نویسنده: عطیه هراتی مطلق



 

اعتقاد به مهدویت و احیای سبک زندگی دینی

عقلانیت و سبک زندگی، دو ساحت متفاوت و در عین حال وابسته به شمار می روند که در تحلیل حیات فردی و اجتماعی انسان ها به عنوان نظام معنایی و نظام نشانه ای مورد استفاده قرار می گیرند. بر این اساس زندگی هر انسان یا جامه انسانی شامل رفتارهایی است که از عقلانیت آن ناشی شده و همچنین حاصل باورهایی است که به سبک زندگی مشخص در رابطه با آن انجامیده اند و از همین جهت می توان عقلانیت را به ریشه و سبک زندگی را به میوه درخت زندگی آدمی تشبیه کرد.
زندگی انسانی مجموعه ای از رویدادها و حوادث متوالی و متفاوتی است که بر مبنای سنجش و انتخاب افراد به وجود آمده و تجربه می شوند. فرایند انتخاب و گزینش که توسط انسان و در مواجهه با ایده ها، امکانات و وضعیت های گوناگون صورت می گیرد، در دو ساحت نظری و عملی دنبال می شود؛ در ساحت نخست، آدمی مجموعه ای از دریافت ها و باورها درباره خود و جهانی را که در آن قرار گرفته اختیار می کند و با گزینش این مجموعه، به لحاظ نظری به گروهی از انسان ها با افکار و اعتقادات مشابه پیوند می خورد و از گروه دیگری از آنها با باورهای بیگانه متمایز می شود. این ساخت « عقلانیت» نامیده می شود و به حوزه ای از زندگی انسان اطلاق می شود که باورهای کلی و ذهنی او درباره اساسی ترین مقولات حیات و ایده ها و قضاوت های او درباره مسائل مشترک زندگی بشری را در بر می گیرد.
در ساحت دیگر، آدمی منظومه ای از رفتارهای و شیوه های مربوط به جنبه های عینی و روزمره زندگی را بر می گزیند و با این انتخاب، به لحاظ عملی خود را به مجموعه ای از انسان ها پیوند می دهد و از کسان دیگری که شیوه های متفاوتی در زندگی دارند، فاصله می گیرد. این ساحت « سبک زندگی» نام گرفته و به حوزه ای از زندگی انسان اطلاق می شود که الگوها و رفتارهای او درباره مسائل روزمره و شئون متکثر حیات بشری از جمله دانش، جنسیت، کار، تغذیه و سرگرمی را در بر می گیرد.
نزد متفکران مسلمان این دو ساحت با عناوین « حکمت نظری » و « حکمت عملی » شناخته می شود؛ حکمت نظری ناظر بر حکمت الهی، حکمت ریاضی و حکمت طبیعی بوده و در حکمت عملی از اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن گفت و گو می شود. در واقع سبک زندگی انسان متناسب با الگوهایی که او در زندگی خود به کار می گیرد و مصرف می کند، شکل می گیرد و بر این اساس، سبک زندگی و شیوه زیست انسان ارتباط مستقیمی با عقلانیت به کار گرفته شده توسط او دارد؛ عقلانیتی که در حوزه کلان و کلی در « دین » و در حوزه خرد و محلی در « فرهنگ » به ظهور می رسد.
تا آنجا که به دین اسلام مربوط می شود، قرآن به مثابه منبع اساسی فکر و ایمان دینی، تأمین کننده « عقلانیت » و سنت رسول خدا به عنوان کانون اصلی عمل و رفتار دینی، الهام بخش « سبک زندگی » اسلامی به شمار می رود. محتوای قرآن در بر گیرنده بینش های بنیادین در رابطه با موجودیت عالم و منشأ آن و همچنین زندگی انسان در دنیا و استمرار آن در آخرت بوده و تشکیل دهنده طرح کلی حیات – چه در وضعیت ثابت و از پیش فراهم شده و چه در سیمای متغیر و ظرفیت لایتناهی آن – به حساب می آید.
تجربه حضور تاریخی پیامبر خدا، بخش دیگری از سنت اسلامی را تشکیل می دهد؛ بر این اساس پیامبر یک مبلغ و پیام آور صرف نبوده و نفس وجود او به مثابه تجلی انسانی پیام الهی و نمونه کامل و تحقق یافته آن، جزئی از گفت و گوی خدا با انسان به شمار می آید.
