آيا مي توانم يک نويسنده بشوم؟
آيا مي توانم يک نويسنده بشوم؟
آيا مي توانم يک نويسنده بشوم؟
نويسنده: اکبر رضي زاده
« من فارغ التحصيل رشته الکترونيک هستم، اما علاقه زيادي به «داستان نويسي» دارم، به نظر شما آيا مي توانم نويسنده شوم؟»
«آقا من دانشجوي پزشکي هستم ولي دل مشغولي ام نويسندگي است، چه کنم؟!»
«به نظر شما يک خانم خانه دار مي تواند شاعر شود؟ آيا کم نمي آورد؟!»
«تحصيلاتم حتي کمتر از ديپلم است، اما عاشق (قلم) هستم، آدم کم سواد هم مي تواند آثار هنري ارائه کند؟!»
«شاگرد بوتيک چطور؟ البته مختصر فوق ديپلمي از رشته علوم زراعي دارم(!) ولي رشته مورد علاقه ام فقط شعر و داستان و نويسندگي است...»
مشابه اين سؤال ها را هر روز در روزنامه ها و مجلات ادبي مي خوانيم، اما هرگز درصدد نبوده ايم که مطلوب ترين پاسخ را دريابيم، يا دست کم به آن نزديک شويم. راه حل چيست؟
عده اي بر اين باورند که نويسنده بايد فارغ التحصيل رشته ي ادبيات باشد و از اصول و عقايد و دستور زبان و معيارهاي نگارشي، اطلاع وافي داشته باشد، تا بتواند دست به قلم شود. ولي با اندکي غور و تحقيق به اين نتيجه مي رسيم که داشتن اطلاعات ادبي به تنهايي کفايت نمي کند و عشق و علاقه و پشتکار، کارسازتر از اصول نگارشي است. اي بسا اديبان و کارشناساني يافت مي شوند، که بعضا پاي قلمشان لنگ است و با وجود آگاهي وافي، شعر يا نوشتارشان چنگي به دل نمي زند، و به عکس نويسندگان يا شعرايي ديده شده اند که به رغم رشته تحصيلي شان، کارهايي ارايه کرده اند: کارستان!
با نگاهي گذرا به کارنامه هنري انديشمندان و نويسندگان بزرگ براحتي در مي يابيم که اگر آنها به جاي آن که فارغ التحصيل رشته ادبيات و علوم انساني باشند، بعضاً از دانشکده هاي فني، مهندسي، پزشکي، رياضي، کشاورزي و ... فارغ التحصيل شده اند. يا اساساً فاقد مدارک دانشگاهي هستند. در اين ارتباط مثال فراوان است:
«تولستوي» غول بزرگ داستان نويسي جهان، افسر ارتش روس بود که از دانشکده افسري نظام فارغ التحصيل شده بود.
«آنتوان چخوف» طنزنويس تواناي روسي نيز پزشک بود که داستانها و نمايشنامه هاي به يادماندني اش بارها تجديد چاپ شده است.
«نيکلاي هايتوف» داستان نويس صاحب نام بلغاري مهندسي جنگل داشت که ده ها داستان، مقاله و نمايشنامه به قلم او در کتاب ها و نشريات مختلف به دست چاپ سپرده شده است، که تِم اصلي آنها مسأله «جنگل» و «زندگي روستايي» بود.
«فتودور داستايوفسکي» که بيش از چهل کتاب از نوشته هايش به چاپ رسيده، نيز از آموزشگاه مهندسي ارتش روس فارغ التحصيل شده بود.
از ديگر نويسندگان غير متخصص که شهرت جهاني دارد «سامرست موام» منتقد و داستان نويس تواناي انگليسي هم مثال زدني است. که او نيز دکتراي پزشکي داشت.
