نویسنده : محمد حسن محمدى مظفر



 

الدلالة القرآنیه عند الشریف المرتضى; حامد کاظم عباس; چاپ ا, بغداد: دارالشؤون الثقافیه العام, 2004 . الدلالة القرآنیه فى فکر محمدحسین الطباطبایى; الشیخ شبر فقیه; چاپ 1, بیروت: دارالهادى, 2008 .

چندى پیش در جستجوى کتابى بودم که به بحث دلالت هاى قرآنى پرداخته باشد و از جمله به دو کتاب دست یافتم:
1. کتابى اصلى به نام الدلالة القرآنیه عند الشریف المرتضى از دکتر حامدکاظم عباس (بغداد: دارالشؤون الثقافیة العامه, الطبعة الاولى, 2004). این کتاب در اصل رساله دکتراى نویسنده بود که نویسنده پس از تغییرات و اصلاحاتى که در آن به عمل آورده است و آن را از حالت رساله دانشگاهى خارج ساخته, به چاپ رسانده است. در این کتاب نویسنده دلالت هاى قرآنى را از نظر سیدمرتضى که یکى از عالمان بزرگ شیعه در قرن پنجم هجرى است, به بحث گذاشته و در هر بخش به کتاب هاى سیدمرتضى از قبیل امالى, الذریعه, تنزیه الانبیاء, الانتصار, رسائل و… ارجاع داده است.
2. کتابى جعلى به نام الدلالة القرآنیه فى فکر محمدحسین الطباطبائى (المیزان نموذجا) از دکتر الشیخ شبر الفقیه (بیروت: دارالهادى, الطبعة الاولى, 2008). این کتابنُما به رغم ظاهر زیبا و چشم نواز, سرقتى است فضاحت بار و شگفت آور از کتاب قبلى که جاعل آن, همه بخش هاى کتاب قبلى (از نام و مقدمه و بدنه اصلى و خاتمه و کتابنامه) را با تغییرات و تحریفاتى گمراه کننده به عنوان کتابى جدید به چاپ رسانده است; یعنى به جاى نام الشریف المرتضى و کتاب هایش, نام الطباطبائى و کتاب المیزان را جاسازى کرده و معجون عجیب و غریبى پدید آورده است. شاید همین اشاره کافى باشد تا خوانندگان نکته سنج جاى این کالاى تقلبى را نه در قفسه هاى وزین کتابخانه ها, بلکه در دستگاه هاى خشن خمیرگیرى و مقواسازى بدانند, ولى نگارنده براى توضیح بیشتر نکاتى را یادآور مى شوم:
الف) مقدمه این کتاب جعلى, همان مقدمه کتاب اصلى است; با قدرى تغییرات و بدون اینکه به رساله دانشگاهى بودن آن اشاره شود.
ب) در کتاب اصلى نویسنده به مناسبت, زندگى نامه سیدمرتضى را آورده است که در این کتاب جعلى, به جاى آن, زندگى نامه علامه طباطبائى آورده شده است.
ج) از صفحه 33 تا 65 این کتاب جعلى, بحث هایى درباره دلالت و علم دلالت آورده شده است که ظاهراً با بحث هاى کتاب اصلى (ص 63 ـ 75) تفاوت دارد.
د) از صفحه 67 تا 278 این کتاب جعلى, همه عنوان ها و مطالب دقیقاً همان عنوان ها و مطالب کتاب اصلى (ص 77 ـ 322) است که جاعل کتاب به جاى اسم الشریف المرتضى, نام الطباطبائى و به جاى نام کتاب هاى سیدمرتضى نظیر امالى, الذریعه, رسائل و… نام المیزان را قرار داده و شماره جلد و صفحه را نیز اغلب بدون تغییر آورده است و با این کار به تحریف بزرگى دست زده و مطالبى را به المیزان ارجاع داده است که روح علامه از آن بى خبر است و اصلاً در المیزان وجود ندارد. در توضیح این بند, چند نکته را یاآور مى شوم:
1. این تحریف و جابه جایى, فقط در مورد نام سیدمرتضى و کتاب هاى او با نام علامه طباطبائى و المیزان است, ولى بقیه مطالب و ارجاعات درست همان مطالب و ارجاعاتى است که در کتاب اصلى وجود دارد.
