نویسنده: موریس واعیس
ترجمه: سید حامد رضیئی


 
در بین کشورهای جهان سوم مثل گذشته یکپارچگی وجود نداشت و مرز بین این کشورها و کشورهای صنعتی به خاطر بحران های متمادی و طرد آن ها در حال تغییر و تحول بود. انباشت تسلیحات بیش از انداره، قرض و چالش ازدیاد جمعیت تهدیدهایی بود که جهان فرا اروپایی را در برگرفته بود. موضوعات مذکور باعث تشدید و حتی پایداری مناقشات شمال و جنوب گردیده و در آسیا، کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی تا افریقا به خوبی قابل مشاهده بود؛ مضاف به اینکه افراط گرایان مسلمان علی رغم موقعیت اقتصادی در حال دگرگونی، به مشکلات موجود دامن می زدند.

خلع سلاح

درباره خلع سلاح تناقض زیادی بین کشورهای شمال و جنوب دیده می شد. در حالی که کشورهای شمال خلع سلاح را جزو برنامه های استراتژیک خود قرار داده بودند، کشورهای جنوب درگیر مسابقه واقعی تسلیحاتی و دولت های جانشین اتحاد جماهیر شوروی سابق مشغول فروش تولیدات نظامی خود بودند. تعداد دولت هایی که مایل به تجهیز تسلیحات اتمی بودند در حال افزایش بود: علاوه بر اسرائیل، هند در سال 1974، افریقای جنوبی در سال 1979، پاکستان در سال 1988 مجهز به تجهیزات اتمی شدند و کشورهای کره شمالی، عراق و ... در حال دسترسی به آن بودند. بعضی از کشورها به خاطر زیردست بودن به تسلیحات شیمیایی متوسل شدند. تسلیحات و فناوری های جدید می تواند آرامش منطقه و امنیت بین المللی را دچار تزلزل و دگرگونی کند. این موضوع در جنگ منطقه ای خلیج فارس که مجهز به تعداد زیادی از موشک های بالیستیک بود، علی رغم قرارداد «رژیم کنترل فناوری بالیستیکی» (1) سال 1987 به خوبی قابل رؤیت بود. جورج بوش پدر از این موقعیت بهره برداری و طرحی را پیشنهاد کرد که طبق آن باید گرایش به سوی حذف تسلیحات کشتار جمعی در خاورمیانه مورد توجه قرار گیرد. این پیشنهاد مورد توجه پنج کشور عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گرفت که برای اولین بار درباره تجارت تسلیحات اتمی در روزهای هشتم و نهم ژوئیه 1991 تلاش کردند تا قانون جدید راهبردی برای این موضوع به تصویب برسانند. درباره تولید، کاربرد و ذخیره سازی تسلیحات شیمیایی در پانزدهم ژوئیه 1993 توسط یکصد و سی کشور جهان پیمانی در پاریس به امضا رسید. کشورهای دارنده تسلیحات شیمیایی باید در یک فاصله ده ساله تسلیحات ذخیره خود را نابود و امکان و ابزار بازرسی در محل را فراهم کنند.
بدهی های کشورهای جهان سوم در حالی که کمک کشورهای غنی به توسعه کشورهای جهان سوم در سال 1970 به کمترین میزان خود رسیده بود، در سال 1995 میزان بدهکاری بعضی از کشورهای جهان سوم بالغ بر دو میلیارد دلار بود. بعد از سال 1980 پنجاه کشور جهان دچار بدهی های زیادی بودند که پرداخت آن به درازا کشیده بود. کشورهای امریکای لاتین، افریقا- به جز لیبی و الجزایر-، فیلیپین، ویتنام و اروپای شرقی جزو همین کشورها بودند. موقعیت اسف انگیز مذکور، بعضی از دولت ها همچون مکزیک و ونزوئلا را وادار کرد تا اقدامات استثنایی انجام داده و برای پرداخت بدهکاری خود به درجه بندی زمانی مجدد اقدام کنند. ساحل عاج در سال 1987 به کشورهای بستانکار رسماً اعلام کرد که به خاطر سقوط قیمت قهوه و کاکائو در جهان، قادر به پرداخت بدهی های خود نیست. به دنبال مشکلات پولی، تظاهرات و اعتصاب های جهان سوم را در برگرفت و صندوق بین المللی پول برای این کشورها در حکم بُز اَخفَش کشورهای غنی بود. کاهش بدهی های کشورهای جهان سوم در سال 1987 در رأس برنامه های «کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد» (2) و در سال 1995 در اجلاس جهانی کپنهاک در رأس برنامه توسعه اجتماعی قرار گرفت. با وجود پیشرفت هایی که در بعضی از کشورهای امریکای لاتین، کاهش بدهی ها در لهستان و مصر در ژانویه 1991 و حذف بدهکاری سی و پنج کشور جهان سوم در مه و ژوئیه 1989 توسط کشورهای غنی به وجود آمده بود، ولی کشورهای منطقه فرانک وارد آورد. بحرانی که به خاطر واحد پول مکزیک - پزو- پدیدار شده بود ایالات متحده امریکا و صندوق بین المللی پول را نگران کرد که در ژانویه 1995 مجبور به مداخله شدند. کشورهای نوظهور در حال توسعه عضو گروه پانزده خواستار بازگشایی بازارهای کشورهای صنعتی شدند. در همین زمان کشورهای عضو گروه هفت تصمیم گرفتند بدهی کشورهای فقیر را کاهش دهند. کشورهای غنی تر در سال 2000 به مناسبت ورود به هزاره سوم از طلب بدهی های کشورهای بسیار فقیر خودداری کردند.