اين چند نمونه ي خارجي که مطمئناً با غور بيشتر به نمونه هاي بيشتري خواهيم رسيد. اما در کشور عزيز خودمان هم نويسنده و شاعر غيرمتخصص فراوانند. عزيزاني که به رغم تحصيلات غير ادبي و ناهمسويي حرفه ي اصلي اشان با شعر و داستان و ... بعضاً کارهاي زيبا و مانا ارائه کرده اند و نام خود را با خط زرين در تاريخ ادبيات ايران به ثبت رسانده اند. به ذکر مُشتي از خروار، نگاهي مي اندازيم:
«غلامحسين ساعدي» نويسنده معروف مجموعه هاي «عزاداران بيل»، «ترس و لرز» و ... دانشجوي رشته پزشکي دانشگاه تبريز بود و سرانجام از دانشگاه تهران دکتراي روانپزشکي گرفت.
او اکنون در گورستان «پرلاشز» فرانسه، در کنار يا همراهش «صادق هدايت» آرام خفته است. «محمد علي اسلامي ندوشن» شاعر، نويسنده، و محقق ادبيات، داراي دکتراي حقوق از دانشگاه پاريس مي باشد، که رمان طنزآميز «افسانه و افسون» او خواندني است.
«منيرو رواني پور» داستان نويس خوب بوشهري نيز در دانشگاه شيراز روانشناسي خواند. رُمان «اهل غرق»، مجموعه «کنيزو» و کتاب هاي ديگرش ما را به ديدن شهرهاي جنوب و آشنايي با مردم خونگرم، خصوصاً زنان زجرکشيده آن خطه، دعوت مي کند.
«يعقوب آژند» متخلص به «ي. مياندوآبي» محقق و نويسنده پرکار نيز دکتراي تاريخ دارد. «استاد شهريار» اَبَر مرد شعر کلاسيک معاصر، دانشجوي دانشکده پزشکي بود که عشق به شعر و ادبيات او را از ادامه تحصيل واداشت. غزليات نغز و دلنشين او، ديوان حافظ را برايمان تداعي مي کند.
«اصغر الهي» نيز روانپزشک است، که علاوه بر مجموعه داستان خوب «ديگر سياوشي نمانده» چند مجموعه ديگر هم ارايه کرده است و در کار تأليف چهار مجموعه داستان کوتاه ايران و جهان، با «صفدر تقي زاده» مؤلف مشهور، همکاري داشته است.
«اکبر جمشيدي» اصفهاني با اين که تحصيلات دبيرستاني داشت اما از شعراي طنزپرداز موفق استان اصفهان بود، کتاب هاي «برهنه خوشحال»، «لبخند»، «شلوغ و پلوغ» نيز از تأليفات اوست که عموماً با لهجه ي اصفهاني سروده شده و داراي مضامين اخلاقي و طنزي گزنده و تأثيرگذار است. اين شاعر توانا چند سال پيش با خاموشي خود، جامعه ي اهل قلمِ اصفهان را به سوگ نشاند.
«راضيه تجار» نويسنده معاصر، عضو شوراي سردبيري فصلنامه ادبيات داستاني کارشناسي روانشناسي دارد که چندين مجموعه داستان با نثري شاعرانه و مضامين انقلابي، عاطفي ارائه کرده است. مجموعه «هفت بند» او کاري در زمينه ادبيات جنگ است.
«امير حسين چهلتن» نيز از نمونه هاي بارز نويسندگان غير متخصص است. وي مهندسي الکترونيک دارد. ولي داستان هاي خوبي به رشته تحرير درآورده است. چهلتن فوق ليسانسش را از دانشگاه برونل انگلستان اخذ کرده است.
«شهريا مندني پور» هم مثال زدني است. او فارغ التحصيل علوم سياسي مي باشد و از داستان نويسان بنام شيرازي است. مندني پور مسئوليت سردبيري مجله ادبي «عصر پنج شنبه» را به عهده دارد.
