نویسنده: موریس واعیس
ترجمه: سید حامد رضیئی


 
رویارویی در سرزمین های جدید و خطرهای تازه
به نظر می رسید که جاه طلبی های شوروی پس از 1962، به خاورمیانه و کشورهای آسیایی محدود شده بود؛ ولی در واقع منافع اتحاد جماهیر شوروی دچار تحول و دگرگونی شده و بعد از سال 1970 در مناطق کارائیب، اقیانوس آرام و آفریقا حضور کامل داشت. نفوذ شوروی در این مناطق بسیار چشمگیر بود.

خلیج فارس و اقیانوس هند

سرزمین جنوب غربی آسیا برای کشورهای اروپای غربی و امریکا جنبه حیاتی داشته و منطقه آسیب پذیری بود که در آنجا تعارضات دینی، رقابت های قومی و ناهماهنگی های اجتماعی فضای پر از تنش و درگیری دائمی به وجود آورده بود که کودتاهای متعدد در پاکستان و قتل های سیاسی در هند نمونه هایی از آن بودند.
قدرت های بزرگ جهان بعد از شوک ها و بحران های نفتی اهمیت استراتژیکی فزاینده ای برای خلیج فارس که منطقه مهم تولید نفت در جهان است، قائل شدند. خلیج فارس از طریق دریای عمان به اقیانوس هند ارتباط دارد و کشتی های بزرگ نفتی مجبورند برای رسیدن به اروپا کوتاه ترین راه را انتخاب کنند که از طریق خلیج فارس، دریای عمان وارد دریای عرب و به شاخ آفریقا می رسند که مشرف به دریای سرخ است و از طریق دریای سرخ و کانال سوئز وارد دریای مدیترانه می شوند. بعد از زوال و نابودی دو کشور متحد جهان سوم هجوم شوروی به این مناطق زیادتر گردیده و باعث ناراحتی اردوگاه غرب شد. امپراتوری اتیوپی در دوازدهم سپتامبر 1974 سقوط کرد و در سال 1977 نظامیان چپ گرای وابسته به شوروی قدرت را به دست گرفتند. اتیوپی در سال 1971 با کشور هند، در سال 1978 با افغانستان و در سال 1984 با جمهوری خلق یمن پیمان های مودت امضا کرد. ناوگان شوروی توانست بعد از ایجاد کشورهای دوست در منطقه اتکای زیادی در اقیانوس هند در اختیار داشته باشد. ایالات متحده امریکا برای ایجاد توازن بین نیروهای شرق و غرب در جنوب قاره آسیا در سال 1981 مجبور به کمک های اقتصادی و نظامی مجدد به پاکستان گردید که در سال 1979 قطع شده بود. امریکا برای ایجاد حضور نظامی در اقیانوس هند جزیره دیگو - گارسیا (در مجمع الجزایر چاگوس) را برای ایجاد پایگاه نظامی از انگلستان اجاره کرد.