جمعیت

چالش جمعیتی زاییده ناهماهنگی های بعدی است: از یک طرف ازدیاد جمعیت و کمبود مواد اولیه غذایی در کشورهای فقیر بیشتر به چشم می خورد و از طرف دیگر کشورهای مقروض با انفجار جمعیت از آسیب پذیری زیادی برخوردار هستند. جمعیت جهان که در سال 1960 سه میلیارد نفر بود در سال 1999 به شش میلیارد رسید؛ به همین دلیل در کنفرانس قاهره در سال 1994 بر لزوم کاهش و جلوگیری از ازدیاد جمعیت تأکید شده است. در حالی که جمعیت کشورهای توسعه یافته تنها یک چهارم کل جمعیت جهان است ولی سه چهارم ثروت و تولیدات جهان را در اختیار خود دارد. فاصله بین کشورهای غنی در طی سه سال گذشته دوبرابر شده و نابرابری های کشورهای شمال و جنوب با کمک های اندک و ناکافی کشورهای غنی نمی تواند فاصله موجود را از بین ببرد. «انفجار جمعیت» و مهاجرت ساکنان کشورهای فقیر واقعیت های مهمی در روابط بین المللی است. کمک به کشورهای فقیر ضرورت خاص خود را دارد ولی حل این مشکل به حدی حساس و ظریف است که کشورهای جهان سوم در حال افزایش و توسعه نابرابر هستند. بعضی از کشورهای جهان سوم از الحاق به اقتصاد جهانی بیشترین بهره برداری را به عمل می آورند و بعضی دیگر آسیب زیادی را متحمل می شوند: سقوط بهای نفت به میزان چهل درصد در سال 1988 آسیب زیادی به اقتصاد کشورهای تولید کننده نفت وارد کرد که اقتصاد آن ها بر هیدروکربورها پایه ریزی شده است. کشورهای پرجمعیت الجزایر، اندونزی و نیجریه جزو کشورهای گروه دوم هستند.
عوامل متعددی ثبات و پایداری اقتصاد قاره آسیا را در طی دهه 1990 میلادی تهدید کرد. آشوب های متعددی در قاره آفریقا پدیدار شده بود، خاورمیانه به خاطر انفجار جمعیت و تقلیل درآمدهای نفتی و یا هزینه کردن آن ها برای خرید تسلیحات دفاعی دچار مشکل شده و فرایند صلح بین فلسطین و اسرائیل به بن بست کشیده شد.
به نظر می رسید که رقابت نیروهای زمینی و نظامی در سال 1990 میلادی در قاره آسیا به خاطر ثبات و پایداری سیاسی، افزایش تجارت فرامنطقه ای و سیادت اقتصادی از بین رفته بود. قاره آسیا به خاطر رقابت فزاینده کشورهای آسیایی، خطرناک ترین منطقه کره زمین بود ولی رویارویی ایدئولوژیکی وجود نداشت. از سال 1962 به بعد روابط سیاسی و رویارویی ایدئولوژیکی بین جمهوری خلق چین و کشور دموکراتیک هند وجود نداشت ولی رقابت ادامه داشت. آن ها توانستند در سپتامبر 1993 درگیری های مرزی و تجاوز به یکدیگر را به دست فراموشی سپرده و مذاکرات را شروع کنند. مسکو و پکن توانستند در آوریل 1996 برنامه نزدیک به یکدیگر را طرح ریزی کنند. بحران بسیار سخت و مهمی که در 1997 و 1998 جنوب شرقی آسیا را دچار مشکلات زیادی کرد، از تایلند سرچشمه گرفته و در منطقه گسترش یافته و به فقر قابل توجه ساکنان منطقه منتهی شد و کشور اندونزی بیشتر از کشورهای دیگر تحت تأثیر قرار گرفته بود. رکود اقتصادی پایه های نظام کار ژاپن را که در سال 1998 از نرخ چهاردرصد بیکاری برخوردار بود، دچار مشکلات زیادی کرد و نرخ به چهار و چهاردهم درصد رسید. بحران های اقتصادی جاه طلبی های ملی گرایی منطقه را تشدید کرد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و افول قدرت ایالات متحده امریکا در این قاره باعث رویارویی دو کشور دارنده بمب اتمی هند و پاکستان گردید و کشورهای اندونزی، ترکیه، ایران، چین، ژاپن و کشورهای آسه آن به عنوان قدرت های منطقه ای در صحنه های بین المللی متجلی شدند. ژاپن نمی خواست مثل گذشته نقشی در روابط اقتصادی بین المللی داشته باشد بلکه به استحکام قدرت سیاسی خود پرداخته و در فکر عضویت دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد و در عین حال از فعالیت های سیاسی خود در قاره آسیا کم نکرده بود. ژاپن در فکر عادی سازی روابط خود با مسکو و استرداد جزایر کوریل که نمونه آن دیدار بوریس یلتسین در سپتامبر 1992 از ژاپن بود.
