نویسنده : محمدرضا ضیغمیان



 

بررسی موضع گیری‌ها در برابر قیام حسینی و مهدوی

اشاره

نهضت حسینی و قیام مهدوی، دو رکن هویت شیعی است که رسالت ما بر اساس آنها مشخص می‌شود و در واقع رسالت امروز ما، تجلی دیروزی و فردایی امامت خواهد بود.
در فرهنگ شیعه، کربلا و عاشورا، نه تنها قصۀ گذشته و تاریخ دیروز است، بلکه تاریخ فردای شیعه در عصر ظهور می‌باشد و آن است که تکلیف امروز شیعه را برای مشارکت در ساختن فردای ظهور مشخص می‌کند. این مقاله با بهره گیری از قیام عاشورا و شرایط زمانی آن به توصیف یکی از مشترکات بین دو قیام حسینی و مهدوی خواهد پرداخت.
از مهم ترین مشترکات قیام حسینی و مهدوی، این است که موضع گیری افراد در برابر این دو قیام نسبتاً یکسان بوده و هست. در قیام سیدالشهدا علیه السلام فضای غبار آلود اجتماعی، باعث شد بسیاری از خواص ـ که ظاهراً درون جبهۀ حق و دوستدار امام بودند ـ او را به گونه‌ها و الفاظ مختلف از قیام باز دارند و عده‌ای دیگر نیز امام معصوم را متهم به سازش و کوتاهی در قیام کنند. همۀ آنها در مورد زمان قیام امام و انتظار قیام ایشان یا دچار تقدم و یا دچار تأخیر شدند. آنچه باعث این پیشروی و پسروی شده است، نشناختن شرایط زمانه، سستی، کوتاهی و مصلحت اندیشی‌های منفعت طلبانه و مهم‌تر از همه، نشناختن مقام امام و امامت می‌باشد. این تقدم و تأخر در برابر قیام امام و انتظار و عدم انتظار قیام از امام، در مورد قیام مهدوی نیز وجود دارد.
در زیارت جامعه کبیره، به طور کلی سه نوع واکنش و موضع گیری در مقابل معصوم بیان شده است: «فالرّاغب عنکم مارق و اللازم لکم لاحق و المقصر فی حقکم زاهق؛ رویگردان از شما، خارج از دین هستند و لکن، ملازم شما به شما می‌پیوندد و آن که در حق شما کوتاهی کرده، هلاک خواهد شد.» [1] در صلوات شعبانیه نیز مشابه همین عبارت با کمی تفاوت دیده می‌شود که این دو عبارت می‌تواند توضیح دهندۀ یکدیگر باشند. [2]
در این عبارت، سخن از پیش افتادگان و عقب ماندگان از امام است. کسانی که از معصوم جلو افتادند، (فالراغب عنکم) در واقع از او رویگردان و از دین خارج شدند، چون برای خود شأنی قائل شدند و در مقابل معصوم، دستگاهی جدا راه انداختند و کاسۀ داغ تر از آش شدند (مارق). کسانی هم که نتوانستند پا به پای معصوم حرکت کنند و در اهداف و برنامه‌ها با ایشان همراه شوند (المقصر فی حقکم) از معصوم، جدا و گرفتار گرگ‌های اجتماعی شدند.
ریشۀ اصلی همه این تقدم‌ها و تأخرها، نشناختن حق و مقام و منزلت امام است؛ چرا که دستور، عمل، سکوت، تقیه، قیام و صلح و سازش امام، ریشه در وحی دارد. او بر اساس آگاهی مطلق، نسبت به تمام جوانب و ابعاد و با آزادی مطلق نسبت به تمام تمایلات و از سر عصمت تصمیم می‌گیرد.
در دو حادثۀ قیام سیدالشهدا علیه السلام و خاتم الاوصیاء ـ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ تقدم و تأخر بر ولیّ را در شکل‌های گوناگون می‌بینیم. وقتی تاریخ سیدالشهدا را ورق می‌زنیم و به روایت مهدوی نیم نگاهی می‌اندازیم، این دو دسته را به خوبی می‌توانیم بیابیم.
علاوه بر دو دستۀ پیشی گیرنده و عقب مانده از معصوم، کسانی، همراهی با معصوم را بر می‌گزینند. این‌ها نه در ذهن، نه در دل و نه در اقدام، جلو داری امام خویش را بر نمی‌گزینند و کاسۀ داغ تر از آش نمی‌شوند و ادعای ندارند؛ هم چنین سرعت اقدام آنها، کمتر از معصوم نیست. پا به پای معصوم حرکت می‌کنند. لذا نه هلاکت دارند و دچار دگرگونی می‌شوند و نه خروج از مسیر عبودیت نصیبشان می‌شود (و اللازم لکم لاحق). این معیت و تسلیم، ریشه در عرفان و شناخت آنها نسبت به مقام و منزلت معصوم دارد. آنها جای خود و معصوم را اشتباه نمی‌گیرند. برای همین است که حبیب، بربر، جون و... سر به آستان حسین می‌سایند و در آستان ولایت او بار می‌افکنند. چنانچه در زیارت امام حسین علیه السلام می‌خوانیم «السلام علیک و علی الارواح التی حلت بفنائک». این‌ها به عصمت امام ایمان دارند و شأنی در برابر شأن و تشخیص معصوم، برای خود و فهم خویش و سابقۀ خویش قائل نیستند.
