نویسنده: ابراهیم کاملی



 

یکی از موضوعاتی که در رابطه با حاکم و مردم مطرح است، مبحث « آزادی» می باشد. حاکمان و دولت مردان، نگاه و دیدگاه های گوناگونی در این مقوله دارند. دیدگاه حاکمان در این موضوع، وضعیت فکری و فرهنگی و اعتقادی آنها را مشخص می کند و با توجه به این که حاکمان و دولت مردان و بزرگان دینی الگو و اسوه ی ما هستند، بررسی شیوه رفتار آنها و موضع گیری شان در ارتباط با آزادی مردم، کمک فراوانی به ما می کند تا بتوانیم تجربه ها و درس های گران بهایی برای خود به دست آوریم.
انسان در زندگی، حقوقی دارد که برخی، حقّ طبیعی و بعضی حقّ وحیانی(1) وی است. آزادی، یکی از حقوق طبیعی انسان به حساب می آید. این حق در دو بعد قابل بررسی است؛ بعد فلسفی و بعد حقوقی(2) و آزادی در « تعبیر حقوقی آن، نوعی استقلال و خودسامانی در زمینه های گوناگون زندگی است که از لحاظ رشد شخصیت انسان ضرورت داشته و در چارچوب مقررات و ممنوعیت های الهی و عقلایی است»(3).
منظور ما از آزادی، رهایی از هر قید و بندی نیست بلکه مقصود آزادی در چارچوب قانون است. عملی که انسان انجام می دهد، ناشی از هدف گیری مربوط به معرفت و ایمان اوست؛ اگر درست دقت کنیم، خواهیم دید معرفت، ایمان و عمل بدون بهره مندی از آزادی امکان پذیر نمی باشد(4).
در حقیقت می توان گفت که آزادی، یکی از شئون انسانی است که نمی توان آن را از انسان سلب کرد؛ بر همین اساس امام علی (علیه السلام) فرمود:«ان الناس کلهم احرار؛ همه انسان ها آزاده هستند»(5). و آزادگی انسان، یک پدیده فوق العاده جالبی است که با قطع نظر از آن هیچ تمدنی با زیربنای انسان محوری قابل تصور نیست(6). با توجه به اینکه تمدن های انسانی محصول آزادی وی است، پس می توان اشاره کرد که آزادی، وسیله به دست آوردن کمال هم می باشد و این که امام علی (علیه السلام) می فرماید:« لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا؛ بنده دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفریده است»(7) به این نکته اشاره دارد که کمال انسان در گرو رهایی او از بندگی دیگران است تا بتواند با بال دیگرش؛ یعنی اختیار و قدرت انتخاب «آزادی را در راه به دست آوردن خیر و کمال به کاربرد و به نتیجه معقول رسانده و به ثمر بنشاند»(8).

اسوه ی حکومت ها

امام علی (علیه السلام) برای اینکه آزادی انسان حفظ شود، مقدمات و زیرساخت هایی را در نظر می گرفت، و به کارگزاران خود دستور می داد تا آنها را رعایت کنند. ما به بعضی از این زیرساخت ها از دیدگاه امام (علیه السلام) اشاره می کنیم.

