اسرار جنگل حرا


 

نویسنده: زهرا کشوري




 

قصه شور حيات
 

روايتي از همزيستي درخت و آب و نمک
در ميان جزر و مدهاي بسيار امواج خليج فارس، رؤياي سبزي جان گرفته که رازهاي بسيار با خود دارد؛ نوعي از درختان «مانگرو» که در ايران به آنها «حرا» مي گويند اما اين سرسبزي چهار فصل، چگونه با طعم بسيار شور دريا کنار مي آيد؟ اين همان نکته اي است که درختان حرا را به يکي از اعجاب انگيزترين گياهان تبديل کرده و چيزي تا ثبت آنها در يونسکو به عنوان ميراث جهاني باقي نمانده است؛ درختاني که با به کارگيري روش هاي منحصر به فردشان، آب شور دريا را به مايه حيات تبديل مي کنند. گياهان مانگرو در جهان 63 گونه اند که دو گونه از آن ها در ايران و در ساحل خليج فارس وجود دارند؛ حرا و چندل. از چندل هاي ايران چيزي زيادي باقي نمانده و بهترين آن ها را مي توان در جنوب شهر «سيريک» در استان هرمزگان پيدا کرد. يکي از مهم ترين رويشگاه هاي طبيعي حرا در ايران جزيره قشم است. اين جنگل ها در حوالي اين جزيره، بندر پل، جزيره هرمز و بندر خمير به چشم مي خوردند و در بوشهر به پايان مي رسند. جنگل هاي حرا نه فقط براي خود که براي بسياري از گونه هاي جانوري حيات ايجاد کرده و آبراهه هايش با پرندگان زيبا و طبيعت بکر وحشي اش جزو منابع ديدني ايران هستند.
حرا منبع زندگي است. اين را با يک نظر ديدن آن هم به راحتي مي شود فهميد. اين زيستگاه سبز که از شوري نمک دريا براي خود زندگي ساخته، محل زندگي موجودات کف زي همچون بي مهرگان، دو کفه اي ها، صدف ها و کرم هاست؛ زنجيره اي غذايي که مقدمه داستان حيات جانوري در ميان اين شاخه هاي سبز تو در تو است. جنگل هاي حرا محل زندگي نزديک به 90 گونه ماهي است و در ريشه آن ها چهار گونه ميگوي شناخته شده زندگي مي کنند. به گفته «افشين دانه کار» ــ استاد دانشگاه تهران ــ اين جنگل ها در قشم زيستگاه بيش از 110 گونه پرندگان هستند که هريک به نوعي به آن وابسته اند. حدود 1/3 درصد پرندگان و 25 درصد پرندگان ايران در اين جنگل ها در جمعيتي بين 30 تا 50 هزار ديده شده اند. بعضي از اين پرندگان بومي هستند و بعضي هم بعد از بال زدن هاي بسيار از سرزمين هاي شمالي از سمت روسيه خود را به پناهگاه هاي حرا مي رسانند اما حرا چگونه توانسته خود را با محيط شور دريا وفق دهد و حياتي چنين اعجاب انگيز به وجود آورد؟

