت اند که اگر بخواهند نورانيت ماه چهارده را با ابرهاي تيره (اشتباه کاري و دشمني) و عوامل فريبنده از ديدگاه بپوشانند، نمي توانند.»

نكته
 

پندها و پيوندها
 

علامه اميني، آکنده از دوستي امام علي (ع) و شيعيانش، جوهر وجود و نور چشمانش را فدا مي کند تا راهي به خاندان بزرگوار علوي پيدا کند. در آنچه مي کند، به نداي مذهبش پاسخ مي گويد. عشق چنان بندها و پيوندهايي بر عاشق مي نهد که با وجود آنها، راه هر گونه اعتراض بر او بسته مي شود. حقيقتي که بايد آشکارا گفته شود اين است که علامه استاد عبدالحسين اميني، عاشق و دوستدار متعصب و پيرو هواي نفس نيست، بلکه دانشمندي است که دانش خود را در خدمت دوستي علي (ع) و شيعيان او قرار داده است؛ پژوهنده اي است که امانت دانشمندي و بي غرضي بحث و تحقيق را بيش از توجه به احساسات و عواطف، در نظر داشته است.
محمد عبدالغني حسن
از دانشمندان بزرگ اهل تسنن در مصر
منبع:نشريه آيه ويژه نامه دين و فرهنگ.