دلايل متداول در يک ازدواج ناموفق


 

نويسنده: اشرف آهنگري




 
مي گويند ازدواج يک ريسک است، يک ريسک بزرگ در زندگي که همه ي آدم ها به آن تن مي دهند. اما چرا برخي از ازدواج ها خود راضي و برخي ناراضيند؟ اين سوال، موضوعي بسيار احساس و بحث برانگيز است. پاسخ هاي بسياري به اين سوال داده شده که نتيجه گيري براي رسيدن به يک فرمول منطقي را مشکل کرده است. برخي از ازدواج ها به بن بست مي رسند، در حالي که واقعاً هيچ دليلي براي شکست وجود ندارد و در عين حال برخي ازدواج ها دوام پيدا مي کنند، در حالي که دلايل بسياري براي شکست آنها وجود دارد. پس به سختي مي توان يک تئوري ثابت براي دليل تداوم يا شکست در ازدواج پيدا کرد.
 
در هنگام ازدواج به اين موضوع فکر کنيد که آيا مي توانيد با اين حقيقت کنار بياييد که شايد همسر آينده تان مانند شما نباشد و اولويت هاي او در زندگي با اولويت هاي شما در زندگي تفاوت داشته باشد.

چرا فرد بايد ازدواج کند؟
 

هنگامي که تصميم به ازدواج مي گيريد يا تحت فشار اطرافيان مجبور به ازدواج مي شويد و البته خواستگار خوبي هم داريد، بايد اين سوال را از خود بپرسيد: «چرا مي خواهيد ازدواج کنيد؟» اگر پاسخ شما اين بود که نياز به يک همراه داريد، از خود بپرسيد، آيا مي توانيد با عيب ها و کاستي هاي يک آدم ديگر، که در همه چيز با شما شريک خواهد شد کنار بياييد؟ آيا مي توانيد با اين حقيقت کنار بياييد که شايد همسر آينده تان مانند شما نباشد و اولويت هاي او در زندگي با اولويت هاي شما در زندگي تفاوت داشته باشد؟ متأسفانه بيشتر افراد قبل از آن که حتي اين سؤالات به ذهن شان خطور کند، وارد ماجراي ازدواج مي شوند. شما بهتر است قبل از اين که فرد ديگري را وارد دنياي خود کنيد، پاسخ منطقي به اين سؤالات بدهيد.
اين نکته توسط محققان کشف شده که در بيشتر ازدواج هايي که به بن بست مي رسد، مشکل از لحظه ي ملاقات زن و مرد به وجود مي آيد که مربوط به پيش از ازدواج مي شود و البته مربوط به قصور در انتخاب فرد مناسب يا درک تفاوت هاي اساسي بين دو انسان است. در مرحله ي اوليه، افراد به حدي جذب ظاهر طرف مقابل مي شوند که سرشت دروني او را ناديده مي گيرند. آنها اين نکته را فراموش مي کنند، يا نمي دانند که وقتي يک زن و مرد در کنار يکديگر زندگي مي کنند، تنها ده درصد از رابطه ي آنها بستگي به روابط فيزيکي دارد و بقيه مربوط به طرز تفکر دو طرف و عکس العمل آنها در شرايط مختلف است و ازدواج هايي وجود دارد که در آنها بر سر مسائل جزيي جنگ هاي وحشتناکي به وجود مي آيد و در مقابل، ازدواج هاي شادي وجود دارد که با اينکه تمام تصميمات و امور مالي به عهده ي يکي از زوجين است، باز هم هر دو خوشحال هستند. نکته اين است که در اين نوع ازدواج ها، فردي که همه ي امور به دست اوست، احساس نمي کند حاکم مطلق خانه است و روح و جان مال طرف مقابل از آن اوست و علاوه بر اين، طرف مقابل با احترام زيادي براي همسرش قائل است. اين افراد به نحو احسن معني کلمه ي وظيفه و احساس مسؤوليت را درک کرده اند.

دلايل متداول پشت پرده ي ازدواج هاي ناموفق
 

انتظارات پيچيده، اعمال زور بيش از حد براي اثبات درستي گفته ها و کار ها و فقدان درک متقابل، اغلب منجر به بروز چنان زخم هاي عميقي در رابطه مي شود، که هيچ مرحم عشق و دلسوزي نمي تواند آنها را بهبود ببخشد و فقط زخم ها بيشتر و عميق تر خواهند شد و در نهايت يک روز، فکر جدايي بر سر يکي از زوج ها خطور مي کند. اين حکايت بسياري از کساني است که در ازدواج دچار شکست مي شوند، اما افراد بعد از خاتمه ي ماجرا، وقتي در تنهايي خود فکر مي کنند، متوجه خواهند شد که صبر و کاهش خودپسندي مانع از وقوع چنين شکست هايي در زندگي شان مي شد.
منبع:نشريه 7 روز زندگي-ش86.