دانشمندان بالفطره
دانشمندان بالفطره
دانشمندان بالفطره
مترجم: مرتضي علي محمدي
وقتي كودكي خردسال بودم، كيت آزمايش شيمي نداشتم. در عوض من و پدرم با پر كردن شيشه ها و قرار دادن آنها در كنار هم، ابزار خاصي را براي اجراي موسيقي درست مي كرديم. براي من، اين تجربه كودكانه آغاز يك انگيزه طولاني مدت براي علم آموزي بود؛ اگر چه هيچ وقت اين انگيزه را جدي نگرفتم و به يك دانشمند تبديل نشدم. در كودكي يكي از طرفداران جدي نقاشي و نويسندگي در مدرسه بودم و همواره خود را يك هنرمند مي ديدم. خود را از جلسات علمي كنار مي كشيدم و فكر مي كردم علم و هنر با هم جور درنمي آيد.
امروزه بشر بيش از هر دوره اي به دانشمندان محتاج است. با اين حال، بسياري از كودكاني چون من كه انگيزه هايي ابتدايي براي كسب دانش دارند، در مدرسه از آن بيزار مي شوند. به راستي چه بايد كرد؟
به اعتقاد من، كودكان دانشمنداني بالفطره هستند. ذهني كاوشگر دارند و از اين كه ندانستنِ چيزي را بپذيرند، اصلاً خجالت نمي كشند. اگر به درستي در مورد روح دانش و اصل كاوشگري تفكر كنيم، مي بينيم كه كودكان همه مراحل آغاز تا پايان كار علمي را به صورت خودكار در خود دارند و همواره روحيه كشف كردن در آنها وجود دارد. اما متأسفانه بسياري از ما به موازات بالا رفتن سن، اين روحيه شگرف را از دست مي دهيم. هرچه از عمر انسان مي گذرد، خودآگاهي بيشتري پيدا مي كند و اصلاً نمي خواهد ظاهر يك فرد احمق را داشته باشد. به جاي تلاش براي كشف چيزها، بيشتر به نظريه پردازي مي پردازد؛ نظريه و فرضيه هايي كه اكثراً غلط از آب درمي آيند. بنابراين نيازي به ايجاد انگيزه در كودكان نيست، بلكه بايد از كشته شدن اين انگيزه جلوگيري كرد؛ انگيزه اي كه مادرزاد در آنها وجود دارد. به نظر من اين كه كودكان درست در وقتي كه ذهن آنها به شكوفايي مي رسد از انگيزه دانش پژوهي تهي مي شوند، مسئله اي نيست كه صرفاً ناشي از تصادف و اتفاق باشد. كودكان به صورت طبيعي گرايشي ويژه به كسب دانش دارند. آنها دانش، فراگيري و پژوهش را مانند ساير اعمال، مثل آشپزي و يا رعايت احترام بزرگ ترها، در يك راستا مي بينند.
همه اينها براي كودكان جنبه آموزش دارد. اما اين ما هستيم كه بايد از نقطه اي از اين فرايند، آموزش كودكان را وارد حوزه هاي تخصصي كنيم.