1. سعه ی صدر حاکم

یکی از ابزارهای حفظ آزادی انسان، سعه ی صدر حاکم و دولت مردان است. حاکم باید حرف حق و ناحق مردم را بشنود و تحمل کند و به حرف حق مردم توجه کند و آنها را به کار گیرد و عمل کند و حرف ناحق مردم را نشنیده بگیرد و به خاطر داشتن قدرت، آزادی مردم را محدود نسازد؛ چنان که امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید:« آلة الرئاسة سعة صدر؛ ابزار ریاست، سعه ی صدر است»(9).
امام علی (علیه السلام) در حد اعلا از سعه ی صدر برخوردار بود، به نمونه هایی از رفتار آن حضرت توجه کنید:
الف) امام (علیه السلام) در دوره حکومت خود به افراد مخالف اجازه داد که در مجالس برخاسته و علیه وی سخنرانی کنند. یکی از افراد قبیله بنی اسد در حالی که امام سخنرانی می کرد، در بین صحبت ایشان از امام سؤال کرد:« چگونه مردم شما را از این مقام کنار زدند، در حالی که شایسته تر بودید؟»
امام جواب داد:« ای برادر بنی اسدی! تو نااستوار و نسنجیده سخن می گویی، اما حق خویشاوندی و پرسش گری داری، سؤال کردی؛ بدان...»(10).
امام علی (علیه السلام) در این برخورد، آزادی فرد پرسش گر را محدود نکرد و اجازه داد تا حرف خودش را در جایگاه نامناسب بزند و با این رفتارش، در عین حفظ آزادی انسان، امر تربیتی و حقوقی را از هم جدا کرد.
ب) امام (علیه السلام) با خوارج بسیار مدارا می کرد و این مدارا، در بین مردم ضرب المثل شده بود و به نوعی تحمل بالای امام را نشان می داد.
یک بار امام (علیه السلام) پس از اقامه نماز ظهر مشغول سخنرانی شد. ناگهان خوارج در بین سخنرانی امام فریاد زدند:« لا حکم الا لله». امام فرمود:« این سخن حقی است که از آن، باطل اراده می شود»(11).
در سال 38 هجری هنگامی که امام (علیه السلام) سخنرانی می کرد، اشعث بن قیس به ایشان اعتراض کرد، امام حق اعتراض او را محدود نکرد، در حالی که اشعث، عامل اکثر توطئه ها علیه امام بود(12). همچنین وقتی امام (علیه السلام) در مسجد کوفه سخنرانی می کرد، برج بن مسهر طائی فریاد زد:«لا حکم الا لله» و این آیه را خواند:« اوحی الیک و الی الذین من قبلک لئن اشرکتَ لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین»(13)؛ « خدا به تو و به کسانی که قبل از تو بودند، سفارش کرده که اگر شرک بورزی، عملت از بین می رود و جزو زیان کاران خواهی شد». امام علی (علیه السلام) در برابر این جسارت فرمود:« فاصبر إن وعد الله حقّ و لا یستخفنک الذین لا یوقنون»(14)؛ « شکیبا باش! وعده خدا، حق است و کسانی که یقین ندارند، تو را خوار نخواهند کرد».
امام با این که فراوان از خوارج آزار دیده بود« اما سهم آنان را از بیت المال می پرداخت و آنان را از ورود به مساجد منع نمی کرد»(15).
آن حضرت با این نوع رفتارش، به ما درس ها آموخته است که اگر آنها را به کار گیریم، آثار بسیاری در سطح جامعه بر جای می گذارد؛ از جمله:
الف) دولت مردان نباید آزادی مخالفان خود را محدود کنند.
ب) شکیبایی در برابر سخنان مخالفان، نشانه سعه ی صدر دولت مردان است.
ج) حقوق فردی و اجتماعی مردم- چه موافق و چه مخالف- نباید به وسیله ی حاکم از بین برود.

 

پرده های دیده را داروی صبر
هم بسوزد، هم بسازد شرح صدر(16)

$2. پرهیز از خودکامگی
امام علی (علیه السلام) نه در دوران زندگی خود و نه در دوران حکومتش، هیچ گونه خودکامگی نکرد و کارگزارانش را همیشه به پرهیز از بزرگ بینی و خودکامگی توصیه می کرد؛ زیرا این نوع رفتار، موجب محدودیت آزادی مردم می شد و حق ارتباط حاکم با مردم را از بین می برد.
امام (علیه السلام) برای اینکه حق مردم از بین نرود، می فرمود:« بپرهیز از بزرگی فروختن که در بزرگی فروختن، خدا را هم به نبرد خوانی و عظمت خود را همانند او دانی»(17).
امام (علیه السلام) خودکامگی را ناسازگار با شأن انسان می دانست و می فرمود:« یکی از بدترین حالات حاکمان در نزد انسان های درست کار، این است که فخرفروشی را دوست بدارند و کارشان را بر پایه تکبر قرار دهند»(18).

از کبر مدار هیچ در دل هوسی
کز کبر به جایی نرسیده است کسی(19)

 

حاکم و دولتمردان باید فروتن و متواضع باشند؛ زیرا فروتنی، محبت و رأفت به بار می آورد و زمینه آزادمنشی انسان می شود. امام علی (علیه السلام) در این باره به نکته ای اشاره می کند که:« اگر خداوند به بندگانش اجازه تکبرورزی می داد، چنین عملی را به پیامبرانش اجازه می داد؛ آیا خداوند تکبر را بر آنها ناپسند می داند و فروتنی را بر آنها می پسندد»(20).
تکبر و خودبزرگ بینی حاکم و دولت مردان، آزادی انسان را از بین می برد و آنها را مجبور می کند رفتار غیرانسانی انجام دهند و از مسیر کمال واقعی خود دور شوند و دوری از مسیر کمال؛ یعنی محدود شدن آزادی و آزادگی انسان.

 

سرکشان را فلک از پای درآرد خوش باش
هر که افتادگی آموخت، سرافراز آید(21)

یکی از عوامل نجات دولت مردان در جامعه ی اسلامی، « تواضع و فروتنی» آنهاست؛ پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام) متواضع بودند، پس دولت مردان هم باید متواضع باشند تا نجات یابند.