همچنان که در قرآن به حوزه های گوناگون حیات انسان توجه و درباره آنها گزاره هایی بیان شده است، پیامبر نیز در ساحت های مختلف زندگی بشری مشارکت داشته و با مسأله هایی که عموم انسان ها به طور معمول در زندگی خود با آنها مواجه می شوند، دست به گریبان بوده است. از این رو نه تنها تأسی به پیامبر (ص) و الگوبرداری از او در زندگی امکان پذیر بوده که مبتنی بر آیات قرآن، توجه به گفتار و رفتار پیامبر (ص) و سر سپردن به فرامین و احکام او برای مسلمین – به عنوان الگوی نیک (أسوه حسنه ) انسانی – لازم است. تبعیت از پیامبر (ص) اطاعت از خداوند محسوب شده و دوست داشتن او شرط محبت به خدا در نظر گرفته شده است و بر همین اساس سنت پیامبر (ص) به کلام الهی گره خورده و احادیث نبوی – در مقام گزارش عادات و رفتار پیامبر (ص) در زندگی و ارائه دهنده دیدگاه های او درباره مسائل گوناگون حیات – مبنای عمل مسلمانان واقع می شود. بر همین اساس محتوای اسلامی شامل قرآن و سنت پیامبر بوده و شرط رستگاری مسلمانان نیز حضور توأم کتاب و سنت در زندگی آنها بیان شده است. جریان دین در زندگی انسان ها با ظهور پیامبران آغاز می شود و در زمانه ای که مردم به زندگی روزمره خود عادت کرده و روزگار می گذرانند، پیامبر مبعوث می شود تا زندگی آنها را تغییر دهد. پیامبر سختی ها و زشتی های رنج و نازیبایی در میان آنان گفت و گو می کند. او از وضعیت بهتری که زندگی آنها می تواند به خود ببیند، سخن می گوید و از آرزوها و ایده آل هایی که می تواند در میان آنان محقق شود، پرده بر می دارد. بر این اساس، مواجهه دین با زندگی انسان ها که در قالب بعثت، نبوت و راهنمایی پیامبران واقع می شود، در گام نخست چهره ای « آسیب شناسانه » داشته و به وضعیت موجود اما نامطلوب زندگی مردم مربوط می شود و در گام دیگر ماهیتی « راهبردی » پیدا می کند و به وضعیت موعود و مطلوب زندگی مردمان ارتباط می یابد. در واقع انسان ها پس از آنکه نسبت به ناهنجاری ها و نارسایی های فکری، اخلاقی و رفتاری خود – که پیامبر پرده از آنها برداشته – آگاهی می یابند، شیوه زندگی خود را تغییر می دهند و وضعیت جدیدی بر حیات آنها حاکم می شود.
با وجود این، این گونه نیست که بازگشت به زمانه قبل از بعثت پیامبر – که زندگی در آن وضعیت چهره ای ناهنجار و نامعقول داشت – ناممکن باشد بلکه این مخاطره همواره وجود دارد که زندگی مردمانی که بر اثر دعودت پیامبر و راهنمایی او متحول شده اند، دوباره با رنج، سختی و زشتی توأم شود. همچنان که در جریان تحول دینی زندگی، مردم همان انسان های پیشین بوده و تنها سبک زندگی آنها تغییر یافته بود، در این وضعیت نیز ممکن است انسان ها – در عین آنکه به ظاهر دین دار بوده و بر هویت دینی خود تأکید می ورزند – شیوه زیست خود را تغییر داده و از ویژگی ها و ایده آل های زندگی دینی فاصله بگیرند؛ چیزی که از قرار معلوم اندک زمانی پس از دوره زندگی هر پیامبر تحقق می یابد و اساساً شاید همین مسأله سبب شده تا برای رفع و اصلاح انحراف ها و فساد هایی که در زندگی انسان های آشنا به دین به وجود می آید، پیامبر دیگری مبعوث شده تا شیوه زندگی دینی را در میان آنها از نو به جریان اندازد. واقعیت این است که زندگی ما در زمانه ای قرار گرفته که از هنگامه بعثت پیامبران و مواجهه مستقیم انسان ها با نزول وحی فاصله دارد. آموزه ختم نبوت در نگاه اسلامی بر این نکته تأکید می ورزد و بیان می کند که پس از بعثت و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر دیگری مبعوث نخواهد شد و بر این اساس او آخرین