تخصصي شدن حوزه ها امري اجتناب ناپذير است. بشر فرصت كافي براي پرداختن به همه مسائل را ندارد. از پنج سالگي زمينه علمي و پژوهشي افراد بسيار گسترده است، اما به تدريج مسائل شاخه هاي جديدي پيدا مي كند؛ طوري كه مثلاً در 45 سالگي فرد صرفاً در يك حوزه بسيار كوچك تخصص دارد. درست است كه بشر به دانشمندان متخصصي براي ساخت پروژه هايي چون شتاب دهنده بزرگ هادرون ها و حل مسائل مهمي در ديگر حوزه ها نيازمند است، اما هيچ فكر كرده ايم در راه اين تخصصي شدن چه تعداد مغزهاي مستعد و جوان به راحتي از دست مي رود؟ اين مسئله، ضربه بزرگي براي جامعه محسوب مي شود و براي خود كودكان نيز امري جبران ناپذير خواهد بود؛ چرا كه خود را از حضور در حوزه اي وسيع و جذاب محروم مي كنند. وظيفه ما بزرگ تر ها اين است كه همواره جذابيت موضوعات را براي كودكان حفظ كنيم و انگيزه يادگيري و مكاشفه را با وجود همه موانع موجو در مدارس، در آنها تقويت كنيم. در اين ميان، نقش برنامه سازان تلويزيوني، راديويي و ناشران كتاب ها بسيار مهم تر از قبل خواهد بود. در برنامه اي كه جديداً به عنوان Blast Lab براي تلويزيون تهيه كرده ام، من به همراه تعدادي از كودكان در آزمايشگاه زيرزميني خود، آزمايش هاي جالبي را با ابزارهاي بسيار ساده انجام مي دهيم و در جريان اين آزمايش ها فضاي آزمايشگاه به هم مي ريزد. اما من نيز مانند كودكان از اين كار لذت مي برم؛ چرا كه من هم مثل آنها مسائل جديدي را ياد مي گيرم و همه ما حس كشف و مكاشفه داريم. با اين برنامه، بيشتر قصد دارم به جاي فضاي خشك مدرسه مفهومي جديد از علم را به كودكان عرضه كنم تا آنها خود اين مفهوم شيرين را دريافت كنند. ساخت اين برنامه بزرگ ترين سرگرمي من در 20 سال گذشته محسوب مي شود؛ چرا كه مشاهده ذهن هاي باز كودكان هنگامي كه ابر بزرگسالي بر آنها سايه نيفكنده است، شيريني غيرقابل وصفي دارد. اگر مي خواهيم واقعاً كودكان بيشتري را در مسير دانشمند شدن قرار دهيم، بايد همين مسير را دنبال كنيم. بايد شيريني و لذت كشف كردن را به كودكان از همان اوان كودكي و وقتي مي خواهند راه رفتن را بياموزند، بچشانيم.
منبع:نشريه دانشمند شماره 549
امروزه بشر بيش از هر دوره اي به دانشمندان محتاج است. با اين حال، بسياري از كودكاني چون من كه انگيزه هايي ابتدايي براي كسب دانش دارند، در مدرسه از آن بيزار مي شوند. به راستي چه بايد كرد؟
به اعتقاد من، كودكان دانشمنداني بالفطره هستند. ذهني كاوشگر دارند و از اين كه ندانستنِ چيزي را بپذيرند، اصلاً خجالت نمي كشند. اگر به درستي در مورد روح دانش و اصل كاوشگري تفكر كنيم، مي بينيم كه كودكان همه مراحل آغاز تا پايان كار علمي را به صورت خودكار در خود دارند و همواره روحيه كشف كردن در آنها وجود دارد. اما متأسفانه بسياري از ما به موازات بالا رفتن سن، اين روحيه شگرف را از دست مي دهيم. هرچه از عمر انسان مي گذرد، خودآگاهي بيشتري پيدا مي كند و اصلاً نمي خواهد ظاهر يك فرد احمق را داشته باشد. به جاي تلاش براي كشف چيزها، بيشتر به نظريه پردازي مي پردازد؛ نظريه و فرضيه هايي كه اكثراً غلط از آب درمي آيند. بنابراين نيازي به ايجاد انگيزه در كودكان نيست، بلكه بايد از كشته شدن اين انگيزه جلوگيري كرد؛ انگيزه اي كه مادرزاد در آنها وجود دارد. به نظر من اين كه كودكان درست در وقتي كه ذهن آنها به شكوفايي مي رسد از انگيزه دانش پژوهي تهي مي شوند، مسئله اي نيست كه صرفاً ناشي از تصادف و اتفاق باشد. كودكان به صورت طبيعي گرايشي ويژه به كسب دانش دارند. آنها دانش، فراگيري و پژوهش را مانند ساير اعمال، مثل آشپزي و يا رعايت احترام بزرگ ترها، در يك راستا مي بينند.