بازتات جنگ ایران و عراق

انقلاب اسلامی که از سال ها قبل در جامعه ایران پدیدار شده بود در سال 1978-1979 رژیم شاهی را سرنگون و «جمهوری اسلامی ایران» قدرت را به دست گرفت و دورنمای سیاسی خلیج فارس دگرگون شد. امام خمینی (ره) در مراجعت خود از فرانسه در رأس انقلاب اسلامی ایران قرار داشت و مخالف سیاست اجرایی شاه مجری دستور آمریکا و ژاندارم خلیج فارس بود. انقلاب اسلامی بعد از به قدرت رسیدن، صادرات و فروش نفت خود را به نصف تقلیل داد و از گسترش فرهنگ غرب ایران جلوگیری کرد. انقلاب اسلامی ضربه مهلکی برای امریکا به خصوص کشورهای اروپای غربی بود که یکی از حوزه های بزرگ نفوذ خود در همسایگی اتحاد جماهیر شوروی را از دست داده بودند. انقلاب اسلامی ایران که بر شریعت اسلام و تشیع پایه ریزی شده بود از تبلیغات در خاورمیانه، اندونزی و حتی افریقا خودداری نکرد و در خلیج فارس نوعی ناپایداری به وجود آمد که حکومت لائیک عراق را نگران کرد.
در بیست و دوم دسامبر 1980 عراق تصمیم گرفت به بهانه مشکلات مرزی یکهزار و پانصد کیلومتری و تقسیم آب های شط العرب و اروندرود به ایران حمله کند. عراق می خواست از مشکلات موجود در رژیم نوپای اسلامی ایران سوء استفاده کرده و توافق های ششم مارس 1975 الجزایر که در زمان شاه در مورد کشتی رانی و‌ آب های شط العرب بین دو کشور به امضا رسیده بود را بهانه قرار داد.
فرماندهان عراقی فکر می کردند که با جنگ بسیار ساده ای روبرو هستند و می توانند از فرصت انقلاب نوپای ایران و ضعف ارتش آن بیشترین بهره برداری را به عمل آورند. عراقی ها از سپتامبر 1980 تا مارس 1982 حملات خود به ایران را ادامه دادند ولی از مارس 1982 تا آوریل 1984 با ضد حمله های ایران مواجه شدند. جنگ برق آسای عراق به جنگ طولانی تبدیل شد. عراق با چهارده میلیون جمعیت دچار ضعف بسیار و کمبود نیروی انسانی بود، در صورتی که ایران با جمعیت چهل میلیون نفری از قدرت و نیروی انسانی بیشتری برخوردار بود. از 1984 تا 1988 یعنی در طول چهار سال آخر جنگ عراق و ایران شهرهای یکدیگر را بمباران کرده و به نفتکش های یکدیگر حمله کردند که به صورت مناقشه بین المللی درآمده بود و تأثیر زیادی بر خاورمیانه و جهان عرب داشت. این جنگ نفاق و دو دستگی بین اعراب را به وجود آورده بود. کشورهای سوریه و لیبی از ایران حمایت می کردند در صورتی که بقیه کشورهای میانه روی عربی همچون عربستان سعودی طرفدار عراق بودند. جنگ نتایج مثبتی بر صحنه های بین المللی نداشت و موقعیت قدرت های شرق و غرب را دگرگون کرد. جنگ که برای هر دو طرف طاقت فرسا شده بود خطر کنترل تنگه هرمز گذرگاه عبور نفت خلیج فارس به جهان را تهدید می کرد. در همین زمان خلیج فارس به منطقه ناامنی تبدیل و جولانگاه مداخلات رقابتی بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریکا گردید. اتحاد جماهیر شوروی تلاش کرد به ایران نزدیک شود ولی موفق نشد. پس از آن به سوی عراق رفت و با این کشور روابط بسیار نزدیک برقرار کرد. روابط کشورهای غربی با ایران به خاطر حمایت از گروگانگیری در سفارت امریکا و حمایت از تروریست ها رو به وخامت گذاشت. ایالات متحده امریکا رسماً از عراق حمایت کرد ولی ایران تسلیحات امریکایی را از بازار سیاه تهیه و خریداری کرد. ایالات متحده امریکا برای کنترل دائمی خلیج فارس و اشراف بر منابع بزرگ نفت جهان عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر، بحرین و کویت را وادار کرد تا با هم متحد شده و سازمانی به نام «شورای همکاری خلیج فارس» (1) در بیست و ششم مه 1981 پایه ریزی کنند.

