نویسنده: سعید نوروزی
منبع اختصاصی:راسخون


 

چکیده:

خود پنهان مجموعه‌ای نوشتاری در مورد نفس انسان است و اینکه انسان با شناخت خود به نتایجی در زندگی می‌رسد. انسان با شناخت خود به معارف عمیقی در ابعاد مختلف و در فهم عمیق آموزه‌های دینی نائل می‌شود. معرفت نفس در متن جایگاه خاصی دارد که انسان با شناخت خویش می‌تواند قرائت بهتری از دین داشته باشد.
کلید واژه‌ها:
معرفت نفس، آموزه‌های دینی، سلوک، معارف روح ،انسان.

مقدمه

یکی از موضوعات مورد اهمیت در دین اسلام «معرفت نفس» است. در آموزه‌های دینی معرفت نفس از جایگاه خاصی دارد با معرفت نفس می‌توان تصوراتی عمیق ازم عارف دینی داشت. انسان با تنبه و این که خودش کیست و در دار وجود در چه جایگاهی قرار دارد می‌تواند راه و رسم زندگی خویش را پیدا کند و به زندگی دنیا قانع نشود. مسلماً انسانی که خودش را شناخته باشد خودش را ارزان نمی‌فروشد و برای خود ارزش قائل می‌شود و در طرف مقابل اگر انسان خود را شناسد و ارزش حقیقی خود را تشخیص ندهد به هر چیزی آلوده می‌شود چرا که عدم شناخت صحیح انسان از خود عامل بسیاری از انحرافات و لغزش‌ها می‌تواند باشد و این نکته در آموزه‌های دین بر آن تأکید شده است. پس انسان خود می‌تواند قدمی بلند در نیل و رسیدن به کمال بردارد.

فصل اول : اهمیت معرفت نفس در دین

یکی از مقولاتی که در آموزه‌های دینی مورد تأکید قرار گرفته است مسئله «بصیرت» است. بصیرت در دین و شناخت صحیح دین یکی از فاکتورهای مهم در هر مسئله و از جمله در دین است و این مطلبی است که هم مورد تأکید عقل و هم مورد تأکید شرع می‌باشد. از نظر عقل این یک واجب عقلی است که انسان هرگاه وارد هر موضوعی شود اول قدمی که عقل او را ملزم رعایت آن کار می‌کند مسئله شناخت و آگاهی از آن موضوع است و عقل حکم می‌کند که قبل از ورود در هر موضوعی با در آن موضوع بصیر شد.
در آیات و روایات هم بر این مطلب خیلی تأکید شده از جمله روایتی از حضرت صادق علیه السلام :
«اَلْعَامِلُ عَلَی غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَی غَیْرِ طَرِیقٍ لا تَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْدا» (1) «کسی که بدون بصیرت عمل کند مانند کسی است که بیراهه می‌رود و شتابش در سرعت نتیجه جز این که بیشتر او را دور می‌کند ندارد.»
با دقت در این روایت می‌توان جایگاه بصیرت را در نظام معرفتی اسلام را متوجه شد که امام اصلاً کسی را که بصیرت ندارد چقدر از طی مسیر مستقیم دور می‌داند. تنها همین روایت برای اهمیت «بصیرت» می‌تواند ما را بس باشد. با این مقدمه عرض می‌شود که اگر یک متفقه فی الدین وارد آموزه‌های دین شود به این حقیقت پی می‌برد که «معرفت نفس» چه جایگاه خاصی در دین چه در بعد معرفتی و چه در بعد عمل دارد و آیات و روایات چه تکیه‌ای بر معرفت نفس دارند و اگر کسی بخواهد عمیقاً دین را بشناسد و در بعد عمل هم به موفقیت قابل توجه برسد شارع مقدس یک راه خیلی مهم به نام راه «معرفت نفس» به ما معرفی می‌کند و یکی از مصادیق مهم این که انسان اهل بصیرت باشد می‌تواند این باشد که شخص وارد بر راه معرفت نفس شود. غور در آیات و روایات این مطلب را برای ما بیان می‌کند (چه در بعد معرفت و چه در بعد عمل) :
«وَ فی أَنْفُسِکُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ» (ذاریات/ 21) در این آیه شریف که از سیاق آیات قبل و بعد آن به دست می‌آید خداوند آیات خود را ذکر می‌کند که از جمله آن آیات «نفس» انسان ذکر شده است.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ» (مائده /105)
در این آیه شریفه خداوند مؤمنین را به خود رجوع می‌دهد و از آن‌ها می‌خواهد که به خود توجه کنید که اگر انسان خود را نشناسد ممکن است کسی که در گمراهی است او را گمراه کند دقت بیشتر در آیه شریفه را به اهل آن وا می‌گذارم.
«وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون» (حشر/ 19)
در این آیه شریفه یکی از پیامدهای منفی غفلت و فراموشی حق را فراموشی خود معرفی کرده و در پایان چنین اشخاصی را فاسق معرفی می‌کند.
حضرت علی علیه السلام: «من عرف نفسه، فقد انتهی الی غایه کل معرفه و علم» (2)
در این روایات حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: کسی که از طریق معرفت نفس دنبال معرفت برود به منتهای هر علم و معرفتی می‌رسد.
حضرت علی علیه السلام: «لَا تَجْهَلْ نَفْسَکَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ» (3)
در این روایت اهمیت معرفت نفس تا حدود زیادی آمده است و زیان و ضرر کسی که از نفس خویش غافل است معین شده است.
حضرت علی علیه السلام: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» (4)
حضرت علی علیه السلام: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ تَجَرَّدَ» (5)
حضرت علی علیه السلام: «کیف یعرف غیره من یجهل نفسه» (6)
حضرت علی علیه السلام: «مَنْ لَمْ یَعْرِفْ نَفْسَهُ بَعُدَ عَنْ سَبِیلِ النَّجَاةِ وَ خَبَطَ فِی الضَّلَالِ وَ الْجَهَالاتِ» (7)
با دقت در آیات و روایات به نتایجی ارزشمند می‌رسیم که واقعاً راه معرفت النفس چقدر مود تأکید شرع مقدس هست. اگر کسی اهل تعمق در دین و معارف دینی است با معرفت نفس می‌تواند به این مهم برسد.

