تأثيرات عقل فلسفي بر كلام شيعه (2)
تأثيرات عقل فلسفي بر كلام شيعه (2)
تأثيرات عقل فلسفي بر كلام شيعه (2)
2. عقل فلسفي، عقل كلامي
1-2. تعريف لغوي عقل
2-2. تعريف اصطلاحي عقل، با تفكيك دو حوزه هستي شناسي و معرفت شناسي
1. عقل، جوهر بسيطي است كه حقايق اشيا را درك مي كند.
اين جوهر مركب از قوه فسادپذير نيست و در ذات، مجرد از ماده و در عمل مقارن و همراه آن است؛ و اين قول به جوهريت عقل، در بيشتر نوشته هاي فيلسوفان موجود است. فارابي مي گويد: «[قوه عاقله] جوهر بسيط مقارن با ماده است كه پس از مرگ بدن باقي مي ماند و اين جوهري يگانه و حقيقت انسان است» (فارابي، 405ق، ص 50-59).ابن سينا نيز همواره از قوه عاقله به «جوهر» ياد مي كند و جوهري را كه از هر جهت از ماده مبرا و دور از آن باشد، عقل مي نامد و اين همان نفس ناطقه [انساني] است كه هركس به نام «من» به آن اشاره مي كند. قوه ياد شده از اين مراتب برخوردار است: عقل هيولاني، عقل بالفعل، عقل مستفاد (ابن سينا، 1381ش، ص 242-246).
2. دومين كاربرد عقل نزد فيلسوفان، اين سخن آنان است كه قوه و تواني از نفس [انساني] است كه تصور معاني و تركيب و تأليف قضايا و انواع قياس از آن فراهم مي آيد. تفاوت عقل و حس آن است كه عقل مي تواند صورت را از ماده و لواحق آن جدا و انتزاع نمايد، اما حس توانايي انجام اين كار را ندارد؛ بنابراين عقل قوه تجريد و انتزاع است كه صور اشيا را از ماده آنها جدا مي سازد و معاني كلي، از قبيل جوهر و عرض و علت و معلول و غايت و وسيله و خير و شر و... را درمي يابد.همان گونه كه مشاهده مي شود، تعريف نخست از عقل، بيشتر حيثيت هستي شناسانه (Ontological) دارد و تعريف دوم، بيشتر حيثيت معرفت شناسانه (Epistemological)؛ هرچند اين معني و رويكرد كاملاً از هم قابل تفكيك نمي باشند، اما در نگاه هستي شناسانه، توجه فيلسوفان بيشتر به حيثيت وجودي عقل بوده است و اينكه: اين عقل چه مختصات يا مراتب وجودي دارد و در نگاه معرفت شناسانه، توجه آنان به ارزش ادراكات و معلوماتي است كه توسط عقل اصطياد مي شود و فراچنگ مي آيد و نيز تفاوت اين معلومات با ساير قواي شناختي بشر مانند معلومات حسي او.
3-2. تفاوت عقل با فكر و استدلال
تفاوت عقل و استدلال اين است كه عقل نوري است كه به طور ذاتي و با شهود مستقيم، اصول ضروري را درك مي كند، در حالي كه استدلال عبارت است از: نظر كردن در شرايط انطباق اين مبادي و اصول بر موضوعات فكر، براي استخراج نتيجه درست از مقدمات صادق (صليبا، 1982م، ج2، ص 84-87).
4-2. جمع بندي و نتيجه گيري از تعاريف عقل، عقل فلسفي
جهان شمولي (فرامكاني، فرازماني)، برخورداري از موضوع عام، بهره گيري از براهين ناب عقلي در سامان دهي نظام فكري و فلسفي، بازشناسي امور حقيقي از امور وهمي و اعتباري و اعتقاد به اصالت عقل و عقل گرايي را مي توان از ويژگي هاي مهم «عقل فلسفي» برشمرد.
عقل فلسفي در مقام شناخت و درك حقيقت هستي، هرگونه مرز شخصي، اعتقادي و جغرافيايي را درمي نوردد و تنها به داده هاي عقلاني و مفاهيم عام، اعتماد مي كند. آن هنگام كه فيلسوف باورهاي فردي و پيش داوري هاي مذهبي خود را در استنباط ها و برداشت هاي فلسفي خود دخالت دهد، در جايگاه متكلم ديني قرار مي گيرد.
