تحول مفاهيم شيعي در دوره قاجار (1)


 

نويسنده: دكتر حسين آباديان
دانشيار دانشگاه بين المللي امام خميني قدس سره قزوين



 

چكيده
 

در دوره قاجار برخي از مفاهيم كه شرط لازم فهم ساز و كار شيعه اماميه است، تحول يافت و تحول در مفاهيم، نقشي بسيار مؤثر در فرايندهاي آتي سياسي و اجتماعي كشور بر جاي گذاشت. تحول در مفاهيم، دستاورد ديگري هم داشت كه آن هم عموميت يافتن مناسك و مراسم شيعه در بين توده هاي مردم بود. اين مفاهيم همه از گذشته به ارث رسيده بود، اما با توجه به مقتضيات زماني و مكاني ايران، ساختار دروني آنها دچار تحول شد؛ بنابراين، مفاهيمي كه در اين مقاله از آنها ياد شده است، از بدو تاريخ تشيع تا زمان مورد بحث، تداوم يافته، بنا به دلايلي متحول گشته بود. مقاله حاضر برخي از اين مفاهيم و نحوه تداوم (Continuation) و تحول (Development) آنها را تشريح كرده است.
كليدواژه ها: اجتهاد، مرجعيت، خمس، ولايت عامه، نيابت عامه، عزاداري.

مقدمه
 

مذهب شيعه را با صورت بندي ها و انگاره هاي متعدد مي توان تعريف و توصيف نمود. اين انگاره ها به واقع شبكه مفاهيمي را تشكيل مي دهند كه وجه مميز تشيع اثني عشري از ساير مذاهب شيعي و غيرشيعي است. يكي از ويژگي هاي تشيع عبارت است از: مراسم، مناسك و آيين هايي كه از بدو تولد تا مرگ، يك فرد شيعه را همراهي مي كنند، اين مراسم و مناسك به واقع سنني (Traditions) هستند كه سرچشمه حيات اجتماعي او را تشكيل مي دهند. اين مناسك به يك فرد شيعه«فراداده» شده اند؛ يعني يك مؤمن شيعي هرگز در ماهيت و علل آن چيزي كه به او داده شده است، نمي انديشد و ترديد روا نمي دارد، بلكه يك سلسله اعمال را انجام مي دهد، چون در جايگاه يك شيعه بايد آن افعال و اعمال را انجام دهد. در بين اين مناسك، مي توان از پديده هايي مثل عزاداري و يا زيارت نام برد؛ پديده هايي كه هر فرد شيعه مؤمن به آنها باور دارد و البته هرگز در ماهيت آنها ترديدي به خود راه نمي دهد. زيارت و عزاداري پديده هايي مجرد نيستند كه با زندگي اجتماعي بيگانه و يا نسبت به آن بي توجه باشند؛ برعكس اين پديده ها در زندگي روزمره فردي و اجتماعي هر انسان مؤمن به تشيع اثني عشري، حضور دارد؛ در حقيقت در زندگي روزمره يا هر روزينه (Everydayness) يك فرد، چنان با هنجارها (Norms) و مناسك (Rituals) به ارث رسيده از گذشته زندگي مي كند كه راه تأمل در آن را خواسته و يا ناخواسته فروبسته قلمداد مي كند.
در ايران دو امر در ترويج گفتار (Discourse) ‌امروزي شيعه و بويژه زيارت و عزاداري مؤثر بود: نخست مهاجرت علماي ايراني به عتبات به دنبال حمله افاغنه و بعد، حكومت نادرشاه افشار و دوم نقش غيرقابل انكار ملامحمدباقر مجلسي در گشودن بابي در مورد زيارت و عزاداري. اين باب بعدها باعث رونق عتبات و ترويج زيارت در اوايل دوره قاجار شد. اينها همه باعث فراگير شدن شيعه اماميه شد؛ به عبارتي تشيع از دوره صفوي در بين توده هاي مردم راه يافت، اين مهم صورت نمي گرفت مگر اينكه تشيع به شكلي ارائه گردد كه براي مردم عادي قابل فهم باشد. اين مقوله با رشد و گسترش نفوذ علما همبسته بود و با آن قرابت بسيار نزديكي داشت.
در مقاله حاضر فرايند استمرار و تحول در مفاهيمي كه ارث گونه از گذشته به دوره قاجار رسيده بود، بررسي شده، نقش اين فرايند در عموميت يافتن شعائر شيعه و البته تغيير زاويه نگرش شيعيان به مسئله قدرت سياسي ارزيابي شده است. از جمله اين مفاهيم مي توان به بحث نيابت عامه، وجوهات شرعي و مبحث محدوده نفوذ مجتهدان و سلطان اشاره كرد كه سهمي اساسي در قدرت علما و ترويج بيش از پيش شيعه اثني عشري برعهده داشت.

