ضيافت مرموز گوشتخواران


 






 
ماه ها تلاش و صدها عکس و فيلم هنوز پرده از راز درخت تاغ کوير بر نداشته اند
معمولاً وقتي سر و کله سؤالات بي پاسخ و اتفاقات عجيب پيدا مي شود که انتظارشان نيست؛ مثلاً گاهي که روي يک مسأله خاص با پيش فرض هاي از پيش تعيين شده و بديهي قرار است مطالعه شود، ‌يک اتفاق حاشيه اي،‌ خيلي از آن پيش فرض ها را زير سؤال مي برد يا اصلاً خودش مي شود موضوع اول مطالعه. درخت «تاغ» چند صد ساله پارک ملي کوير در استان سمنان يکي از همين موضوعات است. درختي که قرار بود براي رسيدن به هدف ديگري از آن استفاده شود، خود به موضوع جديدي تبديل شد. درختي که صدها سال است در نزديکي يکي از چشمه هاي «سياه کوه» روزگار مي گذراند،‌ به پديده اي بدل شد که بايد به سؤالات زيادي درباره اش پاسخ داده مي شد. يک سال و نيم پيش پروژه اي آغاز شد تا درباره يوزها بررسي جديدي آغاز شود. يکي از نقاط مهم اين بررسي پارک ملي کوير بود و اين درخت تاغ. فرض ها مي گفتند اطراف اين درخت احتمالا قلمرو يک يوزپلنگ است. دوربين هاي تله اي کار گذاشتند و تا امروز از اين درخت تاغ،‌ حدود 270 عکس و تقريباً 200 فيلم 30 ثانيه اي ضبط شده است. به مرور زمان اين تصاوير گواهي ديگري دادند و نتايج بررسي ها، فرض ها را کمي تغيير داد و اين مقدمه مطرح شدن سؤالات جديد بود. پرسش هايي که مي تواند در بررسي رفتار قلمرو طلبانه گوشتخواران کمک زيادي کند. درخت تاغ پارک ملي کوير آنقدر سؤال از خود به جا گذاشت که سزاوار عنوان «درخت راز» است.
درخت تاغ، راه و رسم زندگي در بيابان را خوب مي داند و با آب و هواي خشک و زمين هاي شور نواحي کويري به خوبي کنار مي آيد. تاغ با خاک هاي سبک و تپه هاي شني خو مي کند و به جز زندگي خودش، به صدها زندگي ديگر هم کمک مي کند. زيست شناسان اهميت اين درخت را به خاطر تثبيت شن هاي روان و حفظ رطوبت خاک در مناطق کويري بهتر از هر کسي مي دانند. ماجراي اسرار آميز درخت راز هم از پروژه بين المللي يوز آسيايي و برآورد جمعيت يوزپلنگ هاي پارک ملي کوير شروع شد. از وقتي روي آن به عنوان سايبان و پناهگاهي براي قلمرو يک يوزپلنگ حساب کرديم با نصب دوربين هاي تله اي، آمار يوزي که احتمالاً اين درخت در قلمرو اوست به دست بياوريم. داستان اين درخت اما با تاغ هاي ديگر متفاوت شد. فرقي که گرچه هنگام يافتن آثار و علائم به جا مانده از يوزپلنگ ها در اطراف درخت متوجه آن نبوديم اما بعد از بررسي تصاوير گرفته شده ، شگفتي هاي بسياري را به وجود آورد.

از يوز تا راز
 

شمارش تعداد يوزپلنگ هايي که هر ساعت گوشه اي از پهنه کوير 420 هزار هکتاري ملي را طي مي کنند، کار ساده اي نيست. داستان جمعيت يوز آسيايي،داستاني طولاني است. داستاني که حداقل از اواخر دهه 50 خورشيدي تا کنون ادامه داشته. اما تا پيش از اجراي نصب دوربين هاي تله اي توسط پروژه بين المللي يوز آسيايي،هميشه همه اعداد بر اساس تجربيات و مشاهدات متخصصان زمان خود بوده و هيچ گاه بر پايه روش هاي علمي بيان نشد. گرچه تخمين هاي تجربي هم با سرشماري هاي علمي زياد فاصله نداشت. پيش از اين متخصصان حيات وحش و محيط زيست تخمين هايي مي زدند مبني بر اينکه کمتراز صد يوزپلنگ آسيايي در ايران باقي مانده. براي اثبات اين امر تنها يک راه وجود داشت، استفاده از دوربين هاي تله اي. دوربين هايي که بايد در محل عبور يوزها قرار داده مي شد تا تصويرشان ثبت شود و از مقايسه تصاوير با هم تعداد دقيق آنها به دست آيد. مقايسه اي بين طرح ها و خال هاي روي بدن يوزپلنگ؛ چرا که هيچ دو يوزپلنگي طرح و خال شبيه به هم ندارند.
اواسط سال 1388 بود که از طرف پروژه بين المللي يوز آسيايي،طرحي براي تعيين اندازه جمعيت يوز آسيايي در پارک ملي کوير که يکي از زيستگاه هاي مهم يوز در ايران است، به دو انجمن «طرح سرزمين» و «يوزپلنگ ايراني» سپرده شد.
 