چین در همین زمان از قدرت نظامی قوی برخوردار بود و استرداد هنگ کنگ در سال 1997 بر عظمت آن افزود و به قدرت نمایی در دریای چین و جنوب شرق آسیا پرداخت که خود مسابقه ای برای اتحاد با کشورهای دیگر بود؛ در همین زمان دولت های کوچک منطقه روابط خود را با ایالات متحده امریکا را تنگ تر کردند. چین کمونیست در بهار 1996 و پاییز 1998 جاه طلبی های خود برای تصرف مجدد تایوان را به کار برده و نارضایتی خود با مانورهای متعدد در مقابل ظرفیت دفاعی در حال افزایش جزیره تایوان توسط ژاپن و امریکا را نشان داد. گذر بین بازگشایی نوید بخش اقتصاد چین و سرکوبی «بهار پکن» توسط تنگ پیائو پینگ (3) و ژیانگ زمین نوعی موفقیت برای چین به همراه داشت. دیدار ژیانگ زمین در اکتبر 1997 از امریکا و بیل کلینتون در ژوئن و ژوئیه 1998 از پکن روابط عادی سازی پکن و واشنگتن را به دنبال داشت که نقطه عطفی برای مطرح کردن حقوق بشر در چین توسط دول غربی بود. چین در تلاش استحکام و تأثیرگذاری خود بر کشورهای آسیای حنوب شرقی به زیان ایالات متحده امریکا بود و همکاری هسته ای چین و پاکستان را دچار نگرانی کرد. اختلاف و نگرانی بین چین و امریکا با بحران هواپیمای جاسوسی در آوریل 2001 و فروش تسلیحات به تایوان سنگین تر شد. فیلیپین بعد از عقب نشینی از موقعیت قبلی خود ادعا کرد که هدف اصلی از حضور امریکا در کره جنوبی و ژاپن اطمینان به کشورهای منطقه علیه بروز خطراتی است که ممکن است از طریق امپریالیسم ژاپن یا تهدیدات چین آشکار شود.
کشورهای متعددی در آسیا دچار آشوب های داخلی بودند. کامبوج به سال های پر از خون و آتش آشوب های خمرهای سرخ سال های 1975 تا 1979 برنخواهد گشت ولی در عین حال ثبات سیاسی در این کشور حتی بعد از انتخابات ژوئیه 1998 و مرگ پول پوت، از پایداری برخوردار نگردید.
افغانستان با ائتلاف ناهمگونی مواجه شد زیرا میانه روها و شبه نظامیان اسلامی آتش بس را قبول نکردند. با فروپاشی رژیم کمونیست در آوریل 1992 رویارویی بین جناح های مختلف افغان در سپتامبر 1996 و حملات گروه مذهبی طالبان با اکثریت پشتون باعث سقوط کابل شد. رژیم طالبان نتوانست قوانین خود را بر تمام سرزمین افغانستان تحمیل کند. جنگ های داخلی ادامه داشت و جبهه مخالف طالبان به رهبری ژنرال مسعود مقاومت زیادی کرد ولی مسعود در نهم سپتامبر 2001 به قتل رسید.
بحران اقتصادی اندونزی را به سختی تکان داد و سوهارتو که بعد از 1967 در رأس قدرت قرار داشت در سال 1998 دوباره به ریاست جمهوری انتخاب و مجبور شد به خاطر آشوب های داخلی در مه 1998 از سمت خود کناره گیری کند. به نظر می رسید که وحدت اندونزی با آشوب های داخلی تهدید می شد. بحران تیمور شرقی اندونزی را تکان شدیدی داد. نیروهای نظامی سازمان ملل متحد برای پایان جنایت ها و فجایعی که توسط میلیشیاهای طرفدار اندونزی و مخالف استقلال تیمور شرقی صورت می گرفت در سپتامبر 1999 وارد منطقه شدند و تیمور شرقی در بیستم مه 2002 تحت عنوان «جمهوری دموکراتیک تیمور شرقی» استقلال خود را کسب کرد.
ایالات متحده امریکا بعد از ماه های متوالی پر از تنش نگران جاه طلبی های هسته ای کره شمالی بود. این کشور نهایتاً در اوت و اکتبر 1994 متعهد شد برنامه های هسته ای خود را به حالت تعلیق درآورد. مذاکرات درباره صلح بین دوکره با حمایت واشنگتن و پکن در دسامبر 1997 شروع و رؤسای کره شمالی و کره جنوبی در چهاردهم ژوئن 2000 «دوران آشتی و همکاری» را شروع کردند و به نظر می رسید که اتحاد دو کره در حال انجام است.
هند و پاکستان به خاطر مسئله کشمیر رو درروی یکدیگر قرار گرفتند و دهلی نو با جدیت تمام با خودمختاری کشمیر در سال 1996 موافقت کرد. چریک های جدایی طلب در طول مرزهای هند و پاکستان با ارتش طرفین در اوت 1997 و ژوئن 1999 به مقابله پرداختند. تنش موجود در منطقه بسیار شدید بود و کشورهای هند و پاکستان، دو کشور برادر و در عین حال دشمن و مجهز به بمب اتمی در مه 1998 در مقابل هم قرار گرفتند.

