سوسک هاي سايبورگ


 

نويسندگان: مايکل ام. ماهاربيز، هيروتاکاساتو
مترجم: بهنام قنبر نژاد



 
روبات هاي پرنده کوچک که قسمتي ماشين و قسمتي حشره هستند، ممکن است روزي جان انسان ها را در جنگ ها و سوانح نجات دهند
 
مگس معمولي يک ابزار بسيار ارزشمند در مهندسي هوانوردي است. يک دليل اينکه مگس در گريختن از مگس کش دستي بسيار ماهر است، اين است که به طور قابل ملاحظه اي سريع بال مي زند؛ حدود 200 بار در ثانيه. براي رسيدن به اين سرعت خيره کننده، مگس از بيومکانيک پيچيده اي استفاده مي کند. بال هاي او مستقيماً به ماهيچه هاي قفسه سينه اش متصل نيست، بلکه مگس ماهيچه ها را با ريتمي دايره اي حرکت مي دهد که باعث مي شود حالت قفسه سينه تغيير کند. سپس اين تغيير شکل بال ها را به لرزش در مي آورد، خيلي شبيه ارتعاش دياپازون بعد از ضربه زدن. (دياپازون ميله اي با اين روش مگس با تلاشي ناچيز مقدار بسيار کوچکي از انرژي ماهيچه اي را تبديل به ميزان بسيار زيادي انرژي حرکتي مي کند.
مهندسان، شوق زده از کوچک سازي مدارهاي کامپيوتر و فناوري هاي ساخت محصولات با ابعاد بسيار کوچک، حداکثر تلاش خود را براي ساخت ماشين هاي پرنده کوچک که اين توانايي حرکتي را شبيه سازي مي کنند، به کار گرفته اند. دلفلاي مايکرو (Delfly Micro) ;i که در سال 2006 توسط پژوهشگران دانشگاه صنعتي دلفت در هلند رونمايي شد، وزني حدود سه گرم و طول بال 100 ميلي متر دارد و مي تواند يک دستگاه ضبط ويدئويي کوچک را با خود حمل کند. پرنده مصنوعي ساخته شده در آزمايشگاه ميکروروباتيک دانشگاه هاروارد از اين هم کوچک تر است-تقريباً وزني برابر 0/06گرم دارد (که اين وزن هنوز بيشتر از چهار برابر وزن يک مگس است.)-اگر چه وقتي براي حرکت تنظيم مي شود پرواز آن قابل کنترل نيست. با اين وجود پاشنه آشيل اين حشرات مکانيکي ميزان انرژي اي است که آنها مصرف مي کنند: هنوز کسي نفهميده چگونه بايد انرژي را در باتري هاي مينياتوري ذخيره کرد تا نيروي مورد نياز براي پرواز طولاني تر از تنها چند دقيقه تأمين شود.
در چند سال گذشته بشر به دنبال راهي براي حل محدوديت هاي فني در مسير استخدام حشرات سايبورگ بوده است. به جاي ساخت حشره روباتيک از صفر، ما از خود حشرات به عنوان ماشين پرنده استفاده مي کنيم. در اين روش، فناوري هاي ساخت محصولات بسيار کوچک و باتري هاي پرظرفيت را رها کرده و تنها بر سيستم هاي کنترلي ساخت انسان که به هنگام نياز در پرواز حيوانات دخالت مي کند، تمرکز مي کنيم. به عبارت ديگر، حشره خودش پرواز مي کند اما مدارهاي قرار داده شده در سيستم عصبي اش دستورهاي به چپ و يا راست، بالا يا پايين را از اپراتورهاي انساني به حشره منتقل مي کند. ما عملاً پرنده هاي سايبورگ ساخته ايم؛ نيمي حشره نيمي ماشين.
اين ايده پنج سال پيش هنگامي به ذهن ما رسيد که کارگاهي در مورد پرنده هاي سايبورگ برگزار کرديم که توسط آژانس پروژه هاي تحقيقاتي پيشرفته دفاعي، دارپا مديريت مي شد. (من کارشناس ميکروتکنولوژي بودم اما چيز زيادي در باره حشرات نمي دانستم) در کارگاه، شرکت کنندگان، بعضي از تکنولوژي هايي که به بيولوژيست ها امکان دريافت و ارسال سيگنال هاي الکتريکي از ماهيچه هاي مستقل حشرات پرنده را مي دهد بررسي کردند. آميت لعل (Amit Lal)، مديربرنامه هاي دارپا که کنفرانس را مديريت مي کرد بر اين عقيده بود که زمان آن رسيده اين پيشرفت ها آرام آرام به کار گرفته شوند؛ با تشخيص اينکه آيا ما مي توانيم سگينال هاي الکتريکي را به ماهيچه هاي حشرات از طريق ميکرومدارهاي کار گذاري شده انتقال دهيم تا حشرات را طبق خواست خودمان حرکت بدهيم.
حشرات سايبورگ به طور بالقوه کاربردهاي نظامي زيادي خواهند داشت که شامل توانايي فهميدن تعداد افراد درون يک ساختمان يا غار و تشخيص هويت شان قبل از تصميم گيري درباره دستور به سربازان براي پاک سازي محل مي شود. هيبريدهاي سيليکون-کربني همچنين مي توانند در خدمت نوآوري هاي غير نظامي باشند، مثل ساخت روبات هاي شبه حشره اي که مي توانند زنده ها را از ميان آوارهاي بعد از زلزله بيابند.

