انتقاد از لذت گرایی اپیکوری
لذت گرایی اپیکوری هر چند نسبت به لذت گرایی حسی آریستیپوس از اعتدال بیشتری برخوردار است. و به همین دلیل است که، بر خلاف نظریه آریستیپوس که
نویسنده: احمد حسین شریفی
لذت گرایی اپیکوری هر چند نسبت به لذت گرایی حسی آریستیپوس از اعتدال بیشتری برخوردار است. و به همین دلیل است که، بر خلاف نظریه آریستیپوس که خیلی زود رو به زوال گذارد، این نظریه دست کم تا پنج قرن پس از اپیکور و حتی پس از رواج آیین مسیحیت همچنان در میان فیلسوفان آتن و سایر مناطق حوزه مدیترانه از اهمیت خاصی برخوردار بود.(1) و هنوز نیز مورد توجه و عنایت بسیاری از فیلسوفان اخلاق است. اما این نظریه نیز با اشکالات عدیده ای رو به رو است که ذیلاً برخی از مهم ترین آنها را بیان می کنیم:
1. نادیده گرفتن لذت اخروی
یکی از اشکالات اساسی این نوع از نظریات این است که زندگی آدمی و لذایذ و آلام او را منحصر در این جهان دانسته، و حیات اخروی را یا انکار کرده اند و یا اینکه در محاسبه لذایذ به حساب نیاورده اند.
حتی اگر بپذیریم که معیار انتخاب یک لذت خاص از میان لذایذ متعدد، طولانی بودن مدت آن است، آیا لذایذ اخروی نسبت به لذایذ دنیوی پایدارتر و طولانی تر نیستند. به راستی کدام یک از لذایذ دنیوی، ولو طولانی ترین آنها، را می توان با لذایذ اخروی و بهشتی مقایسه کرده طولانی ترین لذایذ دنیوی به طور معمول، برای یک فرد بیش از چند دهه طول نمی کشد. در حالی که لذت های اخروی بی پایان و ابدی هستند. و به تعبیر قرآن، لذایذ اخروی، بهتر، پایدارتر و ماندگارترند: «والاخرةُ خیرُ وابقی».(2) افزون بر این، اپیکور توصیه می کرد که به خاطر دستیابی به لذایذ بزرگ تر و پایدارتر، آلام و دردهای کوچک و موقتی را به جان پذیرا باشیم؛ خوب اگر لذایذ اخروی را در این محاسبه در نظر بگیریم، در آن صورت می توان گفت که دست شستن از همه لذایذ دنیوی و حتی بزرگ ترین لذت دنیوی که پایه و مبنای همه لذایذ این جهانی است، یعنی لذت حیات، به منظور دستیابی به لذایذ اخروی، که لذایذی پایدار و ماندگار هستند، کاری پسندیده و اخلاقاً ارزشمند است. به هر حال، بی اعتنائی به لذایذ اخروی و نادیده گرفتن حیات ابدی انسان یکی از اشکالات اساسی این مکتب است. گفتنی است که این ایراد به نقص در جهان بینی اپیکور و پیروانش باز می گردد. و از اینجا می توان نقش جهان بینی را در اخلاق و نظریات اخلاقی به خوبی مشاهده کرد. طبیعی است اگر کسی حیات انسانی را محدود به همین حیات پست دنیوی دانست و افق دید او بیش از این جهان مادی را مشاهده نکرد، نمی تواند لذتی جز لذایذ دنیوی را به اندیشه آورد. و اگر کسی مانند اپیکور دست خدا را از اداره و تدبیر امور جهان کوتاه دانست و مرگ را به عنوان پایان دفتر هستی آدمیان پنداشت در آن صورت بیش از این از او انتظار نمی رود که لذایذ و آلام را نیز در محدوده تنگ زندگی این جهانی مورد محاسبه قرار دهد.2. ناسازگاری در معیار