آنها سال‌هاست که خود را آماده کرده‌اند تا امام قیام کند و در انتظار آن نشسته‌اند؛ ولی این انتظار قیام، باعث نشده است که توقع در شروع قیام در ذهن و قلب آنها شکل گیرد. شناخت امام، پذیرفتن ولایت و تصمیم امام برای قیام یا سکوت، تحمل حکومت جور را برای آنها آسان کرده و آنها را به تلاش برای خودسازی و نیرو سازی واداشته است. امام صادق علیه السلام در مورد زمان ظهور صاحب الامر می‌فرماید: «اعرف امامک فانک اذا عرفته لم یَضرّک تقدم هذا الامر او تأخّر؛ امامت را بشناس، پس آن‌گاه که او را شناختی، هیچ چیز نمی‌تواند به تو آسیب برساند، چه امر ظهور مقدم شود و چه به تأخیر افتد.» [3]
سؤال مهم اینجاست که در عصر غیبت، تقدم و تأخر از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چگونه خواهد بود؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت: در روایتی از امام جواد علیه السلام سؤال می‌شود: چرا به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف منتظر گفته می‌شود؟ حضرت در ضمن پاسخ به این سؤال، حالات و موضع‌گیری افراد مختلف را در برابر غیبت تشریح می‌کنند: «لأنّ له غیبه تکثر ایامها و یطول امدها فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون و یستهزی بذکره الجاحدون و یکثر فیها الوقّاتون و یهلک فیها المستعجلون و ینجو فیها المسلِّمون؛ زیرا برای او غیبتی است که ایام آن زیاد و مدت آن طولانی است. پس مخلصان، منتظر خروج اویند و شک‌کنندگان، او را انکار می‌کنند و منکرین، او را استهزا می‌نمایند و آنان که برای ظهور وقت تعیین می‌کنند، او را تکذیب می‌کنند و کسانی که در امر ظهور عجله می‌کنند، هلاک می‌شوند و در زمان غیبت (تنها) تسلیم شدگان نجات خواهند یافت.» [4]
در این حدیث شریف، سخن از پنج دسته و موضع‌گیری آنها در برابر قیام مهدوی در عصر غیبت و حیرت می‌باشد:
اول، شک کننده.
دوم، انکار کننده.
سوم، تعیین کننده وقت قیام.
چهارم، شتاب کننده در زمان ظهور.
پنجم، مخلص و تسلیم شده در برابر زمان قیام حضرت.
طبق این روایت، دسته اول و دوم، جزء متأخرین و دسته سوم و چهارم، جزء متقدمین و دسته پنجم، جزء لاحقین امام معصوم به حساب می‌آیند.
دسته اول، کسانی هستند که در دوران غیبت، در مورد حضرت و ظهور ایشان شک می‌کنند و شکّ آنها همراه با سوء ظن (ریب) می‌باشد؛ چرا که آنها به باطل خو گرفته و سر در آخور باطل کرده‌اند. طبق روایت امام جواد علیه السلام سرانجام شک در مقام و ظهور و قیام، چیزی نیست جز انکار.
دستۀ دوم، کسانی هستند که در زمان غیبت، انکار را در پیش می‌گیرند. این انکار به دو صورت می‌تواند باشد؛ یا به سبب طولانی شدن غیبت و عدم قیام ایشان، منکر اصل وجود امام هستند و یا این که منکر نیاز انسان به امام می‌باشند.
در روایتی این گونه وارد شده است که: «اما و الله لیغیبن عنکم مهدیکم حتی یقول الجاهل منکم ما لله فی آل محمد حاجة؛ به خدا قسم، حتماً مهدی شما از دیدگانتان غایب می‌شود تا جایی که جاهلین شما می‌گویند، خداوند [در امر دین خود] به آل محمد نیازی ندارد.» [5]
انکار نسب، شأن و منزلت امام، بالاتر از انکار وجود اوست و بدین خاطر سیدالشهدا علیه السلام نیز در برابر این انکار بارها و بارها خود را در طول حرکت از مکه به مدینه و به خصوص در مدت اقامت در کربلا، به گونه‌های مختلف به مردم معرفی می‌کردند تا آن مردم جهل زده را به هوش آورند. کسی که خودِ حسین را منکر است، طبیعتاً حقانیت قیامش را هم انکار می‌کند و این غفلت و کوری است که اسرای کربلا را در شام و کوفه «خارجی» بخوانند و از دین آنها سؤال نمایند. انکار نسبت به نسب و منزلت امام حسین علیه السلام باعث شد او را استهزا کنند و آن گاه که او خود را معرفی می‌کرد و مردم را به امامت خود فرا می‌خواند، هلهله می‌کردند تا صدایش را نشوند: «یستهزء بذکره الجاحدون».
