نویسنده: موریس واعیس
ترجمه: سید حامد رضیئی


 

عوامل خاص استعمار زدایی

استعمارزدایی از 1945 تا 1962 در دو مرحله انجام گرفت. مرحله اول دقیقاً در پایان جنگ جهانی دوم در زمانی پدیدار شد که کشورهای خاورنزدیک، خاورمیانه و کشورهای آسیای جنوب شرقی خواستار استقلال خود بودند. مرحله دوم از سال 1955 شروع و شامل آفریقای شمالی و آفریقای جنوبی بود. نقطه عطف استقلال با کنفرانس باندونگ در اندونزی به اوج خود رسید زیرا در این کنفرانس تصمیم گرفته شده به استعمارزدایی عمومیت داده و در راه آن شتاب بیشتری صورت گیرد. اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا تصمیم گرفتند تا محدودیت پذیرش اعضای جدید برداشته شود که خود، تصمیم مناسبی برای آزادی ملل مستعمره بود.
جنگ جهانی دوم رابطه بین پایتخت های کشورهای اروپایی و سرزمین های مستعمره را دگرگون و قدرت کشورهای استعمارگر را با عوامل ملی گرایی به تحلیل برد. اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا ذاتاً با استعمارگرایی مخالف بودند. اتحاد جماهیر شوروی استعمارزدایی را وسیله ای برای تضعیف کشورهای غربی می پنداشت و از سال 1956 به تمجید از آن پرداخت. ایالات متحده آمریکا به خاطر احساسات ملی و مسائل تاریخی از مبارزات ملل مستعمره طرفداری کرد و در سال 1946 با استقلال جزایر فیلیپین موافقت و برای اینکه هم پیمانان خود را ناراحت نکند در این باره به طور رسمی جبهه گیری نکرد.

نگرش قدرت های استعمارگر

دولت کارگری بریتانیا بدون فشار و با میل و اراده به تدریج استعمارزدایی را شروع کرد؛ دولت هلند با تبعیت از بریتانیا به سرزمین های مستعمره خود استقلال داد.
موقعیت فرانسه ضعیف شده بعد از جنگ به طور کلی متفاوت بود و فکر می کرد گذشته امپراتوری استعماری فرانسه بدون اینکه به جذب و یا همکاری سرزمین های مستعمره اقدام کند، وسیله ای برای بازیابی مجدد «چهره قدرت بزرگ» خواهد بود. ژنرال دوگل در سال 1944 از سران سرزمین های مستعمره دعوت کرد تا در کنفرانس برازاویل در کنگو شرکت کنند. در این کنفرانس تلاش شد تا مقررات جدیدی برای امپراتوری فرانسه وضع شود ولی راه را برای رهایی سرزمین های مستعمره باز نکرد بیشتر به سوی نوگرایی و آزادمنشی قدم برداشت. چنین تفکری در قانون اساسی جمهوری چهارم پیش بینی شده بود که بیشتر به اتحاد سرزمین های زیر سلطه فرانسه محدود می شد و در واقع چارچوبی برای جذب خودمختاری سرزمین های مستعمره بود. فرانسه با همه مشکلات پیش رو در سال 1958 در راه استعمارزدایی قدم برداشت و بلژیک که فکر نمی کرد راه گریزی نمی تواند وجود داشته باشد، تسلیم رویه فرانسه شد.
سرنوشت مستعمرات ایتالیا با توجه به پیمان صلحی که توسط سازمان ملل متحد در سال 1947 منعقد و به مورد اجرا گذاشته شده بود، مشخص نشد و یک سال بعد هم تصمیم جدیدی در مورد مستعمرات ایتالیا نگرفتند. ارنست بُوین و کُنت اسفورتسا (1) وزرای امور خارجه بریتانیا و ایتالیا توافق نامه ای تنظیم کردند که در آن استقلال لیبی بعد از قیمومیت ایتالیا، فرانسه و بریتانیا پیش بینی شده بود. قیمومیت سومالی به فرانسه داده شد و اریتره بین اتیوپی و سودان تقسیم گردید. در ژوئن 1949 توافق نامه بُوین و اسفورتسا مرود تایید سازمان ملل متحد قرار نگرفت. در سازمان ملل متحد تصمیم گرفتند که لیبی قبل از 1952 استقلال خود را به دست آورد و سومالی بعد از ده سال قیمومیت ایتالیا مستقل و اریتره هم پیمان اتیوپی شود. لیبی در ژانویه 1951 استقلال خود را به دست آورد و دارای رژیم سلطنتی شد. امریکا و بریتانیا حتی بعد از استقلال لیبی موفق به نگهداری پایگاه های خود در آنجا نشدند.