2. این جابه جایى ها, در بیشتر صفحات وجود دارد, ولى در خیلى از موارد نیز همچنان نام سیدمرتضى در متن و نام کتاب هایش در پاورقى به جا مانده است (با اینکه به ادعاى عنوان این کتاب, بحث آن درباره علامه طباطبائى و کتاب المیزان است) و این موارد همان دم خروس است که موجب رسوایى این کتاب جعلى مى شود.
3. نویسنده کتاب اصلى در برخى موارد از شریف رضى و کتاب حقائق التأویل فى متشابه التنزیل نام برده (ص 182, 189, 244, 247 و 264) که جاعل این کتاب, این موارد را نیز به طباطبائى و المیزان تغییر داده است.
4. نویسنده کتاب اصلى در صفحه 153 مى گوید: (وقد سبق المرتضى الى هذا القول کل من أبى عبیده (ت 210) و الشریف الرضى (ت 406) و تابعه الزمخشرى (ت 538)) یعنى زمخشرى در این قول از سیدمرتضى پیروى کرده است. در کتاب جعلى صفحه 130 همین عبارت چنین است: (وقد سبق الطباطبائى الى هذا القول کل من أبى عبیده (ت 210) و الشریف الرضى (ت 406) و تابعه الزمخشرى (ت 538). لازمه این تحریف آن است که زمخشرى (قرن 6) از علامه طباطبائى (قرن 14) پیروى کرده باشد.
نمونه دیگر از این نوع افتضاح, نقل قولى از گلدزیهر درباره سیدمرتضى است که در کتاب اصلى (صص 156 ـ 157 و 198) آمده و در این کتاب جعلى نیز در مورد علامه طباطبائى آورده شده است (صص 132 و 168) و لازمه اش آن است که گلدزیهر (م 1921) درباره علامه طباطبائى (م 1981) سخن گفته باشد.
5. افتضاحِ تبدیلِ المرتضى به الطباطبائى تا آنجا رسیده است که کتاب ادب المرتضى نیز به (ادب الطباطبائى) تبدیل شده است (ص 200, پاورقى 3), در حالى که نام همین کتاب در کتابنامه (ص 308) به صورت صحیح (ادب المرتضى) آمده است; همچنین این تبدیل باعث شده است در این کتاب جعلى, عنوان (الشریف الطباطبائى) (ص 144) براى علامه آورده شود. در کتابنامه نیز شاهد این تبدیل و تحریف هستیم; مثلاً کتاب الشافى فى الامامه یا مجموعه فى فنون علم الکلام یا الناصریات به الطباطبائى, ابوالقاسم على بن الحسین نسبت داده شده (در حالى که المیزان به العلامه السید محمدحسین الطباطبائى نسبت داده شده است), ولى در صفحه 27 ـ 29 که آثار علامه طباطبائى معرفى شده است, ذکرى از این سه کتاب نیست.
6. در کتاب اصلى تنها در چند مورد به المیزان علامه طباطبائى ارجاع شده است و تنها در یک مورد در متن به ایشان با تعبیر (وهناک رأى لصاحب تفسیر المیزان) (ص 145) اشاره شده که این تعبیر با اتفاقى بودن ذکر ایشان در این کتاب مى سازد, ولى همین تعبیر در این کتاب جعلى (ص 123) نیز آورده شده که کاملاً نابجاست و با ادعاى عنوان این کتاب که مى خواهد به آراى علامه طباطبائى بپردازد, ناسازگار است.
