نویسنده: سهیلا بهشتی
 

اشاره

ای پسر تو بی نشانی از علی
عین و لام و یا بدانی از علی
عطار نیشابوری

علی (ع) شخصیتی جامع اضداد است که بزرگان دانش، به بعدی از ابعاد شخصیت او پرداخته اند. پرواز اندیشه هر چند که بلند باشد، نمی تواند نهایت او را دریابد و زبان وقلم در وصف او ناتوان است. او اقیانوسی است که نمی توان آن را با پیمانه پیمود. او متصل به وحی الهی است. از این رو، راه شناخت و درک علی (ع) از زبان پیامبر و اهل بیت (ع) ممکن است. سیره آن حضرت، الگوی مؤمنان است و تمسک به آن به زندگی حرکت و معنا می دهد. بررسی مقاطع مختلف زندگی امام علی (ع) یا برش کوتاهی از زندگی آن رادمرد تاریخ اسلام، افزون بر حیرت افزایی، قلب انسان را نسبت به حقیقت به کرنش وا می دارد. ما امروز بیش از همیشه محتاج شناخت و پیروی عملی از مرام و سیره علی (ع) هستیم. شهادت امیرمؤمنان (ع)، ضربه سهمگینی به ستون هدایت وارد کرد و شیعیان را برای همیشه عزادار کرد، ولی تنها راه پیمودن سعادت و صراط مستقیم را به بشریت نمایاند و نشان داد راه رسیدن به سعادت فرد و جامعه، از عمل به سنت و سیره رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) و اصول خدشه ناپذیر اسلامی می گذرد.
 

علی (ع)، انسان کامل و متعالی
 

امام علی بن ابی طالب(ع)، وصی و جانشین بلافصل رسول خدا (ص) دومین شخصیت عالم اسلام و نخستین پیشوای شیعیان است. از جمله کنیه های مشهور او اسدالله و ابوتراب است که پیامبر به او داده بود و نیز حیدر کنیه ای بود که مادرش فاطمه بنت اسد او را بدان نامیده بود. (1) مطالعه و بررسی شخصیت امام علی( ع) و بررسی سیره و کلام او هر انسان عاقل و پاک نهادی را به حیرت وا می دارد. او دارای صفات حسنه و الگوی سخاوت و انفاق، زهد و قناعت، شجاعت، فروتنی و تواضع، عدالت و امانتداری، گذشت و شفقت، عبادت و عمل صالح، علم و قضاوت و مکارم اخلاق است. علی (ع) دریایی است که برای غوص در آن و شناخت عظمت روحی او به ذره ای مبالغه و غلو نیاز نیست، بلکه بهترین راه شناخت علی (ع) و عظمت جایگاه او، علاوه بر کلام و سیره نبوی درباره او مطالعه و درک رفتار و گفتار خود آن حضرت است.
امام علی (ع) در مقایسه با دیگر یاران پیامبر، کارنامه درخشان و امتیازات فراوانی دارد که خود به برخی از افتخاراتش اشاره کرده است. چنان که فرموده است: « من در خردی، بزرگان عرب را به خاک انداختم و سرکردگان ربیعه و مضر را هلاک ساختم. شما می دانید مرا نزد رسول خدا چه رتبت است و خویشاوندیم با او در چه نسبت است.»


در فضل و عظمت او در بین نوع انسان، دانشمندان سخنان بسیار گفته و نوشته اند. چنانکه ابن سینا از حکمای بنام اسلامی، گفتاری نغز درباره امام علی (ع) می گوید. ابن سینا در رساله معراجیه بیانی را که رسول اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) درباره عقل و فراگیری علم عقلی فرموده است، نقل و از علی (ع) چنین یاد می کند که رسول اکرم (ص) به علی (ع) که در بین یاران پیامبر، همانند عقل در بین حواس بود، چنین فرمود: «ای علی زمانی که مردم با انواع نیکی ها به سوی خدا نزدیک می شوند، تو با عقل به سوی او تقرب پیدا می کنی و بر آن سبقت می جویی. نکته مهم در این تعبیر این است که علی (ع) در بین دیگر صحابه، مانند عقل در بین حواس دانسته شده و بنابراین تعبیر حواس به عقل نیازمندند و عقل رهبر آنهاست.»(2)
 

تربیت نبوی و تعلیم وحیانی علی (ع)
 