حالت خاص امریکای لاتین

جنگ دوم جهانی باعث تقویت و استحکام جمهوری های امریکای لاتین گردید که کمابیش در مبارزه علیه کشورهای محور تلاش کردند. آرژانتین تنها کشور آمریکای لاتینی مستثنی از این قاعده بود. کشورهای آمریکای لاتین در فوریه و مارس 1945 در کنفرانس بین دولت پیمان «چاپولتِپِک» (2) را امضا کردند که طبق آن سیستم امنیت جمعی تشکیل شد. نمایندگان کشورهای مذکور در اوت و سپتامبر 1947 در ریودوژانیرو در برزیل شرکت و پیمان دیگری بین دولت های آمریکای لاتین منعقد کردند که به «پیمان همکاری متقابل بین دولت های آمریکای لاتین» مشهور است.
اتحاد کشورهای امریکای لاتین با منشور «سازمان دولت های آمریکایی» (3) در سی ام آوریل 1948 با شرکت بیست کشور قاره امریکا به امضا رسید. کشورهای مذکور مایل بودند پس از جنگ از طرحی شبیه طرح مارشال از کمک های اقتصادی و مالی امریکا بهره مند شوند ولی چنین اتفاقی نیفتاد، سپس خواهان جمع آوری پایگاه های نظامی آمریکایی از سرزمین های خود شدند که سردی روابط، بین آمریکا و کشورهای امریکای لاتین را به دنبال داشت. در سال 1944 رژیم نظامی قدرت را در آرژانتین به دست گرفت و در فوریه 1946 انتخابات برگزار شد. کلنل پرون با عوام فریبی اجتماعی و تکیه بر ملی گرایی ضد امپریالیستی به عنوان رئیس جمهور انتخاب و توانست از 1946 تا 1955 با رژیم فاشیستی خود بر آرژانتین حکومت کند. روابط آمریکا و آرژانتی در دوران کلنل پرون از تنش و سردی خاصی برخوردار بود.
جمهوری آمریکای لاتین به تملک بریتانیا، هلند و فرانسه در قاره جدید اعتراض کردند؛ جزایر فالکند مورد ادعای آرژانتین در اختیار بریتانیا قرار داشت. هندوراس مورد ادعای گواتمالا بود و جزایر مارتینیک، گوادلوپ و گویان فرانسه در فکر استقلال بودند. ملی گراها برای کسب استقلال دست به آشوب های فراوانی زدند که کودتاهای زیادی را به دنبال داشت: ژنرال استرواسنر (4) در پاراگوئه کودتا کرد و رژیم گواتمالا در سال 1954 سرنگون شد.

استعمارزدایی در خاور نزدیک و خاورمیانه

کشورهای خاورمیانه یکی پس از دیگری استقلال خود را کسب کردند ولی ایجاد اسرائیل در سال 1948 و کشف معادن نفت در این منطقه از جهان، بحران های جدی با غرب را به دنبال داشت.

پایان دوران قیمومیت

ساکنان سرزمین های لبنان و سوریه به قیمومیت فرانسه که در پایان جنگ اول جهانی پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی توسط جامعه ملل به این کشور واگذار شده بود، اعتراض کردند. تظاهرات آرام در سرزمین های تحت قیمومیت خاورمیانه بریتانیا شکل گرفت. زمانی که ارتش فرانسه در سرزمین های تحت قیمومیت خود وارد عمل شد، بریتانیا به فرانسه اولتیماتوم داد و فرانسه مجبور شد دست از تصرف سرزمین های مستعمره برداشته و در مه 1954 با استقلال آن ها موافقت کند. فشار انگلیسی ها کارساز بود و دولت بریتانیا نیز با استقلال سرزمین های تحت قیمومیت خود در خاورمیانه و خاورنزدیک موافقت کرد: عراق در سال 1930، مصر در سال 1936 و اردن در سال 1946 استقلال خود را کسب کردند. بریتانیا موقعیت قبلی خود در اسکندریه و ترعه سوئز را حفظ کرد. تنها نیروی قدرتمند عرب «لژیون عرب» به سرکردگی یکی از نظامیان انگلیسی به نام گلاب پاشا (5) بود.

