فرهنگ اشتقاقی تطبیقی واژگان قرآن ضرورت ها و چالش ها (1)
موضوع اشتقاق و وجود واژگان دخیل در زبان قرآن و چند و چون آن، موضوعی با سابقه است. فرهنگ نویسان زبان عربی و دانشمندان علوم قرآنی در این باره،
نویسنده: دکتر ابوالفضل خوش منش (1)
چکیده
موضوع اشتقاق و وجود واژگان دخیل در زبان قرآن و چند و چون آن، موضوعی با سابقه است. فرهنگ نویسان زبان عربی و دانشمندان علوم قرآنی در این باره، آثار متعددی نگاشته اند، اما هنوز جای نگارش یک فرهنگ روشمند و کامل درباره ی واژگان دخیل و نیز واژگانی که از زبان عربی و زبان قرآن کریم به زبان های دیگر دنیا راه یافته اند، خالی است؛ فرهنگی که ابتدا علل پیدایی واژگان هم ریشه با واژگان قرآن، سپس منشا واژگان دخیل قرآن، سیر تاریخی آن ها و سرانجام ارتباط واژگان مزبور را با واژگان زبان های زنده ی امروزی در قالب خوشه های واژگانی، همچنین ارتباط اشتقاقی، از نوع اشتقاق اکبر را میان شمارمعتنابهی از واژگان قرآن کریم نشان دهد. مقاله ی حاضر، اقتراحی برای تدوین فرهنگ اشتقاقی و تطبیقی قرآن کریم به زبان های زنده و مهم دنیاست. این مقاله، از مبانی پیدایی واژگان هم ریشه، بحث و در آخر، نمونه هایی از آن ارائه می نماید.کلیدواژه ها: قرآن واژگان دخیل، اشتقاق قرآنی، واژه نامه ی تطبیقی و اشتقاقی قرآن
مقدمه
قرآن کریم، پیام ابدی الهی برای «ناس» و ظرف فرود آمدن این پیام از پس پرده ی غیب، «لسان عربی مبین» است. این «لسان» بنابر حدیث شریف امام صادق (علیه السلام) بیانگر دیگر زبان هاست، حال آن که دیگر زبان ها بیانگر این زبان و بازگو کننده ی همه ی محتوای آن نخواهند بود. (کلینی، 1/ کتاب فضل القرآن). قرآن کریم بارها بر عربی بودن خود تاکید فرموده و آن را یکی از خصایص جداناشدنی خود برشمرده است. (یوسف 2؛ رعد، 37؛ شعراء، 195؛ نحل، 103)
در پرتو ارتباط مستقیم «ناس»، با این «لسان» است که آثار و کارکردهای کتاب خدا قابل انتظار و تحقق خواهند بود. یکی از اموری که راه تقرب به این «لسان» را خواهد گشود، توجه به شمار زیادی از واژگان قرآنی است که با واژگان زبان های دیگر دنیا اشتراک و اشتقاق دارد. این واژگان، گاه برای رسیدن به موفقیت و شکل امروزی، مسیری پر پیچ و خم را طی نموده اند و گاه صوری بعید و مبهم به خود گرفته اند.
در این مقاله، سخن از کوشش در گردآوری صدها واژه ی قرآنی از این نوع و بررسی سیر تاریخی و برخی تطورات لفظی و معنایی آن ها است.موضوع وجود یا عدم واژگان غیر عربی (الفاظ دخیل) در بین واژگان قرآن کریم، از دیرباز نظر محققان را به خود جلب کرده است. معجم نویسان واژگان قرآن، ذیل مدخل هایی از آثار خود، گاه به تناسب، این نکته را مطرح کرده اند و درباره ی اصل و نسب واژگان قرآنی و سیر برخی اشتقاقات سخن گفته اند، اما آنچه که در این زمینه، کم تر صورت گرفته یا شاید صورت نگرفته، نخست، نشان دادن عکس این حالت به صورتی منجسم و عملی؛ یعنی بررسی این نکته است که آیا می توان به شماری قابل ملاحظه از واژگان دست یافت که مستقیما از خود قرآن و یا پس از نزول قرآن و به مدد آن، به زبان های دیگر راه یافته اند یا نه. موضوع دوم بررسی و تبیین سیر تطور این واژه ها تا واژگان رایج زبان های زنده ی امروز است. مقاله ی حاضر در پی این است که بتواند این ارتباطات را نشان دهد. بنابراین، طرح کلی مبانی ریشه شناسی تطبیقی کار و نمونه ای از واژگان قرآنی و اشتقاقات، آن ها در این پژوهش ارائه می شود.