همه اينها براي كودكان جنبه آموزش دارد. اما اين ما هستيم كه بايد از نقطه اي از اين فرايند، آموزش كودكان را وارد حوزه هاي تخصصي كنيم.
براي آنها جدول كاري مشخص ترسيم كنيم و معلم هاي تخصصي براي آنها بگيريم. پس به همين دليل است كه كودكان به محض ورود به فضاي تشريفاتي مدرسه، با موضوعات علمي بيگانه مي شوند و خط و مرزهاي عجيبي براي خود رسم مي كنند.
حد و مرزهايي كه فقط براي رضايت ما ترسيم شده اند و درس ها به موضوعاتي چون رياضي، انگليسي، شعر، هنر و غيره تفكيك مي شوند. همه آنها در مجموع موضوعاتي جذاب و پر از اطلاعات هستند، اما همان طور كه من در كودكي خود را از فرايند علم آموزي كنار كشيدم، بسياري از كودكان نيز امروز همين انتخاب را انجام مي دهند و با ديدن كتاب هاي علمي غالباً مي گويند: "اين را براي دانشمندان نوشته اند نه براي ما!"تخصصي شدن حوزه ها امري اجتناب ناپذير است. بشر فرصت كافي براي پرداختن به همه مسائل را ندارد. از پنج سالگي زمينه علمي و پژوهشي افراد بسيار گسترده است، اما به تدريج مسائل شاخه هاي جديدي پيدا مي كند؛ طوري كه مثلاً در 45 سالگي فرد صرفاً در يك حوزه بسيار كوچك تخصص دارد. درست است كه بشر به دانشمندان متخصصي براي ساخت پروژه هايي چون شتاب دهنده بزرگ هادرون ها و حل مسائل مهمي در ديگر حوزه ها نيازمند است، اما هيچ فكر كرده ايم در راه اين تخصصي شدن چه تعداد مغزهاي مستعد و جوان به راحتي از دست مي رود؟ اين مسئله، ضربه بزرگي براي جامعه محسوب مي شود و براي خود كودكان نيز امري جبران ناپذير خواهد بود؛ چرا كه خود را از حضور در حوزه اي وسيع و جذاب محروم مي كنند. وظيفه ما بزرگ تر ها اين است كه همواره جذابيت موضوعات را براي كودكان حفظ كنيم و انگيزه يادگيري و مكاشفه را با وجود همه موانع موجو در مدارس، در آنها تقويت كنيم. در اين ميان، نقش برنامه سازان تلويزيوني، راديويي و ناشران كتاب ها بسيار مهم تر از قبل خواهد بود. در برنامه اي كه جديداً به عنوان Blast Lab براي تلويزيون تهيه كرده ام، من به همراه تعدادي از كودكان در آزمايشگاه زيرزميني خود، آزمايش هاي جالبي را با ابزارهاي بسيار ساده انجام مي دهيم و در جريان اين آزمايش ها فضاي آزمايشگاه به هم مي ريزد. اما من نيز مانند كودكان از اين كار لذت مي برم؛ چرا كه من هم مثل آنها مسائل جديدي را ياد مي گيرم و همه ما حس كشف و مكاشفه داريم. با اين برنامه، بيشتر قصد دارم به جاي فضاي خشك مدرسه مفهومي جديد از علم را به كودكان عرضه كنم تا آنها خود اين مفهوم شيرين را دريافت كنند. ساخت اين برنامه بزرگ ترين سرگرمي من در 20 سال گذشته محسوب مي شود؛ چرا كه مشاهده ذهن هاي باز كودكان هنگامي كه ابر بزرگسالي بر آنها سايه نيفكنده است، شيريني غيرقابل وصفي دارد. اگر مي خواهيم واقعاً كودكان بيشتري را در مسير دانشمند شدن قرار دهيم، بايد همين مسير را دنبال كنيم. بايد شيريني و لذت كشف كردن را به كودكان از همان اوان كودكي و وقتي مي خواهند راه رفتن را بياموزند، بچشانيم.
منبع:نشريه دانشمند شماره 549
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}