آفریقا

در قاره افریقا، بین کشورهایی که به دموکراسی دسترسی پیدا کرده اند و کشورهایی - همچون نیجریه، گینه و کنگو- که در راه کسب دموکراسی دچار مشکلات، کودتا و فقر زیادی شده اند، تضاد و تفاوت های زیادی وجود دارد. جنگ های داخلی در کشورهای لیبریا 1996، نیجر 1996 و افریقای مرکزی 1996 و 1997، کنگو- برازاویل ژوئن 1997، سیرالئون 1997-1998، ساحل عاج 1999-2000 همراه قتل و غارت و چپاول بود. نیروهای حائل مرکب از نیروهای دولت های آفریقایی و تحت حمایت سازمان ملل متحد سعی کردند در بیشتر موارد نظم را برقرار کنند. افریقای جنوبی که مدعی قدرت منطقه ای بود، بعد از پایان آپارتاید در سال 1998 مورد حمله کشورهای لسوتو و کنگو قرار گرفت.
جنبش های خودمختار مسلح، از قبیل چریک های اریتره و تیگرهای شمال اتیوپی مشکلات مرزی غیرقابل نقض را بهانه قرار داده و به دولت ها حمله کردند. چریک های ارتیره بعد از سی سال درگیری و جنگ با دولت اتیوپی در مه 1993 موفق به کسب استقلال سرزمین خود شدند و دولت های اریتره و اتیوپی به خاطر مسائل مرز مشترک در ژوئن 2000 توافق نامه ای امضا کردند. سومالی بعد از کنار گذاشتن ژنرال زیاد باره (4) که از سال 1969 در رأس قدرت بود، به دو بخش شمال و جنوب تقسیم گردید و در هرج و مرج و قحطی غوطه ور شد که نهایتاً نیروهای بین المللی به فرماندهی امریکا در آنجا مداخله کرد. ناکارآمدی نیروهای فوق سازمان ملل متحد را مجبور کرد تا بیست و هشت هزار نیروی کلاه آبی که مستلزم هزینه بسیار زیادی بود را در چهارم مه 1993 تحت عنوان دومین عملیات سازمان ملل متحد در سومالی به منطقه اعزام کنند. در نوامبر 1994 سازمان ملل متحد به خاطر عدم امکان امنیت کامل در منطقه، پایان مأموریت کلاه آبی ها را اعلام و در مارس 1995 کلیه نیروهای سازمان ملل متحد منطقه را ترک کردند.
موقعیت در افریقای مرکزی از وخامت و شدت بیشتری برخوردار بود. اقوام توتسی و هوتو و به دنبال قتل رؤسای جمهور روآندا و برونئی در آوریل 1994 رویاروی هم قرار گرفتند و از آوریل تا ژوئن 1994 تعداد زیادی از اقوام توتسی توسط هوتوها به قتل رسیدند. پانصد هزار نفر در این قوم کشی جان خود را از دست دادند و فرانسه از ژوئن تا اوت همین سال در چارچوب عملیات بشردوستانه و تحت نظارت سازمان ملل متحد و مأموریت «فیروزه» مجبور به مداخله شد. بوروندی از مارس 1995 تا بهار 1996 در افریقای مرکزی صحنه خشونت های زیادی گردید و در نوامبر همین سال خشونت ها به پایان رسید. جنگ داخلی و آشوب ها که تا بهار 1997 ادامه