بنابر متون تاریخی، از ویژگی های منحصر به فرد امام علی (ع) که بعدها از افتخارات او و پیروانش شد، نوع ارتباط عاطفی و تربیتی پیامبر با اوست. به گونه ای که در جاهای مختلفی، امام علی (ع) از این نوع ارتباط یاد کرده است. این نوع هم بستی و وابستگی روحی به پیامبر، از او انسانی ساخت که به واقع برازنده نام آن حضرت، یعنی علی است؛ چرا که او دارای سجایا و فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی، فتوت، مروت، شجاعت و بسیاری از فضایلی بود که در مرتبه عالی در وجود آن حضرت متجلی شده بود. کودکی علی (ع) با خشک سالی عجیبی که در مکه واقع شد، مصادف شده بود و ابوطالب، عموی پیامبر، با چند فرزند، بار هزینه سنگین زندگی را به دوش می کشید. رسول اکرم (ص) در مشورت با عمویش عباس توافق کردند که هر یک از آنان، فرزندی از ابوطالب را نزد خود ببرند تا گشایشی در کار ابوطالب باشد. عباس، جعفر را و پیامبر علی (ع) را به خانه خود بردند و تحت تکفل خود قرار دادند. از این رو، علی (ع) در خانه محمد (ص) و در دامان او پرورده شد. امام در این باره می گوید: « در پی او بودم، چنان که شتر بچه در پی مادر، هر روز برای من از اخلاق خود نشانه ای برپا می داشت و مرا به پیروی آن می گماشت. آن گاه که کودک بودم، مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویشم جای داد... هر سال در حرا خلوت می گزید و من او را می دیدم و جز من کسی او را نمی دید. آن هنگام که جز خانه ای که رسول خدا (ص) و خدیجه در آن بود، در هیچ خانه ای مسلمانی راه نیافته بود. من سومین آنان بودم. روشنایی وحی و پیامبری را می دیدم و بوی نبوت را می شنودم».(3)
 

کارنامه زرین علی (ع)
 

امام علی (ع) در مقایسه با دیگر یاران پیامبر، کارنامه درخشان و امتیازات فراوانی دارد که خود به برخی از افتخاراتش اشاره کرده است. چنان که فرموده است: « من در خردی، بزرگان عرب را به خاک انداختم و سرکردگان ربیعه و مضر را هلاک ساختم. شما می دانید مرا نزد رسول خدا چه رتبت است و خویشاوندیم با او در چه نسبت است.» (4)
او کسی است که هرگز بت نپرستید و نخستین مسلمان و نخستین نمازگزار بود و از سوی پیغمبر به مقام ولایت و وصایت و خلافت برگزیده شد. برخی از مشهورترین سوابق امام در یاری اسلام از این قرار است:
1. سبقت در ایمان به اسلام؛
2. وصی و برادر خوانده شدن آن حضرت به وسیله پیامبر در جلسه ضیافتی که پیامبر دعوت آشکار خود را اعلام کرد. همچنین امام تنها کسی بود که پیامبر را تأیید و پیمان یاری با او بست؛
3. آماده کردن زمینه هجرت رسول خدا و خنثی کردن توطئه قتل پیامبر با خوابیدن در بستر آن حضرت در لیله المبیت؛
4. جانبازی ها و فداکاری های آن حضرت در غزوات و سرایا و جهاد با کفار و مشرکان و منافقان.
5. ضبط و کتابت وحی؛
6. پیمان برادری بستن پیامبر با او در ماجرای عقد اخوت؛
7. افتخار دامادی رسول خدا؛
8. باب مدینه العلم نامیده شدن او به وسیله رسول خدا(ص)
9. تصریح پیامبر بر جانشینی آن حضرت در واقعه غدیر.
$ غروب خورشید و آغاز فتنه ها
با رحلت پیامبر و پیش آمدن ماجرای سقیفه، علی (ع) که در شرایط خاصی روزگار می گذرانید، بیشتر به وظایف فردی و سازندگی افراد می پرداخت. مهم ترین فعالیت های امام در این دوران، به طور خلاصه عبارت بود از: عبادت خدا، تربیت و پرورش مسلمانان پاک ضمیر، تفسیر قرآن و حل مسائل دینی فتوای حکم، پاسخ به پرسش های دانشمندان ملل و شهرهای دیگر، بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوپدید و بی سابقه در اسلام، حل برخی مسائل سیاسی و پاره ای از مشکلات که دستگاه خلافت در آنها با بن بست روبه رو می شد، کار و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان تا آنجا که با دست خویش باغ، احداث و قنات، استخراج و آنها را در راه خدا وقف می کرد.(5)
 