تعداد اين دوربين ها هم البته محدود بود و بايد در مکان هايي که بيشترين عبور يوزپلنگ ها اتفاق مي افتد، کار گذاشته مي شدند. دوربين هايي از نوع منفعل «passive» که حسگرشان به حرکت يک جاندار خونگرم حساس است و در واقع فقط از حيوانات داراي امواج مادون قرمز ناشي از گرماي بدن، عکس برداري مي کند. از اين نوع دوربين ها بيشتر براي مطالعلات تخمين اندازه جمعيت استفاده مي شود؛ چرا که در اين مطالعات ،‌نگرفتن عکس هاي بيهوده و پر نشدن عکس ها و خالي نشدن از باطري در جريان مطالعه بسيار مهم است و نمي بايست دوربين حتي يک اتفاق حضورگونه مورد نظر را از دست دهد. شروع کار در واقع پاسخ به اين سوال بود. محل عبور يا استراحت کجاست؟

سايبان و شکارچي
 

از اين دره به آن دره و از اين چشمه به آن چشمه، پارک ملي کوير بايد قدم به قدم بررسي مي شد تا بر اساس تجربه اولويت بندي و جاهاي مناسب براي اين 36 دوربين انتخاب شود. از درخت ها و درختچه ها هم نبايد گذشت. در دل اين کوير داغ زير اين آفتاب سوزان، سايه تک درخت ها هم نعمتي است براي محيط بانان تا نفسي چاق کنند و گلويي تازه. تک درخت هايي استوار که در اين کويرها با محدوديت آب قد بر افراشته اند و خودنمايي مي کنند. در حين ثبت نقاط احتمالي حضور يوز در فاصله 200 متري يکي از چشمه هاي سياه کوه،‌ به يکي از همين درخت ها برخورديم که درخت تاغي چند صد ساله بود. درختي که در پنج متري خود رد پايي از يوز داشت و آثار قلمرو طلبي يوز با ادرار هم بر آن مشاهده مي شد. بي شک يکي از مهمترين نقاط اين مطالعه را يافته بوديم. جايي که آثار قلمرو طلبي حيوان را مي توان ديد، در واقع ايستگاه هايي هستند که مرتباً حيوانات قلمرو طلب با برنامه هاي نسبتا منظم در پي سرکشي و حفاظت از گستره قلمرو خود به آن مراجعه مي کنند و رفتار قلمرو طلبي را از خود نشان مي دهند تا به هم نوع هاي خود بگويند که اين قلمرو آنان است.
اين ويژگي بيشتر گوشتخواران است که در هر زيستگاهي قلمرويي را خاص خود تشکيل مي دهند و از آن در مقابل تجاوز ديگر گوشتخواران هم نوع خود و حتي شکارچيان گوشتخوار ديگر دفاع کنند. قلمرويي که البته براي نرها بزرگتر از ماده هاست. اين خصوصيت از قوانين اصلي زندگي حيوانات وحشي است که اکنون علم جانورشناسي هم به عنوان يک فرض بديهي به آن مي پردازد. حتي اين قلمروها گاهي آنقدر براي جانور مهم مي شود که نزاع بر سر آن، به نبردهاي خونين و حتي مرگ مي انجامد. معمولاً قلمرو حيوان نر با حداقل دو يا بيشتر از هم نوع ماده خود همپوشاني دارد. حتي گوشتخواران مختلف، مرزها و منطقه هاي مشترکي در قلمرو خود دارند اما اين درخت انگار مهره مار دارد.