داشت منجر به برکناری مارشال موبوتو (مه 1997) بعد از سی سال قدرت گردید. لوران دزیره کابلا رهبر شورشیان خود را رئیس جمهور دموکراتیک کنگو نامید ولی نتوانست در کشوری که توسط رقابت های قومی، رویارویی حکام محلی و حرص و ولع کشورهای رواندا و بوروندی به آشوب کشیده شده بود، نظم و آرامش برقرار کند و در ژانویه 2001 به قتل رسید. شرایط به گونه ای فراهم شده بودند تا در مرکز و منطقه شاخ افریقا انفجارها و ناراحتی های متعددی به وجود آید. جمهوری دموکراتیک کنگو که صحنه گروه های شورشی محلی و کشورهای همسایه (روآندا، اوگاندا، افریقای مرکزی، سودان، آنگولا و زامبیا) بود دچار بحران و آشفتگی های زیادی گردید. علی رغم تدوین قانون اساسی وحدت ملی که به دست فراموشی سپرده شده و توافق هایی که در 1995در لوزاکا به امضا رسیده بود تصور بر این بود که صلح و آرامش بر آنگولا سایه افکنده است. ولی جنگ های داخلی سرتاسر خاک آنگولا را در بر گرفت. سودان عملاً به دو قسمت خودمختار مسلمان نشین در شمال و مسیحی و آنیمیست نشین در جنوب تقسیم شد. بحران سیاسی و اقتصادی به خاطر تصرف املاک و دارایی های سفیدپوستان در سال های 2001 و 2002 کشور زیمبابوه را به شدت تکان داد.

الجزایر

تروریسم در حال گسترش بود و محمد بودیاف رئیس جمهور وقت الجزایر به قتل رسید که بعد از آن حالت فوق العاده اعلام شد و ارتش مجبور به مداخله و قدرت را به دست گرفت. آشوب ها الجزایر را به نابودی کشانده بود و انتخابات ریاست جمهوری در شانزدهم نوامبر 1995 برگزار و لیامین زروآل به ریاست جمهوری انتخاب شد. افزایش و ازدیاد سوء قصدها فضای واقعی جنگ های داخلی را به وجود آورد و تعدادی از خارجی های ساکن الجزایر از جمله روحانیان مسیحی فرانسوی کشته شدند. خشونت های زنجیره ای نگرانی کشورهای اروپایی را برانگیخت و مأموران اطلاعاتی به الجزایر اعزام کردند که موفقیتی نداشتند و حتی مذاکره با رئیس جمهور زروآل که در 1999 استعفای خود را ارائه داده بود، امکان پذیر نبود. اعزام گروه فوق امیدهایی را نوید می داد و با انتخاب عبدالعزیز بوتفلیقه در آوریل 1999 به عنوان رئیس جمهور آرامش نسبی پدیدار شد اما در بعضی از نقاط همچون منطقه کبیلیه در اوت 2001 شورش هایی وجود داشت.
آرامشی در صحرای غربی که حاکمیت آن توسط مغرب به رسمیت شناخته شده و جبهه پولیساریو استقلال آن را اعلام کرده بود، وجود نداشت. همه پرسی برای حق تعیین سرنوشت سرزمین به دست ساکنان آن به خاطر مشکلاتی که در گروه های رأی دهنده وجود داشت به تأخیر افتاد.

