مبارزه زنانه


 

نويسنده: فاطمه خوش نما




 

زنان عاشورايي چگونه در معرکه کربلا و پس از آن نقش آفرين شدند
 

بي ترديد يکي از گروه هاي نقش آفرين در نهضت عاشورا، زنان بودند. اسلام با قيام حسين (ع) زنده است؛ اما سهم بزرگي از اين زنده ماندن مربوط به زنان است که تاريخ، مانندشان را کمتر به خود ديده. زنان در کربلا نشان دادند که تکليف شرعي و اجتماعي، خاص مردان نيست، بلکه آنها هم به واسطه وظيفه شرعي خود بايد به جريان هاي اجتماعي توجه کنند و آنجا که مسئله حمايت از دين و اقامه حق، تنها با قيام آنان ميسر مي شود، به ميدان بيايند.
گاهي تاريخ را هم که بخواني، انگار افسانه خوانده اي؛ وقتي قصه «طوعه» را مي خواني که يکه و تنها پشت مسلم بن عقيل ايستاد و همراهي اش کرد. در موقعيتي که هيچ مردي در کوفه پيدا نشد.
وقتي مي بيني، «دلهم» همسر«زهيربن قين» فقط و فقط با کلامش مي تواند گره هاي کور شک و ترديد را از دست و پاي همسرش باز کند...
آنجا که مي خواني، مادران سر پسر شهيدشان را که يزيديان برايشان به ارمغان فرستاده اند، به سمت دشمن پرتاب مي کنند و فرياد مي زنند «ما چيزي را که در راه خدا داده ايم هرگز باز پس نمي ستانيم...» وقتي که مي بيني زني بعد از شهادت همسرش نداي هل من ناصر را مي شنود و با عمود خيمه به ميدان مي رود و با دشمن مي جنگد و شهيد مي شود..
آن هنگام که مادر يا همسري تنها مرد زندگي اش را روانه ميدان مي کند و به کمتر از شهادت در راه امام (ع) راضي نمي شود..
آنجا که شنيده اي، زينب (س)، خواهر است و عمه و مادر. داغ ديده است و درد روي دلش سنگيني مي کند و سينه اش مي سوزد، اما بعد از امام (ع) پرچم قيام عاشورا همچنان زنده است و روي دست ها و شانه هاي اوست که خودنمايي مي کند...
به برگ هاي اين چنيني تاريخ که مي رسي، گمان مي کني قصه يا افسانه اي خوانده اي، اما اينها داستان و افسانه و قصه نيست واقعيتي است که به تاريخ آبرو داده تا «زن» مسلمان بتواند سرش را بالا بگيرد و ادعا کند، مي تواند تاريخ بسازد.
معجزه نيست ظرفيت وجودي «زن» است. زن هاي ميدان عاشورا، هيچکدامشان با اصرار و اجبار کسي همراه کاروان امام نبودند. همه داوطلبانه امام و اهل بيتش را همراهي کردند و اگر نبودند و اگر جايشان خالي بود در کارزار جنگ با يزيديان، چه کسي بود که کلامش معجزه باشد؟ که دلش قرص باشد و دل مردمش را قرص کند؟ چه کسي مي توانست از «مرد» شيرميدان جنگ بسازد آن روز، آن روز واقعه؟

بيداري زنان عاشورايي
 

«زن مسلمان» به جهانيان نشان داد که از آگاهي و شناخت و شعور برخوردار است و بر خلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن مي پندارند، زن مسلمان عروسک حرمسرا و موجودي به دور از واقعيت ها و مسائل اجتماعي و سياسي و نظامي نيست و تاريخ عاشورا بيانگر اين واقعيت است. ماجراي زن هايي که نه تنها نياز به دلگرمي و حمايت و پشتيباني نداشتند بلکه خود بهترين حامي و ياور سربازان امام بودند؛ و اين، تنها از روحيه بيدار و آگاه آنها خبر مي داد.