دستۀ سوم، کسانی‌اند که برای سکوت و فریاد معصوم و برای غیبت و ظهورش، تکلیف تعیین می‌کنند و زمان قیام را بهتر از معصوم می‌دانند! این‌ها از روی مصلحت جاهلانه، به جهت نشناختن شرایط زمانی، به جهت سستی و کوتاهی و خلاصه به جهت عدم عرفان به امام، برای قیام معصوم، وقت تعیین می‌کنند.
در روایتی، امام باقر علیه السلام بعد از آن که سه مرتبه در مورد زمان قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌فرمایند « آنان که وقت تعیین می‌کنند، دروغ می‌گویند»، ادامه می‌دهند: «حضرت موسی، سی روز از امت خویش جدا شد و به «طور» رفت. بعد از آن، این مدت، ده روز تمدید شد و این باعث شد امت موسی به گوساله پرستی و انحراف روی آورند». [6]
آن گاه که صفحه‌های تاریخ را ورق می‌زنیم، می‌بینیم که این توقیت و تعیین زمان قیام، اختصاص به قیام مهدوی ندارد. در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام، آن‌گاه که ایشان به سبب بی‌وفایی و خیانت یاران، صلح با معاویه را پذیرفتند، خواص و عوام به خدمت حضرت آمدند و ایشان را به خاطر صلح، ملامت کردند؛ [7]حتی برخی ایشان را با الفاظی توهین آمیز همچون «مذل المؤمنین» خطاب می‌کردند. [8]
در زمان سیدالشهدا نیز کسانی چون ابن عباس، عبدالله بن جعفر، محمد بن حنفیه و ... ایشان را از قیام علیه یزید برحذر داشتند و به او، نسبت به این سفر، هشدار می‌دادند؛ با آن که سخن پیامبر را شنیده بودند و حقانیت حرکت سیدالشهدا و عصمت او را در قیامش باور داشتند.
دستۀ چهارم، آنانند که در زمان قیام امام، شتاب می‌کنند. این‌ها در واقع، گروهی از دستۀ سوم هستند؛ ولی خود را مشتاق نشان می‌دهند و می‌خواهند میوۀ قیام امام زمانشان را قبل از رسیدن و فراهم شدن زمان مناسب بچینند. طبق روایت امام جواد و سایر روایات، این دسته اهل هلاکت هستند. این عجله در زمان امام حسن علیه السلام نیز دیده می‌شود.
دستۀ پنجم، کسانی هستند که انتظار حکومت امام را می‌کشند و اشتیاق آن را در سینه می‌پرورانند و خود را با اخلاص، عبودیت و رضایت به قضای الهی، برای روز قیام آماده می‌کنند؛ نه جلو می‌افتند و نه عقب می‌مانند. با آن که اهل سرعت هستند، [9] اما عجله نمی‌کنند و تسلیم تقدیر خداوند هستند.
معرفت امام و پذیرش ولایت او، انسان را به تسلیم در مقابل وی و قبول موضع گیری‌هایش می‌رساند؛ اگرچه در درون، به خاطر حاکمیت کفر و جور، محزون باشد؛ کما اینکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: «به خاطر فقدان و غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اهل زمین و آسمان در اندوه به سر می‌برند و بسیاری از زنان و مردان مؤمن در حال تأسف، حزن و سرگردانی‌اند.» [10]
امید است که خداوند به ما توفیق دهد که همچون جون، اباذر، سلمان و... منتظر و ملازم امام زمان خود باشیم و با صبر و شکیبایی، همراه با عبودیت و جلب رضایت الهی، زمینه قیام جهانی امام عصر را فراهم سازیم!

پی‌نوشت‌ها:

*. دانش پژوه مرکز تخصصی مهدویت.
[1]. زیارت جامعه کبیره، مفاتیح الجنان.
[2]. «... الفلک الجاریه فی اللجج الغامره یامن من رکبها و یغرق من ترکها المتقدم لهم مارق و المتأخر عنهم زاهق و اللازم لهم لا حق»؛ اهل‌بیت علیهم السلام کشتی روان در میان امواج متلاطم هستند، هر که سوار این کشتی شود، ایمن گردد و هر که آن ها را رها کند و در این کشتی سوار نشود غرق می‌شود، هر کس از آن ها پیش افتد، از دین خارج شود و هرکس از آن عقب بیفتد، در هلاکت می‌افتد. ولی آن که با آنها همراهی کند، به آن ها خواهد پیوست.»مناجات شعبانیه، مفاتیح الجنان.
[3]. اصول کافی، ج3، ص22.
[4]. معجم احادیث الامام المهدی، ج5، ص495.
[5]. همان، ص47.
[6]. همان، ج4، ص393.
[7]. همان، ص240.
[8]. همان، ص245.
[9]. نهج البلاغه.
[10]. معجم احادیث الامام مهدی، ج2، ص293.

منبع:مجله آرمان شماره 33