با مقدمه ي نچندان موجِزي که ارائه شد به اين نتيجه مي رسيم که: ادبيات، و خصوصاً ادبيات هنري، حدود وُثغُور نمي شناسد و به راحتي به اذهان و انديشه هاي مختلف نفوذ مي کند. تنها ابزار اين کار عشق و علاقه و مطالعه ي آزاد و تحقيق و تفحص است، نه مدرک تحصيلي. پس يکسو نبودن تحصيلات آکادميک با علوم انساني، هيچ چيز را عوض نمي کند و با اندکي غور و تحقيق در مي يابيم، که بيشترين نويسندگان، شعرا و محققين مشهور داخلي و خارجي به جاي آن که فارغ التحصيل دانشکده هاي ادبيات باشند، از ديگر مراکز آموزشي ليسانس، فوق ليسانس يا دکترا اخذ کرده اند و حتي در سطح دکترا مي تواند از کسي که دستمايه و استعداد اوليه را ندارد «نويسنده» يا «شاعر» بسازد.
به ديگر عبارت: بخش اصلي ادبيات هنري (داستان، شعر، نقد، مقاله و ...)
ذوق، استعداد و پشتکار است و دانش ادبي فقط قادر است که آن ذوق و استعداد را پرورش دهد، بارور سازد و شکوفا کند. اما اگر يک شاعر يا نويسنده اصول و قواعد دستور زبان فارسي را نداند و دچار اغلاط فاحش انشايي و گرامري شود، هرگز نمي تواند کار خوب و درخور تحسيني ارايه کند.
با توجه به آن چه رفت بايد گفت:
خوش به حال آنهايي که «ذوق و فضل» را توأمان دارند. چه، نوشتار و سروده هايي که فاقد يکي از دو عنصر «استعداد و علم» باشند، اَبتَر است. اما اگر روزي کسي از صاحبِ اين قلم سؤال کند که بين دو نفر که اولي عشق و استعداد فراوان دارد و دومي از تحصيلات آکادميک ادبي برخوردار است، کداميک مي تواند موفق تر باشد و کارهاي ارزنده تري ارائه کند؟ بنده پاسخ مي دهم: «اولي!»
منبع:مقالات آقاي رضي زاده
/ع
«آقا من دانشجوي پزشکي هستم ولي دل مشغولي ام نويسندگي است، چه کنم؟!»
«به نظر شما يک خانم خانه دار مي تواند شاعر شود؟ آيا کم نمي آورد؟!»
«تحصيلاتم حتي کمتر از ديپلم است، اما عاشق (قلم) هستم، آدم کم سواد هم مي تواند آثار هنري ارائه کند؟!»
«شاگرد بوتيک چطور؟ البته مختصر فوق ديپلمي از رشته علوم زراعي دارم(!) ولي رشته مورد علاقه ام فقط شعر و داستان و نويسندگي است...»
مشابه اين سؤال ها را هر روز در روزنامه ها و مجلات ادبي مي خوانيم، اما هرگز درصدد نبوده ايم که مطلوب ترين پاسخ را دريابيم، يا دست کم به آن نزديک شويم. راه حل چيست؟
عده اي بر اين باورند که نويسنده بايد فارغ التحصيل رشته ي ادبيات باشد و از اصول و عقايد و دستور زبان و معيارهاي نگارشي، اطلاع وافي داشته باشد، تا بتواند دست به قلم شود. ولي با اندکي غور و تحقيق به اين نتيجه مي رسيم که داشتن اطلاعات ادبي به تنهايي کفايت نمي کند و عشق و علاقه و پشتکار، کارسازتر از اصول نگارشي است. اي بسا اديبان و کارشناساني يافت مي شوند، که بعضا پاي قلمشان لنگ است و با وجود آگاهي وافي، شعر يا نوشتارشان چنگي به دل نمي زند، و به عکس نويسندگان يا شعرايي ديده شده اند که به رغم رشته تحصيلي شان، کارهايي ارايه کرده اند: کارستان!