نخوت و دعوی و کبر و ترّهات
دور کن از خود که تا یابی نجات(22)

تواضع حاکمان، زمینه بهره مندی مردم از آزادی را فراهم می کند تا از مسیر آزادی به کمال مطلوب انسانی برسند.

3. تشکیل جلسات عمومی با مردم

تشکیل جلسات عمومی مسئولان با مردم، زمینه آزادی بیان آنان را فراهم می کند تا کسانی که دسترسی به دولت مردان ندارند، بتوانند حرف خود را به گوش حاکم برسانند. توصیه امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر در ارتباط با تشکیل چنین جلساتی بدین گونه است:
« بخشی از وقت خودت را مخصوص کسانی که به تو نیاز دارند، قرار ده و خودت را برای آنان فارغ دار و در مجلس عمومی بنشین... سپاهیان و یاران و نگهبانان را از آنان دور کن تا سخنگوی مردم با تو بی لکنت زبان( فصیح) سخن بگوید»(23).
تشکیل جلسات عمومی با مردم، نشانه فروتنی دولت مردان و آزادی مردم برای بیان نیازها و خواسته هایشان است.

4. دایر کردن صندوق جمع آوری شکایات

امام علی (علیه السلام) می دانست که برخی از کارگزاران نسبت به مردم، حالت تکبر و خودبزرگ بینی دارند و به این نکته واقف بود که اگر مردم خواسته هایشان را در جمع مطرح کنند، ممکن است مورد اذیت و آزار دولت مردان قرار گیرند؛ بنابراین، دستور تأسیس صندوقی به نام « صندوق جمع آوری شکایات»( بیت المقصص)(24) را صادر کرد.
تأسیس صندوق جمع آوری شکایات، به این نکته اشاره دارد که اگر شاکی شناخته شود و به غیر از حاکم بقیه دولت مردان نیازش را بدانند، به شخصیت شاکی لطمه می خورد و یا آزادی او محدود می شود. برای این که آزادی انسان محدود نشود، امام (علیه السلام) دستور داد:« هرکس از شما مردم نیازی به من دارد، آن را بنویسد و در صندوق شکایات بیندازد تا آبرویش حفظ شود»(25).
گرچه زیرساخت های آزادی در حکومت علوی (علیه السلام) محدود به چهار مورد ذکر شده نیست و ما البته قصد شمارش همه آنها را نداریم؛ ولی با کمی دقت به این نکته پی می بریم که امام (علیه السلام) می خواست زمینه ی آزادگی مردم را فراهم کند و به نوعی به این آیه قرآن عمل کرده باشد.
« الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یُحلّ لهم الطیبات و یُحرمُ علیهم الخبائث و یضَعُ عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم»(26)؛ « آنانی که از این فرستاده پیامبر درس نخوانده- که [نام] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می یابند- پیروی می کنند[ همان پیامبری که] آنان را به کار پسندیده
فرمان می دهد و از کار ناپسند باز می دارد و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام می گرداند و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است، برمی دارد». امید است که دولت مردان اسلامی، زمینه ی آزادی مشروع و قانونی مردم را فراهم کنند تا آنها به کمال مطلوب انسانی برسند.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانش نامه امام علی (علیه السلام)، علی اکبر صادقی رشاد، ج5، ص 260.
2. جامعه مدنی، محمدهادی معرفت، ص 105.
3. دانش نامه امام علی (علیه السلام)، ج5، ص 263.
4. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، محمدتقی جعفری، ج3، ص 318.
5. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حرعاملی، ج16، ص 33.
6. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج5، ص 241.
7. نهج البلاغه، نامه 31.
8. ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج5، ص 225.
9. نهج البلاغه، حکمت 176.
10. همان، خطبه 216.
11. همان، خطبه 40.
12. همان، خطبه 19.
13. زمر/65.
14. روم/60.
15. نهج البلاغه، خطبه 40.
16. مثوی معنوی، مولوی، دفتر دوم.
17. نهج البلاغه، نامه 31.
18. کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج8، ص 355.
19. معارف نهج البلاغه در شعر شاعران، محمد دشتی، ص 397.
20. نهج البلاغه، خطبه 192.
21. معارف نهج البلاغه در شعر شاعران، ص 125.
22. همان.
23. نهج البلاغه، نامه 53.
24. سیاست نامه امام علی (علیه السلام)، محمد محمدی ری شهری، ترجمه: مهدی مهریزی، ص 67.
25. همان، ص 490.
26. آل عمران/ 157.

 

منبع: نشریه فرهنگ کوثر، شماره 85.