عدل بر مسند حکومت
 

پس از کشته شدن عثمان و بیعت مردم با امام علی (ع)، او زمام امور را در جامعه ای به دست گرفت که در همه زمینه ها رو به فساد گراییده بود. و با دشواری های بسیاری، دست و پنجه نرم می کرد. اما امام برخلاف خلفای پیش از خود، سیاست انقلابی و مبتنی بر سیره پیامبر و عدالت اجتماعی را که به منظور تحقق آنها حکومت را پذیرفته بود، در زمینه های حقوقی، مالی و اداری، تنها هدف خود اعلام کرد. او برای رسیدن به این هدف، اصلاحات بسیاری انجام داد.
اصلاحات امام علی (ع) در زمینه حقوقی، لغو میزان برتری در بخشش و عطا و برابر دانستن همه مسلمانان در عطایا، چه در حقوق و چه در واجبات بود. امام علی (ع) در زمینه مالی، ثروت های نامشروع در روزگار عثمان و تبعیض در عطایا را بازنگری، و همه آنچه عثمان از زمین ها بخشیده بود و اموالی را که به طبقه اشراف بخشیده بود، مصادره کرد.
 
امام در زمینه اداری، سیاست خود را با دو کار عملی کرد:
عزل والیان عثمان که در شهرها بودند. اینان کسانی بودند که پیامبر آنان را طرد کرده بود، خمر می نوشیدند و زشت کردار و فاسد بودند، و واگذاری مدیریت و زمامداری به مردانی شایسته از اهل دین و عفت. (6) رفتارهای اصلاحی حضرت در جامعه آن روز موجب شده بود تا بسیاری از افراد نالایق که پیش از این زمام امور را به دست گرفته بودند و بیت المال را در چنگ خود داشتند و بندگان خدا را بندگان خود گردانده بودند، با دروغ و شایعه بر امام فشار بیاورند و دل مردم را نسبت به آن حضرت، به شک و تردید اندازند و بیعت بشکنند.
 

تلاش های بیدارگرانه امام علی (ع)
 

پس از رحلت رسول خدا با سوء تدبیر خلفا و سیاست های مالی و تبعیض های طبقاتی، اوضاع جامعه مسلمانان رو به وخامت گرایید و آهنگ بازگشت به جاهلیت کرد. امام در آغاز خلافت خود با جامعه ای رو به رو بود که حیله و نفاق و قدرت طلبی و دنیا دوستی، در آن رواج یافت بود و قطعاً به کار بستن اصلاحات و بازگرداندن چنین جامعه ای به سنت و سیره رسول خدا (ص) کاری بسیار دشوار بود. امیرالمؤمنین در اولین روز خلافت، خطاب به مردم چنین فرمود: « بدانید که گرفتاریی که شما هنگام بعثت رسول خدا داشتید، امروز دوباره به سوی شما بازگشته و دامن گیر شما شده است. باید درست زیر و رو شوید و صاحبان فضیلت که عقب افتاده اند، پیش افتند و آنان که به ناروا پیشی می گرفتند، عقب افتند». (7)
این سخن امام نشانه عمق تغییر و میزان بازگشت جامعه آن روز به عصر جاهلیت و پیش از رسالت پیامبر است. امام علی (ع) در مدت کوتاه حکومت خود نتوانست اوضاع در هم ریخته جامعه اسلامی را کاملاً به حال اولی که داشت برگرداند، ولی از سه جهت عمده به موفقیت دست یافت.
1. با ترسیم سیره عادلانه خود چهره جذاب سیره نبوی را به مردم به ویژه نسل جدید نشان داد. او در برابر شوکت کسرایی و قیصری معاویه، زاهدانه و مانند فقیران و یکی از بینواترین مردم می زیست. هرگز دوستان و خویشاوندان و خاندان خود را بر دیگران مقدم نمی داشت و توانگری را به گدایی و نیرومندی را به ناتوانی ترجیح می داد.
2. با آن همه گرفتاری های طاقت فرسا و خسته کننده، ذخایر گران بهایی از معارف الهیه و علوم حقه اسلامی را میان مردم به یادگار گذاشت که در رشد و توسعه تمدن و فرهنگ اسلامی اثرگذار بود.
3.گروه انبوهی از رجال دینی و دانشمندان اسلامی را تربیت کرد که در میان آنان جمعی از زهاد و اهل معرفت، مانند اویس قرنی و کمیل بن زیاد و میثم تمار وجود دارند که در میان بزرگان عرفان، شهرت دارند و عده ای نیز از مصادر اولیه علم فقه و کلام و تفسیر و غیر آن ها به شمار می آیند.(8)
4. سیاست ورزِ اخلاق مدار
حکومت امام علی (ع)، حکومتی بود بر پایه عدل و تقوا و فضیلت و رعایت حق و ترجیح جانب مستمندان و ضعفا، نه بر پایه سیاست و رعایت مصالح دینوی، به همین دلیل، با طبع بیشتر بزرگان و اشراف عرب که در پشت پرده حمایت از اسلام، حمایت از اموال و قبیله و قوم خود را می دیدند، سازگار نبود. از این رو، دیری نپایید و دوره خلافت کوتاه او به پایان رسید. در این مدت هم او را راحت نگذاشتند و او پیوسته با علم داران قدرت طلبی و مال اندوزی، در کشمکش و نزاع بود، آن حضرت در شیوه حکومت، به سیره و رویه رسول خدا (ص) عمل می کرد و اغلب تغییراتی را که در زمان خلافت پیشینیان پیدا شده بود، به حالت قبل باز گردانید و مدیران و والیان نالایق را که زمام امور را در دست داشتند، از کار برکنار کرد.(9)
 