در ميان شوري دريا
 

«حرا هرگز شوري را نمي نوشد.» اين نکته اصلي است، همان نکته اي که اين درختان سرسبز را پا برجا نگه داشته.
آن ها نمک دريا را تصفيه کرده و تنها آب شيرين آن را استفاده مي کنند. افشين دانه کار يکي از روش هايي را که درختان حرا براي شيرين کردن آب شور دريا به کار مي برند «فيلتر کردن» شوري ها در حد بسيار بالا مي داند؛ «ريشه ها نخستين خط دفاعي حرا در مقابل دانه هاي نمک هستند. حرا با يک فشار منفي در آوند و ايجاد يک قدرت مکش از طريق ريشه، آب را بدون نمک وارد بدن خود مي کند، چون مولکول آب کوچک تر از آب و نمک است.» دانه کار توضيح مي دهد که در اين روش حرا بخش بسيار زيادي از آب را به صورت آب شيرين خالص وارد بدن خود مي کند. البته باز هم ممکن است مقداري نمک وارد بدن حرا شود اما اين گياه در مبارزه با شوري، روش ديگري را انتخاب مي کند؛ «اين درخت از غدد نمکي زير سطح برگ هاي خود کمک مي گيرد تا نمک وارد شده به بدن را خيلي سريع خارج کند. اين روش يکي از فعال ترين سيستم ها براي خروج نمک هاي مزاحم از بدن حراهاست.» جالب است که اين غدد نمکي هنگام ظهر زير سطح برگ قطرات کوچکي را تشکيل مي دهند که به تدريج با تبخير قطرات آب بسيار شور، بلورهاي نمک شکل مي گيرند،منظره اي که به سادگي مي توان در ظهر به تماشايش نشست.
اين همه ماجرا نيست و هنوز حرا براي مبارزه با شوري راهکارهاي ديگري هم دارد. آن طور که دانه کار مي گويد: «حرا از طريق فشار«اسمزي» از حدر رفتن آب بدنش جلوگيري مي کند.» اسمز اتفاقي است که هنگام رويارويي دو مايع با غلظت هاي متفاوت اتفاق مي افتد و در آن مايع با غلظت کمتر وارد مايع با غلظت بيشتر مي شود و آن را رقيق تر مي کند و فشار اسمزي در نتيجه وجود اين اختلاف غلظت به وجود مي آيد؛ «از سوي ديگر حرا نمکي را که وارد بدنش مي شود به شاخه هاي بسيار جوان مي فرستد تا آن ها بتوانند فشار اسمزي بدن خود را تنظيم کنند و تا حدودي با محيط شور آشنا شوند.» اما شوري دريا سمج تر از آن است که فکر مي کنيد. حرا باز هم بايد چاره ديگري پيدا کند. به اين ترتيب بخشي از نمک وارد شده به بدن را به اندام هاي پير مي فرستد تا در فصل خزان از گياه خارج شوند. به اين صورت حرا با راهکارهايي منحصربه فرد، آب شور دريا را در کام خود شيرين مي کند. حرا عرصه اي است براي زيبايي ها. بهار که از نيمه مي گذرد، روي ديگري از زيبايي هاي حرا، ظهور مي کند.

چتري براي بهار
 

عطر ملايم شکوفه ها، نويد زيباترين روزهاي حرا را مي دهد. خردادماه چتري از شکوفه هاي زرد تاج حرا را دربرمي گيرد. گل زرد و براق حرا، خوشه اي کوچک و پر از شهد دارد. چهار گلبرگ آن هميشه به نظر خيس و مرطوب مي رسد. انبوه زنبورهاي عسل وحشي در سراسر زمان شکوفايي حرا بر فراز اين جنگل وسيع، مهمان اين خوان رنگين هستند. گل ها زير آفتاب داغ تابستان، ميوه مي شوند. ميوه هاي بادامي شکل و کوچک حرا، خوب که مي رسند، چروک مي شوند و برگچه هاي اوليه شان آماده باز شدن مي شوند. بعد از پايه مادر جدا شده و در گل ولاي پاي درختان فرو مي روند و نهال هاي جديدي را به وجود مي آورند. به همين دليل آن ها را شبه زنده زا مي گويند. زمان بذرگيري حرا نيمه دوم مرداد تا نيمه اول شهريورماه است. 90 درصد از بذرهاي حرا اگر شرايط مناسبي داشته باشند، در فاصله 10 تا 15 روز جوانه مي زنند و در دو تا سه سال رشد مي کنند و به ارتفاع يک تا يک و نيم متر مي رسند. بذر درخت «چندل»، مثل بذر حرا قدرت تحمل شوري را ندارد. براي همين روي پايه مادر جوانه مي زند و ريشه و ساقه را توليد مي کند.گياه نو، کمي از نمک وارد شده به بدن مادر را مي چشد و با راه و رسم کنار آمدن با اين شوري آشنا مي شود. آن وقت از تنه مادر جدا مي شود و خود زندگي تازه اي را آغاز مي کند. براي همين به اين درخت ها «زنده زا» و به درخت حرا «شبه زنده زا» مي گويند.
درختان حرا در ايران خيلي بلند قامت نيستند. بر خلاف درختان حراي ايران، ارتفاع درختان اندونزي و برزيل که در منطقه حاره اي قرار دارند به 30 تا 40 متر مي رسد. اما چون حراهاي ايران مجبورند بيشتر انرژي خود را براي مقابله با آب شور بگذارند، ارتفاعشان زياد بلند نمي شود. درختان حرا بين سه تا چهار متر ارتفاع دارند. بلندترين درخت حراي ايران 15 متر است و در جاسک قرار دارد. جاسک در ساحل درياي عمان است و شوري آب در سواحل اين دريا از خليج فارس کمتر است. بنابر اين درختان حرا در اين منطقه مجال بيشتري دارند تا رشد کنند و قامت به آسمان بکشانند. هرطور که هست درختان حرا با شرايط سخت زندگي در آب هاي شور جنوب خو کرده اند و خود به زيستگاهي براي طيف وسيعي از جانوران ديگر تبديل شده اند.

