رجعت، رستاخيز کوچک
رجعت، رستاخيز کوچک
رجعت، رستاخيز کوچک
نويسنده: لقمان رضانژاد
شايد برخي افراد با اصطلاح «رجعت» آشنايي چنداني نداشته باشند؛ از اين رو، براي آشنايي بيشتر با بحث رجعت و ميزان اهميت آن، مطلب را با روايتي از امام صادق (ع) آغاز مي کنيم و سپس به بحث درباره آن مي پردازيم. امام صادق (ع) مي فرمايد: «الرجفه حق و من لم يؤمن بها ليس منا؛ (1) رجعت حق است و هر کس به آن ايمان نداشته باشد از ما اهل بيت نيست.» از اين روايت مي توان چند مطلب برداشت کرد:
1. رجعت، حق است؛ يعني امري است که باطل در آن راه ندارد و تحقق آن نيز حتمي است.
2. هر کس معتقد به رجعت نباشد، از دايره مکتب اهل بيت (ع) بيرون خواهد بود.
3. اعتقاد به رجعت بايد در حد ايمان به آن باشد، يعني علاوه بر بيان زباني، بايد به آن معرفت قلبي نيز داشته باشيم.
4. وقتي عدم اعتقاد به رجعت با عدم همراهي با مکتب اهل بيت (ع) برابر مي شود (اليس منا)، روشن است که مسأله رجعت به عنوان ضروريات مذهب قلمداد شده است.
رجعت در لغت به معناي بازگشتن و بازگردانيدن مي باشد؛ اما در اصطلاح ديني و عقيدتي ما، جامع ترين تعريف - که از متن روايات برخاسته- اين است: بازگشت اهل بيت (ع) و مؤمنين خالص و کفار خالص به اين دنيا در زمان ظهور امام زمان (عج). علت برگشت نيز اين طور بيان شده است که اهل بيت (ع) و مؤمنين بتوانند در راستاي تحقق کلمه توحيد و عدل جهاني، حضرت را ياري کنند و از کفار خالص نيز انتقام گرفته شود، که در واقع، اين انتقام، بخشي از عذاب آنان است. که در اين دنيا آن را مي چشند.
پس از آشنايي با اين مفهوم، اولين سؤالي که به ذهن مي رسد اين است که آيا برگشت مجدد روح به بدن مادي امکان پذير است؟ به عبارت ديگر، آيا اين مسأله در گذشته تحقق يافته است يا خير؟
با رجوع به آيات قرآني به خوبي درخواهيم يافت که برگشت روح به بدن مادي سابقاً تحقق يافته است، پس وقوع آن محال نيست و خداوند بر انجام آن قدرت دارد:
الف ) (الم ترالي الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم موتوا ثم احياهم ) (2)؛ «آيا نديدي جمعيتي را که از ترس مرگ، از خانه هاي خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند( که به بهانه بيماري طاعون، از شرکت در ميدان جهاد خودداري نمودند). خدوند به آنها گفت: بميريد! سپس آن ها را زنده کرد.»
( وحشرنا هم فلم نغادر منهم احداً)؛ «در روز قيامت، همه را در صف محشر از قبرها بر مي انگيزيم و يکي را فرو نگذاريم.» همان طور که روشن است در روز قيامت، همه برانگيخته مي شوند نه دسته و گروهي.