چرا سوسک؟
 

قبل از کنفرانس دارپا، بسياري از بهترين مطالعاتي که پرواز حشرات را توصيف مي کرد روي ملخ ها، شاپرک ها و مگس ها انجام گرفته بود. با کوله باري از تلاش ها و تجربه ها در آن کار، من عقيده داشتم مي توانم تعداد خطاهاي شروع را که هميشه همراه زمينه هاي جديد اکتشافي است، کاهش دهم. شاپرک ها و ملخ ها بزرگند ولي نمي توانند وزن زيادي را با خود حمل کنند. بنابراين آنها را خارج مي کنيم. تنها مگس ها باقي مي مانند.
اول از همه، بيولوژيست ها اطلاعات خوبي در مورد آنها دارند. مايکل اچ. ديکينسون (MichaelH.Dickinson) از مؤسسه فناوري کاليفرنيا و ديگران با جزئيات زيادي روي ماهيچه هايي که تکان
مي خورند تا حرکت چپ و راست و بالا و پايين مگس را ايجاد کنند؛ مطالعه کرده اند. به علاوه، مگس ها استفاده بسيار مناسب و مؤثري از انرژي دارند که به آنها اجازه مي دهد بال هايشان را در سرعت هاي بسيار بالا به حرکت دربياورند. اگرچه از ديدگاه مهندسي، کار روي مگس ها سخت است. آنها آن قدر کوچکند که عملاً براي سوار کردن سيم ها و مدارهاي مورد نياز روي بدنشان بايد جراحي نانو صورت بگيرد و من جراح نانو نبودم. من شروع کردم به فکر کردن به جايگزين ها. سنجاقک ها پرنده هاي خوبي هستند و به قدر کافي بزرگ هستند اما خيلي شکننده اند. سوسک ها گزينه احتمالي بعدي بودند.
اين اتفاق زماني افتاد که من يک کپي از کتاب زيست شناسي کولئوپترا (The Biology of the Coleoptera) - يک راهنماي کلاسيک درباره جهان سوسک ها نوشته شده توسط آر.اي.کراوسون (R.A.Crowson) در سال 1981-مطالعه کردم. کتاب نتيجه گيري کرده بود که سوسک ها خيلي شبيه مگس ها پرواز مي کنند. ماهيچه هاي پروازي قفسه سينه سوسک در پوسته اش
تغيير شکل ايجاد مي کند و اين باعث مي شود بال ها همانند يک دياپازون ارتعاش کنند. همچنين نوع ماهيچه ها و موقعيتشان در سوسک شبيه مگس به نظر مي رسد. چند مطالعه دقيق درباره سوسک ها از دهه 1950 ايده هايي را در مورد اينکه از کجا بايد شروع کرد، پيشنهاد مي کنند. اما شايد مهم ترين آنها اين باشد؛ سوسک ها بزرگند، طول شان از يک ميلي متر تا بيش از 10 سانتي متر متغير است. سوسک ها همچنين يک پنجم تمام گونه هاي شناخته شده را تشکيل مي دهند. بنابراين از نظر تئوري در دسترس بودند. اما اينجا با يک مشکل جديد مواجه شدم: افراد کمي در ايالات متحده سوسک ها را به اندازه کافي بزرگ که مناسب اهداف من باشد پرورش مي دهند در انتها، سال ها طول کشيد تا من در آزمايشگاهم بتوانم ذخيره تقريباً پايداري از سوسک ها را تأمين کنم که البته اکنون ما آنها را از پرورش دهندگان اروپايي و آسيايي وارد مي کنيم.
در اين قسمت از تحقيق، شخص ديگري (ساتو) که شيميداني با تخصص در نانو ساخت (Nanofabrication) بود، به عنوان همکار فوق دکترا به ما ملحق شد. هدف ما اين بود که به حشره القا کنيم،
پرواز کند، در صورت نياز، دور زدن ها و سرعتش را کنترل کند و سپس زماني که به مکان هدف رسيد متوقف شود. به عنوان مهندس، ما مي خواستيم اين اعمال با کمترين يا بدون خسارت به حشره قابل تکرار و قابل اتکا باشد.