صبر زنان عاشورايي
 

پايداري در برابر سختي ها و مشکلات از مهم ترين جلوه هاي زنان عاشورايي است. زينت (س) به همه مخاطبان خود ياد مي دهد اگر در راه آرمان هاي الهي شکيبا باشند، به آنچه کمال مطلوب انساني است، خواهند رسيد او اين اصل را در مکتب پيامبر (ص) پدر و مادرش آموخت و به جايي رسيد که آزمون الهي را نماد زيبايي معرفي کند: «ما رايت الاجميلا.» و کاخ يزيد را اين گونه بلرزاند: «اي يزيد! آيا چنين مي پنداري که چون اطراف زمين و آسمان را بر ما تنگ گرفتي و ما را مانند اسيران از اين شهر به آن شهر بردند، در پيشگاه خداوند خوار شديم و تو گرانمايه گشتي؟»
زن عاشورايي در وداع عزيزش اشک بسيار نريخت و کودکش را در تحمل تشنگي و گرسنگي به صبر تشويق کرد و کودکان را از جلوي چشمان سربازان حسين (ع) به دور نگه داشت، تا بي تابي آنها مقاومت دليرمردان را در هم نشکند. زن عاشورايي زماني که بدن غرقه به خون و تکه تکه شده عزيزش را نزديک خيمه مي آوردند، در مقابل امامش بي تابي نمي کرد. تا او به رقت کشيده نشود. حتي زماني که طفل شيرخوار را با تير سه شعبه شهيد کردند، مادرش جلو نيامد و امام خواهر خود زينب (س) را خواند و فرزند خود را به او داد. آنگاه که بدن حضرت علي اکبر (ع) را آوردند، هيچيک از زنان جلو نيامدند. همچنين زماني که بدن غرقه به خون صحابه را مي آوردند، عموماً همسران و مادرانشان پيش نمي آمدند؛ و اين شايد به اين دليل بود که صاحب اين خون هاي ريخته شده و بدن هاي تکه تکه شده را امام مي دانستند و به خود اجازه مويه بر بدن بي سر و تکه تکه عزيزانشان را نمي دادند.