باغي براي پرندگان
 

حرا، مأمن پرندگان در حال انقراض است. پليکان خاکستري را بايد در همين رده قرار داد، همان پرندگاني که کمي بزرگ تر از پليکان سفيد هستند. اگر بتوانيد از فاصله نزديک به آن ها خيره شويد،خواهيد ديد که نر و ماده آن ها بر پشت خود پرهاي سفيد چرک دارند و با پاهاي بزرگ خود در ميان ساحل و دريا مي چرخند و ماهي شکار مي کنند.حرا،جان پناه گونه در خطر انقراض ديگري به نام «گيلانشاه خالدار» هم هست. گيلانشاه را بيش از هر چيزي، تخريب زيستگاه ها و شليک صيادان به ورطه نابودي کشانده. در روزگاري که حرا به مديريت «بيژن فرهنگ دره شوري» ــ کارشناس پيشکسوت محيط زيست ــ اداره مي شد حتي يک گلوله هم به سمت اين سرسبزي روان بر موج هاي خليج فارس شليک نشد اما امروز «گيلانشاه» همچنان تهديد مي شود. گيلانشاه بي توجه به سرنوشتي که برايش رقم مي خورد، نوک کماني خود را براي يافتن غذا تا اعماق خاک خيس خورده فرو مي برد تا از موجودات کف زي بر پاي ريشه هاي حرا زندگي را نوش جان کند.
تاج درختان حرا محل استراحت و آشيانه سازي «اِگرِت» ها و حواصيل هم هست. بستر مرطوب حرا بيش از هر چيزي محل زندگي «سليم خرچنگ خوار»، «عقاب ماهيگير»، «حواصيل زرد»، «حواصيل شب»، «اگرت ساحلي» و کوچک و بزرگ و «کفچه منقار قاشقي» است. «پاشلک» ها نيز همراه «گاو چرانک» ها و انواع «کاکايي» از ديگر ساکنان حرا هستند. گاو چرانک ها در ميان حرا مي چرخد و بدن سم داران را تميز مي کنند. حرا محل زمستان گذراني بسياري از پرندگان مهاجر نيز هست.
 
مرغ باران(آبچليک) هر سال آسمان ايران را درمي نوردد تا به همراه «پلوه» ها زمستان خود را در حرا بگذراند. نزديک به 43 گونه پرنده ماهيخوار اروپايي ــ آسيايي که هر سال به صورت دسته جمعي به سمت آفريقا پرواز مي کنند، منظره بي نظيري را در آسمان حرا رقم مي زنند. غذاي اين پرنده ها عمدتاً ماهي هايي است که حرا، زيستگاه آنها نيز هست.

خانه اي براي گل خورک ها
 

زيستگاه حرا يکي از بهترين مناطق براي زيست ماهي هاست. ماهي هاي جنگل هاي حرا کم نيستند. ريشه هاي اين جنگل محل شناي ماهياني چون «سفره ماهي»، «نيش ماهي»، «ماهي گوبي»، «سرخو»، «خامه ماهي»، «کفشک»، «ماهي گيش»، «شانک زرد باله»، «ميش ماهي»، «راشکو»، «هامور»، «ماهي بياه» و بسياري از ماهي هاي ديگر است. اما در ميان اين همه تنوع، اين جا محل زندگي يکي از معروف ترين و جذاب ترين ماهي ها به نام ماهي «گل خورک» است. گل خورک از گونه هاي دائمي زيستگاه حراست که در حفره هاي پاي درختان زيست مي کند. آن ها با حرکت دائمي خود در گل هاي پاي درختان، با ايجاد خلل و فرج عمل تهويه را در سطح فوقاني گل و لاي ميسر مي کنند. گل خورک ها غذاي خوشمزه اي براي «اگرت» ها، «حواصيل» ها و به ويژه «حواصيل هندي» هستند.
همه زندگي، در پيرامون حرا به پرنده و ماهي ختم نمي شود. درختان حرا علاقه مندان بسياري ميان زيستمندان دريايي دارند. چتر سبز مهرباني آن ها روي سر لاک پشت هاي «سرخ»، «سبز»، «پشت چرمي» و «عقابي» خليج فارس هم کشيده شده. اين لاک پشت ها علاقه زيادي به خوردن ريشه و برگ درختان حرا دارند. بعضي از محققان اين احتمال را رد نمي کنند که برگ هاي حرا قوه باروري آنها را زياد و در برابر بيماري ها حفظشان مي کند. زندگي گوشه گوشه حرا، به شکل ها و رنگ هاي متنوع جاري است. پنج نوع از مارهاي دريايي خليج فارس حرا را براي زندگي انتخاب کرده اند. منطقه حفاظت شده حرا، همچنين زيستگاه سخت پوستاني چون انواع خرچنگ ويلن زن و دراز چنگ شناور و صورتي است. زيبايي حرا با وجود تعدادي از دلفين هاي خليج فارس و جست و خيزهايشان در آب به اوج خود مي رسد. به جز دريا و آسمان حرا، شاخه هاي حرا هم زيستگاه جانوران ديگري است.