7. جاسازى المیزان به جاى کتاب هاى سیدمرتضى باعث شده است براى المیزان شماره صفحاتى آورده شود که وجود خارجى ندارند; مثلاً المیزان: 1/616, 1/477, 1/603, 1/527, 1/529, 1/628 ـ 629; 8/578; 10/404 و 10/440;2 درحالى که جلد اول المیزان 447 صفحه, جلد هشتم المیزان 386 صفحه و جلد دهم المیزان 382 صفحه دارد. در بسیارى از موارد نیز صرفاً نام المیزان به جاى آثار سیدمرتضى آورده شده است و عنوان بحثى که در کتاب هاى سیدمرتضى بوده, به دنبال آن در پرانتز آورده شده است که پرده از جعلى بودن آن ارجاعات برمى دارد.
8. این جاسازى ها بعضاً باعث مى شود خواننده در همان نگاه اول به جعلى بودن این ارجاعات پى ببرد; مثلاً در مورد بحثى در سوره حمد به جلد 20 المیزان صفحات 293 ـ 294 ارجاع شده (ص 222 پاورقى 4), در حالى که بحث سوره حمد در جلد اول المیزان آمده است.
هـ )از صفحه 323 تا 374 کتاب اصلى, فصلى با عنوان (التوثیق الدلالى) آمده و در آن سه مبحث مطرح شده است: 1. تفسیر القرآن بالقرآن; 2. الاحتجاج بالقرائات; 3. الشاهد الشعرى. در این کتاب جعلى (ص 279 ـ 291) هیچ یک از این مباحث نیامده و به جاى آن, مبحثى با عنوان (الفروق الدلالیه) آورده شده است.
و) در کتاب اصلى (ص 375 ـ 381) خاتمه و نتایج بحث آمده است و در کتاب جعلى (ص 292 ـ 304) همین عنوان آمده و این قسمت نیز سرقتى از همان کتاب اصلى است به همراه برخى تغییرات و اضافات. عجیب آنکه همان مباحثى که در پایان کتاب اصلى در فصل پنجم آورده شده (یعنى تفسیر قرآن به قرآن و بحث قرائات و شاهد شعرى) و در این کتاب جعلى نیامده, در این خاتمه و بیان نتایج به آنها نیز اشاره شده است (ص 302 ـ 304).
ز) کتابنامه این کتاب جعلى نیز کاملاً از کتاب اصلى سرقت شده است; البته با حذف تعدادى از منابع. حتى منابعى که در بخش هاى اختصاصى این کتاب جعلى به آنها ارجاع شده, نظیر الشمس الطالعه, الشواهد الربوبیه, الحکمه المتعالیه, رساله التشیع, الشیعه, سنن التزمذى, المنطق, منطق الشرقیین و… صص 20, 22, 23, 25, 26, 34 و 39 در کتابنامه آورده نشده اند.
ح) گفتیم که بدنه اصلى این کتاب جعلى (ص 67 ـ 278) عیناً از کتاب اصلى (با تحریف نام سیدمرتضى و کتاب هایش به نام علامه طباطبائى و کتاب المیزان) سرقت شده است و قبل از این بخش, دو فصل با عنوان (الفصل التمهیدى حیاة العلامه محمدحسین الطباطبائى) و (الفصل الاول الدلالة وعلم الدلاله) (ص 13 ـ 65) اضافه شده و در پایان کتاب نیز (المبحث السادس الفروق الدلالیه) (ص 279 ـ 291) افزوده شده است; یعنى بخش دقیقاً سرقت شده در میان این بخش هاى الحاقى گنجانده شده است تا در نظر اول چندان به چشم نیاید; همچنین تغییرات دیگرى نیز داده شده است; مثلاً در کتاب اصلى شماره پاورقى ها مسلسل وار آمده, ولى در این کتاب جعلى, شماره ها در هر صفحه از شماره 1 شروع مى شود. کتابنامه نیز در کتاب اصلى داراى شماره است, ولى در کتاب جعلى بدون شماره آمده, اعداد کتاب اصلى نیز به صورت اعداد عربى و فارسى است, ولى در کتاب جعلى به صورت اعداد انگلیسى نوشته شده است; علاوه بر اینها در این سرقت خطاها و اغلاط فراوان و چند مورد افتادگى نیز روى داده است.