با نگاهي گذرا به کارنامه هنري انديشمندان و نويسندگان بزرگ براحتي در مي يابيم که اگر آنها به جاي آن که فارغ التحصيل رشته ادبيات و علوم انساني باشند، بعضاً از دانشکده هاي فني، مهندسي، پزشکي، رياضي، کشاورزي و ... فارغ التحصيل شده اند. يا اساساً فاقد مدارک دانشگاهي هستند. در اين ارتباط مثال فراوان است:
«تولستوي» غول بزرگ داستان نويسي جهان، افسر ارتش روس بود که از دانشکده افسري نظام فارغ التحصيل شده بود.
«آنتوان چخوف» طنزنويس تواناي روسي نيز پزشک بود که داستانها و نمايشنامه هاي به يادماندني اش بارها تجديد چاپ شده است.
«نيکلاي هايتوف» داستان نويس صاحب نام بلغاري مهندسي جنگل داشت که ده ها داستان، مقاله و نمايشنامه به قلم او در کتاب ها و نشريات مختلف به دست چاپ سپرده شده است، که تِم اصلي آنها مسأله «جنگل» و «زندگي روستايي» بود.
«فتودور داستايوفسکي» که بيش از چهل کتاب از نوشته هايش به چاپ رسيده، نيز از آموزشگاه مهندسي ارتش روس فارغ التحصيل شده بود.
از ديگر نويسندگان غير متخصص که شهرت جهاني دارد «سامرست موام» منتقد و داستان نويس تواناي انگليسي هم مثال زدني است. که او نيز دکتراي پزشکي داشت.
اين چند نمونه ي خارجي که مطمئناً با غور بيشتر به نمونه هاي بيشتري خواهيم رسيد. اما در کشور عزيز خودمان هم نويسنده و شاعر غيرمتخصص فراوانند. عزيزاني که به رغم تحصيلات غير ادبي و ناهمسويي حرفه ي اصلي اشان با شعر و داستان و ... بعضاً کارهاي زيبا و مانا ارائه کرده اند و نام خود را با خط زرين در تاريخ ادبيات ايران به ثبت رسانده اند. به ذکر مُشتي از خروار، نگاهي مي اندازيم:
«غلامحسين ساعدي» نويسنده معروف مجموعه هاي «عزاداران بيل»، «ترس و لرز» و ... دانشجوي رشته پزشکي دانشگاه تبريز بود و سرانجام از دانشگاه تهران دکتراي روانپزشکي گرفت.
او اکنون در گورستان «پرلاشز» فرانسه، در کنار يا همراهش «صادق هدايت» آرام خفته است. «محمد علي اسلامي ندوشن» شاعر، نويسنده، و محقق ادبيات، داراي دکتراي حقوق از دانشگاه پاريس مي باشد، که رمان طنزآميز «افسانه و افسون» او خواندني است.
«منيرو رواني پور» داستان نويس خوب بوشهري نيز در دانشگاه شيراز روانشناسي خواند. رُمان «اهل غرق»، مجموعه «کنيزو» و کتاب هاي ديگرش ما را به ديدن شهرهاي جنوب و آشنايي با مردم خونگرم، خصوصاً زنان زجرکشيده آن خطه، دعوت مي کند.
«يعقوب آژند» متخلص به «ي. مياندوآبي» محقق و نويسنده پرکار نيز دکتراي تاريخ دارد. «استاد شهريار» اَبَر مرد شعر کلاسيک معاصر، دانشجوي دانشکده پزشکي بود که عشق به شعر و ادبيات او را از ادامه تحصيل واداشت. غزليات نغز و دلنشين او، ديوان حافظ را برايمان تداعي مي کند.
«اصغر الهي» نيز روانپزشک است، که علاوه بر مجموعه داستان خوب «ديگر سياوشي نمانده» چند مجموعه ديگر هم ارايه کرده است و در کار تأليف چهار مجموعه داستان کوتاه ايران و جهان، با «صفدر تقي زاده» مؤلف مشهور، همکاري داشته است.