1. بسترها و زمينه ها
 

پيش از هر چيز بايد اشاره كرد قاجارها برخلاف صفويه نه خويش را سادات تلقي مي نمودند و نه از تبار ائمه اطهار. مورخان رسمي قاجاريه، سلسله النسب آنها را به قراچار نويان چهارمين نياي اميرتيمور گورگاني مي رسانيدند (اعتماد السلطنه، 1294ق، ج1، ص 50)؛ بنابراين شاهان قاجار نيازمند همكاري علما براي پيشبرد امر حكومت خويش بودند. واقعيت اين است كه در دوره قاجار روحانيان از حمايت عمومي مردم برخوردار بودند؛ اغلب آنها شغل رسمي نداشتند؛ از طرف حكام به منصبي منصوب نمي شدند، كار مشخص اداري هم نداشتند. برخي از اين علما اهل زهد و تقوا بودند و مردم براي حل مشكلات خويش بدان ها رجوع مي كردند؛ اينان از ارج و احترامي ويژه برخوردار بودند و باعث مي شدند سلاطين قاجار هم به ميل و يا به اجبار، خويشتن را هم آواي مردم عادي نشان دهند. (Lambton,1970,p.176)منشأ اين قدرت در كجا نهفته بود؟
به واقع زندگي هر روزينه يك فرد متدين با مناسك مذهبي غيرممكن مي شد؛ اگر آن مناسك به اعماق جامعه راه نمي يافت. فرايند شياع يا به عموميت رسيدن مناسك مذهبي شيعه به صورت فرايندي دراز آهنگ در دوره صفويه و سپس قاجار تكوين يافت و به اوج خود رسيد. از طرفي نفوذ مناسك و اعمال ديني در صورت شرعي آن به جامعه غيرممكن بود؛ مگر اينكه تمهيدي انديشيده مي شد تا شعائر و مناسك به زباني ساده براي توده هاي مردم قابل فهم باشد؛ اين كار هم از طريق خلاصه كردن احكام فقهي در سطح فهم توده ها و فارسي نويسي در حوزه هاي ديني ترويج مي شد. شرط لازم براي اين منظور از اوايل دوره صفويه فراهم شد؛ يعني زماني كه محقق كركي( م 940ق)، ملامحسن فيض كاشاني (م1091ق) و محمد بن ابي جمهور گام هايي براي ترويج مذهب شيعه و ساده كردن احكام آن برداشتند؛ اما بدون ترديد ملامحمدباقر مجلسي (م 1111ق) نقشي غيرقابل انكار در همه فهم كردن شعائر شيعه برعهده داشت. محقق كركي شايد نخستين فقيهي باشد كه باور داشت فقيه عادل و جامع الشرايطي كه از او به مجتهد تعبير مي شود، در احكام شرعي از جانب ائمه نيابت دارد؛ هرچند برخي از اصحاب قصاص و حدود را مورد استثناء قرار داده اند (كركي، 1349ق، ج1، ص 242). شاه طهماسب صفوي اين مقام و موقعيت را براي محقق كركي پذيرفته بود؛ كما اينكه در نامه اي خطاب به وي مي نويسد كركي از او به سلطنت سزاوارتر است: «انت احق بالملك لانك النائب عن الامام و انما اكون من عمالك باوامرك و نواهيك»: يعني تو سزاوارتر از من به سلطنت هستي؛ زيرا تو نايب امام هستي و من از كارگزاران تو هستم و به امر و نهي تو عمل مي كنم (خوانسازي، 1394ق، ج4، ص 361).