جونده سياه
 

روي تاج درختان حرا را که خوب نگاه کنيم، پر از لانه است؛ لانه هايي که البته براي پرندگان نيستند. بسياري از آنها که در نهايت استحکام و دقت هم ساخته شده اند، به نوعي موش تعلق دارد که افزايش تعداد آنها در حال تبديل به تهديد جديدي براي اين زيبايي شناور است. «موش سياه» دومين عامل تهديد زيستگاه هاي طبيعي بعد از انسان است؛ جونده هايي که هم جنگل را تهديد مي کنند و هم جمعيت پرندگان را. آنان در کمين لانه هاي پرندگان مي نشينند تا تخم آنها را بخورند. موش ها تنها به خوردن تخم پرندگان رضايت نمي دهند. بذر درختان حرا هم يکي از غذاهاي مورد علاقه شان است. موش هاي سياه آن قدر حضور خود را در جنگل هاي حرا به اثبات رسانده اند که امروزه به نام «موش حرا» شناخته مي شوند. با اينکه اين موش ها غذاي پرندگان شکاري مثل عقاب دريايي مي شوند اما تعداد آن ها روز به روز بيشتر مي شود. بدون هيچ هراسي لانه هاي محکمي بر فراز درختان حرا مي سازند و به کمين لانه هاي پرندگان و لاک پشت هاي بومي و مهاجر مي نشينند. موش سياه به گفته «دانه کار» سوغات لنج هايي است که ميان خليج فارس رفت و آمد دارند. موش سياه سازگاري بسيار بالايي با مناطق جديد دارد و اين آغاز نفوذ به زيستگاه هاي کشور بوده است. اين جونده نه تنها براي حرا که براي بسياري از نقاط ديگر کشورمان نيز تبديل به تهديد شده است. اما اين موش ها با تمام تخريب هايشان، دشمن دوم حرا هستند و اولي انسان است.

مهربانان حرا
 

اسم بيژن فرهنگ دره شوري با سبزي جنگل هاي دريايي حرا يکي شده است و او خود معتقد است که باني اصلي اين کار شخصي به نام «سادات» است که البته امروز نام و نشاني از او نيست. دره شوري درباره او مي گويد: «آدم عجيبي بود که پنج سال از زندگيش را در سواحل خليج فارس صرف کاشت نهال هاي حرا کرد. سادات با هزينه شخصي 10 ميليون درخت در صدها هکتار از سواحل کاشته است.» خود دره شوري هم البته بي تأثير نبوده، او توانسته با کمک بانوان قشمي 800 هزار نهال حرا بکارد؛ «به هر خانم قشمي بابت هر نهال حرا 200 تا 300 تومان مي دادم اما کار من در مقابل کار سادات بسيار کوچک بود. به نظرم بايد به سادات يک مدال بدهند.» در ميان ضربه هايي که جنگل هاي منحصر به فرد دريايي کشور مي خورند، اين دو را بايد ناجيان سرسبزي حرا دانست. دره شوري هم مانند سادات، سرشاخه هاي کوچک حرا را دوباره در زمين هاي خشک شده مي کارد. نگراني ها براي حرا اما باز هم ادامه دارد. هرروز صدها قايق به دل جنگل هاي دريايي مي زنند و سر شاخه ها را مي زنند تا گله هايشان از آنها نشخوار کنند. دره شوري اعتقاد دارد که قطع سر شاخه هاي حرا مثل اين است که کسي سنگ هاي تخت جمشيد را بکشد و در ساختمان ديگري به کار ببرد. «افشين دانه کار» بهترين راه حل براي جلوگيري از تخريب جنگل هاي دريايي حرا به وسيله دامداران را مديريت تعليف آنها مي داند. زندگي اهالي قشم به حرا وابسته است. اگر آنها را از حرا جدا کنند سرنوشت جنگل هاي شمال را پيدا مي کنند. جنگل نشينان شمال وقتي با خروج دام هاي خود از جنگل مواجه شدند به يکباره با جنگل قهر کردند. در آتش سوزي دو ماهه جنگل هاي شمال آنها بدون اينکه آب بر آتش دل گلستان بپاشند به نظاره نشستند. آنها با جنگل غريبه شده بودند.
منبع: سرزمين من، شماره يک، دوره جديد