در روايت است که ابوبصير خدمت امام باقر (ع) بود و حضرت از او پرسيد : «آيا اهل عراق. منکر رجعت هستند ؟» ابوبصير پاسخ داد: « بله» حضرت فرمودند: « مگر آنان، آيه (يوم نحشر من کل امه فوجاً ممن يکذب باياتنا فهم يوزعون) را نخوانده اند ؟» (5)
و همچنين «حماد» نقل کرده است که امام صادق (ع) از من پرسيد: «مردم درباره آيه شريفه (يوم نحشر من کل امه فوجاً...) چه مي گويند؟» گفتم: «مي گويند اين آيه شريفه درباره قيامت است. » حضرت فرمودند: «چنين نيست که مي گويند؛ بلکه اين آيه درباره رجعت است.» سپس فرمودند:«آيا خداوند در قيامت برخي را محشور مي کند و ديگران را وا مي گذارد ؟»(6)
بيان روايات در اثبات رجعت و چگونگي آن، به حدي از روشني است که هيچ شک و شبهه اي باقي نمي گذارد. اساساً در احاديث ما، رجعت، تواتر معنوي دارد؛(7) چنان که علامه مجلسي (ره) مي گويد: «چگونه ممکن است کسي حقانيت ائمه را باور کند، ولي در آنچه از آن بصورت متواتر رسيده و بيش از دويست حديث صريح در بيش از پنجاه کتاب است و آنان را چهل نفر از بزرگان و انديشمندان نقل کرده اند، ترديد کند ؟»(8) به عنوان نمونه امام صادق (ع) فرمودند: «چون قائم ما ظهور کند، نزد قبر هر مؤمني مَلکي ندا مي کند که اي فلاني ! صاحب و امام تو ظاهر شد، اگر مي خواهي به او محلق شو و اگر مي خواهي در کرامت و نعمت حق باشي، همين جا بمان! پس بعضي بيرون آيند و بعضي در نعيم الهي مي مانند.» (9)
در متن بسياري از زيارت نامه ها نيز به مسأله رجعت تصريح شده است؛ مثلاً در زيارت وارث که از حضرت امام صادق (ع) نقل شده، مي گوييم: «خدا، پيامبران و ملائکه را شاهد مي گيرم که نسبت به شما مؤمن هستم و به رجعت شما يقين دارم.» (10)
و آخرين نکته آن که از مجموع روايات به دست مي آيد که شهداي کربلا، همه پيامبران (ع) پيامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) اصحاب پيامبران، و همچنين دشمنان اهل بيت و آنان که در شرک محض مي باشند، رجعت مي کنند.
امام صادق (ع) مي فرمايند: « نخستين کسي که به دنيا باز مي گردد، حسين بن علي (ع) و اصحاب با وفايش، و يزيد بن معاويه و ياران نابکارش مي باشند. پس آن حضرت با اصحاب خويش، يزيديان را قصاص مي کند.» (11)
1. رجعت، حق است؛ يعني امري است که باطل در آن راه ندارد و تحقق آن نيز حتمي است.
2. هر کس معتقد به رجعت نباشد، از دايره مکتب اهل بيت (ع) بيرون خواهد بود.
3. اعتقاد به رجعت بايد در حد ايمان به آن باشد، يعني علاوه بر بيان زباني، بايد به آن معرفت قلبي نيز داشته باشيم.
4. وقتي عدم اعتقاد به رجعت با عدم همراهي با مکتب اهل بيت (ع) برابر مي شود (اليس منا)، روشن است که مسأله رجعت به عنوان ضروريات مذهب قلمداد شده است.
رجعت در لغت به معناي بازگشتن و بازگردانيدن مي باشد؛ اما در اصطلاح ديني و عقيدتي ما، جامع ترين تعريف - که از متن روايات برخاسته- اين است: بازگشت اهل بيت (ع) و مؤمنين خالص و کفار خالص به اين دنيا در زمان ظهور امام زمان (عج). علت برگشت نيز اين طور بيان شده است که اهل بيت (ع) و مؤمنين بتوانند در راستاي تحقق کلمه توحيد و عدل جهاني، حضرت را ياري کنند و از کفار خالص نيز انتقام گرفته شود، که در واقع، اين انتقام، بخشي از عذاب آنان است. که در اين دنيا آن را مي چشند.
پس از آشنايي با اين مفهوم، اولين سؤالي که به ذهن مي رسد اين است که آيا برگشت مجدد روح به بدن مادي امکان پذير است؟ به عبارت ديگر، آيا اين مسأله در گذشته تحقق يافته است يا خير؟
با رجوع به آيات قرآني به خوبي درخواهيم يافت که برگشت روح به بدن مادي سابقاً تحقق يافته است، پس وقوع آن محال نيست و خداوند بر انجام آن قدرت دارد:
الف ) (الم ترالي الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم موتوا ثم احياهم ) (2)؛ «آيا نديدي جمعيتي را که از ترس مرگ، از خانه هاي خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند( که به بهانه بيماري طاعون، از شرکت در ميدان جهاد خودداري نمودند). خدوند به آنها گفت: بميريد! سپس آن ها را زنده کرد.»
