ايجاز فيلمنامه کوتاه غروب حلزون
ايجاز فيلمنامه کوتاه غروب حلزون
ايجاز فيلمنامه کوتاه غروب حلزون
نویسنده:آزاد محمدي
متولد سال 1360 و دانشجوي زبان فرانسه است.
آزاد تا کنون مجموعه مستند سر انگشت خواب ها را کارگرداني کرده و غروب حلزون اولين فيلم کوتاه داستاني اوست. فيلمي که سال گذشته جوايز بسياري را از جشنواره هاي مختلف دريافت کرده است. آزاد همچنين تجربه هايي در داستان نويسي و نمايشنامه نويسي داشته و يک فيلمنامه داستاني نيز نوشته است.
آزاد محمدي
تصوير قطاري در حال عبور، زن و مردي در دو سوي خط آهن ايستاده اند.
(دوباره از ديد داناي کل روايت مي شود) صورتش را توي شيشه ماشيني نگاه مي کند و مي بيند که سالم است...
تصوير محوطه گاراژ در غروب. باد مي وزد و از گوشه اي صداي ناله سگ به گوش مي رسد.
مرد گوشي را مي گذارد و مي رود.
تصوير زن و مرد که توي ماشين نشسته اند و از راديو موسيقي پخش مي شود.
تصوير مرد که صورتش را جلوي آينه ماشين اصلاح مي کند.
تصوير مرد که سرش را مي شويد.
تصوير مرد که سگ را از گاراژ بيرون مي برد، رها مي کند و بر مي گردد.
تصوير مرد که توي ماشين پشت فرمان نشسته است. توي آينه به خودش خيره شده... بعد استارت مي زند ماشين روشن مي شود.
تصوير ماشين که حرکت مي کند و از گاراژ خارج مي شود.
فيلمنامه نويس، کارگردان و تهيه کننده: آزاد محمدي، تصويربردار: محمد رسولي، تدوينگر: عماد خدا بخش، صدا بردار: فريد صداقت، طراحي و ترکيب صدا: آرش قاسمي، مدير توليد و برنامه ريزي: کيوان لطفي، دستيار کارگردان: عادل بخشيان، کمال مقدم، عکاس: مرضيه کوروش نيا، تدارکات: سيد محمد حسيني، بازيگران : پوريا رحيمي سام، رايا نصيري، 19 دقيقه، 1389.
آزاد محمدي
عموماً نوشتن فيلمنامه ضد داستان از سوي مخالفان و موافقان امري آسان شمرده مي شود؛ گو آن که قائل به ارزش خود به خودي داستان باشيم يا نباشيم اين رويکرد در معرض خطر افتادن از هر دو سوي بام است. سؤال مهم اين است که «موجوديت سينما در غياب داستان چه مي تواند باشد ؟» خيلي مطمئن نمي توان بود که حول يک واژه متمرکز تحت عنوان سينما با گزاره متنيت و يا امر ديداري مي شود حرف زد. داستان موضوعيت سينماست يا تجربه بصري يا هر دو؟ مناقشه نمي کنم؛ رويکرد، گزاره اصلي است.
نوشتن فيلمنامه غروب حلزون رويکرد به تجربه ننوشتن بود. ننوشتن به قصد نامنتظر بودن متن. اين تجربه داراي مخاطرات و قابليت هاي ويژه اي است. آن چه نانوشتگي با به خطر انداختن تماميت متن مورد پرسش قرار مي دهد، مي تواند تأويل مندي ضمني را به مخاطب واگذار کند. ننوشتن به عنوان امر نامنتظر و مگو قابليت پر کشش و نابهنجاري است که حقيقتاً صداي مخاطب را توي فيلم در مي آورد.
به اين ترتيب که متن (فيلم) در فرايند نوشتن با سکوت هايي که به تناوب و با پرهيز از نمود اختيار مي کند، مخاطب را به شرکت در توليد متن بر مي انگيزد تا او با گمانه زني روي خطوط نانوشته راهبرد متن را آن گونه که مألوف نيست - هست مورد خوانش قرار دهد و البته اين آواز اوست! در نوشتن غروب حلزون بنا را بر ننوشتن همه چيز گذاشتم. معتقد بودم که پرهيز از قطعيت بخشيدن به تثبيت شکل پيرنگ و دور - نزديک شدن به خط کم رنگ داستان در کنار استفاده از روايت پنهان و کد گذاري چند سويه و غياب استناد صد در صدي رويدادهاي متن مي تواند انگيزه کنجکاوي مخاطب را وارد تا او خود براي ساخت متن خود دست به کار شود. البته که تجربه، تخيلي و هوشمندي او مي تواند متن (فيلم ) پي ريخته شده را به سمت و سويي ديگر ببرد. شخصاً به عنوان - حالا ديگرمخاطب - از جزئيات متفاوتي که مخاطبان - مولفان از غروب حلزون برايم باز گفته اند بيشترين لذت را برده ام... حالا فکر مي کنم حقيقتاً هيچ «امر عالي» براي شکل فيلمنامه موجود نيست مگر به وجود آورده شود.
منبع: نشريه فيلم نگار شماره 103
آزاد تا کنون مجموعه مستند سر انگشت خواب ها را کارگرداني کرده و غروب حلزون اولين فيلم کوتاه داستاني اوست. فيلمي که سال گذشته جوايز بسياري را از جشنواره هاي مختلف دريافت کرده است. آزاد همچنين تجربه هايي در داستان نويسي و نمايشنامه نويسي داشته و يک فيلمنامه داستاني نيز نوشته است.
آزاد محمدي
تصوير قطاري در حال عبور، زن و مردي در دو سوي خط آهن ايستاده اند.