خاورمیانه

فرایند صلح اعراب و اسرائیل به خاطر خشونت هایی که توسط جنبش های اسلامی صورت می گرفت و تعداد سوء قصدهای در حال افزایش (به خصوص در فوریه و مارس 1996) بسیار شکننده بود. خویشتن داری سوریه در مقابل مذاکرات اعراب و اسرائیل و مخصوصاً سیاست سازش ناپذیر دولت بنیامین نتانیاهو (مه 1996 تا مه 1999) بر روند صلح سایه افکنده بود. نخست وزیر جدید اسرائیل توافق های اسلو را به رسمیت نمی شناخت و دستور از سرگیری شهرک های یهودی نشین کرانه باختری و نوار غزه را صادر کرد که باعث نگرانی و نارضایتی اعراب در اجلاس اتحادیه عرب در ژوئن 1996 گردید. اظهارات نتانیاهو در سال 1996 درباره کرانه باختری و بیت المقدس و ایجاد تونل باستان شناسی در زیر بیت المقدس باعث رویارویی های خونین گردید. دور جهنمی سوء قصدها و فشارهای دوباره شروع شد و علی رغم تلاش ها و فشار امریکا در اجلاس واشنگتن در اکتبر 1996، شهر جلیله زیر آتشبار حزب الله و قتل عام قانا توسط اسرائیلی ها در آوریل 1996 صورت گرفت. بیانات ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه، هشدار پایتخت های کشورهای عربی، رأی سازمان ملل متحد برای توقف درگیری ها، روند صلح در اسلو در سال 1993 همه این ها به بن بست رسید و تأثیری نداشت؛ دولت اسرائیل نود درصد از سرزمین های فلسطینی ها را در تصرف خود داشت. امریکا برای چندمین بار اجرای مفاد مذاکرات مریلند را که در اکتبر 1998 به امضا رسیده بود، تأیید کرد و طبق توافق طرفین دولت اسرائیل باید از کرانه باختری عقب نشینی می کرد و فلسطین هم متعهد شده بود علیه تروریسم مبارزه کند. بیل کلینتون در دسامبر 1998 از نوار غزه دیدار کرد ولی موقعیت برای فرایند صلح طرفین مناسب نبود. در مه 1999 ایهود باراک از حزب کارگر اسرائیل به نخست وزیری انتخاب و موفق شد بخشی از ارتش اسرائیل که بعد از سال 1978 در جنوب لبنان بود را بدون موافقت سوریه و لبنان از آنجا خارج کند.
باراک در ایجاد یافتن راه حل مشکلات با فلسطین ناموفق بود. بعد از توافق های شرم الشیخ در سپتامبر 1999 و مذاکرات بین اسرائیل و فلسطین برای اجرای توافق های «وای ریور در اکتبر 1998 درباره توافق های بین رهبران طرفین و ساختار واقعی سرزمین فلسطین که در آوریل 2000 شروع شده بود موفقیتی نداشت. تعداد ساکنان شهرک های یهودی نشین نوار غزه و کرانه باختری که در سال 1988 بیست و سه هزار نفر بود در سال 2000به دویست هزار نفر رسید. در ملاقاتی که از دهم تا بیست و چهارم ژوئیه 2000، به ابتکار بیل کلینتون که تا آخر دوران زمامداری در فکر یافتن راه حل برای خاتمه مناقشات اسرائیل و فلسطین بود، بین باراک و یاسر عرفات در کمپ دیوید صورت گرفت نتیجه مثبتی نداشت. برای اولین بار سؤالات واقعی درباره بیت المقدس شرقی، شهرک های یهودی نشین و بازگشت فلسطین های مهاجر به سرزمین خود مطرح و مورد توجه قرار گرفت که به توافق نرسیدند. اختلاف طرفین وخامت اوضاع را به دنبال داشت که در سپتامبر 2000 به رویارویی های خشونت بار کشیده شد. انتفاضه جدید گزارش روابط قدرت را مطرح کرد. موقعیت برای مذاکرات سازنده بود ولی شکست مأموریت باراک در دسامبر 2000 باعث گردید تا در انتخابات جدید آریل شارون رهبر حزب لیکود به نخست وزیری انتخاب گردد. شارون در فوریه 2001 موقعیت واقعی جنگی را با مداخله ارتش اسرائیل در لبنان، کرانه باختری و نوار غزه به وجود آورد که بازگشت تروریسم را در پی داشت.

