راه هاي افزايش هوش هيجاني در کودکاني


 

نويسنده: اکرم رجبي




 
بيش از يک صد سال، بهره هوشي يا هوش بهره (IQ) به عنوان معياري براي سنجش هوش فردي محسوب مي شد. آزمون بهره هوشي تنها شاخصي بود که نمايان گر توانايي يادگيري افراد محسوب مي شد، شايد به همين خاطر است که تعداد زيادي از والدين، از همان دوران قبل از مدرسه رفتن، نگران کيفيت يادگيري فرزند خود و مدرسه اي که قرار است او در آن درس بخواند، هستند. غافل از اين که در سال هاي اخير تحقيقات علمي نشان داده که تنها داشتن هوش عقلاني( شناختي) زياد براي کسب موفقيت کافي نيست و علاوه بر IQ، کيفيات ديگري نيز لازم است. بسياري از افراد در زمينه علمي به خاطر بهره هوشي بالا در مؤسسات آموزشي و دانشگاه ها به مدارج بالايي نائل مي شوند، اما بعضي از همين افراد در محيط کار و خانواده چندان موفق نيستند و برعکس آن افرادي بوده اند که بهره هوشي پاييني دارند، ولي در محيط خانواده و کار افرادي موفق و سازگار به شمار مي روند که علتش مي تواند به سطح هوش هيجاني (EI) يا توانايي هدايت هيجان هاي شخصي در تعاملات فردي ارتباط پيدا کند. هوش هيجاني پيش بيني کننده موفقيت افراد در زندگي و نحوه برخورد مناسب با استرس هاست. بطور خلاصه هوش هيجاني يعني: داشتن ظرفيتي براي شناخت احساسات و هيجان هاي خود و ديگران و استفاده از اين هيجان ها به بهترين نحو برقراري ارتباط با خود و ديگران.

اهميت هوش هيجاني:
 

روان شناسان عقيده دارند مي توان هوش هيجاني را در کودکان و حتي افراد بالغ افزايش داد. ممکن است اين سوال مطرح شود که چرا پرورش و رشد هوش هيجاني مهم است؟
* ايجاد حس مسئوليت پذيري: هوش هيجاني به ما کمک مي کند که فرد مسئوليت پذيري در جامعه باشيم، براي رسيدن به اين مرحله بايد به کودکان آموزش هاي لازم را بدهيم. ابتدا با آموزش کودکان، به آنان ياد دهيم به جاي آن که ديگران احساسات شان را در دست گيرند، مسئوليت احساسات و هيجان هاي خود را بپذيرند، به عنوان مثال: به جاي اين که بگويد" شما باعث خوشحالي من شديد" از جمله" من احساس خوشحالي مي کنم" استفاده کند. هم چنين به آن ها بياموزيم در مقابل احساسات خود حق انتخاب دارند، انتخاب هايي چون استفاده از مهارت هاي کلامي و غير کلامي، تغيير دادن، اقدام کردن و... همه ما مي توانيم بر هيجان هاي خود تسلط داشته باشيم و آن را تحت کنترل خود بگيريم و اين امر با تقويت هوش هيجاني امکان پذير مي شود.
وقتي هيجان ها و احساسات ما کنترل شود، رفتار مناسب تري را هم تجربه خواهيم کرد و اين رفتار خوب باعث ايجاد احساس خوب و بالا رفتن اعتماد به نفس و تقويت ارتباط اجتماعي مي شود.
* ايجاد زندگي شاد و با نشاط:
تحقيقات نشان داده است هر چه افراد شاد و خوشحال باشند از سلامت بيشتري برخوردارند و هر چه از هوش هيجاني بيشتري برخوردار باشند، افرادي مسئوليت پذير و اجتماعي تر هستند و بالا بودن هوش هيجاني به آنان کمک مي کند که شادتر باشند و غم و اندوه را از خود دور کنند.
 