فرستاده خدا به سوی انسان ها تلقی می شود. همچنین این واقعیت که اسلام در مقایسه با دیگر ادیان ابراهیمی وضعیتی متأخر داشته و جدیدترین دین محسوب می شود، تأکید دیگری بر واقعیت زندگی اکنون ما در عصر غیبت پیامبران و دوری از حضور تاریخی دین به حساب می آید. این فاصله طولانی به طور طبیعی واکنش های متفاوتی را در میان کسانی که در زمینه دینی متولد شده و هویت آنها متأثر از دین شکل می گیرد، در پی داشته است. برخی در اثر احساس مسافت زمانی میان خود و عصر بعثت پیامبر در حقانیت دین شک کرده و از آن روی برتافته اند. بعضی از انسان ها نیز با در نظر گرفتن تحولات شکل ظاهری زندگی در زمانه خود نسبت به عصر ظهور دین، از در پیش گرفتن سبک زندگی دینی خودداری ورزیده اند و بالاخره جمعی زیادی از آنها با وجود علاقه و اشتیاق به دین و در عین تأکید بر هویت و پیشینه دینی خود، در فهم پیام دین و به کارگیری آموزه های دینی در زندگی دچار مشکل شده و در تناقض میان آرمان و واقعیت گرفتار آمده اند. هر چند در این میان شمار اندکی نیز حضور دارند که با وجود موانع و سختی های فراوان در پذیرش و به کارگیری محتوای دین در زندگی خود موفق بوده و میراث دار واقعی سبک زندگی دینی به شمار می روند.
بر خلاف دیگر ادیان که موعودیتی مبتنی بر نجات بخشی قومی یا رهایی معنوی یا حتی تحولات کیهانی به تصویر می کشند، موعود اسلام و نجات بخشی او جنبه ای اخلاقی داشته و موعودیت اسلامی به اصلاح سبک زندگی و شیوه زیست انسان ها نظر دارد. آن چنان که آموزه مهدویت بیان می دارد، نه تنها ظلم و بی معنایی همه گیری در سراسر زمین – پیش از ظهور موعود در آخرین مرحله تاریخ – سیطره می یابد، که حتی در میان مسلمانان و افرادی که از هویت و سابقه دینی برخوردارند، مشکلات و ناهنجاریهای اخلاقی فاحشی بروز می یابد و در تعبیری قرآنی به واسطه سوء اختیار و بی اخلاقی آدمی فساد در خشکی و دریا ظهور یافته ( ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس ) و زندگی چهره سخت و تاریک خود را به نمایش می گذارد.
در چنین زمینه ای است که نجات بخشی موعود واقع می شود و با حذف عناصری که مدافع وضعیت به وجود آمده قلمداد می شوند، به تغییر در شیوه زیست بشر و احیای عقلانیت و سبک زندگی دینی مبادرت می ورزد. بر این اساس عاقلانه ترین واکنشی که در برابر مسأله زندگی در عصر غیاب پیام آوران وحی و غیبت موعود به نظر می رسد، تلاش برای اصلاح اخلاقی و توسعه عقلانیت و سبک زندگی دینی است تا علاوه بر حفظ هویت دینی، استقبال از موعود و قیام اخلاقی او نیز امکان پذیر شود.

هدف نهایی

مبتنی بر آیات قرآن، انسان و جهان مخلوق آفریدگاری یکتا، بی نیاز و برکنار از محدودیت های مادی بوده که بر اساس علم و قدرت بی انتهای خود هستی ممکن را پدید آورده است. این خلقت بی معنا نبوده و مبتنی بر هدفی مشخص و غایتی معلوم صورت گرفته و در این میان انسان – به عنوان مخلوق مختار و مسوولی که قابلیت مورد تخاطب قرار دادن خداوند را دارد - حامل امانتی است که متضمن شناخت هدف متعالی حیات و نیل به آن است. این امانت که در وجود آدمی گنجانده شده و توسط پیام آوران الهی یادآوری و از آن بهره برداری می شود، زمینه ساز سعادت ابدی انسان و سامان بخش زندگی پر نشیب و فراز او خواهد بود؛ اگر چه مواجهه آدمی با این موهبت الهی همواره با موفقیت قرین نبوده و پیشینه طولانی زندگی بشر حاکی از چالش مستمر آدمی با رسولان و اولیای حق بر سر ایمان و کفر به خداوند است.
منبع: نشریه همشهری آیه شماره 3