فرایند صلح اعراب و اسرائیل

13 سپتامبر 1993
اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین پیمان صلحی به دنبال مذاکرات اسلو امضا کردند که منجر به پیدایش حکومت خودگردان فلسطین برای یک دوره پنج ساله گردید.
مه 1994
توافق خودمختاری غزه و اریحا.
ژوئیه 1994
یاسر عرفات به فلسطین مراجعت و حکومت خودگران فلسطین را در غزه پایه گذاری کرد.
28 سپتامبر 1995
پیمان دوم اسلو و گسترش خودمختاری فلسطین در کرانه باختری.
4 نوامبر 1995
قتل اسحاق رابین و به قدرت رسیدن شیمون پرز.
20 ژانویه 1996
یاسر عرفات به عنوان رئیس دولت خودگران فلسطین انتخاب شد.
1996
به قدرت رسیدن حزب لیکود در اسرائیل
23 اکتبر 1998
توافق های مریلند در امریکا و عقب نشینی سیزده درصد از نظامیان اسرائیلی از کرانه باختری.
14 دسامبر 1998
شورای قانون گذاری فلسطین مفاد مربوط به ویرانی اسرائیل را از منشور حذف کرد.
5 سپتامبر 1999
ایهود باراک و یاسر عرفات در شرم الشیخ توافق جدید مریلند (وای پلانتیشن) (5) را امضا کردند.
21 مارس 2000
فلسطینی ها چل درصد از کرانه باختری را در کنترل خود داشتند.
11 تا 25 ژوئیه 2000
اجلاس کمپ دیوید با شرکت کلینتون، عرفات و باراک که به خاطر مشکلات پناهندگان و حاکمیت اسرائیل بر قدس به بن بست کشیده شد.
20 سپتامبر 2000
شروع انتفاضه دوم به دنبال دیدار آریل شارون از محوطه بیت المقدس.
16 و 17 اکتبر 2000
اجلاس شرم الشیخ در مصر.
21 تا 27 ژانویه 2001
مذاکرات طابا در مصر بدون حصول نتیجه.
6 فوریه 2001
آریل شارون به نخست وزیری اسرائیل منصوب شد.
4 مه 2001
کمیسیون میچل خواستار توقف کامل خشونت ها، توقف شهرک های یهودی نشین و از سرگیری مذاکرات صلح گردید.
ژوئن 2001
شکست مأموریت جورج تنت مدیر سازمان سیا.
28 مارس 2002
طرح امیر عبدالله ولیعهد عربستان سعودی برای صلح، شناخت اسرائیل توسط کشورهای عربی در صورتی که به مرزهای قبل از 1967 عقب نشینی کند. پیشنهاد مذکور در اجلاس سران کشورهای عربی در بیروت پیشنهاد شد که اسرائیل از پذیرفتن آن خودداری کرد.
24 ژوئن 2002
سخترانی جورج دبلیو بوش و فراخوانی فلسطینی ها برای تعویض رهبران «سرزمین خودگردان فلسطین».
دسامبر 2002
نقشه راه توسط گروه چهار (سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، امریکا و روسیه)
30 اوریل 2003
نقشه راه به اطلاع عموم رسید
3 ژوئن 2003
جورج دبلیو بوش در اجلاس شرم الشیخ اظهار داشت که جهان به دولت فلسطین مستقل و آرام نیاز دارد.
1 دسامبر 2003
شروع مذاکرات و اقدامات در ژنو.
11 نوامبر 2004
مرگ یاسر عرفات.
9 فوریه 2005
آریل شارون و محمود عباس در شرم الشیخ متعهد به اقدام آتش بس شدند. اسرائیل عقب نشینی شهرک های یهودی نشین نوار غزه در اوت 2005 را پیش بینی کرد.