سیاست علوی و سیاست معاویه
 

گاهی برای شناخت جوهر و حقیقت یک شخصیت اجتماعی و تاریخی باید ماهیت و شخصیت دشمنان او را بررسی و مطالعه کرد. علی (ع) پس از پیامبر دشمنان قدر و اثرگذاری داشت که سر سخت ترین آنها، معاویه بود. در یک کلام، معاویه سمبل و مظهر دوران جاهلیت بود که پس از رحلت رسول خدا، با بروز مسئله سقیفه و ماجراهای پس از آن قد برافراشته بود و در برابر او، علی (ع) که مظهر قرآن و آنچه پیامبر از سوی خدا آورده بود، قرار داشت.
جاحظ از کسانی است که درباره عثمان و طرف داری از او کتاب نوشته است. اما او با همه جانب داریش از عثمان، مطالبی در مقایسه میان سیاست معاویه و علی (ع) آورده است که بخشی از آن چنین است: « بعضی از مدعیان عقل و تمییز می پندارند که معاویه ژرف اندیش تر و درست فکرتر و باریک تر از علی بوده است ولی این چنین نیست. علی در جنگ ها رفتاری جز موافقت با کتاب و سنت نداشت اما معاویه بر خلاف آن رفتار می کرد و هرگونه نیرنگی را از حلال و حرام در جنگ به کار می برد. علی می گفت در پیکار با دشمن شما پیشگام مباشید مگر آنکه او آغاز به جنگ کند. در جنگ به دنبال فراریان مروید و زخمیان را مکشید و درهای بسته را مگشایید. اگر کسی در تدبیر به آنچه در کتاب خدا و سنت رسول آمده است بسنده کند خود را از تدابیر زیادی باز داشته است. علی به جهت ورع و پرهیزگاریش جز از عمل و قول به چیزی که رضای خداوند در آن است ممنوع بود و به آنچه اهل نیرنگ و زرنگی دست می زدنند دست نمی زد.» پس سیاست معاویه سیاستی دنیوی بود که بر پایه رسیدن به قدرت و ترجیح باطل بر حق و رعایت نکردن کتاب خدا و سنت رسول (ص) در مواردی که با اراده و خواست او مخالف باشد بود. این سیاست مخصوص پیشبرد مقاصد و اغراض شخصی است و به توفیق هم می انجامد؛ همچنان که معاویه موفق شد. اما سیاست علی (ع) الهی بود و بر پایه پیروی محض از حقیقت و کتاب خدا و سنت رسول (ص) مبتنی بود. چنین سیاستی در صورتی می توانست موفق باشد که اطرافیان و بزرگان بیعت کننده با او نیز از این سیاست پیروی کنند و نظر او را بی چون و چرا بپذیرند. اما چنین نشد و هوا و هوس یاران او و ضعف و سستی ایمانشان، با لجام گسیختگی معاویه و اتحاد اصحاب او توأم گردید و دست علی (ع) را در اجرای حق بست.(10)  