پیشینه
مقوله ی «اتیمولوژی» و ریشه شناسی در فرهنگ شناسی دهه های اخیر چندان مورد توجه نبوده است. همچنین فرهنگ هایی که ریشه ای واژگان عربی را به صورت علمی و روش مند بررسی کرده، ارتباط آن را با دیگر زبان های سامی و هند و اروپایی تبیین کرده باشد، کمتر یافت می شود. شاید چند سده ی پیش، زبان عربی از سوی بسیاری، همواره در چنان هاله ای از کمال دیده می شده که چنین موضوعی مجال طرح نمی یافته است، چنان که زمخشری خدا، را از این جهت که او را از علمای عرب قرار داده و به وی، خوی غضب و عصبیت به نفع عرب بخشیده است، سپاس می گوید. از ابوریحان بیرونی نیز نقل شده است: به زبان عربی است که دانش های دیگر از اقطار عالم انتقال و تزیین یافته و داخل دل ها گردیده است. بیرونی با اقرار به این که هر امتی زبان خویش را که در مورد خود وی، عبارت از زبان فارسی است نیکو و شیرین می شمارد، می گوید: در نظر من هجو به زبان عربی بهتر از مدح به زبان فارسی است. سیوطی از«جمهور اهل لغت» نقل می کند که در کتاب الله چیزی غیر از واژگان عربی وجود ندارد؛ زیرا خدای تعالی فرموده است: «انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون/ بلسان عربی مبین» (یوسف، 2 و شعرا، 195) وی همچنین سخن «امام فخر رازی و پیروان وی» را مبنی بر امکان تطابق عینی واژگان زبان عربی با هر زبانی دیگر بیان می کند. به این معنا که حتی اگر واژه ای در زبان عربی یافت شد که مانند آن در زبان دیگری، هر چند متقدم بر عربی نیز یافت گردید، هیچ نیازی به جستجو در این باره و یافتن نحوه ی ورود احتمالی آن واژه به عربی وجود ندارد، بلکه این امر می تواند یک توارد صرف باشد. (سیوطی، 268/1-267)با تکیه بر این گونه دیدگاه ها، اغلب به جای مد نظر قرار دادن «حرکت تقریبی» بین واژگان و نزدیک ساختن ریشه ها و واژه ها به هم، حرکتی در جهت مقابل؛ یعنی تاکید بر تفاوت ریشه ها، هر چند ریشه های بسیار نزدیک به هم دنبال می شد تا توانایی های زبان عربی هر چه بیشتر نشان داده شود ودر صورت وجود 90% تشابه لفظی و معنوی دو یا چند واژه و 10% تفاوت، همان 10% تفاوت مورد تأکید و شرح و بسط قرار گیرد و برای آن شواهد و امثله ذکر گردد. اثری چون «الفروق فی اللغه ی» ابوهلال عسکری و نمونه ی دیگر و متأخر بر آن،«فروق اللغات فی التمییز بین مفاد الکلمات» در اصل تخصصاً برای چنین امری نگاشته شده اند. گاه می بینیم که این تبیین فروق، تا حد تبیین بین فروق واژگان متشکل از حروف متماثل، خرد می شود، مانند اثر صاحب بن عباد: الفروق بین الضاد و الظاء که در آن به تفاوت ریشه هایی نظیر عض و عظ، غاض و غاظ، قرض قرظ پرداخته است.(2) چنین تتبعاتی در جای خود ارزشمندند، اما سؤال این است که آیا می توان در کنار چنین آثاری، آثار دیگری یافت که راه مقابل را پیموده، در صدد برآمده باشند تا هزاران واژه ی ظاهراً منفصل را به سلک پیوستگی و هم بستگی بکشاند. می توان گفت چنین کاری در آثار کلاسیک یافت نمی شود، حتی «معرب» جوالیقی، «اشتقاق» ابن درید، «المزهر» سیوطی و مانند آن یا تنها به ذکر معربات، آن هم به روش قرون گذشته و در بسیاری موارد با تکیه بر حدس و گمان پرداخته اند یا این موضوع را به صورتی جسته و گریخته، میان مطالب دیگر از نظر گذرانده اند.