كركي در دوره ياد شده قدرتي زايد الوصف داشت. اين قدرت در راه بسط تشيع اثني عشري كاربرد فراواني يافت. براي نخستين بار شيعيان شاهد آن بودند كه مشاهد متبركه و تيول عتبات عاليات در دست يك عالم ديني قرار دارد؛ بالاتر اينكه شاه طهماسب حكومت شرعي تمام شهرهاي ايران را در اختيار او قرار داده بود (افندي اصفهاني، 1359ق، ج3، ص 532). با وصف قدرت بي بديل كركي در دوره شاه طهماسب، برخي علما با وي مخالفت مي كردند؛ از جمله ابراهيم بن سليمان قطيفي بحراني (م 945ق) كه بر كليه نوشته هاي كركي رديه نوشت. قاضي احمد قمي نقل مي كند برخي از ديگر علماي شيعه هم با او مخالفت كردند (قاضي احمد قمي، 1359ش، ج1، ص 237). سرانجام هم ناچار به ترك ايران و مهاجرت به عتبات شد.
محقق كركي سرآغاز نفوذ تمام عيار شيعه اثني عشري در اعماق ايران و عتبات عاليات است. شايد توضيح اين نكته لازم باشد كه اين نفوذ كلمه و موقعيت، قابل قياس با ادوار بعدي نيست؛ يعني زماني كه ملامحمدتقي مجلسي پدر ملا محمدباقر مجلسي، تدوين فقه به زبان فارسي و البته به روشي اخباري را بنياد نهاد (مجلسي، [بي تا]). اين نفوذ در اواخر دوره صفوي به اوج خود رسيد. اين دوره با نام ملامحمد باقر مجلسي به هم آميخته است.
با تمام اين اوصاف، مجلسي دايره نفوذ فقها را در امور حسبيه مي ديد. او مستنداتي مثل مقبوله عمر بن حنظله و روايت ابي خديجه را چيزي فراتر از قضاوت، فتوا دادن و رسيدگي به امور حسبيه نمي دانست (مجلسي، 1353ش، ج1، ص 149-150). بنابر روايتي، مجلسي دوم 59 كتاب، به علاوه چندين نامه و اجازه نامه داشته است (مدرس خياباني، 1369ق، ج5، ص 194). همين آمار خود نشان از اين دارد كه او تا چه حد در بسط آن چيزي كه بعدها به آيندگان به ارث رسيد، مؤثر بوده است. مجلسي، شيخ الاسلام تختگاه صفويه، يعني اصفهان بود كه در فرازهاي مختلف برخي از آثار خويش، واكنشي بسيار منفي عليه صوفيه، يعني بنيادگذاران اصلي سلسله صفويه اتخاذ مي كرد. او گاهي آنها را به انحراف متهم مي نمود (مجلسي، 1331ش، ص 45-644). وي در جايي ديگر كشتن يك صوفي را معادل ثواب يك حسنه مي دانست (مجلسي،‌1303ق، ص 9). همين ميراث بعدها در دوره قاجاريه به شكلي ديگر احيا شد و به آقامحمدعلي كرمانشاهي رسيد كه به صوفي كش مشهور بود (در مورد نحوه برخورد او با نورعليشاه از اقطاب صوفيه، ر.ك به: تنكابني، 1383، ص 249).
مجلسي منابع حديث شيعه را جمع آوري كرد؛ برخي كتاب هاي خود را به فارسي نگاشت و از آن بالاتر،‌سبك جديدي در تحرير كتاب هاي فقهي ابداع كرد كه «سؤال و جواب» نام دارد.