زخمی بر پیکر عدالت
 

امام علی (ع) محزون و دلسرد از یاران ناموافق، به جمع سپاه مشغول شد. ولی معاویه، او و اطرافیانش را آرام نمی گذاشت و دسته هایی برای غارت و ارعاب مردم عراق، به اطراف کوفه می فرستاد. حملات این دسته ها که در تاریخ اسلام به الغارات معروف شده است، چنان مؤثر بود که روزی امام علی (ع) از غایت دل تنگی فرمود: « ان هی الا الکوفه اقبضها و ابسطها؛ دیگر چیزی جز کوفه برای من باقی نمانده است. که آن را می گیرم و رها می کنم.» خوارج نیز که زخم خورده بودند، به تبلیغات خود بر ضد حضرت در نهان ادامه می دادند و این تبلیغات و کینه جویی ها، سرانجام به توطئه ای انجامید که موجب شهادت آن حضرت شد. بنابر روایات چند ماه پس از واقعه نهروان، سه تن از بزرگان خوارج با هم قرار گذاشتند که امام علی (ع) و معاویه و عبدالله بن عاص را در یک شب بکشند. آنکه قتل امام علی (ع) را به عهده گرفت، عبدالرحمن بن ملجم مرادی بود. او در شب نوزدهم رمضان سال 40 هجری قمری، هنگام نماز بر آن حضرت حمله کرد و با شمشیر بر فرق آن حضرت زد. این شمشیر که آغشته به سم بود، کار خود را کرد و آن حضرت پس از دو روز، یعنی روز بیست و یکم ماه رمضان، بر اثر زخمی که بر سر داشت، به شهادت رسید. قبر آن حضرت را در ابتدا از ترس مخالفان مخفی داشتند و جز خواص ایشان، از آن محل کسی آگاه نبود و این قبر همان است که در نجف در محلی به نام غری است، اکنون زیارتگاه مسلمانان و مطاف شیعیان جهان است.(11)

روز رستگاری
 

یکی از برهه های شگفت انگیز و حیرت زای زندگی امیرالمؤمنین (ع) فاصله کوتاه ضربت خوردن ایشان تا شهادت اوست، یعنی زمانی است که امام دارد با مرگ مواجه می شود. او با مرگ دست و پنجه نرم نمی کند، بلکه با آن معاشقه می کند و او را بسان عاشقی دل شیفته و واله در آغوش می گیرد. کامل بودن علی (ع) در این صحنه از زندگی او ظاهر می شود.
نخستین واکنش علی (ع) در مواجهه با مرگ و پس از ضربت سهمناکی که بر فرق مبارک او وارد شد. جاری شدن دو جمله از دهان اوست. در یک جمله فرمود: « این مرد را بگیرید.» در جمله دیگر فرمود: « فزت و رب الکعبه؛ قسم به پروردگار کعبه که رستگار شدم»؛ یعنی شهادت برای من رستگاری است.(12)
 
همچنین امام در آخرین ساعات عمرش و در آن شرایط روحی به دنبال اجرای عدالت بود و درباره قاتل خود اطرافیان را به تقوا و کنترل احساسات سفارش می کرد. چنان که فرمود، قاتل او را بیش از یک ضربت نزنند و او را مثله نکنند و در مدتی که زنده است، از همان غذایی که خودشان می خورند، به او بدهند.(13)
 