با توجه به مبنای خود اپیکور در معیار ترجیح لذتی بر لذت دیگر می توان اشکال دیگری بر او گرفت. توضیح آنکه اپیکور به مردم توصیه می کرد که از لذایذ طبیعی غیر ضروری مثل لذت جنسی و لذت بهتر خوردن و بهتر پوشیدن و امثال آن و هم چنین از لذایذ غیر طبیعی و غیر ضروری مانند لذت جاه و مقام بپرهیزند. این در حالی است که خود وی معیار انتخاب لذایذ را طول مدت التذاذ می داند. اما چه بسا لذاتی از این نوع (لذات طبیعی غیر ضروری و لذات غیر طبیعی غیر ضروری) وجود داشته باشد که طول مدت التذاذ آنها به مراتب از طول مدت التذاذ از لذات طبیعی ضروری بیشتر باشد. کسانی هستند که با وجود نیاز مبرم به آب و غذا، از خوردن و آشامیدن اجتناب می کنند؛ زیرا لذتی که از انفاق و ایثار و یا لذتی که از نتایج حاصل از خویشتن داری و امساک می برند به مراتب بیشتر از لذتی است که از خوردن و آشامیدن می برند. کسانی هستند که آلام جسمانی فراوانی را متحمل می شوند و حتی از جان خود و عزیزانشان مایه می گذارند و حیات خود را فدا می کنند تا به لذتی که از حفظ آبروی خود و خانواده اش می برد نایل شود. آیا نمی توان بر اساس معیار طول مدت التذاذ این نوع لذایذ را که اپیکور در زمره لذایذ طبیعی غیر ضروری و یا لذت های غیرطبیعی غیر ضروری جای می دهد بر لذتی که از خوردن و آشامیدن حاصل می شود ترجیح داده کسانی هستند که حاضرند از بسیاری از خوردنی ها و آشامیدنی ها چشم پوشی کنند، تا در چشم دیگران عزیر شمرده شوند و احیاناً به مقامی برسند. ممکن است اپیکوریان در جواب بگویند ما نیز می پذیریم که مقام و شهرت و امثال آن لذت دارد اما دستیابی به آنها مستلزم تن دادن به آلام و دردهای بی شماری است که در مقام مقایسه می بینیم که بهره مندی از آن لذایذ ارزش این همه درد و رنج را ندارد. و یا اینکه این نوع از لذایذ معمولاً انبوهی از درد و رنج را به دنبال خود دارند. به عنوان مثال، اگر کسی بخواهد به لذت مقام و ریاست برسد باید آلام بی شماری را به جان بخرد و از انواع لذایذ جسمی و روحی صرف نظر کند. سال ها زحمت و رنج را باید متحمل شود، با رقیبان فراوانی باید مبارزه کند و تازه پس از وصول به مقصود خود باز هم باید منتظر سیل بی امان رنج ها و سختی ها و مرارت ها باشد. دائماً در ترس و اضطراب و دلهره به سر می برد. زیرا هرگونه غفلتی ممکن است موجب از دست دادن ریاستش شود. «به همان نسبتی که انسان قدرت به دست می آورد بر شمار کسانی که بدو حسد می ورزند و لذا می خواهند بدو آسیب برسانند، افزوده می شود. حتی اگر انسان از مصیبت خارجی جان به در برد، در چنین وضعی آرامش روح بر او حرام می شود.»(3) از همین روست که اپیکور می گوید باید گمنام زندگی کرد و از زندگی اجتماعی پرهیز نمود تا از دشمنی دیگران در امان بود.(4) در پاسخ می گوییم هر چند در بسیاری از موارد چنین است، اما عمومیت و کلیت ندارد. چنین نیست که هر کسی بخواهد به ریاست و مقامی دست پیدا کند باید رنج های بی شماری را متحمل شود. به هر حال، اگر برای کسی میسر شد که بدون رنج و زحمت به مقام و ریاستی برسد آیا باید از این لذت اجتناب کند؟ بر اساس مبنای خود اپیکور در انتخاب لذت، اجتناب از چنین لذایذی صحیح نیست. در حالی که خود او این دسته از لذایذ را جزء لذایذ غیر ضروری به حساب می آورد.2. عدم ارائه راه حل برای موارد تزاحم