مداخله نظامی شوروی در افغانستان و عکس العمل جهانی

حمله نظامی شوروی در دسامبر 1979 به افغانستان، نتایج بسیار ناگواری بر صلح جهانی داشت. افغانستان یکی از سرزمین های کهن خاورمیانه، در حکم کشور حائل بین روسیه و هند مورد توجه قرار گرفته بود. در سال 178 کودتای نظامی به رهبری نورمحمد ترکی وابسته به جناح تندروی حزب کمونیست افغانستان، خاندان سلطنتی افغانستان را از کار برکنار و دولت طرفدار شوروی را بر مسند قدرت نشاند. شوروی فکر می کرد که نور محمد ترکی قادر به جلوگیری از گسترش و انهدام چریک های ضد انقلاب نیست و به همین دلیل در سپتامبر 1979 توسط طرفداران حفیظ الله امین دبیر کل حزب کمونیست افغانستان به قتل رسید. بعد از قتل ترکی بلوا و آشوب سرتاسر افغانستان را فرا گرفت و آتش جنگ های داخلی شعله ور شد. مسکو تصمیم گرفت در بیست و هفتم دسامبر 1979 به ده ها هزار سرباز وارد افغانستان شده و تسلیحات قابل توجهی در اختیار دولت جدید به رهبری ببرک کارمل بگذارد. هدف اصلی مسکو نجات دولت نوپای کمونیست افغانستان از تنش های موجود و وسیله ای برای همزیستی مسالمت آمیز بود. چرا حمله نظامی عله کشور همسایه برای ایجاد حمله کمونیستی؟ آیا این حمله در راه نجات حزب کمونیست افغانستان بود و یا ایجاد پایگاه استراتژیکی در نزدیکی خلیج فارس؟
اتحاد جماهیر شوروی مدعی بود که دخالت نظامی این کشور به افغانستان به دنبال عملیات ایدئولوژیکی و هدف اصلی آن «همبستگی پرولتاریایی» (2) بوده است، در صورتی که حمله نظامی به افغانستان همخوان با دکترین برژنف و گسترش کمونیسم بود و بدین وسیله می توانست موقعیت بهتری در نزدیکی خلیج فارس داشته باشد و به پاکستان که متحد امریکا بود نزدیک تر شود؛ ایران در این زمان درگیر مشکلات داخلی بعد از انقلاب بود.
شوروی به هیچ وجه فکر نمی کرد که ممکن است عکس العمل های شدیدی به خاطر مداخله نظامی در افغانستان به وجود آید. مجمع عمومی سازمان ملل متحد مداخله نظامی شوروی در افغانستان را با یکصد و چهار رأی مثبت، هجده رأی منفی و هجده رأی ممتنع محکوم کرد. وزرای امور خارجه کشورهای اسلامی در ژانویه 1980 در اجلاس اسلام آباد، یک صدا «تجاوز به سرزمین و ملت افغانستان را محکوم کردند». کشورهای غربی نیز هجوم شوروی به افغانستان را محکوم کرده و آن را مخالف دوران تنش زدایی دانستند ولی اتحاد جماهیر شوروی تحت پوشش تفکرات کمونیستی در حال گسترش در منطقه نفوذ خود بود.
جیمی کارتر رئیس جمهور وقت امریکا با تحریم موقت فروش غلات و تجهیزات تکنولوژی بسیار دقیق به اتحاد جماهیر شوروی مخالفت خود را نشان داده و بازی های المپیک 1980 مسکو را تحریم کرد. مسکو تهدیدهای مذکور را جدی نگرفته و از تصمیمات خود عقب نشینی نکرد. دخالت نظامی شوروی در افغانستان جامعه امریکا را تحت تأثیر حملات این کشور به ویتنام و پیامدهای آن قرار گرفته بود، دگرگون کرد و جنبش عقیدتی که در جامعه به وجود آمده بود باعث گردید تا در انتخابات 1980 رونالد ریگان که به یکی از چهره های مخالف کمونیسم و تنش زدایی در جامعه مشهور بود، به ریاست جمهوری انتخاب شود. سرسختی و مقاومت مجاهدان افغانی در میدان نبرد از هر نوع تصمیم گیری و پیشروی ارتش سرخ جلوگیری کرد و همچون ویتنامی ها، مجاهدان در برابر شوروی ها مقاومت نمودند.

پی نوشت ها :

1. conseil de cooperation du Gulf persique
2. solidarite proletarienne

منبع: واعیس، موریس؛ تاریخ روابط بین الملل از 1945 تا 2008، تهران: امیر کبیر، 1390.