واپسین سفارش ها
 

امام علی (ع) با همه سختی ها و مرارت هایی که در راه اعتلای دین خدا تا پایان عمر متحمل شد، هرگز در هدایت امت و راهنمایی مؤمنان کوتاهی نکرد. به گونه ای که عمل به وصایا و فرامین و آموزه ها و سیره علوی در هر زمان و به ویژه امروز، می تواند چراغ راه امت اسلام و موجب سعادت دنیا و آخرت شود. یکی از سرمایه های معنوی امت، وصایای آن حضرت است که در واپسین ساعات حیات خود بیان کرد که از این قرار است:
بسم الله الرحمن الرحیم
این آن چیزی است که علی پسر ابوطالب وصیت می کند: به وحدانیت و یگانگی خدا گواهی می دهد و اقرار می کند که محمد بنده و پیغمبر اوست، خدا او را فرستاده تا دین خود را بر دیگر ادیان پیروز گرداند. همانا نماز، عبادت، حیات و زندگانی من از آن خداست. شریکی برای او نیست، من به این امر شده ام و از تسلیم شدگان اویم.
فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نوشته من به او رسد را به این امور توصیه و سفارش می کنم: تقوای الهی را هرگز از یاد نبرید، کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید. همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید، و بر مبنای ایمان و خداشناسی متفق و متحد باشید و از تفرقه بپرهیزید. پیغمبر فرمود: اصلاح میان مردم از نماز و روزه دایم افضل است و چیزی که دین را محو می کند، فساد و اختلاف است.
ارحام و خویشاوندان را از یاد نبرید، صله رحم کنید که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان می کند.
خدا را! خدا را ! درباره یتیمان، مبادا گرسنه و بی سرپرست بمانند.
خدا را ! خدا را ! درباره همسایگان، پیغمبر آن قدر سفارش همسایگان را فرمود که ما گمان کردیم می خواهند آنها را در ارث شریک کند.
خدا را ! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا دیگران در عمل کردن، بر شما پیشی گیرند. امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید؛ نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آن گاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعای آنها برآورده نخواهد شد.
خدا را ! خدا را ! درباره نماز؛ نماز پایه دین شماست.
خدا را ! خدا را! درباره کعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطیل شود که اگر حج متروک بماند، مهلت داده نخواهد شد و دیگران شما را طعمه خود خواهند کرد.
خدا را ! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در این راه مضایقه نکنید.
خدا را ! خدا را ! درباره زکات، زکات آتش خشم الهی را خاموش می کند.
خدا را ! خدا را ! درباره ذریه پیغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گیرند.
خدا را ! خدا را! درباره صحابه و یاران پیغمبر، رسول خدا (ص) درباره آنها سفارش کرده است.
خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهی دستان، آنها را در زندگی شریک خود سازید.
خدا را! خدا را! درباره بردگان، که آخرین سفارش پیغمبر درباره اینها بود.
در انجام کاری که رضای خدا در آن است بکوشید. و به سخن مردم ( در صورتی که مخالف آن هستند) ترتیب اثر ندهید.
با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید چنان که قرار دستور داده است.
بر شما باد که بر روابط دوستانه مابین خویش بیفزایید، به یکدیگر نیکی کنید، از کناره گیری و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.
کارهای خیر را به مدد یکدیگر و به اتفاق هم انجام دهید، از همکاری در مورد گناهان و چیزهایی که موجب کدورت و دشمنی می شود، بپرهیزید.
در انجام کاری که رضای خدا در آن است بکوشید و به سخن مردم ( در صورتی که مخالف آن هستند) ترتیب اثر ندهید. از خدا بترسید که جزا و کیفر خدا شدید است. خداوند همه شما را در کنف حمایت خود محفوظ بدارد و به امت پیغمبر توفیق دهد که احترام شما (اهل بیت) و احترام پیغمبر خود را پاس بدارند. همه شما را به خدا می سپارم. سلام و درود حق بر شما باد.(14)
 

چراغی فرا راه
 

نهج البلاغه منتخبی از خطبه ها و وصایا و دعاها و نامه ها و کلمات کوتاه علی (ع) است که سید شریف رضی، حدود هزار سال پیش جمع آوری کرده است، ولی کلمات مولا منحصر بدانچه سید رضی گردآوری کرده است، نیست. نهج البلاغه پس از قرآن، بزرگ ترین منبع شناخت معارف دین و ارزش های حیات انسانی برای تربیت نسل انسان ها و مرهمی بر دردهای جانگاه بشریت و دارویی مؤثر برای تلطیف روح است. این کتاب به اقرار همه بلغای عرب و غیر عرب، بلیغ ترین و شیواترین و زیباترین و پرمعناترین متن عربی، بعد از قرآن، شناخته و معرفی شده است. جذبه های عرفانی نهج البلاغه چنان است که همه کام های تشنه معرفت را سیراب می کند و حق سخن را در همه جوانب از جمله درس های خداشناسی و اخلاق و عرفان به خوبی، ادا کرده است.
نهج البلاغه را اخ القرآن لقب داده اند. نهج البلاغه نیز یکی از گران قدرترین منابع فرهنگ اسلامی و تا حدودی مشابه قرآن است و باید با داشتن توان علمی خاص همه ابعاد و زوایای آن را بررسی کرد تا به اعماق سخن علی (ع) راه یافت و آن گاه در زمینه های جهان بینی الهی و ایدئولوژی اسلامی و به دست آوردن راه و رسم زندگی سعادت بخش از آن بهره جست.
به تعبیر شهید مرتضی مطهری، «از چهارده قرن پیش تاکنون جهان هزاران رنگ به خود گرفته، فرهنگ ها تغییر و تحول یافته و ذائقه ها دگرگون شده است، ممکن است کسی بپندارد که فرهنگ قدیم و ذوق قدیم سخن علی را می پسندید و در برابرش خاضع بود، فکر و ذوق جدید به نحو دیگری قضاوت می کند، اما باید بدانیم که سخن علی (ع) چه از نظر صورت و چه از نظر معنی محدود به هیچ زمان و هیچ مکانی نیست، انسانی و جهانی است.» (15)
بنابراین، بر آحاد جامعه اسلامی است که با این گنجینه نامحدود الهی انس بگیرند و مسائل و مشکلات امروزی و فردای خود را حل کنند.
 