ط) نویسنده کتاب اصلى به زحمات و تلاش هاى پیگیر خود در تدوین کتابش اشاره کرده است (فان هذا العمل المتواضع هو حصیله جهد جهید, اللّه وحده یعلم غایته ومداه, ص 8) و خنده دار است که جاعل نیز همین تعبیر را در مورد کتاب جعلى اش به کار برده است (ص 11); همچنین در صفحه 5, این کتاب جعلى را اهدا کرده است; خواندن این قسمت و اطلاع از سرقت ها و تحریفاتى که در این کتاب روى داده, انسان را به یاد داستانى مى اندازد که شهید مطهرى در داستان راستان (جلد 1 با عنوان (شهرت عوام)3) نقل کرده است و در آن زاهدى نادان به خیال خود با سرقت نان و انار و صدقه دادن آنها (با کسر و انکسار سیئات از حسنات) براى خود ثواب دست و پا مى کند و با پاسخ امام صادق(ع) روبرو مى شود که (انّما یتقبّل اللّه من المتّقین).
یى) سرقت چه ادبى و چه غیر ادبى, امرى زشت و ناپسند است; به خصوص در روزگار ما که عرف دانش پژوهى بر ارجاع هر گفته اى به صاحب و منبع آن است; ولى درخصوص این کتاب جعلى, سرقت بسیار زشت تر است; زیرا:
1. این بحث بحثى قرآنى است و رعایت ادب در ساحت قرآن اقتضا دارد کتابى که به نام بحثى قرآنى منتشر مى شود, از امور زشت به دور باشد.
2. در این بحث نام دو تن از عالمان بزرگ شیعه, یعنى سیدمرتضى و علامه طباطبائى در میان است و رعایت حرمت آنان ایجاب مى کند کتابى که به نام آنها (در این مورد علامه طباطبائى) منتشر مى شود, مسروقه نباشد.
3. کتاب اصلى در بغداد به چاپ رسیده است; چنان که مى دانیم ملت عراق در دهه ها و سال هاى اخیر از ابعاد مختلف دچار ظلم و ستم و حق کشى بوده اند و بسیار زشت است که به جاى کمک به آنها, دستاوردهاى دانشمندان شان این چنین مورد دست اندازى و دستبرد قرار گیرد.
ذکر جزئیاتِ افتضاحات این سرقت در حوصله این نوشتار نیست و همین قدر که گفته شد, مى تواند عمق تحریف و گمراهى اى را که این کتاب جعلى دربردارد, نشان دهد. این کتاب جعلى مصداق سخن ابن حزم است که درباره این گونه سرقت ها مى گوید: (واما من أخذ تألیف غیره فأعاده على وجهه… أو بدّل ألفاظه… أو نقض صوابا بخطأ… فانما هذه أفعال أهل الجهل والغفله أو أهل القحه والسخف).4
بنابراین شایسته است این کتاب جعلى تحریم شود و در زمره (کتب ضالّه) قرار گیرد و نسخه هاى آن جمع آورى و معدوم شود یا دست کم با برچسبى, جعلى بودن آن به خواننده گوشزد شود; همچنین شایسته است این نوشتار به عربى ترجمه شود یا نوشتارى مستقل به عربى نوشته شود و براى خوانندگان عرب زبان از تزویر و تحریف این کتاب پرده بردارد.

پی نوشت ها :

1. عضو هیئت علمى دانشگاه ادیان و مذاهب.
2. به ترتیب در صفحات 100 پاورقى, 3, 128 پاورقى 1, 146 پاورقى 2 و 3, 168 پاورقى 5, 236 پاورقى 6 و 7, 237 پاورقى 1, 248 پاورقى 2, 230 پاورقى 5 و 268 پاورقى 3.
3. مجموعه آثار; ج 18, ص 319 ـ 321.
4. التقریب لحدّ المنطق در رسائل ابن حزم; ج 4, ص 104.

منبع فصلنامه آیین پژوهش شماره 119.