* برخورد با موقعيت هاي خطرناک:
تحقيقات نشان مي دهد کودکاني که از هوش هيجاني بيشتري برخوردارند، زودتر موقعيت هاي خطرناک را تشخيص داده و عکس العمل نشان مي دهند و در دوران حساس نوجواني کمتر جذب دوستان ناباب مي گردند.
* ايجاد روحيه همکاري و کمک به ديگران: کودکان که از هوش هيجاني بالاتري برخوردار باشند از احساسات ديگران آگاهي کامل دارند و در گروه سعي مي کنند عضو سازنده باشند و نيازهاي ديگران را درک مي کنند و حداقل با همدلي به آنان کمک مي کنند.
با پرورش هوش هيجاني کودکان پي مي برند وقتي احساس بهتري نسبت به زندگي دارند که با يکديگر همکاري داشته و به هم کمک کنند. تحقيقات نشان داده کودکاني که از نظر هوش هيجاني در سطح بالاتري هستند ويژگي هاي زير را دارند: يادگيرندگان بهتري هستند، مشکلات رفتاري کمتري دارند، هيجان هاي خود را به خوبي بيان مي کنند، به حرف هاي ديگران خوب گوش مي کنند، از خود خشونت کمتري نشان مي دهند، دوستان زيادي پيدا مي کنند، خوشحال و با نشاط هستند، اگر در زندگي آنان مشکلي پيش آيد، در حل مشکل خوب عمل مي کنند و تحمل مشکلات در اين کودکان بيشتر است، بيشتر از ديگران هيجان هاي خود را کنترل مي کنند، درباره اطرافيان خود احساس خوبي دارند.

چگونه هوش هيجاني کودکان را افزايش دهيم؟
 

بيشتر مهارت ها بر اثر تعليم و تربيت توسعه مي يابد. هوش هيجاني به وسيله رشد مهارت هاي هيجاني قابل رشد توسعه است. هوش هيجاني مفهومي، قابل يادگيري است. برخلاف بهره هوشي که در طول زندگي سطح آن تقريباً ثابت است، هوش هيجاني را مي توان افزايش داد. قبل از هر چيز والدين بايد درباره احساسات و هيجانات اطلاعات بيشتري پيدا کنند و درباره انواع هيجان مثل شادي و غم، شجاعت و ترس، صبر و بي حوصلگي، عشق و تنفر و... اطلاعات سازنده اي داشته باشند. با ايجاد يک محيط امن عاطفي کودکان مي توانند با آزادي درباره احساساتشان با والدين گفت و گو کنند. مهلت هاي هوش هيجاني با تعامل خوب والدين و کودک آغاز مي شود. والدين به کودکان ياد مي دهند که هيجان هاي خود را تشخيص دهند و آن ها را نام گذاري کنند. به عنوان مثال: احساس نااميدي مي کنم، احساس شادي مي کنم، الان عصباني هستم و... پس وقتي از رفتار دوستش شکايت مي کند و مي گويد من اصلاً او را دوست ندارم، مي توان جمله او را به اين صورت تصحيح کرد: به نظر مي رسد از دست دوستت عصباني هستي، با بيان اين جمله، هم نشان داده ايد احساس فرزندتان را درک کرده ايد و هم الگوي مناسبي براي بيان احساسات فراهم ساخته ايد. خوب کودک شما اکنون بايد صورت مسئله را خوب بفهمد. از او بخواهيد توضيح دهد چرا از دست دوستش عصباني است؟ حال راهکار رها شدن از اين احساس آزار دهنده را هم به او بگوييد. به جاي نام گذاري روي فرزندان با صفاتي چون دست و پا چلفتي، بي عرضه، ترسو، کودن و... احساسات آن ها را نام گذاري کنيد: مثلاً «الان احساس خجالت مي کني، به نظر مي آيد احساس ترس مي کني و...» . به حرف هاي فرزندان خود با دقت گوش دهيد و هم زمان از زبان بدن (حالات و حرکات اعضاي بدن و صورت) استفاده کنيد. اين روش به شما کمک مي کند ارتباط بهتري با فرزندتان برقرار کنيد و او را بهتر بشناسيد.
متخصصان باور دارند که آموزش طبيعي هيجاني که همراه با هنرهاي آزاد است از اهميت بيشتر برخوردار است. در درس هايي که در داستان هاي مهيج وجود دارد، کودکان در مورد احساسات قهرمانان شروع به يادگيري مي کنند و خود را به جاي قهرمان داستان مي گذارند و با نحوه برخورد يا مقابله با احساساتي چون خشم، ترس، شادي، غم و... آشنا مي شوند.
منبع: نشريه نسيم وحي، ش 30.