رسالت بزرگ زنان عاشورايي
 

روز عاشورا تمام شده اما کارزار عاشورا هنوز به پايان نرسيده. تازه اول راه است و زن عاشورايي مي داند اگر عهده دار پرچم قيام عاشورا نباشد و رسالت بزرگ پيام رساني و افشاگري اش را فراموش کند، عاشورا ابتر خواهد ماند... و زينب (س) طلايه دار اين رسالت مهم بود که از عصرعاشورا تا لحظه مرگ، حتي آني دست از افشاگري ظلم و ستم دستگاه اموي برنداشت. او در شهر کوفه، رفتار وحشيانه دشمن را با خاندان پيامبر (ص) شرح داد و از چهره پرنفاق آنها پرده برداشت: «اي مردم! مي دانيد چه پاره جگري از پيامبر شکافتيد؟ کدام پرده نشينان عصمت را از پرده بيرون آورديد؟ آيا مي دانيد چه خوني از پيامبر بر زمين ريختيد و از او هتک حرمت کرديد؟»
حضرت زينب (س) در خطبه آتشين خود در کاخ يزيد نيز پيشينه خانوادگي خويش را در جمع سران و بزرگان محفلش آشکار ساخت. خطبه کوبنده سفير کربلا چنان اوضاع مجلس يزيد را آشفته کرد که وي ترسيد با افشاگري هاي زينب (س) پايه هاي حکومتش دچار تزلزل شود. به خاطر همين گناه قتل امام (ع) را به گردن عبيدالله بن زياد انداخت تا با اين کار شانه هاي خود را از زير بار سنگين کشتن امام (ع) خالي کند.
در واقعه عاشورا زنان، سفيران کربلا بودند و با تأکيد و تکرار ماجراي واقعه، از تمام شيوه ها و امکانات استفاده کردند تا پيام قيام را برجسته سازند. حضرت زينب (س)، امام سجاد (ع) و ام کلثوم از ابزارهايي چون شعر، خطبه و برپايي مراسم سوگواري براي انتقال پيام بهره بردند. همچنين محل تبليغات اهل بيت (عليهم السلام) در چند شهر مهم اسلام يعني کوفه، شام و مدينه در آن دوره زماني از هر جهت مناسب بود و چگونگي بيان واقعه در شهرها برحسب اوضاع فرهنگي، اجتماعي و سياسي هر شهر صورت مي گرفت.
در کنار اين مسئوليت بزرگ، سفيران کربلا وظيفه حفظ واقعيت هاي قيام عاشورا و مقابله با انتشار اخبار و عقايد دروغ و تحريف شده را نيز برعهده داشتند. پس از واقعه کربلا، حکومت پليد اموي مي خواست نهضت حسيني را تحريف کند. زينب (س) و همراهانش به عنوان پيام آوران کربلا با خطبه هاي روشنگر خود، از اين تحريف جلوگيري مي کردند و سخنان آنان به عنوان سند زنده و معتبر در تاريخ جهان، مجال هرگونه تغيير در واقعيت و اهداف نهضت را از دشمن گرفت.
در واقعه عاشورا، زنان مستقيماً وارد ميدان سياست شدند و حماسه اي ساختند که تا تاريخ زنده است، اين قيام براي آنان پيام دارد. زنان در حين مصيبت و پس از آن، رسالت الهي خود را در حفظ حجاب به باد فراموشي ندادند. آن زمان که همه ياران امام شهيد شدند و امام حسين (ع) براي خداحافظي و روشنگري وظايف زنان به خيمه ها برگشت و فرمود: «آماده مصيبت باشيد لباس هاي روي خود را سخت بپوشيد. بدانيد که خدا حامي شماست و از شما محافظت مي کند و از شر دشمنان نجاتتان مي دهد و عاقبت امورتان را ختم به خير مي کند.»
 
امام حسين (ع) اولين هشدار را در ملاحظات ظاهري و پوشش زنان بيان کرد و زنان که مي دانستند کارزار دشمن جنبه مادي و اقتصادي دارد، زيورها و لباس هاي اضافي خود را به سوي آنان پرتاب کردند، تا در پي غارت آنها، لحظه اي بياسايند.
زماني که دشمن مي خواست اسرا را وارد شام کند، ام کلثوم از آنها خواست تا کاروان اسرا را از دري وارد شهر کنند که تا دارالاماره راهي نداشت و خلوت تر بود تا مردم به زنان اهل بيت (عليهم السلام) نگاه نکنند ولي شمر معلون با وجود اين درخواست آنها را از دروازه اصلي شهر وارد کرد!
در مجلس يزيد، سکينه دختر امام (ع) به گريه افتاد و زماني که يزيد علت آن را جوياشد، فرمود: «چگونه گريه نکند کسي که پوشش و نقابي براي او نيست، تا صورت خود را از تو و مردان مجلست بپوشاند؟!»
زينب (س) شجاعانه در اين مجلس، همچون پدر، برادر و مادرش خصم را به ذلت کشاند و شخصيت متزلزل يزيد را در مقابلش همچون برگي خشک شده در هم فشرد تا تجربه تاريخ عاشورا سنت تاريخ استکبار شود که حجاب زن مسلمان بالاترين سلاح ايمان است.
... و اين چنين عاشورا محکي شد براي زن تا اثبات کند که او هدف دشمن است و دشمن پس از کشتن مردان جامعه، به سراغ او خواهد آمد و اين براي دشمن درسي شد که اگر زن پاسدار ولايت و رهبري دين گردد، قوي ترين و پراستقامت ترين فرد در مقابل دشمن خواهد بود. عظمت رسالت زن در حفظ حرمت پوشش، در عاشورا مشخص گرديد و پيام عاشورا به همراه مفهوم حجاب، تا زمان جاري است، انعکاس خواهد داشت و دقيقاً به همين خاطر دشمنان، حجاب را جزو مهم ترين محورهاي مبارزه خود قرار داده اند؛ زيرا حجاب، لباس حمايت از ولايت است.