اسرائیل

وجود اسرائیل یکی از مشکلات اساسی خاورمیانه است. یهودیان طبق اعتقاد دیرینه چندین هزارساله در امید به بازگشت به ارض موعود بودند که تفکرات تئودور هرتسل (1860-1904) آن را تشدید کرد. صیونیسم (بازگشت به صیون=بیت المقدس) باعث شد تا یهودیانی که در سرتاسر جهان پراکنده بودند به ارض موعود رفته و به یهودیانی که در آن سرزمین ساکن بودند ملحق شوند. سرزمین فلسطین تحت قیمومیت دولت بریتانیا بعد از طرفداری از ایجاد کانون ملی یهودیان به دنبال بیانیه بالفور در سال 1917، به سیاست طرفداری از اعراب متوسل شد و جلوی مهاجرت یهودیان و تقسیم سرزمین فلسطین تحت قیمومیت خود را گرفت. جنگ دوم جهانی و افشای کشتار یهودیان و تقسیم سرزمین فلسطین تحت قیمومیت خود را گرفت. جنگ جهانی دوم و افشای کشتار یهودیان شتاب بیشتری به مهاجرت یهودیان داد (...). تعداد کل یهودیان ساکن فلسطین در سال 1945 پانصد و پنجاه و سه هزار و اعراب فلسطین بالغ بر یک میلیون و دویست و چهل هزار نفر بود. با ورود یهودیان به این سرزمین جنگ های چریکی که توسط سازمان های یهودی سازمان یافته بود علیه انگلیسی ها که مایل بودند هرچه زودتر از شر آن ها خلاص شوند، شروع شد. در سال 1947 مشکل فلسطین به کمیسیون تحقیق سازمان ملل متحد واگذار شد. این کمیسیون پس از بررسی، تأکید بر ایجاد دولت اسرائیل و دولت عرب داشت و پیشنهاد شد تا بیت المقدس طبق طرح تقسیمی شهر بین المللی باقی بماند. پیشنهاد کمیسیون مورد تأیید یهودیان قرار گرفت ولی اعراب با آن مخالفت کردند. دولت انگلستان بدون در نظر گرفتن موقعیت سرزمین فلسطین در مه 1948 پایان قیمومیت خود را اعلام کرد. یهودیان ساکن فلسطین در چهاردهم مه 1948 موجودیت دولت اسرائیل را اعلام و چند روز بعد ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی آن را به رسمیت شناختند. بعد از این جریان ارتش های کشورهای عربی وارد سرزمین فلسطین شدند و عملیات نظامی از مه 1948 تا ژانویه 1949 به درازا کشید که به نفع یهودیان تمام شد و اعراب پیمان ترک مخاصمه با یهودیان را امضا کردند. توافق های آتش بس پایان مبارزات نظامی و حفظ وضع موجود بود و خطوط مرزی با توجه به طرح 1947 در راه منافع اسرائیل پذیرفته شد. مرزهای پذیرفته شده با مرزهای واقعی تفاوت زیادی داشت و بیت المقدس بین اسرائیل و ساکنان اردن تقسیم شد. اردنی ها کرانه خاوری رودخانه اردن را متصرف شدند و در سال 1950 استقلال خود را کسب کردند؛ مصر نوار غزه را ضمیمه سرزمین خود کرد. اسرائیل در مه 1949 یعنی یک سال بعد از اعلام استقلال به عضویت سازمان ملل متحد پذیرفته شد. اتحادیه عرب موجودیت اسرائیل را نپذیرفت و در سال 1950 پیمان تدافعی بین کشورهای عربی امضا شد. مشکل موجودیت اسرائیل با مهاجرت پناهندگان عرب فلسطینی به کشورهای مجاور و زندگی در اردوگاه های مهاجران تشدید شد. شرایطی به وجود آمده بود که در آن به راحتی راه حلی برای رفع مشکلات به نظر نمی رسید.

ناپایداری سیاسی

سوریه با حضور امیر عبدالله به عنوان مرد قدرتمند سرزمین اردن، دچار ناپایداری سیاسی گردید و بین گرایش به غرب و تمایلات بی طرفی تردید داشت. امیر عبدالله در بیستم ژوئیه 1951 به قتل رسید و ایجاد سرزمین بزرگ اردن توسط خاندان هاشمی به دست فراموشی سپرده شد. امریکا، فرانسه و بریتانیا برا‌ی آرام کردن مناقشات خاورمیانه موضوع مشترکی را پذیرفتند و در بیانیه خود تصمیم گرفتند فروش تسلیحات به کشورهای مذکور را محدود کنند تا نتوانند به تعرض و تجاوز خود به سرزمین های مجاور ادامه دهند و در نهایت موقعیت موجود در خاورمیانه را تضمین کردند.

خطر نفت

رقابت بین سرزمین های نفت خیز خاورمیانه بر مشکلات موجود سیاسی منطقه افزود. امریکا با توجه به فعالیت شرکت های نفتی خصوصی این شور در خاورمیانه سعی کرد سهمی از تولید نفت منطقه را در اختیار خود داشته باشد ولی منافع شرکت های نفتی آمریکایی با منافع شرکت های انگلیسی در تضاد بود. کمپانی های نفتی؛ شرکت نفت عراق، شرکت نفت ایران و انگلیس، شرکت نفت کویت و آرامکو در عربستان سعودی تصمیم به ساخت لوله نفتی از خلیج فارس تا دریای مدیترانه گرفته و مذاکراتی درباره کنوانسیون ها داشتند که با مخالفت ملی گراها مواجه شد. سهم ایران از کمپانی نفت ایران و انگلیس نه درصد بود که به تنش های سیاسی تبدیل و موقعیت انفجاری در کشور پدیدار شد. دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران وارد مبارزه شد و در مجلس ایران در سال 1951 با فشار ملی گراها به رهبری مصدق منابع نفت ایران و به خصوص اموال شرکت نفت ایران و انگلیس را ملی اعلام کرد. بحران به وجود آمده با آزمایش قدرت انگلیسی ها به مناقشات داخلی منتهی شد و مصدق در بیست و چهارم اوت 1953 از کار برکنار، دستگیر و زندانی شد. منافع امریکایی ها و انگلیسی ها با برقراری رژیم دیکتاتوری شاه تأمین گردید ولی نبرد اقتصادی ایرانیان ملی گرا برای ملی کردن نفت ایران درس نمونه ای برای ملی کردن کانال سوئز بود.