مجلسي چهره اي از شيعه ارائه كرد كه براي همه قابل فهم بود. اين ويژگي به فقهاي بعدي هم منتقل شد؛ از جمله اينكه او مناسك و شعائر شيعيان را از درون روايات و احاديث نقل كرد. از نظر مجلسي بديهي بود كه اين مناسك نيازي به تأمل و خردورزي ندارند؛ از آن حيث كه مؤمن معتقد بايد به آن چيزي كه از ائمه رسيده است، عمل كند؛ براي اين عمل هم بايد به كتاب هايي كه مجلسي نوشته بود، مراجعه كرد؛ براي مثال تا قبل از مجلسي هيچ فقيهي آن همه در باب زيارت قبور و فضايل آن، ذكر مصائب اهل بيت و ضرورت اشك ريختن بر اين مصائب سخن نگفته، درباره ثواب اين اعمال، كتاب ها تدوين نكرده بود.
در عظيم ترين و مهم ترين كتاب مجلسي، بحارالانوار، عده اي بر اين باورند كه وي تحت تأثير كتاب هايي مثل المحجة البيضاء في تهذيب احياء اثر ملامحسن فيض كاشاني و نيز احياء علوم الدين ابوحامد غزالي بوده است و به روايت خود مجلسي، او خواسته است اسلام را مطابق گفته هاي ائمه اطهار عليهم السلام بازسازي كند (مجلسي، 1403ق، ج1، ص 3). اما به واقع هدف اصلي مجلسي اين بوده است تا تشيع را بيش از پيش به ميان توده هاي مردم منتقل سازد.
آنچه قبل از مجلسي رواج داشت، نظامي از فقه بود كه نسبتاً استدلالي به شمار مي رفت و منحصر به قشري از نخبگان فقهي بود. اين سامان حتي در دوره نخستين عصر صفوي حضوري فعال داشت؛ اما مجلسي همان را ماده اي ساخت براي همه گير كردن فقه؛ در اين ميان شعائري مثل دعا، زاري و گريستن بر مصائب اهل بيت عليهم السلام ابزاري شد براي تعريف پيوندهاي ديني، عاطفي و اجتماعي مردم.
ظاهراً نخستين باري كه تضرع و زاري كردن و حتي خواندن نماز بر بالين اهل قبور رايج شد، در نوشته هاي برخي شيعيان در قرون سوم و چهارم هجري شكل گرفته است. با اينكه در كتاب هاي گذشته فقهي مثل الكافي و بصائرالدرجات نسبت به ستم خلفاي اموي و اوايل عباسي در حق اهل بيت و يا شيعيان آنها مطالبي ذكر شده است، اما اين مجلسي بود كه قرن ها بعد تنها به يادآوري اين موضوع اكتفا نكرد، بلكه از كساني كه مظالم اعمال شده در حق شيعه را روايت كرده اند نام مي برد و آنها را مجتهد، محدث، عالم و يا فقيه مي خواند؛ در حالي كه شخص او اهل اجتهاد به مفهوم اخص كلمه نبود (مجلسي، 1411ق، ص 12-16).
با اين وصف، تاريخ تكوين مفاهيمي از اين دست را بايد حتي به اوايل تأسيس حكومت صفوي عقب برد؛ از ابتداي دوره صفويه روضه خواني به مفهومي براي ترويج تشيع مبدل شد. تا قبل از اين دوره بويژه در قرون اوليه اسلامي، مناقب خواني رواج داشت نه روضه خواني، مناقب خواني ذكر اوصاف و سجاياي پيشوايان ديني بود (قزويني، 1331ش، ص 402-406). حال آنكه روضه خواني عبارت است: از سوگواري كردن براي سرازير نمودن اشك سوگواران براي بخشيده شدن گناهان آنها. گفتني است ذكر مصائب پيشوايان ديني شيعه منحصر به شيعه اماميه نبوده است، بلكه كساني مثل كمال الدين حسين سبزواري، معروف به واعظ كاشفي نخستين روضة‌الشهدا را نگاشت كه نفس اين كار از نويسنده اي سني مذهب جالب توجه است.(1) با اين روند عزاداري از اواخر دوره صفويه بويژه در ماه هاي محرم و صفر فراگير شد. به تدريج حسينيه، هيئت هاي عزاداري و تكيه به وجود آمد. راه انداختن دسته ها، محصول فراگير شدن اين مناسك نوين بود.