در ابتدا بايد در مورد حداقل مجموعه رفتارهايي که بايد کنترل مي شدند تا پرنده سايبورگ مقدماتي را توليد کنيم، تصميم مي گرفتيم. به دليل اينکه ما مي خواستيم حشره را در پرواز آزاد کنترل کنيم، نمي خواستيم از چيزي شبيه افسار براي نمايش رفتار حشره همان طور-که بقيه استفاده کرده بودند استفاده کنيم-چون طناب ها بلند شده و در هم مي پيچند. ما به توافق رسيديم که از کنترل راديويي استفاده کنيم مثل اينهايي که با کنترل از راه دور ماشين ها هواپيماها، و هليکوپترها تفريح مي کنند. ما مي خواستيم شروع و پايان بال زدن، افزايش يا کاهش ارتفاع حشره در پرواز و به چپ و راست رفتن هايش، به خواست ما صورت بگيرد. ما مطلقاً نمي خواستيم تمام جنبه هاي پرواز حشره را کنترل کنيم چون سوسک ها به خودي خود تراز افقي، تنظيم سرعت و تغيير مسير در برابر باد و موانع را به خوبي انجام مي دهند.
در همين زمان، ما مي خواستيم مطمئن شويم سيگنال ها مستقيماً به مدارهاي عصبي عضلاني حشره مي رسند، در اين صورت حتي اگر حشره تلاش مي کرد کار ديگري کند ما مي توانستيم آن را خنثي کنيم. هر حشره اي که مي توانست دستورات ما را ناديده بگيرد تبديل به روباتي بي استفاده مي شد.
ما کاملاً پرواز کور نمي کرديم. بيشتر سوسک هايي که ما براي کار انتخاب مي کنيم هر کدام مي توانند بين 20تا30 درصد از وزنشان را حمل کنند. بنابراين اندازه حشره، حداکثر وزن تجهيزات کنترلي ما را تعيين مي کند از آنجا که ما مي دانستيم کدام ماهيچه ها در سوسک باعث ارتعاش بال ها مي شوند، به نظر منطقي مي رسيد بپذيريم انتقال بارهاي الکتريکي با فرکانس هاي مختلف به ماهيچه هاي هر دو طرف بدن سوسک، به ما اجازه تغيير مسير را با تغيير در حالت بال زدن سوسک مي دهد
ما همچنين مي دانستيم اين حشرات به طور گسترده از نشانه هاي بصري هنگام پرواز استفاده مي کنند. درست مثل انسان، ورود نور به چشمان حشره نورون هاي حساس به نور را فعال مي کند. سيگنال هاي ايجاد شده توسط اين نورون ها از لوب نوري مي گذرند و به مرکز مغز و توده عصبي مي رسند، در آنجا پردازش شده و هنگام پرواز به حشره اطلاعات بصري مي دهند. همچنين مي دانستيم که ميزان نور اهميت زيادي دارد. براي مثال اگر چراغ هاي اتاق را به طور ناگهاني خاموش مي کرديم حشره ها به سرعت پروازشان را متوقف مي کردند و به اين نتيجه مي رسيديم که حشرات براي ادامه بال زدن به مقاديري ورودي حسي نياز دارند. ما استدلال کرديم که تحريک لوب هاي نوري يا مناطق نزديک قاعده لوب هاي نوري مي تواند واکنش هاي حرکتي قوي ايجاد کند. چون کار گذاري تجهيزات به طور مستقيم در چشم ها يا لوب هاي نوري، توانايي حرکتي حشره را زايل مي کند، ما بر تحريک قاعده لوب هاي نوري تمرکز کرديم. مجبور نبوديم نورون هاي منفرد را تحريک کنيم. به جاي آن اگر ما پالس الکتريکي صحيحي به نزديک قاعده لوب هاي نوري بفرستيم، سيستم هاي مداري خود سوسک مديريت باقي کارها را به عهده گرفته و سوسک پرواز خواهد کرد.