مناقشات مصر و انگلیس

انگلستان در ژوئن 1948 با استقلال سودان موافقت کرد که حذف سیادت مصر بر سودان را به دنبال داشت و بعد از آن تنش های سیاسی در روابط مصر و بریتانیا شروع شد. دولت نحاس پاشا در اکتبر 1951 در مقابل بریتانیا عکس العمل نشان داد و از مجلس مصر درخواست کرد تا به فسخ پیمان سال 1936 مصر و انگلیس که برای مدت بیست سال و با اعلام ملک فاروق - سلطان مصر و سودان - منعقد شده بود، اقدام کند. انگلستان در مقابل تصمیم مصر جبهه گیری و نیروهای کمکی به منطقه کانال سوئز اعزام کرد. دولت های غربی به مصر پیشنهاد کردند تا دفاع از کانال را یک سازمان بین المللی به عهده بگیرد. در همین زبان به دنبال شورش های ضد انگلیسی از دسامبر 1951 تا ژانویه 1952 در قاهره، تنش بین مصر و انگلیس به حد اعلای خود رسید. ملک فاروق، نحاس پاشا را از کار برکنار و در ژانویه 1952 نخست وزیر مسالمت آمیزتری را به مجلس معرفی کرد. در بیست و هشتم ژوئیه 1952 گروهی از افسران ارتش مصر به فرماندهی ژنرال نجیب با کودتا ملک فاروق را از سلطنت خلع و قدرت را به دست گرفتند. حکومت سلطنتی ملک فاروق در بیست و هشتم ژوئیه 1952 منقرض و ژنرال نجیب فرماندار نظامی، بعداً رئیس جمهور شد تا اینکه کلنل ناصر در بهار 1954جای او را گرفت. ناصر که در فکر اتحاد ملل عرب بود، موفق شد در نوزدهم اکتبر 1954 پیمانی با انگلستان به امضا برساند که به تخلیه قوای انگلیسی از ترعه سوئز منتهی و ناصر در مقابل کشورهای غربی اعلام بی طرفی و قصد خود برای اضمحلال دولت اسرائیل را اعلام کرد.
انگلستان در مقابل همه اغتشاشاتی که در منطقه خاورمیانه وجود داشت در بیست و چهارم فوریه 1955 به پیشنهاد عراق و ترکیه پیمان تدافعی بغداد در راه ایجاد پایداری و امنیت در خاورمیانه را منعقد کرد. پاکستان در بیست و سوم سپتامبر 1955 و ایران در سوم نوامبر همین سال به پیمان بغداد پیوستند. اردن به خاطر تنش و فشارهای داخلی نتوانست در این پیمان شرکت کند. مصر و اتحاد جماهیر شوروی علیه پیمان بغداد اعتراض کردند ولی ایالات متحده آمریکا آن را یکی از کلیدهای اصلی سیستم دفاعی خود می دانست.

استعمازدایی در جنوب شرق آسیا

شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم رهایی کشورهای آسیای جنوب شرقی از یوغ استعمار را به دنبال داشت. در سال 1945 تایلند تنها کشور مستقل منطقه بود ولی تمام سرزمین های مستعمره به جز گوآ و تیمور به تدریج استقلال خود را کسب کردند و ده دولت جدید در سال 1952 در صحنه سیاسی جهان پدیدار شد. رهایی کشورهای این منطقه از یوغ استعمار نتیجه احساسات ملی گرایی، ضد اروپایی و تلاش ساکنان سرزمین های مستعمره بود. کشور ژاپن، قدرت های اروپایی و حتی امریکا در طی جنگ جهانی دوم وعده هایی به سرزمین های مستعمره داده بودند. استعمارزدایی در این سرزمین ها با خشونت پیگیری شد و مردم برای کسب استقلال پایداری کامل و تلاش فراوان کردند.

هند

در شبه قاره هند، جنبش های سازمان یافته ملی گرایی از مدت ها قبل از استقلال، توسط حزب کنگره وجود داشت. امپراتوری ژاپن در طی جنگ جهانی دوم در حال گسترش سرزمین های خود در شرق آسیا بود و نهرو رهبر حزب کنگره که خطر را از نزدیک می دید از بریتانیا درخواست استقلال کرد و قول داد که سربازان هندی در مبارزات علیه ژاپن شرکت کنند. کلمنت آتلی نخست وزیر وابسته به حزب کارگر بریتانیا با اعطای استقلال به سرزمین های مستعمره موافق بود ولی در مورد هند مرکب از نژادها، اقوام و ادیان گوناگون کمی مشکل به نظر می رسید. در این سرزمین از یک طرف هندوها و از طرف دیگر مسلمانان قرار داشتند و حزب کنگره هم خواستار اتحاد هند بود ولی «اتحادیه مسلمانان هند» حاضر نبود مسلمانان هند از منظر سیاسی و اجتماعی زیر سلطه حزب کنگره و در اقلیت قرار گیرند، لذا خواستار حکومت و سرزمین مستقلی برای مسلمانان شبه قاره هند به نام پاکستان شد. پیشنهادات مسلمانان مناقشات زیادی را در پی داشت و در اوت 1946 به صورت جنگ های داخلی تجلی کرد. انگلیسی ها که در مقابل مواجهه با مسائل پیش رو به بن بست رسیده بودند در فوریه 1947 سرزمین هند را ترک کردند.
لرد ماونتبتن (6) نایب السلطنه بریتانیا در هند در اوت 1947 مأمور اعطای استقلال شد و باید زمینه برای تقسیم شبه قاره به دو قسمت غیرمسلمان نشین و مسلمان نشین مرکب از هند و پاکستان شرقی در پنجاب و پاکستان غربی در بنگال مهیا کرد. دولت های جدید عضویت «کشورهای مشترک المنافع انگلستان» را پذیرفتند.
هند مدتی بعد از استقلال خواستار استرداد گوا مستعمره پرتغال و پاندیچری، یانائون، کاریکال، ماهه و چاندار ناگار (7) مستعمرات فرانسه شد. پرتغال درخواست هند را نپذیرفت ولی فرانسه در سال 1954 سرزمین های مذکور را به هند تسلیم کرد. پاکستان خواستار کنترل کشمیر متعلق به هند بود و به همین خاطر جنگی بین هند و پاکستان در 1947 و 1948 به وقوع پیوست که به «خط تقسیم» (8) مشهور شد و صحنه مناقشات بعدی بین دو کشور گردید. هند خواستار خودمختاری تبت بود ولی جمهوری خلق چین در سال 1950 کنترل سرزمین تبت را در اختیار گرفت.