زن؛ از عاشورا تا امروز
 

عاشورا حماسه اي است که اگرچه مردان در صف جلوي آن نقش آفريني کردند اما زنان بيدار و آگاه و هوشياري پشت خط مقدم اين جبهه حضور داشتند که مرداني اين چنين را به ميدان شهادت و رشادت مي فرستادند و خود پيام عاشورا را زنده نگه داشتند.
عاشورا ايستگاه ارزشي ساليانه زن است که خود را بيابد و ارزيابي کند و فاصله راه را تا الگوي متعالي کمتر نمايد؛ زيرا کربلا از تمامي جنبه هاي تعالي گوشه هايي درخود دارد.
عاشورا رمز انقلاب دروني زن است؛ مجموعه اي گردآوري شده از تمامي عوامل احساسي: کودک يتيم، زن داغ ديده، تشنگي، گرسنگي، اسارت، شهادت، غارت زدگي، بيماري، هتک حرمت، تازيانه و... آنجا که زن مي بيند در دل شب، زني تنها با رسالتي عظيم از خيمه هاي نيمه سوخته، خيمه اي برپا مي کند و کودکاني را که بدنشان از تازيانه سياه شده و از ترس به سوي قتلگاه مي شتابند، گردآورده، آنان را با ذکر آينده قيام، آرام مي کند و آنگاه که همه مي خوابند، خود به عبادت مي ايستد، مي فهمد که اين عظمت، صورت جديدي از تصوير زن است که بايد آن را به خاطر سپرد و او را رها نساخت.
اگر دشمنان دين بگذارند که زن خسته اين قرن، اهل بيت (عليهم السلام) را بشناسد و شخصيت خود را در مکتب آنان پرورش دهد، چنان جلوه اي از اين مکتب بروز خواهد نمود که در تلالو آن، دل ها جذب مي شود وعقل ها حق را مي يابد. حقيقت اين است که اهل بيت (عليهم السلام) چشمه هاي هميشه جوشان هدايتند که در پرتو نورشان، فطرت آسوده مي شود و نيروها از هرز شدن به رشد مي رسند و در انعکاس قدرتش، تمامي مکاتب تربيتي دنيا به شگفت مي آيند.

حجاب زن عاشورايي
 

سهل بن ساعدي مي گويد: به دروازه دمشق رفتم، بيرق هايي پي درپي پيدا بودند و سواري ديدم که بيرقي در دست داشت. پيکان از بالاي آن بيرون آمده و سري بر آن بود که شبيه ترين مردم به رسول خدا (ص) بود! ناگاه ديدم از پشت سر وي زناني بر استراني بي روپوش سوارند. نزديک شدم و از زن نخستين پرسيدم: کيستي؟ گفت: سکينه بنت الحسين. گفتم: چه حاجتي داري تا برآورم؟ من سهل ساعدي هستم، جد تو را ديده ام و حديث او را شنيده ام. گفت: اي سهل! به حامل اين سر بگو آن را به پيش ببرد، تا مردم مشغول نگريستن آن شوند و به حرم پيامبر (ص) نگاه نکنند! سهل گفت: چهارصد دينار دادم تا آن کار را انجام دهد.
زن عاشورايي، در عين حضور در عرصه هاي مختلف، پاکدامني و حجاب خود را با سلاح عزت و شجاعت حفظ مي کند. از دشمن هيچ نمي خواهد جز اينکه آنها را در معرض ديد مردم قرار ندهد و حجاب آنها را بر ندارد.
منبع: نشريه همشهري آيه شماره 8