فصل دوم: موجودی از دیار غیب

هرگاه در مقابل آینه‌ای قرار می‌گیریم و تصویری از خود در آینه می‌بینیم و از حالات آن تصویر خوشحال و یا ناراحت می‌شویم، خوشحال به خاطر جمال و زیبای خود و ناراحت از موی سفید و چروک صورت خود. اگر کسی به ما بگوید که تو در خواب غفلت هستی و ناراحتی و خوشحالی تو پایه و اساس محکم ندارد ممکن است برای ما این سوال پیش آید که منظور آن شخص از این حرف چه بود اگر منصفانه با این حرف آن شخص برخورد کنیم و بهانه های بی اساس نیاوریم و از خود شخص توضیح بخواهیم ممکن است به حقایقی ارزشمند برسیم.
جمله آن شخص این بود «تو در خواب غفلت هستی و ناراحتی و خوشحالی تو پایه و اساسی ندارد» این جمله چند احتمال دارد:1- بگوییم منظورش این است که تو از چیزی ناراحت و خوشحال هستی که زودگذر است. 2- ممکن است بگوییم منظورش این بود که چرا پشت این صورت زیبا یا موسی غیر متوجه چیز دیگر نشدی به عبارت دیگر خوشحالی تو از صورت زیبا یا ناراحتی تو از موی سفید فقط مربوط به ظاهر توست و در حقیقت تو نقش ندارد و حقیقت تو همان چیزی که در آینه دیدی نبود پس در واقع از خودت خوشحال یا ناراحت نشدی. به عبارت دیگر حقیقت تو روح و یا نفس تو بود و بدن فقط وسیله‌ای در اختیار روح تو بود پس آنچه در آینه دیدی و خوشحال و ناراحت شدی تو نبودی بلکه ابزاری در اختیار تو بود چه می‌گویم؟ آیا این حرف منطقی و عقلانی بود؟ آنچه در آینه بود من نبودم پس من چه کسی هستم؟ آنچه در آینه دیدم و از دیدن آن ناراحت یا خوشحال شدم من نبودم بلکه ابزاری بود در اختیار خودم؟
این حرف ممکن است طبق نظر عامیانه مردم حرف بی منطقی باشد و علی‌الخصوص جو امروز جامعه با فرهنگ و مدرنیته و فرهنگی که اصالت را به ظاهر و حس داده و با غیب و باطن غریب شده و فقط شی زیر لابراتوار را قبول می‌کند این حرف را به باد مسخره بگیرد. بله آن چه در آینه دینی خود نبود و اگر با دید واقعیت بین به صفحه وارد شوی تصدیق می‌کنی که آن چه در آن‌ها دیدی بدن تو بود نه «تو» نه خودت «من» یا «نفس» یا «روح» یا هر چه اسمش را بگذاری گوهری عالی و موجودی از دیار غیب دیاری که غائب از ظاهر است. موجودی که حتی خود انسان را از او غافل است موجودی غیبی که مثل بقیه موجودات غیبی دیگر فراموش شده است. این موجود که خودمان هستیم ولی واقعاً چقدر از او غافل هستیم.
روزها فکر من این هست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کج آمده‌ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته‌ام از بدنم