بزم اسرار
 

تا پايان روز اول،‌ هنوز هيچ موضوع عجيبي اتفاق نيفتاده بود. طبق برنامه، هر پانزده روز يک بار براي اطمينان از صحت و تمام نشدن فيلم و باتري دوربين ها، به همه آنها سرکشي مي شد تا مطمئن شويم که هيچ دوربيني بدون فيلم يا باتري نمانده است. در بعضي ايستگاهها که احتمال حضور يوز بيشتر بود، ‌حتي پيش از آنکه فيلم دوربين تمام شود، آن را تعويض کرده و عکس ها را بررسي مي کرديم. يکي از اين ايستگاه ها که اکنون مهم ترين آنهاست، همين درخت بود. درختي که براي ما قلمرو يک يوز محسوب مي شد؛ درخت راز، درخت تاغ پير سياه کوه که ارمغان عمر چند صد ساله اش، خاطرات سال هاي دوري است که شايد هيچ انسان و جانوري در خاطرش نباشد. خاطره از روزهايي که شايد سايه اش پناه انسانهايي بوده که در جاده ابريشم سفر مي کردند. درخت پير سياه کوه، رازهاي زيادي در دل ساقه هاي خسته اش پنهان کرده. چه بسيار پادشاهان از سلسله هاي مختلف که پيش چشم او «يوز مي گرفتند همه عمر» و اکنون با همه دار و دسته شان در گورند. شايد تاغ پير،‌ روزهايي را که يوزها خيلي بيشتر از اين ها دور و برش پرسه مي زدند خوب به خاطر آورد. هرچه هست، تاغ پير، ‌امروز را هم مي بيند و براي فردايي ها رازي براي نگفتن در سينه خواهد داشت. يکي از آن رازها اکنون در مقابل ماست. در اولين دوره بررسي عکس ها،‌ يک يوز در دو ايستگاه دوربين گذاري شده عکس برداري شد که يکي از ايستگاه ها همين درخت تاغ بود و جالب آنکه فقط يک عکس در 15 روز اول در اين ايستگاه برداشت شده بود؛ آن هم عکس يوز. اين فرضيه تعلق درخت تاغ به قلمرو يک يوز را قوت بيشتري مي بخشيد و ما هم چنين پيش داوري کرديم. چرا که پيش از اين آثار قلمرو طلبي يوز با ادرار هم اطراف درخت مشاهده و ثبت شده بود. اما اين فقط آغاز داستاني بود که هنوز به پايان آن نرسيده ايم. تا پايان جريان دو ماه دوربين گذاري در سياه کوه،‌ درخت تاغ ميزبان شغال و گربه کاراکال هم بود. هنوز مانده بود تا تعجب کنيم. سؤال اين بود که چرا اين گوشتخواران از گونه ها و جثه هاي متفاوت حتماً مي بايست يک مکان را براي قلمرو طلبي انتخاب کنند و حضورشان را به يکديگر اعلام کنند؟ جواب را هم انگار در چنته داشتيم و خيلي راحت هم از کنارش گذشتيم؛ احتمالاً گوشتخواران ديگر به خاطر اينکه اين درخت تاغ درختي بزرگ و شاخص بوده، براي قلمرو طلبي سري به درخت زده اند و با فهميدن اين که در قلمروي يوز است سريع آنجا را ترک کرده اند. کار پروژه يوز در اين منطقه ديگر تمام شده بود و بايد دوربين ها را جمع آوري مي کرديم. اما اهميت درخت تاغ سياه کوه باعث شد دوربين تله اي ديجيتالي را با تنظيم روي حالت برداشت فيلم به صورت ثابت آنجا بگذاريم تا تصاوير بهتري از رفتار يوز و تقابل آن با بقيه گوشتخواران در آينده داشته باشيم.

يکي براي همه
 

سرکشي بعدي ما به درخت تاغ، اويل دي ماه انجام گرفت؛ يعني دو ماه بعد. در اين سرکشي، درخت را ميزبان بزرگ ترين گربه سان ايران يعني پلنگ ديديم. جذابيت درخت و هيجان حضور همه اين حيوانات در يک مکان کنجکاوي ما را بيشتر مي کرد. اين اسرارآميزترين بزم جانوران است؛ بزمي که در آن ميزبان شاهد حضور مهمان هايي است که در شرايط عادي حتي يک لحظه چشم ديدن هم ندارند. اما سايبان درخت تاغ شرايط عادي را به هم ريخته. يوز، کاراکال،شغال و حالا پلنگ. تک به تک گوشتخواران به مهماني مي آيند، حضورشان را اعلام مي کنند و مي روند. اما اين يک ميهماني نيست، در واقع رفتار قلمرو طلبي گوشتخواران براي يکديگر است. فصل زمستان زمان جفت گيري اين حيوانات است و آنها براي آنکه به يکديگر بگويند که اين قلمرو آنان است و آماده جفت گيري اند به اين ايستگاه ها سر مي زنند و با اسپري کردن ادرار خود به خود درخت يا زير آن، بوي منحصر به فرد خود را آنجا مي گذارند تا رهگذر بعدي بداند که آنان صاحب اين قلمرو هستند. در اين سرکشي از يوز در حال قلمرو طلبي عکس برداري شده بود و مي دانستيم که قلمروي اوست اما انگار پلنگ، مرز بندي هاي يوز را قبول ندارد که خود با اينکه قلمروي يوز را استشمام کرده، همان کار را انجام داده. بازهم ماجرا به همين جا ختم نشد و قلمرو طلبي پلنگ،‌ گويي خود کارت دعوتي براي ميهمان جديد درخت راز،‌ گرگ بود. انگار نه انگار که دور درخت پيش از اين يوز و پلنگ، هر کدام خط و نشان هايي کشيده اند. هر دوره عکسي که بررسي مي شد، سؤال بي پاسخ ديگري، سر در گمي ها را بيشتر مي کرد. کاراکال،‌ شغال، گرگ و حتي روباه شني هم به ميهماني درخت پير آمده بودند. اين يعني يک پديده رازآميز. گرچه طبيعي است که گاهي يک قلمرو بين چند جانور مشترک باشد اما حضور و قلمرو طلبي همه گوشتخواران جورواجور در يک نقطه، ‌آن هم پاي يک درخت موضوع را کمي پيچيده مي کند.