همچنان که دیدیم این مکتب معیار ترجیح لذتی بر لذت دیگر را طول مدت التذاذ می داند. اکنون سؤال این است که اگر دو یا چند لذت از حیث طول مدت التذاذ یکسان بودند، در آن صورت چه باید کرد. یعنی کدام یک از آن دو را باید ترجیح داد؟ و کدام لذت را باید برگزید؟ به عنوان مثال، انسان هم از تحصیل علم لذت می برد و هم از بودن در نزد خانواده و آشنایان. حال اگر فرض کنیم که تحصیل علم متوقف بر هجرت از وطن و دوری از خانواده باشد، در این صورت کدام لذت را باید ترجیح دهد؟ آیا لذت عقلی حاصل از تحصیل علم و فراگیری معارف را ترجیح دهد یا لذت نفسانی ناشی از ارضای غرایز و عواطف خانوادگی راه طبیعی است که پاسخ اپیکور و اپیکوریان این است که لذت بادوام تر و پایدارتر را باید برگزید و از دیگری اجتناب نمود، اما اگر از نظر این شخص هر دو لذت از این حیث یکسان بودند، در آن صورت چه باید کرد؟ اینجا است که می بینیم ضعف این مکتب آشکار می شود. زیرا هیچ معیاری برای موارد تزاحم لذایذ ارائه نمی دهد. و به عبارت دیگر، کسی که بخواهد بر اساس این مکتب عمل نماید نمی تواند در موارد تزاحم لذت هایی که از نظر طول مدت التذاذ یکسان هستند وظیفه اخلاقی خود را تشخیص دهد و مطابق با آن عمل نماید.4. عدم توجه به خیـر دیگران
ایراد و اشکال دیگری که بر این مکتب وارد است تکیه و تأکید آن بر لذت شخصی است. به عبارت دیگر، این مکتب معیاری معقول و قابل دفاع برای موارد تعارض لذت شخصی یک فرد با لذت های شخص یا اشخاص دیگر ارائه نمی دهد. توضیح آنکه، اگر بهره مندی از یک لذت شخصی متوقف بر الم و درد فرد یا افراد دیگر و یا محروم شدن آنان از لذت یا لذت هایی باشد، در آن صورت چه باید کرد؟ آیا باز هم باید، بی توجه به دیگران، به دنبال افزایش خیر خود و بهره مندی از لذت شخصی خود باشیم؟ یا آنکه باید دیگران را بر خود مقدم داشته، احسان و ایثار را پیشه کنیم؟ آیا باید در چنین مواردی دیگر گزین باشیم یا آنکه همواره و همه جا خود گزینی را اختیار نماییم؟ ظاهراً پاسخ اپیکوریان به این سؤالات نیز این است که ما باید همواره و همه جا به دنبال خیر شخصی خود باشیم. که در این صورت باید بر بسیاری از ظلم ها و جنایت ها مهر تأیید زد. و یا، دست کم، باید بر همه ظلم هایی که در جهت تأمین نیازمندی ها و لذت های طبیعی و ضروری صورت می گیرد، مهر تأیید اخلاقی زد و فاعل آنها را تحسین و تشویق نمود! یعنی اگر تهیه لقمه نانی متوقف بر ضرر رساندن به دیگران و یا محروم کردن آنان از آن لذت باشد، از نظر اخلاقی هیچ گونه قبح و ایرادی ندارد. به هر حال، براساس این مکتب نمی توان هیچ ظلم و جور و جنایتی را از نظر اخلاقی محکوم دانست و یا دست کم آن دسته از ظلم و جنایت هایی که در جهت تأمین لذت های طبیعی ضروری باشد، از نظر اخلاقی نه تنها بد نیستند، بلکه باید مورد تحسین و تشویق نیز قرار گیرند! نیاز به توضیح ندارد که چنین قضاوت و چنین دیدگاهی هرگز نمی تواند مورد تأیید هیچ انسان عاقلی قرار گیرد. زیرا آنچه که از نظر عقلای عالم به عنوان ارزش اخلاقی شناخته می شود، دست کم منحصر به کارها و لذایذ فردی و