برمه-میانمار

که در طی جنگ دوم جهانی به تصرف ژاپنی ها درآمده بود، با توافق بریتانیا در چهارم ژانویه 1948 استقلال خود را کسب کرد ولی حاضر به پذیرش عضویت در کشورهای مشترک المنافع انگلستان نشد. برمه مدتی صحنه مبارزات کمونیست ها و جدایی طلبان کارن بود.
فیلیپین مستعمره سابق اسپانیا در سال 1898 به تصرف آمریکا درآمد و در طی جنگی که بین ژاپن و امریکا اتفاق افتاد، توسط ارتش ژاپن اشغال شد. فیلیپین به دنبال شکست ژاپن در چهارم ژوئیه 1946 مستقل ولی امتیازات اقتصادی و پایگاه های هوایی و دریایی به مدت نود و نه سال در اختیار ایالات متحده قرار گرفت.
حزب ملی گرای اندونزی به رهبری دکتر سوکارنو در طی جنگ دوم جهانی تلاش فراوانی برای استقلال این کشور نمود و حتی با ژاپنی ها همکاری کرد تا با استقلال این کشور موافقت کنند.

کشورهای مشترک المنافع

مجموعه دولت ها و سرزمین های مستعمره سابق بریتانیا روابط معنوی فی ما بین را حفظ کردند. اصطلاح «امپراتوری ملل بریتانیایی» برای اولین بار در سال 1921 به دنبال پیمان لندن پدیدار شد که طبق آن دولت بریتانیا به ایرلند استقلال داد و در کنار سرزمین های دیگری همچون کانادا، استرالیا، زلاندنو، اتحادآفریقای جنوبی که حاکمیت داخلی خود را تحت حاکمیت بریتانیا پذیرفته بودند، قرار گرفت.
کاخ بوکینگهام در سال 1931 جامعه ملل بریتانیا را جایگزین امپراتوری کرد و جامعه ای مرکب از ملل بریتانیایی به دنبال سوگند تبعیت و سرسپردگی به تاج و تخت بریتانیا به وجود آمد. توافق های اوتاوا در سال 1932 اصل «اولویت سلطنتی» را پذیرفت. استعمارزدایی به بازنگری تعاریف قبلی پرداخت و تمام سرزمین هایی که در حوزه قضایی بریتانیا قرار گرفته بودند، عضویت کشورهای مشترک المنافع (اتحادیه کشورهای هم سود) را پذیرفتند. این جامعه در سال 1939 به عنوان مجموعه ای از اقوام و ملل گوناگون به زبان های مختلف مورد توجه قرار گرفته که ملکه الیزابت به عنوان مقام تشریفاتی در رأس آن قرار دارد. کنفرانس های دوره ای سران کشورهای عضو و یا رؤسای دولت ها، همبستگی بین اعضا را برقرار می کند؛ دبیرخانه جامعه کشورهای مشترک المنافع در لندن مستقر شده است.
کشورهای مستعمره سابق بریتانیا از قبیل برمه و ایرلند در سال 1948، سودان در سال 1956، سومالی، کویت و افریقای جنوبی در سال 1961، رودزیا در 1965، عدن (9) در 1967 پاکستان غربی در 1972 از عضویت در جامعه سرباز زدند. در سال 1990 چهل و هشت کشور به ترتیب تاریخ ورود عضو جامعه مشترک المنافع بودند.
کشورهای عضو بر حسب حروف الفبا و سال استقلال

بریتانیا

 

لسوتو     

04/01/1966

کانادا  

01/07/1867

باربادوس

30/11/1966

استرالیا 

01/01/1901

نائورو

31/01/1968

زلاندنو 

26/09/1907

موریس

12/03/1968

هند      

15/08/1947

سوازیلند

06/09/1968

سریلانکا

04/02/1948

تونگا

04/06/1970

غنا       

06/03/1957

بنگلادش

16/12/1971

مالزی    

31/08/1957

باهاما

10/07/1973

قبرس     

16/08/1960

گرانادا

07/02/1974

نیجریه    

01/10/1960

پاپوا گینه نو

16/09/1975

سیرالئون 

27/04/1961

سیشل

29/06/1976

تانزانیا    

09/12/1961

جزایر سالامون

07/07/1978

ساموا     

01/01/1962

تووالو

01/10/1978

جامائیکا   

06/08/1962

دومینیک

03/11/1978

ترینیدا و توباگو

31/08/1962

سنت لوچیا

22/02/1979

اوگاندا     

09/10/1962

کیریباتی

12/07/1979

کنیا         

12/12/1963

سنت ونسان

 