عراق

عراق غرق در بحران بود و دردسرهای بسیاری به دنبال داشت. این کشور یکی از اولین کشورهای صادر کننده نفت قبل از جنگ خلیج فارس بود ولی تحریم های بسیار جدی با شروع جنگ صورت گرفت که به رژیم دیکتاتوری صدام حسین لطمه ای وارد نیامد ولی ضرر و زیان مردم عراق را به دنبال داشت. موانعی بر سر راه بازرسان سازمان ملل برای نظارت در تخریب تسلیحات نظامی قرار گرفته بود و گزافه گویی های صدام حسین عوامل اصلی بحران کشور بودند که به دنبال آن، در ژانویه 1993 بمباران هوایی عراق شروع شد. سازمان ملل متحد در نوامبر 1996 با ترک جزئی تحریم از صادرات نفت عراق موافقت کرد و هدف آن «فروش نفت برای غذا» و داروهای مورد لزوم مردم عراق بود. شورش در کردستان باعث مداخله ارتش عراق گردید و امریکا که از فرودگاه ها مواظبت می کرد، عکس العمل نشان داد. عراق از ورود مأموران سازمان ملل متحد برای بازرسی خلع سلاح، مراکز حساس و مکان های مخفی تولید تسلیحات کشتار جمعی خودداری کرد که بحران هایی به وجود آورد و در سال های 1996 و 1997 و مخصوصاً در سال 1998 کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل متحد مداخله کرد که منجر به حمله های هوایی نیروهای امریکایی و انگلیسی در عملیات «روباه صحرا» شد و امریکا خواستار سقوط صدام بود.
ایران که مشکلات دوران بعد از انقلاب را پشت سر گذاشته بود با روسیه و جمهوری های آسیای میانه روابط نزدیکی برقرار کرد و دوباره یکی از بازیگران مهم منطقه گردید. ترکیه بعد از عدم پذیرش عضویت این کشور در دسامبر 1997 در اتحادیه اروپا منزوی و بیشتر از گذشته به امریکا پناه آورده و به اسرائیل نزدیک تر شد. ترکیه با شورشی های کُرد مقابله کرده و از بخش ترک نشین جزیره قبرس حمایت کرد.
تلاش برای مذاکره بین جوامع ترک و یونانی قبرس به بن بست کشیده شد. در سال 1983 ساکنان ترک تبار شمال جزیره، جمهوری ترک شمال قبرس را اعلام کردند که مورد اعتراض جمهوری قبرس قرار گرفت. الحاق جزیره به اتحادیه اروپا برای سال 2003 پیش بینی شده بود که ممکن بود به اتحاد بخش شمال و جنوب جزیره منتهی گردد.
رشد اقتصادی از ابتدای دهه 1990 میلادی در امریکای لاتین ظاهر ولی با بحران پولی که در برزیل به وجود آمده بود مورد تردید قرار گرفت. تراز مثبتی که از این رشد حاصل شده بود نتوانست فاصله طبقاتی را از بین ببرد: فاصله زیادی بین طبقه خاص و ثروتمند و بیشترین توده فقیر وجود داشت و فساد چالش دیگری بود که بر مشکلات اختلاف های طبقاتی اضافه گردید. جنگ های داخلی کلمبیا به خشونت کشیده شد ولی مشکلات مرزی بین اکوادور و پرو بعد از پنجاه و شش سال در اکتبر 1998 از بین رفت. انتخاب هوگو چاوز به ریاست جمهوری ونزوئلا در دسامبر 1998، سقوط هوگو بانزر و انتخاب رئیس جمهور جدید در بولیوی و بحران سیاسی در پاراگوئه نمونه هایی از بازگشت به اقتدارطلبی و عوام فریبی در امریکای لاتین بود. نظامی سازی مبارزه علیه قاچاقچیان مواد مخدر که به پیشنهاد امریکا صورت گرفته بود به عنوان سیطره امریکا بر منطقه مد نظر قرار گرفت. در سال 1999 فیدل کاسترو چهلمین سال حکومت دیکتاتوری خود را جشن گرفت. کوبا سال های متمادی در معرض دشمنی و تحریم ایالات متحده امریکا قرار گرفته بود و پاپ ژان پل دوم در ژانویه 1998 از کوبا دیدار و به تحریم کوبا اعتراض کرد.

پی نوشت ها :

1. MTCR=Missile Technology control Regime
2. CNUCED=conference de Nations unies pour le commerce Et le Developpment
3. Deng Xiao ping/jiang zemin
4. syaad Barre

منبع: واعیس، موریس؛ تاریخ روابط بین الملل از 1945 تا 2008، تهران: امیر کبیر، 1390.