شخصی نیست. بسیاری از ارزش های اخلاقی صرفاً در جامعه و در ارتباط با دیگران معنا پیدا می کنند. و به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که کارهای اخلاقی را در کارهای فردی خلاصه کنیم. به هر حال، باید دیگران را هم به حساب آورد. و در اینجا است که می بینیم گاهی لذت شخصی ما با لذت فرد یا افراد دیگر تزاحم پیدا می کند و باید برای گزینش هر کدام از آنها معیاری داشته باشیم. و مکتب اپیکور برای این نوع از تزاحمات نیز هیچ معیار و ملاکی ارائه نمی دهد.5. نادیده گرفتن کیفیت لذات
اشکال دیگر این مکتب آن است که یگانه معیار گزینش و ترجیح لذتی نسبت به لذت دیگر را طول مدت التذاذ آن می داند، در حالی که هر کسی در زندگی خود به کرات تجربه کرده است که بعضی لذت ها گر چه مدت شان نسبت به لذت های دیگر کم تر و کوتاه تر است اما مطلوبیت آنها برای انسان بیشتر از بسیاری از لذت های بادوام تر و طولانی تر است. همه ما تجربه کرده ایم که گاهی نیم ساعت لذت شدید برای ما از چند ساعت لذت ضعیف تر، مطلوب تر و پسندیده تر است. به تعبیر دیگر، اپیکوریان یگانه معیار را طول مدت بهره مندی از لذت می دانند؛ در حالی که هر کسی بالوجدان می داند که لذت ها از نظر شدت و ضعف نیز با یکدیگر متفاوتند. بنابراین، برای سنجش لذات، افزون بر عنصر زمان، باید به مؤلفه شدت و ضعف نیز توجه داشت. و این یکی از ضعف های جدی این مکتب است. البته حتی اگر از طرف اپیکوریان بپذیریم که باید عنصر شدت و ضعف را نیز دخالت داد در آن صورت باز هم سؤالاتی پیش می آید که به سادگی و بر اساس مبانی اپیکوریسم نمی توان به آنها پاسخ گفت. به عنوان مثال، می توان پرسید که معیار سنجش این شدت و ضعف چیست؟ و چه کسی باید میزان شدت و ضعف لذت ها را نسبت به یکدیگر بسنجد؟ آیا معیار گزینش، خود شخص و خواسته ها و تمایلات شخصی او است؟ روشن است که در این صورت هرگز نمی توان معیاری ثابت و یکسان برای اخلاق و ارزش های اخلاقی ارائه داد و باید پذیرفت که اخلاق امری کاملاً نسبی و متغیر است. زیرا ممکن است هر کسی لذتی را شدیدتر از لذت دیگر دانسته و آن را گزینش نماید. و حتی یک شخص ممکن است در یک زمان لذتی را شدیدتر دانسته و آن را بر لذت دیگر ترجیح دهد و در زمان دیگر و با تغییر اوضاع و شرایط، لذت مقابل را ترجیح دهد و آن را شدیدتر بداند. بنابراین، لازمه این سخن تن دادن به نسبیت تمام عیار است. افزون بر این، این سؤالات نیز باید پاسخ داده شوند که انسان باید در چه زمانی میزان شدت و ضعف لذایذ را با یکدیگر بسنجد؟ آیا معیار، زمان التذاذ است؟ یا آنکه باید پیش از انجام کار و براساس تجارب قبلی خود دست به سنجش بزند؟ و یا آنکه معیار دیگری وجود دارد؟ به هر حال، به صرف این که باید لذایذ را از حیث شدت و ضعف سنجید مشکل حل نمی شود و باید معیاری علمی و معقول برای این سنجش ارائه داد.پی نوشت ها :
1. "Epicureanism" by David Sedley in Routledge Encyclopedia of Philosophy, V. 3, 349.
2. سوره اعلی، آیه 17.
3. تاریخ فلسفه غرب، راسل، ج 1، ص 355.
4. همان.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}