مالاوی     

06/07/1964

وگرنادین

27/10/1979

مالت        

21/09/1964

زیمباوه

18/04/1980

زامبیا       

24/10/1964

وانوآتو

30/07/1980

گامبیا        

18/02/1965

بلیز

21/09/1981

مولداوی        

26/07/1965

آنتیگوا و باربودا

01/11/1981

سنگاپور      

09/08/1965

سنت کیتس

 

گویان         

26/05/1966

ونویس

19/09/1983

بوستووانا     

30/09/1966

برونئی

01/01/1984


هلند در سال 1947 فدراسیون اندونزی شامل جاوه را زیر نظر اندونزی و سرزمین های تحت نظر هلند به وجود آورد که اداره آن مشکل بود. در سال 1948 حوادث متعددی پدیدار و شورش کمونیست ها در جاوه شکست خورد. هلند فکر می کرد زمان آن فرا رسیده است تا دوباره کنترل سرزمین اندونزی را در اختیار داشته باشد و شروع به مبارزه کرد ولی با فشار انگلستان، امریکا و سازمان ملل متحد مواجه شد؛ هلند مجبور شد استقلال کامل مجموعه جزایر اندونزی را بپذیرد و در بیست هفتم دسامبر 1949 از حاکمیت خود بر سرزمین های مذکور صرف نظر کرد و فقط قسمت غربی گینه نو را که مورد ادعای اندونزی بود نگه داشت که بالاخره در سال 1962 مستقل شد.

هندوچین

ژاپن در نهم مارس 1945 سرزمین های تحت سلطه فرانسه - هندوچین - در آسیای جنوب شرقی را متصرف شد. ویتنام در یازدهم مارس 1945 ادعای استقلال کرد و دولت ائتلاف به رهبری هوشی مینه به وجود آمد که اعلام جمهوری کرد. امپراتور بائو دائی جمهوری را به رسمیت شناخت ولی ترجیح داد سرزمین ویتنام را ترک کند. ژنرال دوگُل در پایان جنگ تصمیم به بازسازی نیرو گرفت و آن ها را تحت فرماندهی ژنرال کُرک برای اعزام به هندوچین آماده کرد. ژاپن بعد از شکست در جنگ دوم جهانی هندوچین را تخلیه کرد ولی شمال آن را کمونیست ها و جنوب آن را انگلیسی ها متصرف شدند. بین فرانسویان و ویتنامی ها مذاکرات دشواری شروع شد که در ششم مارس 1956 به توافق انجامید و فرانسه توانست ناحیه تونکن را دوباره متصرف شود و در مقابل این تصرف جمهوری ویتنام را که شمال مناطق تونکن در شمال، آنام در مرکز و کوشین شین (10) در جنوب بود به رسمیت شناخت. فدراسیون دولت های هندوچین شامل کامبوج، لائوس و ویتنام با اتحادیه فرانسوی همکاری نزدیک داشت. اجرای توافق های فوق، آسان به نظر نمی رسید و دریاسالار تیری دارژانلیو (11) به عنوان کمیسر عالی در هندوچین مشغول به کار شد و جمهوری مستقل کوشین در جنوب این سرزمین را تحت قیمومیت فرانسه بنا نهاد و توافق های فونتن بلو در سپتامبر 1946 بین هوشی مینه و دولت فرانسه به امضا رسید. بعد از این توافق ها و بمباران های فونگ توسط نیروی دریایی فرانسه، موقعیت در هندوچین به وخامت گرایید. جنگ بین فرانسه و ویتنام در نوزدهم دسامبر 1946 شروع و هشت سال تمام طول کشید. فرانسه اعتراف کرد که قادر به تحمیل بازگشت به موقعیت قبل از جنگ نیست. در ژوئن 1948 به دنبال توافق های خلیج آلونگ بین فرانسه و ویتنام در ناحیه تونکن، دولت ویتنام جنوبی به رهبری امپراتور بائو دائی را به وجود آورد و قول استقلال کامل به امپراتوری داده شد.
جنگ کره شمالی و جنوبی قبلاً شروع شده بود و با شروع جنگ هندوچین دو جبهه ایدئولوژیکی بین شرق و غرب در جنوب شرقی آسیا تشکیل گردید. مسکو و پکن در ژانویه 1950 حکومت هوشی مینه را به رسمیت شناختند و از کمک های نظامی دریغ نکردند. نیروهای فرانسوی و ویتنامی در اکتبر 1950 با ناکامی های زیادی مواجه شدند. ارتش فرانسه با کمک های مادی و تسلیحاتی آمریکا به فرماندهی ژنرال دو لاتر دو تاسینی (12) توانست برای مدتی موقعیت را به نفع فرانسه حفظ کند.