فصل سوم : مخاطب اصلی آیات و روایات

روح انسان که حقیقت انسان را تشکیل می‌دهد مراد و مخاطب اصلی آیات و روایات است که در قرآن با خطاب‌های مختلف مورد خطاب قرار گرفته است مثل «یا أَیُّهَا الْإِنْسان» یا «یا أَیُّهَا النَّاس» و یا «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» و صحیحش روح انسان که در قرآن توصیف شده به متقین، مؤمنین، ابرار و یا اوصافی مثل کافرین، منافقین و فجار.
روح است که در احادیث ما تجلیل شده است مثل «عبدی أطعنی حتی أجعلک مثلی» روح است که چون از جنس «غیب» است می‌تواند با باطن قرآن و روایات ارتباط برقرار کند و به اصطلاح عرفاء سیر ننماید.
روح است که می‌تواند با آن قطب عالم امکان مرتبط شود و بدون اینکه جسم امام زمان را ببیند از وجود او کسب فیض نماید.
و بالاخره روح است که می‌تواند در نهایت سیر خود به بالاترین مقامات مقصد صدق عند ملیک مقتدر سیر خود را ادامه دهد.

فصل چهارم: آفات غفلت از خود واقعی

همان طور که بیان شد حقیقت انسان همان روح انسان است با توجه به این نکته که انسان اگر از روح خود غفلت کند در واقع از خود غافل شد و به اموری دیگری که ربطی به حقیقت او ندارد بپردازد و ضرری بزرگ بر او وارد شد که وقتی با حقیقت آن ضرر مواجه شود متوجه می‌شود که این ضرر در مقایسه با ضررهای دیگر قابل قیاس نیست آیات و روایات هم به این نکته اشاره دارند که ضرر واقعی این است که انسان از خود غافل شود:
«وَ الْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» (سوره عصر)
با توجه به این که روح انسان فقط از طریق عبودیت کامل می‌شود در این آیه و سوره اشاره دارد که اگر انسان از روح خودش غافل شود و آن را با ایمان و عمل صالح تغذیه نکند ضرر و خسارت کرده است.
اگر انسان متوجه باشد که اگر واقعاً به روح خود نرسد و آن را با ایمان و عمل صالح تغذیه نکند چون که متوجه نیست دچار خسارت می‌شود اگر چه به خاطر غیب بودن روح او به این خسارت پی نبرد ولی آثار و نشانه‌های آن را در زندگی می‌تواند ببیند مثل تزلزل قلب و اضطراب خاطر، آیه شریفه «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» بیان می‌کند که فقط و فقط با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد در نتیجه اگر انسان دچار اضطراب خاطر و تزلزل قلب بود معلوم می‌شود که انسان روح خود را با ایمان تغذیه نکرده است. انسان اگر از خود واقعی خود غافل شود ممکن است ضرر واقعی که ضرر روح باشد را متوجه نشود ولی ضررهای دنیوی را ضرر واقعی به حساب آورد.

نتیجه گیری

پس انسان می‌تواند از طریق معرفت نفس عمیق‌تر دین را بشناسد و در دینداری و سلوک الی الله موفق‌تر باشد و انسان با شناخت و معرفت صحیح آن می‌تواند سلوک بهتری داشته باشد چون که مسلم است در هر مسئله ای شناخت صحیح آن موضوع شرط اولی و لازم وارد ورود بر آن مسئله است.
و با بصیرت و شناخت صحیح موضوعات شرعی بهتر دیندار نماید. البته شناخت نفس منوط به این است که انسان عمیقاً وارد بر مسئله شود و از نگاه سطحی به دور باشد چرا که نفس انسان یکی از شگفت انگیزترین مخلوقات الهی است.

پی‌نوشت‌ها:

1- اصول کافی، ج 1، ص 126.
2- تصنیف غرر الحکم و دررالحکم، ص 232.
3- همان، ص 233.
4- بحار، ج 2، ص 32.
5- غرر الحکم، ص 232.
6- همان، ص 233.
7- همان، ص 233.

منابع
1. قرآن کریم
2. کلینی رحمه الله علیه، محمد بن یعقوب، اصول کافی، مرحوم سید جواد مصطفوی، انتشارات ولی عصر، تهران، چاپ 1377،.
3. علامه مجلسی رحمه الله علیه، محمد باقر، بحارالانوار، جلد سوم، بیروت، داراحیاء، التراث العربی، 1403 ه.ق
4. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و درر الحکم، محمد علی انصاری، مصحح مهدی انصاری قمی، چاپ اول زمستان 1380، چاپخانه مهر، محل نشر قم، ناشر: امام عصر، زمستان 1380