اشتقاق و انواع آن
اشتقاق، در لفظ به معنای شکافتن و در اصطلاح، بیرون آمدن و نشأت لفظی از لفظ دیگر است، به طریقی که در لفظ و معنا تناسبی وجود داشته باشد. بنابر یک تعریف قریب دیگر، اشتقاق، اخذ صیغه ای از صیغه ی دیگر با اتفاق آن ها در معنا و ماده ی اصلی وجود هیأت ترکیبی معین جهت صیغه ی ثانی است تا با آن بر صیغه ی نخست با زیادتی معنادار دلالت کند. (سیوطی، 351/1)(3) تعریف نخست به زمان جدید و تعریف دوم - که با پیچیدگی های لفظی چندان چیزی افزون بر تعریف نخست ندارد- به متقدمان مربوط است.اشتقاق در کتب و مقالات مربوط، معادل (etymologie) گرفته می شود. دقیق تر این است که (etymologie) معادل «ریشه شناسی» و اشتقاق پدیده ای دانسته شود که ذیل «اتیمولوژی» بررسی می شود. اتیمولوژی می تواند خود، دو معنا و به تعبیر دقیق تر، دو اتجاه داشته باشد: یکی حقیقت یابی و دیگری بازآفرینی تاریخ کلمه. چنان که واژه ی (etymologie) خود مشتق از واژه ی لاتینtumos به معنای حقیقت و اتیمولوژی نزد یونانیان قدیم، به معنای یافتن معنای حقیقی کلمه است. مثلاً در نظر آنان plume که امروزه نوشت افراز معنا می دهد، عبارت از معنای اصلی آن یعنی پر پرنده در زمانی است که نوشتن با آن صورت می گرفته است. این نحوه ی بررسی، طبیعت منشأ تاریخ این ابزار را به ما نشان می دهد. اما این نحوه ی رویکرد شبه فلسفی در عصر جدید اتجاهی می یابد که به نحوی محسوس، از شیوه ی فوق متفاوت است. اتجاه مزبور عبارت از اتجاه تاریخی و ساختن تاریخ کلمات از اتیمولوژی است؛ تاریخی که وظیفه اش بررسی تحول ظاهری و معنا شناختی کلمات از بدو ریشه ی اولیه تا نزدیک ترین دوره به زمان ما و باز آفرینی ساختارهای درونی کلمه است. شاخه ای که قوانین تنظیم کننده ی روند مزبور را در نظر می گیرد «اتیمولوژی خالص» است و شاخه ای که سیر این روند را قرار می دهد، «اتیمولوژی تاریخی» است. این دو فرع در عمل از یکدیگر جدا نیستند (1،Brucker) و در اثر حاضر بیشتر اتجاه دوم محل توجه است.