راهکارهای عملی انس با نهج البلاغه
 

اکنون که علی (ع) در میان ما نیست، سخن و سیره آن حضرت با مجاهدت دانشمندان شیعه، نسل به نسل به دست ما رسیده است و ما نسبت به این امانت الهی مسئولیت داریم. به منظور بهره برداری از این گنجینه الهی در جامعه اسلامی که اعتلای هر چه بیشتر فرهنگ و تمدن اسلامی را در پی دارد، باید گام های بلندی طی شود که در این زمینه رسانه نقش مؤثری دارد. برای بهره برداری از نهج البلاغه و راهکارهای عملی انس با آن چند پیشنهاد ارائه می شود:
به نظر می رسد گام اول در این مسیر، این است که غبار غربت از این کتاب شریف بزداییم و با تهیه متن های ساده از آن برای اقشار مختلف جامعه، اقدام کنیم.
نهج البلاغه چنان عظمت و ظرفیتی دارد که می توان بر اساس آن در شبکه های سیما به ویژه شبکه آموزش، برنامه هایی برای گروه های سنی متفاوت تدارک دید. برای نمونه، این برنامه ها می تواند به طور دقیق و علمی، حول محور اخلاق، خداشناسی، انسان شناسی، امام شناسی، معادشناسی و...،ساخته شود. معارف نهج البلاغه را می توان در قالب برنامه های تولیدی، در موضوع های مختلف زندگی تدوین و تفسیر کرد و سطح دانش و بینش مخاطب را ارتقا داد. آموزش قادر است در ذهن و ضمیر انسان ها تحول به وجود آورد و بر رفتار آنها اثر بگذارد.
تهیه مستندهای داستانی از زندگی سید رضی و دیگر دانشمندانی که برای انتقال و حفظ کلام علوی به نسل های بعد تلاش کردند یا در این راه به شهادت رسیدند.
تهیه برنامه هایی به زبان های زنده دنیا درباره معارف و موضوعات نهج البلاغه در شبکه های برون مرزی، با تأکید بر حقوق انسان، حقوق خداوند، دنیا شناسی، سیاست ورزی امام علی (ع) و... از آنجا که مخاطب علی (ع) انسان است و این کتاب متاعی است که مشتری آن انسان های عاقل و پاک طینتند، شایسته است آن را به جوامع بشری معرفی کنیم و آنها را با ابعاد عرفانی و فلسفی و اخلاقی و تربیتی و اجتماعی و نظامی و فرهنگی و دیگر ابعاد، به مقدار میسور آشنا سازیم.

نمایش پی نوشت ها:
1- دایره المعارف تشیع، ج10، ص 334.
2- عبدالله جوادی آملی، حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه، ص 52.
3- نهج البلاغه، خطبه 192.
4- همان.
5- جعفر سبحانی، فروغ ولایت: تاریخ تحلیلی زندگانی امیرالمؤمنان علی (ع)، ص 86.
6- عادل ادیب، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه: اسدالله مبشری، ص 71.
7- نهج البلاغه، خطبه 15.
8- محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ص 17.
9- همان، ص 15.
10- دایره المعارف تشیع، ص 341.
11- همان.
12- مرتضی مطهری، انسان کامل، صص 115-113.
13- نهج البلاغه، نامه 47.
14- علی بن محمد ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 3، صص 194-197.
15- مرتضی مطهری،سیری در نهج البلاغه، ص 17.
 