اگر در ابتدا موفق نشديد
 

ما قبل از اولين پروازموفقمان ناکامي هاي زيادي داشتيم.در ابتدا ما به مدت شش ماه روي سوسک هاي زوفوباس موريو(Zophobas Morio) که به اسم سوسک هاي سايه هم شناخته مي شوند کارکرديم.
(1/5سانتي متر طول و يک گرم وزن دارند) اين حشرات در مغازه هاي فروش حيوانات خانگي يافت مي شوند چون لاروهاي آنها براي تغذيه مارمولک خانگي و ديگر خزندگان کوچک مورد استفاده قرار مي گيرد.
متاسفانه ما هيچ گاه نفهميديم که چگونه بايد آنها را به پرواز واداشت.صدها بار آنها را در هوا رها کرديم و هر بار از بال زدن و پرواز امتناع کردند. به طور مشخص به نظر نمي رسيد زوفوباس (Zophobas)علاقه زيادي به پرواز داشته باشد.(اگر چه ما مطمئنا درباره آناتومي حشرات از زوفاباس بسيار آموختيم.) سرانجام تصميم به استفاده از سوسک ژوئن سبز تگزاس، کوتينيس تگزانا (Cotinis Texana)دو سانتي متر طول و يک تا يک و نيم گرم وزن دارند.) گرفتيم که در جنوب شرقي آمريکا فراوان است و به سوسک ژوئن معروف است. ما نمي خواستيم تجربه مان با زوفوباس تکرار شود، بنابراين به دنبال سوسکي گشتيم
که پرواز کند و کوتينيس پرنده معروفي بود، همچنين آفت شناخته شده اي براي محصول ميوه کشاورزان بود. درحقيقت به مدت چند سال ما هزاران سوسک را از کشاورزاني جمع آوري کرديم که باورشان نمي شد پنج دلار بابت هر سوسک به آنها مي پردازيم و آنها را از شر آفت خلاص مي کنيم. بر اساس تجربيات سابق با زوفوباس و کوتينيس، دقيقاً فهميديم که چگونه سوسک ها را بدون آسيب رساندن نگه داريم و کجا ميکروسيم ها را در پشت نزديک ماهيچه هاي بال و در قاعده مغز بچسبانيم. (ما از موم استفاده کرديم) صفحه مدارهاي کوچکي را طراحي کرده و ساختيم که مي توانستند دستورات راديويي را دريافت کرده و انواع سيگنال هاي مورد آزمايش ما را اعمال کنند.
امروزه سيستم مقدماتي شامل مؤلفه هاي زير است. يک ميکروکنترلر يا راديوي توکار (براي دريافت دستورات)، يک باتري (براي فرستادن بارهاي الکتريکي) و چندين سيم نقره اي باريک (با قطر 125ميکرون) که در مغز و ماهيچه هاي پروازي کار گذاري شده است.
چون سوسک هاي تگزاس حداکثر توانايي حمل باري برابر 200 تا450 ميلي گرم را دارند، سيستم اوليه با راديو تجهيز نشد. براي آزمايش کردن سيستم کنترلي، دستورات پرواز را در يک ميکروکنترلر قرار داديم سپس پرواز سوسک را در حالت هاي پرواز آزاد، بسته شده به ريسمان يا معلق در دو قاب gimbal) نوعي تراز که از دو حلقه درون هم تشکيل شده)مشاهده کرديم. (متصل کردن سوسک به دو قاب به ما اجازه مي دهد پرواز در جاي سوسک را ببينيم)