با تمام اين اوصاف، حتي تا دوره شاه عباس دوم، برخي پيروان حكمت و تصوف، جايگاهي در سلسله مراتب قدرت سياسي داشتند. آنها كمابيش اخلاق اجتماعي عصر خود را رقم مي زدند؛ مثلاً وزير اعظم شاه عباس دوم، سيد حسن بن ميرزا رفيعا مشهور به سلطان العلماء بود (م 1064ق). او نه تنها مردي عارف مسلك شناخته مي شد و در زمره اولياء‌الله تلقي مي گرديد، بلكه از پيروان حكمت متأله ملاصدرا به شمار مي رفت.
عملاً از دوره شاه سليمان، جانشين شاه عباس دوم بود كه حوزه عمومي و اخلاق اجتماعي از روايتي خاص از شيعه اثني عشري متأثر شد. در اين دوره و بويژه در دوره شاه سلطان حسين، فرزند شاه سليمان، مجلسي توانست حمايت دربار را در اقدامات خود جلب كند. او نه تنها با سران صوفيان به معارضه درآمد، بلكه حتي به ترويج اخلاقيات اجتماعي و آداب و رسوم صوفيه در جامعه حمله كرد. به دليل نفوذ كلمه مجلسي در اواخر دوره صفويه بود كه عبدالعزيز دهلوي مذهب شيعه را «دين مجلسي» (مدرس خياباني، 1369ق، ج5، ص 193) مي خواند.
تأثير فرهنگ جديد شيعي به اندازه اي بود كه بعدها در اوايل دوره قاجار، اصفهان، تهران، مشهد، قم و تبريز شهرهايي بودند كه عزاداري در آنها به شدت رواج يافت. در همين زمان زائران به سوي عتبات هجوم آوردند. اين امر باعث رونق اقتصادي شهرهاي مقدس كربلا، نجف، كاظمين و سامراء شد. بسياري از شيعيان متمكن آرزو داشتند جنازه شان در كربلا دفن شود؛ بالاتر اينكه بنيادگذار سلسله قاجار، يعني آغامحمدخان نخستين شاهي است كه جنازه اش بلافاصله بعد از كشته شدن به عتبات برده شد. مي گويند آغامحمدخان با فقه آشنا بود و نسبت به برخي از علوم زمان خود آگاهي داشت؛ از همين رو برخي مورخان به او لقب مجتهد السلاطين داده اند (آصف، 1352ش، ص 449) كه هرچند از شائبه اغراق تهي نيست، اما نشان از گرايش هاي مذهبي او دارد. به موازات اين تحول، مفاهيمي مثل وقف، ثلث، نذورات، صدقات، زكات و از اين بالاتر خمس، رشد چشمگيري يافت؛ به عبارتي همزمان با تحول روحي و معنوي يك شيعه پاك سرشت براي تهذيب خويش از طريق سوگواري بر ائمه، تلاش هايي براي تطهير مال هم صورت گرفت. بحث تطهير مال نقشي بسيار تعيين كننده در سلسله مراتب نفوذ علماي شيعه بويژه در دوره قاجارها داشته است. مهم ترين ابزار تطهير مال، پرداخت خمس بود و از آن ميان، سهم امام.

پي نوشت ها :
 

1. ملاحسين واعظ كاشفي، كتابي ديگر در اندرزنامه نويسي با اين مشخصات دارد: اخلاق محسني، چاپ سنگي، [بي جا]، [ بي نا]، 1321ق.
 

منبع: شيعه شناسي، شماره 29