اشتقاق در عربی
در زبان عربی، یکی از ویژگی های بارز زبان عربی و افزون کننده ی انعطاف، کارآیی و «دینامیسم» آن است. سیوطی در «اتقان»، تسلط بر علم اشتقاق را از جمله شروط مفسر برمی شمارد. (سیوطی، 346/1) لغویان و عالمان بزرگ زبان عربی درباره ی اشتقاق سخن گفته اند و آثار مستقل نگاشته اند. دکتر حسن جبل، اشتقاق را با تلمیحی، «سراللغه ی العربیه ی» و «مفتاح فهم» آن می شمار، چندان که هر سخنی از زبان عربی، بدون احاطه بر علم اشتقاق در جمیع ابعاد یا دست کم برخی ابعاد آن، ادعایی بیش نیست. (حسن جبل، 3) «ابن دحیه» در «التنویر»، اشتقاق را شگفت انگیزترین جنبه ی کلام عرب شمرده است. او این حدیث نبوی: «اوتیت جوامع الکلم» را مؤیدی بر وجود اشتقاق و اهمیت آن قلمداد می کند؛ زیرا مضمون آن جمع معانی کثیر در الفاظ قلیل؛ یعنی همان کاری است که در اشتقاق صورت می گیرد. (سیوطی، 397/2)انواع اشتقاق در عربی
اشتقاق دامنه ای وسیع دارد که به انواع: صغیر، کبیر، اکبر و «کبار» یا «نحت» تقسیم شده و آنچه در اصل، مراد و مبنای کار در فرهنگ پیشنهادی است، اشتقاق اکبر می باشد. تعریف اصطلاحی اشتقاق اکبر در منابع گذشته با مراد متأخران و فرهنگ حاضر متفاوت بوده، سیوطی اشتقاق اکبر را «تبدیل لفظی به لفظ دیگر با حفظ ماده بدون حفظ معنا» می داند، نظیر ریشه ی «ق و ل» و ارتباط آن با «و ل ق»، «و ق ل» و «ل ق و». سیوطی می افزاید: این ابداع امام ابوالفتح ابن جنی است که استاد وی، شیخ ابوعلی فارسی بر این طریقه استناد و اعتماد زیادی کرده است؛ چنین چیزی در لغت، قابل اعتماد نیست و قیاس و استنباط بر اساس آن جهت اخذ هر واژه ای از یک ریشه به صورت فوق صحیح نمی باشد. ابن جنی آن را جهت نشان دادن مهارت خود در رد مختلفات به قدر مشترک بنا نهاده است. ابن جنی سیوطی، بزرگان مانند ابوحیان و ابن عقیل نیز نظریه ی اشتقاق اکبر را نقد کرده اند؛ نقدهایی که پاسخ هایی را مقابل خود دارد. (نک: حسن جبل، 247) اما در منابع و شیوه هایی جدید،اشتقاق اکبر به گونه ای دیگر است. مجموع آن چه از اثر اصلی و جامعی چون « دراسات فی فقه اللقه» دکتر صبحی صالحی بر می آید، این است که اشتقاق اکبر فرا تر از صرف تبدیل هیات در یک لفظ است که به یک تبدیل یک یا چند حرف از یک واژه به حروف متناسب با آن از لحاظ صوتی با حفظ تناسب معنایی منتهی می گردد. (صالح، 216- 210) این روش تا حد زیادی مبنای عمل این مقاله در ذکر مشتقات واژگان یا تطبیق واژگان همسان و هم معنا است.
پی نوشت ها :
1- دکترای علوم قرآن و حدیث و عضو هیات علمی دانشگاه اراک
نشانی الکترونیکی: amnesh88@gmail.com
• تاریخ دریافت مقاله: 88/6/25
•تاریخ پذیرش مقاله: 88/7/20
2-در این زمینه کتب متعدد دیگری نیز نگاشته شده است. ر.ک. فهمی حجازی، زبان شناسی عربی، ص115.
3-تفسیر و تفضیلی دیگر از این موضوع و نیز تعاریف ائمه ی متقدم لغت را می توان دید در: حسن جبل، 10 و37-29
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}