سؤال بي پاسخ
 

در طول 14 ماه پايش مستمر درخت تاغ در هر چهار فصل سال،‌ بيش از 40 اتفاق از حضور يوزپلنگ، ده عکس از پلنگ ايراني و 150 اتفاق از حضور انواع گوشتخواران پارک ملي کوير در اين قلمرو ثبت شد. شايد از ميان گوشتخواران فقط کفتار راه راه بود که در پارک ملي کوير حضور داشت ولي به بزم درخت پير تاغ سياه کوه دعوت نشد و شايد هم آمده و تصويرش اسير دوربين ما نشده. از حضور پي در پي طعمه ها هم تصاويري ثبت شده که وابستگي آنها را هم به درخت راز نشان مي دهد. پازن هاي پارک ملي و قوچ و ميش ها هم به اين درخت سر مي زنند و حتي در روزهاي قحطي غذا در کوير، تاغ با برگ هايش از آنها پذيرايي مي کند. البته اين يکي طبيعي است و تا طعمه اي نباشد، شکارچي هم براي تسخير آن قلمرو رغبتي نخواهد داشت.
تصويربرداري با دوربين هاي تله اي به ما کمک کرد تا بيشتر بتوانيم حرکات اين گوشتخواران را در اين بزم زير نظر بگيريم. در عکس هاي ابتدايي فقط از حضور اين حيوانات در يک مکان مطمئن شده بوديم، همراه با حدس هايي به اينکه اين يک بازي قلمروطلبي است اما جالب آنجا بود که جثه اين گوشتخواران و قدرت آنها چندان معيار اعلام حضور اين گوشتخواران براي هم نبود. نه تنها پلنگ و يوزپلنگ و گرگ به عنوان گوشتخواران بزرگ براي هم خط و نشان مي کشيدند بلکه تصاوير فيلم به ما نشان مي داد که حتي شغال ها هم دقيقاً محل ادرار گوشتخواران بزرگ را بو مي کردند و با رفتار قلمروطلبي خود دقيقا روي آن اعلام حضور مي کردند. تاکنون برنامه هاي دوربين گذاري توسط اين تيم تحقيقاتي در چندين جاي ايران اجرا شده و تک درختان زيادي را شاهد حضور گوشتخواران ديده ايم اما تا به حال چنين درختي با اين تعداد مراجعه و تنوع جانوران يافت نشده است.
سؤال همچنان پابرجاست. آيا کنار هم قرار گرفتن اين موجودات گوشتخوار صرفاً رفتاري براي قلمرو طلبي است؟ براي پاسخ اين سوال حدس هايي زده مي شود؛ مثلاً اينکه چون اين درخت بين همان درخت هاي انگشت شمار کوير ملي ، بزرگ ترين است، اين جانور آن را شاخصي براي قلمروشان انتخاب مي کنند اما پاسخ هايي نظير اين، نه قطعي است و نه کامل. عمر دقيق درخت راز پارک ملي کوير را نمي دانيم. مانند تعداد زيادي سؤال ديگر که بايد پاسخي منطقي و علمي براي آنها جست. اما مي دانيم که رازهاي پرشمار ديگري هم اين درخت پير را احاطه کرده اند که رمز گشايي آنها نياز به مطالعه و جست و جوي بيشتري دارد.
منبع: سرزمين من، شماره يک، دوره جديد