داخلي- ماشين - روز
خارجي - محوطه گاراژ - روز
داخل - ماشين - روز
داخلي - مغازه بقالي - روز
خارجي - جاده - روز
خارجي - محوطه گاراژ - روز
خارجي - (محوطه گاراژ) ادامه - روز
(دوباره از ديد داناي کل روايت مي شود) صورتش را توي شيشه ماشيني نگاه مي کند و مي بيند که سالم است...
داخل - ماشين - روز
تصوير محوطه گاراژ در غروب. باد مي وزد و از گوشه اي صداي ناله سگ به گوش مي رسد.
داخلي - ماشين - روز
خارجي - سرجاده - روز
حالا ديشب اومد در خونه مي گف (صداي بوق چند ماشين که عروس مي برند)... باباتم فشارش رفت بالا داشت (صداي عبور کاميون) مي گم اگه مي شه يه... خواهرتم... [مرد با بي حوصلگي گوش مي دهد]... يه سري به...
مرد گوشي را مي گذارد و مي رود.
داخلي- ماشين - روز
داخلي - مغازه بقالي - روز
خارجي - محوطه گاراژ - غروب
روز - خارجي - سرجاده
خارجي - سرجاده و کوچه - روز
داخلي - ماشين - روز
خارجي - کوچه - روز
خارجي- سر جاده - روز
تصوير زن و مرد که توي ماشين نشسته اند و از راديو موسيقي پخش مي شود.
محوطه گاراژ - شب
خارجي - محوطه گاراژ - روز
خارجي - محوطه گاراژ - روز
خارجي - زير پل - روز
خارجي- گاراژ - روز
تصوير مرد که صورتش را جلوي آينه ماشين اصلاح مي کند.
تصوير مرد که سرش را مي شويد.
تصوير مرد که سگ را از گاراژ بيرون مي برد، رها مي کند و بر مي گردد.
تصوير مرد که توي ماشين پشت فرمان نشسته است. توي آينه به خودش خيره شده... بعد استارت مي زند ماشين روشن مي شود.
تصوير ماشين که حرکت مي کند و از گاراژ خارج مي شود.
خارجي - جاده - غروب
داخلي - حياط خانه زن - غروب
خارجي - جاده - غروب
فيلمنامه نويس، کارگردان و تهيه کننده: آزاد محمدي، تصويربردار: محمد رسولي، تدوينگر: عماد خدا بخش، صدا بردار: فريد صداقت، طراحي و ترکيب صدا: آرش قاسمي، مدير توليد و برنامه ريزي: کيوان لطفي، دستيار کارگردان: عادل بخشيان، کمال مقدم، عکاس: مرضيه کوروش نيا، تدارکات: سيد محمد حسيني، بازيگران : پوريا رحيمي سام، رايا نصيري، 19 دقيقه، 1389.
يادداشت فيلمنامه نويس
آزاد محمدي
عموماً نوشتن فيلمنامه ضد داستان از سوي مخالفان و موافقان امري آسان شمرده مي شود؛ گو آن که قائل به ارزش خود به خودي داستان باشيم يا نباشيم اين رويکرد در معرض خطر افتادن از هر دو سوي بام است. سؤال مهم اين است که «موجوديت سينما در غياب داستان چه مي تواند باشد ؟» خيلي مطمئن نمي توان بود که حول يک واژه متمرکز تحت عنوان سينما با گزاره متنيت و يا امر ديداري مي شود حرف زد. داستان موضوعيت سينماست يا تجربه بصري يا هر دو؟ مناقشه نمي کنم؛ رويکرد، گزاره اصلي است.
نوشتن فيلمنامه غروب حلزون رويکرد به تجربه ننوشتن بود. ننوشتن به قصد نامنتظر بودن متن. اين تجربه داراي مخاطرات و قابليت هاي ويژه اي است. آن چه نانوشتگي با به خطر انداختن تماميت متن مورد پرسش قرار مي دهد، مي تواند تأويل مندي ضمني را به مخاطب واگذار کند. ننوشتن به عنوان امر نامنتظر و مگو قابليت پر کشش و نابهنجاري است که حقيقتاً صداي مخاطب را توي فيلم در مي آورد.
به اين ترتيب که متن (فيلم) در فرايند نوشتن با سکوت هايي که به تناوب و با پرهيز از نمود اختيار مي کند، مخاطب را به شرکت در توليد متن بر مي انگيزد تا او با گمانه زني روي خطوط نانوشته راهبرد متن را آن گونه که مألوف نيست - هست مورد خوانش قرار دهد و البته اين آواز اوست! در نوشتن غروب حلزون بنا را بر ننوشتن همه چيز گذاشتم. معتقد بودم که پرهيز از قطعيت بخشيدن به تثبيت شکل پيرنگ و دور - نزديک شدن به خط کم رنگ داستان در کنار استفاده از روايت پنهان و کد گذاري چند سويه و غياب استناد صد در صدي رويدادهاي متن مي تواند انگيزه کنجکاوي مخاطب را وارد تا او خود براي ساخت متن خود دست به کار شود. البته که تجربه، تخيلي و هوشمندي او مي تواند متن (فيلم ) پي ريخته شده را به سمت و سويي ديگر ببرد. شخصاً به عنوان - حالا ديگرمخاطب - از جزئيات متفاوتي که مخاطبان - مولفان از غروب حلزون برايم باز گفته اند بيشترين لذت را برده ام... حالا فکر مي کنم حقيقتاً هيچ «امر عالي» براي شکل فيلمنامه موجود نيست مگر به وجود آورده شود.
منبع: نشريه فيلم نگار شماره 103
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}