اولين موفقيت ما با سوسک کوتينيس دو ماه طول کشيد تا رقم بخورد. بعد از چند آزمايش، يک قسمت نسبتاً بزرگ از نورون ها را يافتيم که وقتي با جريان الکتريکي تحريک مي شوند تعادل پروازي قابل پيش بيني و تکرارپذيري را ايجاد مي کنند. ما دريافتيم که تحريک قسمتي از مغز حشره که ميان دو لوب نوري راست و چپ قرار گرفته اند با پالس هاي الکتريکي سريع (دوره تناوب حدود10ميلي ثانيه يا بسامد100هرتز)موجب مي شود بال زدن را آغاز کرده و در اکثر مواقع در موقعيت مناسب پروازي قرار گيرد. (دقت حدود97درصد). مساله جالب ديگر اين بود که يک پالس طولاني تر به همان منطقه، ارتعاش بال ها را به طور کامل متوقف کرد. به عبارت ديگر، ما توانستيم حشره را روشن و خاموش کنيم، فرستادن يک پالس براي شروع بال زدن و پالسي ديگر براي توقف.
ما بر اين باوريم که اين پالس بلندتر به طور موثر بار اضافي بر نورون ها در قاعده لوب نوري تحميل کرده و از انتشار تمام سيگنال هاي الکتريکي جلوگيري مي کند. سپس، اين فعاليت، سيگنال فعال کننده اي که ارتعاش بال ها را حفظ مي کند مختل مي کند.
ما متوجه شديم که پالس هاي الکتريکي ما بارها و بارها و با وجود حرکاتي که حشره در زمان انجام مي داد درست عمل کردند. اگر زماني که سوسک در حال حرکت روي ميز بود، فرستادن پالس هاي الکتريکي 10ثانيه اي را شروع مي کرديم و او شروع به بال زدن مي کرد و تکان مي خورد. اگر ما سوسک را به پشت روي ميز مي گذاشتيم و به او پالس مي داديم، بال هايش شروع به حرکت مي کردند. اگر او در حال پرواز بود و ما به او يک پالس اضافه مي داديم بال هاي او مي ايستادند و او مي افتاد؛ سپس شروع به خزيدن مي کرد. نشانه اي مبني بر اينکه ما به سوسک ها آسيب مي رسانديم حتي زماني که به کف زمين مي افتادند وجود نداشت. سوسک هايي که در بدنشان تجهيزات کار گذاشته شده بود به اندازه سوسک هاي بدون اين تجهيزات زندگي کردند؛ آنها درست مثل سوسک هاي معمولي پرواز کردند، غذا خوردند و جفت گيري کردند. به علاوه ما فهميديم زماني که سيگنال هاي«روشن» و «خاموش» را به طور مکرر و با توالي سريع به هنگام پرواز حشره اعمال مي کنيم، مي توانيم ارتعاش بال ها را تعديل کنيم. يعني، هنگامي که حشره در حال پرواز است، اگر ما به سرعت دستورات روشن و خاموش را يکي پس از ديگري صادر کنيم، ارتعاش بال ها متوقف نمي شود بلکه به آرامي کم مي شود. اين کار باعث تغيير در نيروي پيشرانه مي شود و به ما اجازه مي دهد با اطمينان، نيرويي را که حشره براي پرواز به کار مي گيرد کنترل کنيم، خيلي شبيه کاري که خلبانان با دسته فرمان مي کنند تا هواپيما را هدايت کنند.
براي اجبار سوسک به چرخش، ما ميکروسيم هايي در ماهيچه هاي قاعده چپ و راست کار گذاشتيم. با اعمال پالس هاي 10 ميلي ثانيه اي، حشره نيروي بيشتري به سمت راست وارد خواهد کرد که باعث چرخش به چپ او مي شود. سرانجام ما شروع به استفاده از سوسک هاي مسينوريناتور کاتا کرديم که با هشت گرم وزن، مناسب حمل راديو و ديگر تجهيزاتي که ساخته بوديم هستند