نمایش منبع ها:
1. ابراهیمی، موسی، 1380. اسرار علوی( ترجمه و شرح نامه هایی از امیرالمؤمنین). قم: نشر نهاوندی.
2. ابطحی، سید حسن. 1379. امیرالمؤمنین علی (ع). تهران: بطحا.
3.ابن عقده، احمد بن محمد، 1382. فضایل امیرالمؤمنین (ع). قم: دلیل ما.
4. اسفندیاری، ولی الله. 1382. پیام حضرت امیرالمؤمنین (ع). قم: شمیم گل نرگس.
5. اکبری، محمد رضا. 1379. سیمای امیرالمؤمنین (ع). تهران: پیام آزادی.
6. امین، حسن. 1377. سیری در زندگی امیرالمؤمنین. تهران: رستگار.
7. امین. محسن. 1379. عجایب احکام امیرالمؤمنین. قم: مرکز الغدیر الدراسات الاسلامیه.
8. انصاری قمی، ناصر الدین. 1379. امیرالمؤمنین علی (ع). تهران: بطحاء.
9. بسیج، احمدرضا. 1382. آزادی از دیدگاه امیرالمؤمنین. تهران: سامان دانش.
10. تاج لنگرودی، محمد مهدی. 1379. اخلاق امیرالمؤمنین. تهران: ممتاز.
11. جزایری، حسن رضا، 1379. صد و ده پرسش پیرامون امیرالمؤمنین. قم: طلیعه ظهور.
12. دوانی، علی. 1382. امیرالمؤمنین در شعر فقها، حکما و عرفای نامی از فردوسی تا امام خمینی. تهران: رهنمون.
13. ذاکری، علی اکبر. 1380. حکومت و سیاست (نامه امیرالمؤمنین به شیعیان درباره خلفا). قم: بوستان کتاب.
14.رحیمی، عباس. 1379. در محضر امیرالمؤمنین(ع) تهران: نشر بنیاد نهج البلاغه.
15. رسول محلاتی، سید هاشم. 1380. پرتویی از فضایل امیرالمؤمنین در سه گفتار. قم: حرم.
16.ــــــــ . 1382. زندگانی امیرالمؤمنین. ترهان: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
17. شاعلی، عبدالصمد. 1376. عروج خونین در سوگ امیرالمؤمنین. تهران: نشر حلبی.
187. شوشتری، محمد تقی. 1379. قضاوت های حضرت امیرالمؤمنین علی (ع). تهران: کتاب خانه صدر.
19. صفاخواه، محمد حسین. 1380. ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع). تهران: آمنه.
20. صفایی حایری، عباس. 1381. تاریخ امام امیرالمؤمنین(جنگ جمل و صفین). قم: مسجد مقدس جمکران.
21. صمدی یزدی، علی اکبر. 1381. پیام خورشید هنگام غروب(شرح وصیت نامه امیرالمؤمنین در بستر شهادت): قم: دارالصادقین.
22. طالعی، عبدالحسین. 1379. آثار ادبی اصحاب امیرالمؤمنین، دیوان عمار یاسر، قم: نشر دلیل.
23. ــــــــ . 1379. آثار ادبی اصحاب امیرالمؤمنین، دیوان مالک اشتر. قم: نشر دلیل.
24. طباطبایی قمی، تقی. 1379. امیرالمؤمنین. ترجمه: غالب سیلاوی، قم: نشر محلاتی.
25. عبداللهی، مهدی. 1380. هدایت و سیادت در پرتو گفت و گوهای امیرالمؤمنین. قم: نشر پیام امام هادی (ع).
26. عرب، اصغر. 1377. گل شب بو(مناجات امیرالمؤمنین(ع)). قم: نشر نشاط.
27. عزیزی، عباس. 1379. آثار و برکات امیرالمؤمنین(ع) در دنیا و برزخ و قیامت. قم: نشر صلاة.
28. ــــــــ . 1379. نماز و عبادت امیرالمؤمنین (ع). قم: نبوغ.
29.عطاردی قوچانی، عزیز الله. 1379. امیرالمؤمنین(ع) و نهج البلاغه. تهران: نشر عطارد.
30. فقیه ایمانی، مهدی. 1375. الامام امیرالمؤمنین علی(ع). تهران: نشر صاحب.
31. قائمی، علی. 1379. در مکتب امیرالمؤمنین(ع). تهران: نشر دارالکتب الاسلامی.
32. قرشی، علی اکبر. 1379. امیرالمؤمنین (ع). تهران: نشر دارالکتب الاسلامی.
33. محمدی ری شهری، محمد. 1382. دانش نامه امیرالمؤمنین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ. قم: نشر دارالحدیث.
34. مهدی دامغانی، محمود، 1379. ترجمه مقتل الامام امیرالمؤمنین. مشهد: نشر تاسوعا.
حسینی ایمنی، سید علی؛ اشارات، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، تابستان 1391.