«اکبر جمشيدي» اصفهاني با اين که تحصيلات دبيرستاني داشت اما از شعراي طنزپرداز موفق استان اصفهان بود، کتاب هاي «برهنه خوشحال»، «لبخند»، «شلوغ و پلوغ» نيز از تأليفات اوست که عموماً با لهجه ي اصفهاني سروده شده و داراي مضامين اخلاقي و طنزي گزنده و تأثيرگذار است. اين شاعر توانا چند سال پيش با خاموشي خود، جامعه ي اهل قلمِ اصفهان را به سوگ نشاند.
«راضيه تجار» نويسنده معاصر، عضو شوراي سردبيري فصلنامه ادبيات داستاني کارشناسي روانشناسي دارد که چندين مجموعه داستان با نثري شاعرانه و مضامين انقلابي، عاطفي ارائه کرده است. مجموعه «هفت بند» او کاري در زمينه ادبيات جنگ است.
«امير حسين چهلتن» نيز از نمونه هاي بارز نويسندگان غير متخصص است. وي مهندسي الکترونيک دارد. ولي داستان هاي خوبي به رشته تحرير درآورده است. چهلتن فوق ليسانسش را از دانشگاه برونل انگلستان اخذ کرده است.
«شهريا مندني پور» هم مثال زدني است. او فارغ التحصيل علوم سياسي مي باشد و از داستان نويسان بنام شيرازي است. مندني پور مسئوليت سردبيري مجله ادبي «عصر پنج شنبه» را به عهده دارد.
با مقدمه ي نچندان موجِزي که ارائه شد به اين نتيجه مي رسيم که: ادبيات، و خصوصاً ادبيات هنري، حدود وُثغُور نمي شناسد و به راحتي به اذهان و انديشه هاي مختلف نفوذ مي کند. تنها ابزار اين کار عشق و علاقه و مطالعه ي آزاد و تحقيق و تفحص است، نه مدرک تحصيلي. پس يکسو نبودن تحصيلات آکادميک با علوم انساني، هيچ چيز را عوض نمي کند و با اندکي غور و تحقيق در مي يابيم، که بيشترين نويسندگان، شعرا و محققين مشهور داخلي و خارجي به جاي آن که فارغ التحصيل دانشکده هاي ادبيات باشند، از ديگر مراکز آموزشي ليسانس، فوق ليسانس يا دکترا اخذ کرده اند و حتي در سطح دکترا مي تواند از کسي که دستمايه و استعداد اوليه را ندارد «نويسنده» يا «شاعر» بسازد.
به ديگر عبارت: بخش اصلي ادبيات هنري (داستان، شعر، نقد، مقاله و ...)
ذوق، استعداد و پشتکار است و دانش ادبي فقط قادر است که آن ذوق و استعداد را پرورش دهد، بارور سازد و شکوفا کند. اما اگر يک شاعر يا نويسنده اصول و قواعد دستور زبان فارسي را نداند و دچار اغلاط فاحش انشايي و گرامري شود، هرگز نمي تواند کار خوب و درخور تحسيني ارايه کند.
با توجه به آن چه رفت بايد گفت:
خوش به حال آنهايي که «ذوق و فضل» را توأمان دارند. چه، نوشتار و سروده هايي که فاقد يکي از دو عنصر «استعداد و علم» باشند، اَبتَر است. اما اگر روزي کسي از صاحبِ اين قلم سؤال کند که بين دو نفر که اولي عشق و استعداد فراوان دارد و دومي از تحصيلات آکادميک ادبي برخوردار است، کداميک مي تواند موفق تر باشد و کارهاي ارزنده تري ارائه کند؟ بنده پاسخ مي دهم: «اولي!»
منبع:مقالات آقاي رضي زاده
/ع
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}