گام هاي بعدي
 

با وجود اينکه بعضي از نتايج به دست آمده چشمگير هستند، باز هم ما بايد تلاش بيشتري بکنيم. اگر چه ما نشان داده ايم که مي توانيم سوسک را به چپ يا راست متمايل کنيم و در مسيرهاي تقريباً دايره اي به پرواز درآوريم، نهايتاً مي خواهيم که قادر به هدايت پرواز سوسک در الگوهاي سه بعدي پيچيده باشيم به طوري که بتواند در درون موانع نيز پرواز کنند، مثلاً از دودکش ها پايين بروند يا از لوله ها بالا بيايند. براي انجام اين کار، ما به حداکثر بار مفيد، ميکروفن هاي کوچکي نصب کرديم که صداي بال سوسک حين پرواز را ضبط مي کنند. وقتي سطح صدا به ميزان مشخصي برسد که نمايانگر اين است که بال در موقعيت بالا قرار دارد يا پايين، ما مي توانيم پالس هاي تحريک کننده دقيقي را در ماهيچه هاي هدايت کننده سوسک اعمال کنيم.
هم اکنون سخت افزار مورد استفاده به خوبي کار مي کند اما ما به کمي کمک در توسعه کد کامپيوتري اي که سوسک هاي ما را کنترل مي کند نياز داريم. ما با بعضي از همکارانمان که تجربه بيشتري در برنامه نويسي نرم افزار براي پرنده هاي کاملا مصنوعي داشتند تماس گرفتيم. پيتر آبل(Peter Abbeel)
از دانشگاه کاليفرنيا در برکلي بر اساس تحقيقاتي که روي هليکوپترهاي خودکار انجام داده است، به همراه دانشجويانش اسويتوسلاوکولف(Svetoslav Kolev) و نيمبوس گوهاسن(Goehausen)
در حال ساخت يک سيستم کنترلي براي حشرات هستند که دستورات مرکب (مثل «سمت حرکت
را بيست درجه تغيير بده») را به مؤلفه هايش تجزيه مي کند (مانند «پالس هاي 10ميلي ثانيه اي به مايچه قاعده چپ به مدت چند ثانيه اعمال کن»). بنابراين، يک کاربرتنها بايد تصحيحات جبراني مشخصي را وارد کند و ميکروکنترلر محرک ويژه مورد نياز را براي اجبار سوسک به پرواز در آن جهت کنترل خواهد کرد. براي فهميدن اينکه کدام سري از محرک ها مورد نياز هستند، ما از اسکن هاي تصوير کننده مگنتيک رزونانس (ام آر آي)، بررسي هاي تشريحي گسترده و ضبط پرسرعت سوسک هاي در حال پرواز استفاده مي کنيم تا پيکربندي سه بعدي و کارکرد بعضي از ديگر ماهيچه هاي مسؤل به حرکت درآوردن هر بال را نشان دهيم. بر اساس اين اطلاعات، ما هم اکنون ماهيچه هاي مختلف ديگر را هدف قرار داده ايم چرا که ممکن است بتوانيم انحراف افقي را کنترل کرده و در پرواز آزاد با استقلال بيشتر عمل کنيم.

آيا بايد سوسک هاي سايبورگ بسازيم؟
 

اينکه آيا سوسک هاي باقابليت کنترل از راه دور به عنوان روبات مفيد واقع خواهند شد يا نه مساله قابل بحثي است، اما احساس ما مي گويد که مفيد خواهند بود. ميکروکنترلرها و راديوهاي کوچک تر و کم مصرف تر به بازار خواهند آمد و به ما اجازه خواهند داد به شکلي بهتر و ظريف تر سوسک هاي سايبورگمان را کنترل کنيم. تا زماني که ساخت منابع انرژي با ابعاد کوچک که نيروي عظيمي را در خود ذخيره کنند يا طراحي بال هاي مکانيکي با صرفه جويي زياد انرژي مشکل باشد، سوسک هاي ما و ماهيچه هاي بسيار کارآمدشان با امتياز خيلي بالايي از پرنده هايي کاملاً مصنوعي پيشي مي گيرند. از ميان تمام نتايجي که کار ما ممکن است در پي داشته باشد، ما معتقديم که اين از همه مهم تر است: همچنانکه تکنولوژي محاسباتي ما کوچک تر شده و دانش ما از سيستم هاي بيولوژيکي بيشتر مي شود، ما به طور فزاينده اي مشتاق به قرار دادن واسطه اي مصنوعي و حلقه هاي کنترل در سيستم هاي بيولوژيکي موجود مي شويم. کار کردن روي جزئيات، نخست در حشرات، به ما کمک خواهد کرد از اشتباهات و خطاهاي شروع در ارگانيزم هاي پيشرفته تر مانند موش هاي صحرايي، موش و در نهايت انسان بپرهيزيم. و اين به ما اجازه خواهد داد بسياري از پرسش هاي اخلاقي عميق تر را درباره اراده آزاد از ميان باقي چيزهايي که در صورت اجرا روي مهره داران مشکل ساز خواهند شد به تعويق بيندازيم. ساخت سوسک هاي سايبورگ مانع پيگيري جدي براي ساخت روبات هاي مصنوعي نخواهد شد(با اين فرض که انسان معمولاً ماشين هاي بهتري نسبت به طبيعت مي سازد) اما روش يکپارچه سازي عناصر زيستي با محصولات مصنوعي تنها يک شروع است.
منبع: نشريه همشهري دانستنيها شماره 34