شرق را بارگاهی جلیل است
خلقت عشق و دل را دلیل است

جان من، جام مهر رضا باد
کز جمال تو عالم جمیل است

شرح مبسوط «انّا هدینا» ست
پنجه هایی که اینجا دخیل است

مثنوی گفت در گوش ساحل
قبله ی موج بحر طویل است

شاه بیت تولّای من، سبز!
اجر اهل ادب گر جزیل است،

راست قامت به خیر العمل کن
خلعتی نو، نثار غزل کن

خامه گامی اگر راستین است
سر به سودای حبل المتین است

مشق اندیشه های تو می کرد
کو مفاتیح عشق آفرین است

مست گفتار نغز تو شد مرو
کز حدیث تو حصن حصین داشت

چون کمیت بن زیدت سرود است
کز نی جان، نوایی حزین داشت

در رکاب ولای تو دیدم
آن که زین آستان آستین داشت

معجز یوسف آورد بر دل
آستین تو در دست دعبل

لوح دل صحن آئینه طوس
لوح و آئینه و صحن پابوس

مصحف عشق زائر ورق خورد
سینه اش را شکست آه محبوس

بر جبینش غبار ره و رنج
در نگاهش امیدی است مأنوس

اشک بر گونه هایش درخشید
در دلش شعله ای مثل فانوس

سر بر آورد و نجوا همی کرد
کی جمال تو رخشنده در طوس

شد سکوت دلم پر شراره
با طنین سرود نقاره

نقش ایوانت ای راحت روح
جلوه اسم سرشار سبّوح

شمع شام شبستان تو خور
آسمان با نگاه تو مفتوح

پشت این پنجره ندبه برپاست
ناله نیل تا نوحه ی نوح

دل ز باب الجواد تو مأذون
سینه در سایه سار تو مشروح

عالم آل احمد، أغثنا!
تیر صیادمان کرده مجروح

یک نفس نذر یا هو کن ای شاه!
حجره ای وقف آهو کن ای شاه!

جهان روح بخش از نسیم محمد (صلّی الله علیه و آله)
جنان مشک بیز از شمیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

بساط اکابر، قصور قیاصر
فرو ریخت یکسر ز بیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

تجلی کنان نور حق بامدادان
بر آمد ز مهد و حریم محمد (صلّی الله علیه و آله)

شبستان بنت وهب شد گلستان
سحر چون وزیدش نسیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

در این عید دادند عفو عمومی
حوالت به لطف عمیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

چو دید آسمان چشم شهلای مستش
دلش شد چو نرگس سقیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

به هر قبله و معبدی گشت نازان
همان ابروان و سیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

جهانا! ز ظلمت دگر گریه بس کن
که زد خنده لعل بسیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

ازل تا ابد هر چه حرف است و معنی
نهفته است در حا و میم محمد (ص)

شش ارکان و آفاق را استقامت
شد از قامت مستقیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

عظیم است قرآن که درج است در آن
لئالیِّ خُلق عظیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

به معراج او گاه تنهایی آمد
خداوند رحمن، ندیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

کجا بر سریر نبوت زدی پای
کلیم ار نَرُفتی گلیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

نظر بر نعیم جنان نیست ما را
که با ماست دست کریم محمد (صلّی الله علیه و آله)

نخواهند مال و بنون امت او
که دارند قلب سلیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

همه نهضت انبیای مقدم
بُدی دستگاه قدیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

که بودند در آستان نبوت
به صدق و ارادت مقیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

می رحمت از جام از «شمس» نوشد
که دریاست قلب رحیم محمد (صلّی الله علیه و آله)

یکصد و چهارده است از تعداد
نام مجموع سور در قرآن

ده به ده آمد در ده قسمت
قسمت یازدهم باقی آن

آل عمران پی حمد و بقره ست
با نسا، مائده هست و انعام

پی اعراف شد انفال و همه
هست با توبه و یونس، ده نام

هود با یوسف و رعد، ابراهیم
حجر و نحل آمده پیش از اسراء

بعد آن سوره کهف و مریم
بعد از آن بیست که آمد طاها

انبیا، حج پس از آن مؤمن ها
نور، فرقان، شعرا شد معلوم

پس از آن نمل و قصص در پی آن
عنکبوت آمد و سی، سوره روم

ذکر لقمان شد و سجده، احزاب
سبأ و فاطر و در پی یاسین

صافّات آمده با صاد و زمر
پیش غافر که چهل شد تعیین

فصّلت آمد و شورا، زخرف
با دخان، جاثیه بود و احقاف

با محمد (صلّی الله علیه و آله) شد و فتح و حجرات
پیش پنجاهِ برابر با قاف

ذاریات آمد و طور آمد و نجم
قمر و رحمان با واقعه بین

با حدید و جدل، حشر بخوان
امتحان را که شود شصت یقین

صف و جمعه که منافق ها داشت
با تغابن به طلاق و تحریم

همره مُلک قلم، حاقّه شد
تا به هفتاد و معارج برسیم

نوح و جن بود و سپس مزّمل
با مدثّر به قیامت، انسان

مرسلات و نبأ، نازعه شد
با عبس شاخص هشتاد بدان

کوّرت، انفطرت با تطفیف
انشقاق است و بروج و طارق

تا به اعلی رسد و غاشیه فجر
به بلد نام نود شد لاحق

بعد از آن شمس شد و لیل و ضحی
بعد از آن شرح شد و تین و علق

قدر با بینه، با زلزله بود
عادیات آمد و صد شد ملحق

قارعه پیش تکاثر، با عصر
همزه، فیل و قریش و ماعون

شد پس از کوثر و کفار به نصر
مسد اخلاص، فلق، ناس افزون

بود منظومه ای از بحر رمل
از شهاب این سخن پاک اثر

سال این نظم چو جستم از عقل
گفت «تربیت ده اسم سور»

منبع: نشریه فرهنگ کوثر، شماره 84.