در تفسير اين آيه آمده است که هفتاد هزار نفر، از ترس طاعون، خانه و ديار خود را ترک کردند و مرگ آنان را فرا گرفت. پس از مدتي طولاني، يکي از پيامبران بني اسرائيل، آثار ويراني و مرگ آنان را ديد؛ لذا از خداوند خواست که آنان را زنده کند و خداوند نيز آنان را زنده کرد.» (3)
ب) (يوم نحشر من کل امه فوجاً ممن يکذب باياتنا فهم يوزعون) (4)؛ «[اي رسول خدا ! روزي را به ياد امت بيانداز که] از هر قومي يک دسته را که تکذيب آيات ما مي کنند بر مي انگيزيم و آنها مورد بازخواست قرار مي گيرند.» اگر چه در اين آيه، واژه حشر به کار رفته است اما دلالت بر قيامت نمي کند، چرا که اگر قرار بود اين برانگيختن، به معناي قيامت باشد، لازم مي شد که به حشر گروه و دسته اي از قوم اشاره نشود؛ زيرا در آيه 47 سوره کهف، خداوند مي فرمايد:( وحشرنا هم فلم نغادر منهم احداً)؛ «در روز قيامت، همه را در صف محشر از قبرها بر مي انگيزيم و يکي را فرو نگذاريم.» همان طور که روشن است در روز قيامت، همه برانگيخته مي شوند نه دسته و گروهي.
در روايت است که ابوبصير خدمت امام باقر (ع) بود و حضرت از او پرسيد : «آيا اهل عراق. منکر رجعت هستند ؟» ابوبصير پاسخ داد: « بله» حضرت فرمودند: « مگر آنان، آيه (يوم نحشر من کل امه فوجاً ممن يکذب باياتنا فهم يوزعون) را نخوانده اند ؟» (5)
و همچنين «حماد» نقل کرده است که امام صادق (ع) از من پرسيد: «مردم درباره آيه شريفه (يوم نحشر من کل امه فوجاً...) چه مي گويند؟» گفتم: «مي گويند اين آيه شريفه درباره قيامت است. » حضرت فرمودند: «چنين نيست که مي گويند؛ بلکه اين آيه درباره رجعت است.» سپس فرمودند:«آيا خداوند در قيامت برخي را محشور مي کند و ديگران را وا مي گذارد ؟»(6)
بيان روايات در اثبات رجعت و چگونگي آن، به حدي از روشني است که هيچ شک و شبهه اي باقي نمي گذارد. اساساً در احاديث ما، رجعت، تواتر معنوي دارد؛(7) چنان که علامه مجلسي (ره) مي گويد: «چگونه ممکن است کسي حقانيت ائمه را باور کند، ولي در آنچه از آن بصورت متواتر رسيده و بيش از دويست حديث صريح در بيش از پنجاه کتاب است و آنان را چهل نفر از بزرگان و انديشمندان نقل کرده اند، ترديد کند ؟»(8) به عنوان نمونه امام صادق (ع) فرمودند: «چون قائم ما ظهور کند، نزد قبر هر مؤمني مَلکي ندا مي کند که اي فلاني ! صاحب و امام تو ظاهر شد، اگر مي خواهي به او محلق شو و اگر مي خواهي در کرامت و نعمت حق باشي، همين جا بمان! پس بعضي بيرون آيند و بعضي در نعيم الهي مي مانند.» (9)
در متن بسياري از زيارت نامه ها نيز به مسأله رجعت تصريح شده است؛ مثلاً در زيارت وارث که از حضرت امام صادق (ع) نقل شده، مي گوييم: «خدا، پيامبران و ملائکه را شاهد مي گيرم که نسبت به شما مؤمن هستم و به رجعت شما يقين دارم.» (10)
و آخرين نکته آن که از مجموع روايات به دست مي آيد که شهداي کربلا، همه پيامبران (ع) پيامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) اصحاب پيامبران، و همچنين دشمنان اهل بيت و آنان که در شرک محض مي باشند، رجعت مي کنند.
امام صادق (ع) مي فرمايند: « نخستين کسي که به دنيا باز مي گردد، حسين بن علي (ع) و اصحاب با وفايش، و يزيد بن معاويه و ياران نابکارش مي باشند. پس آن حضرت با اصحاب خويش، يزيديان را قصاص مي کند.» (11)
پينوشتها:
1. بحار الانوار، ج 53، ص92
2. سوره بقره / 243.
3. نمونه اين آيات بسيار است، مانند آيه 56 و 73 سوره بقره... که به علت طولاني شدن کلام از ذکر آنها خودداري مي کنيم.
4. سوره نمل/ 72.
5. بحار الانوار، ج 53، ص 40.
6. تفسير قمي، ج 1، ص 42.
7. تواتر به اين معني است که شمار راويان يک روايت، در هر طبقه، به حدي باشد که تباني افراد بر دروغ گفتن در مورد آن روايت، محال باشد.
8. بحار الانوار، ج 53، ص 122.
9. الغيبه، شيخ طوسي، ص 459.
10. همان، ص 721.
11. تفسير عياشي، ج 2، ص 282.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}