جنگ های هندوچین

1945
- دهم مارس: ضربه سخت ژاپنی ها به قیمومیت فرانسه در ویتنام.
- دوم سپتامبر: هوشی مینه در هانوی استقلال ویتنام را اعلام کرد.
- پنجم اکتبر: ژنرال لکرک در سایگون مستقر شد.
- ششم مارس: توافق سن تونی - هوشی مینه. دولت فرانسه جمهوری دموکراتیک ویتنام را به رسمیت شناخت و در عوض ناحیه تونکن را متصرف شد.
- ژوئیه تا سپتامبر: کنفرانس فونتن بلو.
- 24 نوامبر: بمباران هایفونگ.
- نوزدهم دسامبر: شورش در هانوی و شروع جنگ هندوچین
1948
- پنجم ژوئن: بیانیه خلیج آلونگ: فرانسه رسماً استقلال ویتنام را اعلام کرد.
- نوامبر: ناکامی جدی فرانسه در تونکن
- دسامبر: دولاتر به عنوان کمیسر عالی هندوچین انتخاب شد.
- یازدهم ژانویه: مرگ مارشال دولاتر.
- بیست و ششم آوریل: شروع کنفرانس ژنو.
- هفتم مه: سقوط دین بین پهو.
- بیستم تا بیست و یکم ژوئیه: توافق های ژنو: استقلال و تقسیم موقت ویتنام. پایان جنگ هندوچین.
1956
- نهم آوریل: دولت دیم در ویتنام جنوبی مشورت انتخاباتی پیش بینی شده برای اتحاد دو سرزمین را به تعویق انداخت.
1960
- پنجم اکتبر: هدف اصلی ویتنام شمالی آزادی ویتنام جنوبی است.
- بیستم دسامبر: ایجاد ویتنام جنوبی و جبهه آزادی بخش ملی و شروع جنگ ویتنام.
1961
- شانزدهم دسامبر: کندی رئیس جمهور آمریکا تعداد نظامیان مستقر در ویتنام را به پانزده هزار نفر افزایش داد.
1963
- یازدهم ژوئن: به دنبال درگیری های خونین بودائیی ها و نیروهای نظامی یک راهب بودایی به عنوان اعتراض خود را آتش زد.
- اول نوامبر: کودتا در سایگون و مرگ نگو دین دیم.
1964
- دوم تا پنجم اوت: حوادث دریایی در خلیج تونکن.
- هفتم اوت: کنگره آمریکا دخالت نظامی این کشور در آسیای جنوب شرقی را تصویب کرد.
1965
- هفتم فوریه: امریکا بمباران هوایی شمال ویتنام را آغاز کرد.
- هشتم ژوئن: شروع رسمی مبارزه نیروی زمینی آمریکا علیه ویتنامی ها.
- دوازدهم تا نوزدهم فوریه: کودتای نظامی در سایگون. ژنرال تیهو قدرت را به دست و ژنرال کی ریاست دولت را به عهده گرفت.
1966
- سی ام اوت: سخنرانی ژنرال دوگل در پنوم پن
1967
- بمباران مجدد امریکا در ویتنام.
1968
- فوریه: حمله در تت.
- سی و یکم مارس: نیکسون رئیس جمهور آمریکا دستور توقف بمباران را صادر کرد.
- مه: مذاکرات بین نمایندگان ویتنامی ها و امریکایی ها در پاریس.
- توقف کامل بمباران ویتنام.
1969
- ژانویه: شروع کنفرانس پاریس.
- دوازدهم نوامبر: تظاهرات ضد جنگ در امریکا.
1970
- بیست و نهم آوریل: مداخله امریکا در کامبوج.
1971
- هشتم فوریه: مداخله امریکا در لائوس.
- بیست و ششم تا سی و یکم دسامبر: حمله امریکا به شمال ویتنام.
1972
- آوریل: از سرگیری بمباران توسط امریکایی ها، ملاقات های مخفیانه در پاریس.
- سی ام دسامبر: توقف بمباران و شروع مذاکرات.
1973
- بیست و هفتم ژانویه: امضای توافق های پاریس.
- بیست و نهم مارس: عزیمت آخرین نظامی های نیروی زمینی
آمریکا از ویتنام.
1975
- هفدهم اوریل: سقوط پنوم پن.
- سی ام آوریل: سقوط سایگون و پایان جنگ. اتحاد دو ویتنام.
- دسامبر: جمهوری خلق جای حکومت قبلی در لائوس را گرفت.
موقعیت نظامی فرانسه و ویتنام به علت تقویت ویت مین و تصمیم کمیسر عالی فرانسه برای ایجاد مرکز مقاومت ارتش فرانسه در دین بین فو (13) در ناحیه تونکن غربی دچار تزلزل شد. ارتش انقلابی ویت مین (14) در مارس 1954 به دین بین فو حمله و ارتش فرانسه را شکست داد. امریکا در طی پنجاه و شش روز مبارزه در دین بین فو به کمک فرانسویان شتافت و نهایتاً آن ها را در مقابل ارتش ویت مین تنها گذاشت.
بعد از ترک مخاصمه پایان مون جون در 1953 و در زمانی که در ژنو کنفرانسی برای ایجاد صلح در کره برگزار شد، مذاکره درباره ترک مخاصمه دیگری درباره هندوچین در حال انجام بود؛ در روز هفتم مه 1953 دین بین فو سقوط کرد و بر فرایند صلح تأثیر فراوان گذاشت. مذاکرات ژنو درباره خط آتش بس بین شمال و جنوب درباره تاریخ انتخابات و همه پرسی برای اتحاد شمال و جنوب به کندی صورت گرفت و پیشرفت چندانی نداشت. در بیستم ژوئن 1954 ترک مخاصمه دیگری به امضا رسید که در آن هندوچین به دو منطقه ویتنام شمالی وابسته به بلوک شرق و ویتنام جنوبی وابسته به جهان کاپیتالیست در دو طرف مدار هفده درجه تقسیم گردید. ملی گراها حائز اکثریت آرا در ویتنام جنوبی بودند و نگو دین دیم در رأس حکومت ویتنام جنوبی قرار گرفت و از طرف آمریکا که جای فرانسه را گرفته بود، حمایت می شد؛ گروه های فرانسوی چند ماه بعد خاک هندوچین را ترک کردند. انتخابات در ویتنام به دو سال بعد از این تاریخ برای اتحاد دو ویتنام موکول شد. بعد از آلمان و کره سرزمین دیگری در روی کره زمین به دو بلوک ایدئولوژی کمونیستی و کاپیتالیستی با مرز ایدئولوژیکی «پرده بامبو جای پرده آهنین» تقسیم شده بود. تقسیم ویتنام منشأ مناقشات دیگری گردید زیرا ایالات متحده امریکا تصمیم گرفته بود از نگو دین دیم حمایت کند که اندکی بعد از آن امپراتور بائو دائی را با توجه به عقاید توده مردم کنار گذاشت. دوران کشت و کشتار در هندوچین پایان هفتاد و پنج سال حکومت فرانسه در این منطقه از جهان به پایان رسید. توافق های ژنو علیه کشورهای قدرتمند اروپایی بر جنبش های انقلابی کمونیستی صحه گذاشت و راه را برای استعمارزدایی فرانسه، دومین امپراتوری استعمارگر بازگذاشت. نتایج کنفرانس ژنو موقعیت را برای جمهوری خلق چین به گونه ای فراهم کرد که به عنوان ابرقدرت در صحنه جهان ظاهر شد و بعد از این کنفرانس درباره کلیه مسائل آسیا نمی توانستند وجود چین را نادیده بگیرند.
توافق های چین و شوروی در دوازدهم اکتبر 1954 و بمباران جزایر ساحلی تایوان در سپتامبر 1954 بر بیداری چینی ها صحه گذاشت.
هند در عین حال که عضویت کشورهای مشترک المنافع را پذیرفته بود، تلاش کرد تا با رهبری نهرو در رأس کشورهای ضد استعمار و بی طرف جهان قرار گیرد. نهرو رهبر این کشور که از دکترین گاندی تبعیت می کرد در اول مارس 1954 از کمک های امریکا استقبال ننموده و پیمان های اوتاز (15) و بغداد را به شدت محکوم کرده و با افتخار تأکید کرد که حاضر به استفاده از قدرت نیست. هند در اول نوامبر 1954 موفق به تملک پنج منطقه تحت نفوذ فرانسه در جنوب هند گردید ولی با مخالفت پرتغال در مورد واگذاری گوآ مواجه شد. فعالیت های سیاست خارجی هند با ملاقات های نهرو با چوئن لای در ژوئن 1954 و نوامبر 1956 و دولتمردان شوروی صورت گرفت که با بی طرفی هند مخالفت نکرده، بلکه سیاست بی طرفی نهرو، تیهو و ناصر را پذیرا شدند.
دولت های جدید غیر متعهد مایل به گذر از جهان دو قطبی بودند و جنگ سرد کشورهای جهان را به سوی مفهوم دیگری از روابط بین الملل هدایت کرد. رویارویی شرق و غرب ادامه داشت ولی جنگ سرد جای خود را به همزیستی مسالمت آمیز داد.