5-2. عقل كلامي
كلام عقلي (زيربناي كلام فلسفي و مشخصه بنيادين آن) كه از آبشخور عقل فلسفي سيراب گشته و اصول و مباني نظري خود را بر پايه برداشت ها و دستاوردهاي آن بنيان نهاده بود، سامان بخشي و تحقق اهداف خاص را در عرصه پاسداري از آموزه هاي جاودان وحي و زدودن شك و شبهه از ساحت آن دنبال نمود. اين رويكرد نوين، از اين ويژگي هاي مهم برخوردار بود:
1. بنيان نهادن نظام معرفتي مستقل از باورهاي پذيرفته شده و پيش داوري هاي ثابت ذهني؛
2. تغيير شيوه استدلال - كه بخش اساسي نظام معرفتي را تشكيل مي دهد - از مسلمات ديني و قضاياي مشهور و رايج در ميان عرف مسلمانان به بديهيات عقلي و مقدمات يقيني؛
3. اعتقاد و اعتماد به مستقلات عقليه (قضايايي كه به ادراك مستقل عقل و قدرت آن براي درك حقيقت امور دلالت دارد)؛
4. بهره برداري از نتايج و دستاوردهاي برهان هاي عقلي - فلسفي در تبيين عالمانه اصول و فروع دين؛
5. كارآيي روش استدلالي در گستره هاي تصحيح و هدايت مؤمنان و برطرف ساختن شبهات معاندان يا شكاكان و ره يافتگي جستجوگران پرسشگر؛
6. اين نگرش چون قرائت بشري است، در برابر تغيير شرايط كهن و پديدار گشتن ديدگاه هاي علمي و فلسفي جديد، انعطاف پذير است و با وجود همه ويژگي ها و امتيازات، كمابيش در معرض چالش هاي متعدد قرار گرفته است.
با توجه به آنچه گذشت، تقسيم عقل به فلسفي و كلامي، به معناي قائل شدن به دو مفهوم مستقل براي عقل نيست، بلكه مراد، بيان اختلاف شيوه اي است كه در كارآيي عقل و نيز شناسايي مرزها و قلمروهاي راهبردي آن ميان فيلسوفان و متكلمان وجود دارد. متكلم نيز همچون فيلسوف به برهان و استدلال عقلي باور دارد؛ اما از يك سو به محدوديت روش عقلي و نابسنده كردن گستره آن براي شناخت همه حقايق و باورهاي برخاسته از وحي اذعان دارد و از سوي ديگر به سبب جايگاه ويژه خود (واسطه وحي و سنت پيامبر و مخاطبان) همواره مطابقت ميان آموزه هاي عقل و قوانين شرع و اسلام را دنبال مي كند.
از ديدگاه تئوري پردازان كلام ديني، كساني همچون خواجه نصيرالدين طوسي و علامه حلي كه از بنيانگذاران كلام فلسفي به شمار مي روند و پيروان متأخر و معاصر آنها با اينكه به شكل گسترده تحت تأثير عقل فلسفي و نظام هاي برخاسته از آن مي باشند، به نتيجه عقلاني آن (فيلسوف بودن و پذيرش كامل ديدگاه فلسفي) تن در نداده، نگاه برون ديني خود را با آميزش و تلفيق دو نگرش فلسفي و كلامي، در فهم و درك و تبليغ باورها و اعتقادات مذهبي خويش متجلي و آشكار ساخته اند.
به نظر شيخ مفيد (ره) قلمرو عقل در مسائل نظري و اعتقادي را مي توان اينگونه ترسيم كرد:
1. مسائل ريز اعتقادي، از قبيل جزئيات معاد، در حوزه عقل نيست؛
2. مسائل شخصي نبوت و امامت از قلمرو عقل بيرون است؛
3. اطلاق بعضي از اسما و صفات، جز از طريق نقل بر خداوند جايز نيست.
در بقيه مسائل نظري و اعتقادي، جايز، بلكه واجب است به استدلال عقلي تمسك شود (مفيد، 1413ق، ص 36-40).
اين ديدگاه كمابيش از سوي متكلمان متأخر و معاصر نيز پذيرفته شده است. نكته مهمي كه بايد همواره در چشم انداز پژوهشگر و ناظر بي طرف قرار گيرد و با وجود بديهي بودن از آن غفلت مي گردد،اين است كه متكلم، دين مدارانه به مسائل و دستاوردهاي عقلي و فلسفي مي انديشد و فيلسوف، به طور كامل عقل گرايانه؛ بنابراين زاويه ديد هر گروه، متفاوت خواهد بود: متكلمان دغدغه تصحيح، تعليم و تبليغ باورهاي ديني را در دل و انديشه دارند و فيلسوفان سوداي كشف حقيقت ناب و موجود مطلق را در سر مي پرورانند، و به ناگزير هر دسته، نظام معرفتي و اخلاق جداگانه اي با ويژگي هاي منحصر به فرد، به مخاطبان خود ارائه مي دهند.
منبع: شيعه شناسي، شماره 29
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}