پی نوشت ها :

1. Ernest Bovin/comte sforza
2. chapultepec
پیمان دفاعی منطقه بین کشورهای آرژانتین، آکوادور، اروگوئه، ایالات متحده آمریکا، برزیل، بولیوی، پاراگوئه، پاناما، پرو، جمهوری دومینیکن، شیلی، کاستاریکا، کوبا، گواتمالا، نیکاراگوئه، هائیتی، هندوراس و ونزوئلا شکل گرفت-م.
3. OEA=organisation des Etats americains
4. Alferdo stroessner ژنرال و سیاستمدار پاراگوئه در سال 1954 با کودتای نظامی در رأس دولت قرار گرفت، بعداً ریئس جمهور و در سال 1958 برای بار دوم به ریاست جمهوری انتخاب شد. ژنرال استرواسنر از دیکتاتورهای نظامی امریکای لاتین بود-م.
5. Glubb pacha
6. Lord Mountbatten
7. Goa,pondichery,Yanaon,karikal,Mahe,Chandernagor
8. Ligne de demarcation
9. بندر عدن از 1839 تا 1962 مستعمره بریتانیا بود. عدن در سال 1963 به عضویت فدراسیون عربستان جنوبی درآمد و در حال حاضر جزو کشور یمن است-م.
10. Tonkin/Annam/cochinchine
11. Thierry d Argenlieu
12. General de Lattre de Tassigny
13. Dien Bien phu
14. viet-minh
15. OTASE=Organisation du Traite de i Asie du sud Est
«سازمان پیمان آسیای جنوب شرقی» در هشتم سپتامبر 1954 بین فرانسه، استرالیا، انگلستان، زلاندنو، پاکستان، فیلیپین و تایلند در مانیل منعقد شد-م.

منبع: واعیس، موریس؛ تاریخ روابط بین الملل از 1945 تا 2008، تهران: امیر کبیر، 1390.